محمد علی پور در این یادداشت که در شماره سی و دوم این هفته نامه چاپ شده آورده است:‌آسانسور یا همان بالابر خودمان وسیله ای جهت رفاه حال اهالی یک ساختمان بلند بالا و آسمان خراش هایی که امروزه سر به فلک گذاشته اند .
بالابر مدام صعود و نزول دارد. به عرش می رود و به فرش می آید . گاهی هم در میانه های یک مکان بلند قامت توقفی دارد و به اغما می رود . حرکت و بالا و پایین پریدن های بالابر ناخودآگاه آدمی را به یاد برخی پدیده ها می اندازد .
پدیده هایی چون افت و خیزهای ساعتی نرخ ارز و سکه در اقتصاد ایران البته در دورانی نه چندان دور یا بالا و پایین رفتن انتقادات از دولت فعلی در صحنه سیاسی این گربه لمیده به پهلوی آسیا .
در ورزش و فوتبال اما ، داستان متفاوت است و در فوتبال شیراز سناریوی بی سر و تهی سالهاست که به رشته تحریر در آمده است.
حکایت تیم های شیرازی شاهدی بر مثال بالابر است . فصلی در اوج و فصلی دگر در حضیض . زمانی در عزت و زمانی در ذلت . روزی روزگاری برق شیراز با آن قدمت کهن آسمان لیگ را نورانی می کرد و باز هم روزی روزگاری دیگر همچون بالابری که سقوط می کند به محاق رفت. غرق شد. غرق در دریای فوتبال . از لیگ برتر به دسته یک . از دسته یک به دسته دو . از دسته دو به دسته سه . و حالا دیگر اثری از این تیم ریشه دار و دوست داشتنی رویت نمی شود .
فجر سپاسی دیگر تیم دیار حافظ و سعدی هم حال و روز خوشی ندارد . تیمی که ایامی لقب کارخانه بازیکن سازی و پرورش ستاره های این فوتبال را با خود یدک می کشید . جوانان جویای نامی که با هدایت شاغلام پیروانی هریک سالها بعد برای سایر تیم ها خوش می درخشیدند و عکس روی جلد نشریات ورزشی می شدند. بازیکنانی که با قراردادهای هنگفت یا به سرخابی های تهران ملحق می شدند و یا به دیگر تیم های متمول صنعتی.
فجرسپاسی هم در سالیان اخیر کم حرکت بالابری از خود نشان نداده است . تیمی که در فصل گذشته تا پرتگاه سقوط به دسته دو رفت و اگر همت هفته های آخر را نداشت معلوم نبود چه آینده ای انتظارش را می کشد . در باب چرایی این حرکات بالابری اهل فن و غیر فن بسیار سخن گفته و بسیار نوشته اند که تکرار آنها قصه مثنوی هفتاد من کاغذ است که تا سپیده دم آخر الزمان هم ره به جایی نخواهد برد .
فوتبال شیراز در جاده انحرافی افتاده و تخته گاز می تازد . در تارعنکبوت ناکامی که به دور خود تنیده دست و پا می زند و اصرار به تداوم شرایط نابسامان کنونی دارد . فوتبالی بدون برنامه ریزی اصولی ، فاقد پول و سرمایه و امکانات کافی و از همه مهمتر بدون چشم انداز و اهداف متعالی برای آینده ای روشن. تیم هایی که صاحبانشان امروز می گویند با تمام توان ادامه می دهیم و فردای همان روز از تیمداری اظهار عجز و ناتوانی می کنند و زمین و آسمان خدا را به هم می دوزند که به فریاد ما برسید ، مظلوم واقع شده ایم و جیبمان تهی از اسکناس است.
تیم هایی که مدیریت قوی و کاربلد ، پول ، تسهیلات سخت افزاری و نرم افزاری مناسب و حتی البسه مرغوب برایشان تبدیل به رویایی شیرین ودست نیافتنی شده است. هر چند در پایتخت فرهنگ و ادبی که مدارس فوتبال چونان قارچ از دل زمین می رویند و با مجوز و بی مجوز به فعالیت شیرین درآمدزایی!!! مشغولند ، کشف استعدادها و رشد آنها به مثابه معجزه روییدن نیلوفری خوش رنگ و لعاب در مردابی بدرنگ و متعفن است .
از تمامی مشکلات گفته شده که عبور کنیم ، کمتر از یک ماه دیگر فصل تازه لیگ دسته یک را به نظاره خواهیم نشست.
2 تیم شیرازی در یک لیگ . لیگ یک . یکی خصوصی و دیگری کماکان دولتی . یک نیمکت داود مهابادی و نیمکتی دیگر علی کلانتری . آینده سازان همراه برق جدید فارس و فجر سپاسی . آیا این 2 تیم بار دیگر می توانند نویدبخش بازگشت روزهای به یاد ماندنی فوتبال شیراز باشند؟
می گویند تکرار خصیصه بارز تاریخ است . آیا تاریخ دوباره برای این 2 تیم تکرار خواهد شد؟ آیا باز هم باید این 2 تیم را فانوس به دست در بیم و امید ماندن یا رفتن از لیگ دسته یک ببینیم؟ گذر زمان پاسخی روشن به همه این پرسش ها خواهد داد . اما نکته ای را از خاطرمان پاک نکنیم : بیایید برای یک بار هم که شده ' عامل تغییر باشیم نه قربانی تقدیر!!! ' .
دریافت:‌غلامرضا مالک زاده ** انتشار: سیداحمد نجفی
1876 / 2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.