هنر و تجربه جای هیچ کارگردانی را تنگ نخواهد کرد

نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «دختر، پدر، دختر» به کارگردانی پناه بر خدا رضایی با حضور کارگردان و قاسم خدابندلو تدوینگر فیلم شامگاه دوشنبه دوم بهمن در سالن سینما سوره اصفهان برگزار شد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، پناه برخدا رضایی درباره‌ی قصدش برای ساخت سه گانه این فیلم و اکران آن هم گفت:«ابتدا سال ۸۸ فیلم «دختر، پدر، دختر» را ساختم و بعد در سال ۹۲ «دختر ، مادر ، دختر» را کارگردانی کردم. در هر دو فیلم المان ونشانه‎های مشترکی داشتند. برای اکران هم قصد داشتم اول این فیلم اکران شود ولی گروهی که برای پخش نظر می‌دادند فیلم دوم را انتخاب کردند امروز اگر گروه  هنروتجربه‎ای در کار نبود اکران فیلم‌های ما یا موکول می‌شد فقط  به فستیوال‌ها و  هنروتجربه امید فیلم‌سازانی است که به طور متفاوت فیلم می‌سازند، «هنروتجربه» جای هیچ سینما و هیچ فیلمی‌ را تنگ نمی‌کند و وجودش ضروری است.

 

پناه بر خدا رضایی با اشاره به ساخت این فیلم در لوکیشینی خاص توضیح داد:این لوکیشن‌ها حاصل ۲۰ سال رفت و آمد و عکاسی  و دیدن این مردمان بود البته قصه این فیلم با تلخی که دارد و نوع روایتش می‌توانست همه جا اتفاق بیافتد اما از دامنه‌های زاگرس شناخت داشتم و باعث شد به آن سمت و سو بروم. من از خطوط در گرافیک لوکیشن‌ها دوری می‌کردم و به نظرم این مکان و فصل زمستان سردی قصه را بهتر می‌رساند، بهترین لوکیشن و بهترین فصل بود.

رضایی با اشاره به اهمیت صدا در این فیلم گفت:در فیلم‌هایی از این دست فضاسازی صوتی مهم است. صداهایی که برای شکار، کبک‌ها در می‌آورند یا صدای رادیو و تلویزیونی که پشت سر شخصیت‌ها پخش می‌شود، همه و همه برای این است که در فیلم فضاسازی شود. یعنی یک بیننده درهر کجای دنیا این فیلم را ببیند، بداند در خاورمیانه ساخته شده‎است. درواقع صدا در این فیلم کارکردی فرامتنی دارد.

او هم‌چنین با اشاره به سابقه طولانی‎اش در عکاسی، در مورد قاب بندی‌های فیلمش  گفت : من ۲۰ سال عکاسی کرده‎ام، به شعرعلاقه دارم مخصوصا به شعرها و نقاشی‌های سهراب سپهری، هر سفری به هر کشوری می‌روم، از موزه‌های آنجا بازدید می‌کنم. این‎ها دست به دست هم می‌دهند. به علاوه این‎که تمام کودکی‌ام را در این لوکیشن‌ها گذرانده‎ام؛ پس این قاب‌ها از همه این‌ها می‌آید. به نظرم آرامش محتوی باید به داخل کادر بیاید و حس می‌کردم این نوع ساخت به روحیه من نزدیک است. من از نسل نگاتیو هستم، همان نسلی که با بدبختی نگاتیو و دوربین می‌گرفت تا فیلم بسازد. پس آن  سخت گیری که نگاتیو به نسل ما داده هنوز در وجودم دارم. پس اگر چیزی خیلی به دلم نشست از آن عکس می‌گیرم، نه این‌که مرتب عکس بگیرم و بعد هم پاک کنم.

رضایی ادامه داد: تلاش من این بود که متن و کارگردانی دیده نشود. اولین وسوسه در چنین فضایی این است که شما از زوایای مختلف فیلم بگیرید اما من این کار را نکردم. پلان که تمام می‌شد از زاویه دیگری تصویر نمی‌گرفتم، چون می‌خواستم کارگردانی دیده نشود. در تدوین هم سعی بر دیده نشدن تدوین بود و تدوینگر  این کار را به خوبی انجام داد.

وی با اشاره به اهمیت تصویر در سینما ادامه داد:به نظرم سینما تصویر است به همراه دیالوگ. سینمایی که خیلی حرف می‌زند مثل آدمی‌است که خیلی حرف می‌زند. حرف زدن زیادی تفکر را از آدم می‌گیرد. سکوت خودش دیالوگ مهمی‌است. عاشقانه ترین لحظه‌ها بین دونفر در سکوت رخ می‌دهد و می‌بینیم که صحنه عاشقانه فیلم روی پل و در سکوت اتفاق می‌افتد.

خدابنده‎لو تدوینگر فیلم نیز درباره نحوه تعامل با کارگردان گفت :تدوین این فیلم کار سختی بود. چون همه چیز از قبل برنامه‎ریزی شده بود و آقای رضایی هم در مورد حذف حتی فریم‌های کار سخت‎گیر هستند. ما تقریبا ۱۵ تا ۲۰ روز با هم در دفتر فیلم بودیم و بیشتر از ۵۰ بار کل فیلم را دیدیم. سر حذف پلان‌ها یا جای کات‌ها با هم کلی بحث می‌کردیم تا به نتیجه می‌رسیدیم.چراکه حتی یک فریم هم برایشان مهم است.»

 

قاسم خدا بنده لو ادامه داد :موقع تدوین به این موضوع خیلی فکر کردیم. دیالوگ نوشتن خیلی کار سختی نبود، می‌خواستیم بیننده خودش فکر کند و دیالوگ را در ذهنش بنویسد. ما جاهایی را که لازم بود، دیالوگ نوشتیم یا جمله‌هایی را گفتیم و خواستیم بیننده مابقی دیالوگ‌ها را خودش در ذهنش و با تخیلش بنویسد. شما در فیلم موسیقی هم نمی‌شنوید به جز تیتراژ آخر. درواقع  پرداخت همه این‌ها را ما به عهده ذهن تماشاگر گذاشتیم.»

 

دیدگاه تان را بنویسید