گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

محمدنبی حبیبی: همیشه باید باب گفت و گو را باز نگه داریم/ کسی حق مخالفت با رفراندوم را ندارد، اما این موضوع دغدغه عامه مردم نیست/ متهم کردن منتقدین به بی سوادی و بی عقلی جای تعجب دارد

آقایانی که به جای مسائل اصلی مردم رفراندوم را مطرح می کنند، عیب ندارد که یک روز چند نفر را مأمور کنند که به کوچه و بازار و بین مردم معمولی بروند تا ببینند که الآن دغدغه مردم برگزاری رفراندوم است یا حل مسائل معیشتی؟

دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با تأکید بر اینکه بستن باب گفت و گو تبعات سوئی دارد، گفت: انصاف حکم می کند که ما نقاط مثبت و منفی را با هم در نظر داشته باشیم و ضمنا در مواردی هم که کار دولت منفی است باید به دولت کمک کنیم و انتقادمان هم یک انتقاد برای مچ گیری، خدشه دار کردن، بد جلوه دادن و سیاه نمایی نباشد.

متن گفت و گوی محمدنبی حبیبی با خبرنگار جماران را در ادامه می خوانید:

آقای حبیبی! آیا شما این امر را قبول دارید که اغلب سیاسیون کشور بر ضرورت گفت و گوی ملی تأکید دارند؟

اکثریت سیاسیون کشور چیز خاصی را اعلام نکرده اند اما اینکه بین سلیقه های سیاسی کشور، ولو اینکه با هم رقابت داشته باشند، باز بودن باب ارتباط و گفت و گو را یک امر ضروری مستمر می دانم؛ چون در مجموع به نفع کشور است.

اینکه بعضی از سیاسیون چنین چیزی را مطرح کرده اند که برخی از آنها تا به حال رقیبانشان را دشمن حساب می کردند و ادعای ضرورت آزادی بیان را داشتند و در عمل رقیبانشان را بایکوت می کردند، آن هم قابل تأمل است. ولی اینکه صاحبان سلیقه های مختلف به جای قطع رابطه با هم، ارتباطاتشان را نگه دارند و توسعه دهند را در مجموع به نفع کشور و انقلاب می دانم.

 

این ضرورت مختص این مقطع از کشور است یا در هر مقطعی که با مشکل یا چالشی رو به رو شدیم می توانیم گفت و گوی ملی را شکل دهیم؟

به نظر من ضرورتی ندارد صبر کنیم چالشی به وجود بیاید؛ برای تبادل نظر و جلوگیری از تنش های بیهوده، اینکه باب مراودات سیاسی دائما در کشور باز باشد اصلا یک ضرورت مقطعی نیست و به طور دائم جزو ضروریات کار اداره کشور است.

 

به نظر شما گفت و گوی ملی باید با محوریت چه فرد یا افرادی شکل بگیرد؟

این موضوع محور لازم ندارد. صاحبان سلیقه های مختلف که ممکن است به صورت فرد یا جمع قصد خدمت به انقلاب و کشور را داشته باشند خوب است که این امر را به عنوان یک وظیفه مستمر حساب کنند. البته من باز هم تأکید می کنم که عده ای در مقطع خاص و برای یک هدف سیاسی خاص این گونه موضوعات را مطرح می کنند ولی وقتی به پست و مقامی می رسند فراموش می کنند که این ضرورت وجود دارد و یا اینکه تلقی آنها از ضرورت گفت و گوی ملی این است که هرچه آنها می گویند مورد قبول دیگران واقع شود. اگر این نوع نیت های نادرست مطرح نباشد، من اصل برقرار ماندن و توسعه ارتباطات را در شکل گفت و گو یا هر شکل دیگری یک نیاز مستمر برای انقلاب تلقی می کنم.

 

یعنی شما معتقدید که در هر سطح از جامعه باید این اتفاق رخ دهد؟ مردم و دانشگاهیان هم می توانند در این قضیه شریک باشند؟

حتما باید شریک باشند. به نظر من باید باب گفت و گو را در داخل یک خانواده، فامیل یا محفل دوستانه همیشه باز نگه داریم. همچنین مراوده بین دانشگاهیان و افراد مختلف محدود به شخص حقوقی و یا حقیقی ویژه ای نیست؛ یک نیاز عمومی است که به نظر من همه باید به آن اهمیت دهند. در یک خانواده هم که متشکل از پدر و مادر و چند فرزند است، وقتی که باب گفت و گو بسته می شود طبیعتا تبعات سوئی خواهد داشت. در نتیجه این ضرورت مخصوص سیاسیون نیست و یک نیاز عمومی است.

