احترام برومند از داوود رشیدی و علایقش می گوید

احترام برومند از داوود رشیدی و برخی ویژگی‌ها و علائق او مانند تیم محبوبش سخن گفته است.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، در بخشی از گفت‌وگوی احترام برومند با روزنامه ایران آمده است: 

اگر موافق باشین ما هم قدری همین روزها را با هم مرور کنیم. یک روز آقای رشیدی در دوره فعالیت‌های فرهنگی‌اش چطور می‌گذشت که حاصل و خروجی‌اش کارهای هنری است که از او دیده‌ایم.
آدم فعالی بود و از هر دقیقه و ثانیه‌اش استفاده می‌کرد. عادت داشت صبح اول وقت دوش بگیرد و به دفتر کارش در سهروردی برود حتی اگر هیچ کاری نداشت. کارهای ترجمه‌اش را انجام می‌داد، با اهالی رسانه که خیلی دوستشان داشت قرار ملاقات می‌گذاشت، روی نمایش‌هایی که قصد اجرا داشت کار می‌کرد، با دوستان قرار می‌گذاشت و راجع به کارهای مختلف صحبت می‌کرد. ناهارش را عموماً در دفتر می‌خورد و دم غروب به خانه می‌آمد. در خانه کم حرف بود. اغلب اوقات عصر یا میهمان داشتیم یا میهمانی می‌رفتیم. اگرنه وقتش به تماشای تلویزیون و مطالعه می‌گذشت. از برنامه‌های تلویزیون به برنامه‌های ورزشی علاقه‌مند بود. خیلی هم صاحبنظر بود و اظهارنظرهای تخصصی می‌کرد. تمام مسابقات جام جهانی یا مسابقات اروپایی یا لیگ داخلی را یادداشت می‌کرد، درباره آن می‌نوشت و حتی با خودش شرط‌ بندی می‌کرد.

و طرفدار سرخ‌پوشان پایتخت
اگر چه این اواخر می‌گفت طرفدار تیم ملی هستم اما پرسپولیسی بود. از قدیم که خانه‌مان نزدیک امجدیه بود با پسرمان فرهاد به امجدیه می‌رفت و بازی‌های پرسپولیس را تماشا می‌کرد. زمان‌هایی هم که فرهاد در ایران نبود به صورت تلفنی راجع به تیم محبوبشان حرف می‌زدند. یکسری دوست‌های فوتبالی از جمله برادر خودم هم داشت که وقت مسابقه مرتب با آنها تلفنی صحبت می‌کرد. من هم که اصولاً علاقه‌ای به چیزهایی که به دلشوره بیندازدم ندارم، همیشه در حیاط با مطالعه یا با گل‌ها خودم را سرگرم می‌کردم تا فوتبال تمام شود. برنامه‌های خبری تلویزیون را هم می‌دید. همیشه اولویتش فوتبال و خبر تلویزیون خودمان بود و در نهایت سراغ تلویزیون فرانسه می‌رفت.

از فیلمسازانی که با آقای رشیدی کار می‌کردند شنیده‌ایم که از هر فرصت برای مطالعه استفاده می‌کردند. بیشتر چه کتاب‌هایی را می‌خواندند.
کتاب‌های فلسفی می‌خواند، کمتر دیدم رمان بخواند. به کتاب‌های تاریخی علاقه‌مند بود بخصوص کتاب‌هایی که بعد از انقلاب در قالب خاطرات منتشر شد؛ خاطرات هویدا یا دکتر امینی و... از «سید ضیاء تا بختیار» مسعود بهنود را چند بار خوانده بود. در یکی از انتشارات اروپایی هم آبونه بود و آخرین نمایشنامه‌های فرانسه مرتب برایش ارسال می‌شد که همه آنها را می‌خواند.

در دورهمی که به مناسبت مراسم چهلم در خانه‌تان داشتیم همه حاضران متفق‌القول می‌گفتند که در این خانه به روی اصحاب فرهنگ و هنر همیشه باز بوده است. آقای رشیدی آدم خوش محضری بود. این رفت و آمدها و مراوده‌ها بیشتر با چه کسانی بود؟
یادم هست از وقتی که ازدواج کردم خانه ما پر از میهمان بود؛ دکتر ساعدی، آقای جوانمرد، آقای دکتر جلال ستاری، مرحوم فنی‌زاده، پرویز صیاد، خانم شیخی جمعه‌ها به منزل ما می‌آمدند و به شوخی به منزل ما می‌گفتند «داوودیه»! روزهای فراموش نشدنی و خیلی خوبی بود. بعدها به خانه‌ای در خیابان بهار نقل مکان کردیم. یادم هست یک دوره با پرویز نوری، امیر نادری، احمدرضا احمدی و شهریار قنبری و جنتی عطایی خیلی آمد و شد داشتیم. با علی حاتمی که معاشرت‌های خانوادگی داشتیم. زمانی که با آقای رشیدی ازدواج کردم آقای حاتمی هنوز ازدواج نکرده بود و برای اجرای نمایش «حسن کچل» به خانه ما می‌آمد. یکی دو سال بعد از ما ازدواج کردند و بچه‌هایمان لیلی و لیلا هم با فاصله 10 ماه به دنیا آمدند. در دورهمی‌هایی هم که با دوستان داشتند بیشتر مباحثه داشتند.

دیدگاه سیاسی‌شان و نگاه‌شان به جامعه امروز چه بود. با چهره‌های سیاسی هم حشر و نشر داشتند؟
همانطور که گفتم آقای رشیدی واکنش هیجانی به اتفاقات نداشتند به این معنا که بخواهد از کسی دفاع کند یا جریانی را تخطئه کند. یکی از ایراداتی که شاید خود ما(من و دخترم) به او مطرح می‌کردیم همین بود اما او خیلی موقرانه راجع به مسائل سیاسی و اجتماعی فکر می‌کرد. از شخصیتی که می‌توانم به‌عنوان چهره محبوب آقای رشیدی نام ببرم آقای سید محمد خاتمی بود. خیلی دوستش داشت و برایش احترام زیادی قائل بود. بیشتر به شخصیت خود ایشان علاقه‌مند بود و شاید به جنبه‌های سیاسی‌اش خیلی فکر نمی‌کرد. در مجموع راجع به مسائل سیاسی خود را ملزم به حرف زدن نمی‌دانست و شاید در دوساعت گفت‌وگویی که راجع به مسائل سیاسی شکل می‌گرفت او فقط یک جمله می‌گفت.

 

دیدگاه تان را بنویسید