 

در چه موضوعاتی می تواند این گفت و گوها انجام شود؟ آیا صرفا باید در موضوعات سیاسی باشد و یا در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سایر موارد هم می تواند در این چارچوب قرار بگیرد؟

به نظر من اینکه ضرورت گفت و گو را فقط بین سیاسیون، آن هم در امور سیاسی، محدود کنیم کار اشتباهی است. در مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، خانوادگی و محافل دوستانه  این امر را یک ضرورت عمومی تلقی می کنم؛ منحصر کردن به افراد یا گروه های خاص درستی نیست.

 

از این نگاه که ضرورت دارد مردم هم در گفت و گوی ملی شرکت کنند، رفراندوم هم می تواند به این موضوع کمک کند یا خیر؟

رفراندوم موضوعی است که در قانون اساسی آمده و کسی هم حق مخالفت با آن را ندارد. با رعایت قانون اساسی، رفراندوم هم موضوع مجازی است. اما اینکه آقای رئیس جمهور در روز 22 بهمن با وجود این همه مشکلاتی که کشور در امور معیشتی و اقتصادی دارد، یک موضوع قانونی را در موقعی موضوعی را مطرح می کنند که به نظر من دلیلی هم بر ضرورت مقطعی آن نیست،  این هم قابل تأمل است. یعنی موقعی که آقای رئیس جمهور رفراندوم را مطرح می کنند، بد نیست از عامه مردم یک نظرسنجی شود و ببینیم که آیا دغدغه مردم الآن این است که چرا رفراندوم برگزار نمی شود؟ یا دغدغه مردم این است که چرا یک یا چند فرزندشان بیکار است؟ و چه بسا ممکن است پدر هم درآمد کافی نداشته باشد و هم فرزندان خجلت زده هستند از اینکه هیچ درآمدی ندارند؛ در حالی که در موقعیت کار قرار دارند و باید درآمد داشته باشند و به خانواده هم کمک کنند. عوض اینها دائما باید به علت اینکه هیچ درآمدی ندارند یک نوع سربار بودن را در خود احساس کنند.

من به آقای رئیس جمهور تذکر می دهم که اصلا برای دولت حاشیه سازی نکنند. الآن دغدغه عامه مردم موضوع رفراندوم نیست. در عین حال که رفراندوم یک چیز قانونی است و شرایطش در قانون اساسی و قوانین معمولی آمده و هر وقت هم که لازم باشد کسی مانع این کار نیست. منحرف کردن خواست مردم از یک موضوع روزمره به یک موضوعی که مطالبه آنها نیست، به نظر من یک نوع سیاسی کاری است.

 

با توجه به اینکه بعد از غائله دی ماه همه مسئولین بر مطالبات مردم تأکید داشته و دارند و خود شما هم الآن بر مطالبات مردم تأکید دارید، به نظر شما راه شناخت این مطالبات چیست؟

به نظر من مطالبات شناخته شده است و احتیاج به تحقیق ندارد. الآن  اکثریت مردم از گرانی، تورم، بیکاری فرزندان و امور معیشتی کاملا تحت فشار هستند. اگر مسئولی واقعا ادعای مسئول بودن داشته باشد و این دغدغه را درک نکرده باشد، به نظر من معلوم می شود که یکی از شرایط لازم برای مسئول بودن را اصلا دارا نیست. هیچ احساس به مؤسسه تحقیقی هم ندارد. آقایانی که به جای مسائل اصلی مردم رفراندوم را مطرح می کنند، عیب ندارد که یک روز چند نفر را مأمور کنند که به کوچه و بازار و بین مردم معمولی بروند تا ببینند که الآن دغدغه مردم برگزاری رفراندوم است یا حل مسائل معیشتی؟ این کار را نمی کنند و به جای آن حاشیه سازی می کنند.

 

طبق آمارهای ارائه شده، تورم تک رقمی و در یک سال گذشته هم حدود یک میلیون شغل ایجاد شده است، یعنی در این موارد دولت قدم برداشته است. پس چرا مردم به این موضوعات اعتراض داشته باشند؟

به نظر من مردم این ادعاهای بعضی از دولتمردان را در جیبشان احساس نکرده اند و در سخنرانی ها شنیده اند. آیا واقعا قدرت خرید افزایش پیدا کرده است؟ یعنی یک کارمند بازنشسته با یک حقوق ثابت، الآن بهتر می تواند مخارج روزانه اش را انجام دهد یا نسبت به یک سال قبل کمبود دارد؟ بهتر است آقایان اینها را بررسی کنند و مدام در مورد حل مشکلات مردم کلی گویی نکنند.

البته من منکر کارهای مثبت دولت هم نیستم. یعنی معتقدم کسانی که هیچ وقت به یک کار مثبت دولت هم اشاره ای ندارند، آنها هم دارند اشتباه می کنند. دولت فعلی هم مثل دولت های قبل هم یک سری نقاط ضعف و هم یک سری نقاط قوت دارد. انصاف حکم می کند که ما نقاط مثبت و منفی را با هم در نظر داشته باشیم و ضمنا در مواردی هم که کار دولت منفی است باید به دولت کمک کنیم و انتقادمان هم یک انتقاد برای مچ گیری، خدشه دار کردن، بد جلوه دادن و سیاه نمایی نباشد؛ کمک کنیم که اولا دولت بیشتر از مشکلات مردم خبر داشته باشد و اگر می توانیم در مواردی کمک کنیم که دولت مشکلات را حل کند هم هر کمکی از دست ما بر می آید حتما باید اعمال کنیم.

به عنوان نمونه طرح تحول سلامت که در این دوره مطرح شده و به مرحله اجرا درآمده، چون قبلا هم مطرح بوده ولی اجرا نشد، طبیعتا به نفع افراد محروم در مواقع بیماری است. ما باید از این کار مثبت دولت حمایت و تمجید کنیم؛ در خیلی موارد هم که دولت برای تأمین معیشت مردم نقطه ضعف داشته، آنها را هم برای اینکه مطالبات مردم بیشتر به گوش دولتمردان برسد، مطرح کنیم. این طوری مراوده با دولت مراوده سالمی است. بنابر این من جزو کسانی هستم که معتقدم  اینکه عده ای فقط نقاط ضعف دولت و یک عده فقط نقاط قوت دولت را مطرح کند، هیچ کدام از این دو مورد یک برخورد منصفانه با دولت نیست. در نتیجه ما باید نقاط منفی و مثبت را با هم در نظر داشته باشیم.

 

در فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری هم بر ضرورت انتقاد تأکید شده است. به نظر شما آیا فقط می توانیم از مسئولین اجرایی انتقاد داشته باشیم و یا به سایر قوا و مسئولین هم می توانیم انتقاد کنیم؟

 جواب این سؤال کاملا روشن است. علاوه بر اینکه ما حق انتقاد از دولت را داریم، وقتی که این انتقاد به هرکدام از قوای دیگر هم وارد باشد باید مطرح شود و کسی حق ندارد که یک قوه را، ولو با داشتن نقاط ضعف، از انتقاد مستثنی کند. اما چون بیشتر مجریان مورد انتقاد هستند، معمولا مردم بیشتر دستگاه اجرایی را نگاه می کنند. اما قطعا و یقینا هم در قوه قضائیه و هم در قوه مقننه موضوعات قابل انتقادی وجود دارد که کسی حق ندارد آنها را از این انتقاد مستثنی کند.

ولی از طرف دیگر سران قوا مثل آقای رئیس جمهور باید در برخورد با منتقدان اصطلاحاتی مثل بی عقل و بی سواد که آقای رئیس جمهور به کار می برند را حق ندارند به کار ببرند. ممکن است فردی با جمهوری اسلامی مخالف باشد و به این دلیل با دولت هم مخالف است و فرد دیگری نظام را قبول و برای پیشرفت کشور هم اشتیاق دارد اما انتقادهایی هم دارد. متهم کردن منتقدین به بی سوادی و بی عقلی، به نظر من خیلی جای تعجب دارد؛ آن هم از طرف آقای رئیس جمهور.

 

برای جمع بندی دوباره می خواهم به گفت و گوی ملی برگردم. به نظر شما گفت و گوی ملی چقدر می تواند به شناخت مطالبات مردم کمک کند؟

قطعا می تواند به خصوص در شناخت مسئولین کمک کند تا آشنایی بیشتری با مشکلات مردم فراهم شود. اما به شرطی که در این گفت و گوی ملی هم کسی سیاسی کاری نکند و نخواهد از این گفت و گوی ملی یک استفاده ابزاری مقطعی داشته باشد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.