گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

هادی خانیکی: تضعیف گفت وگو، فرهنگ سکوت را حاکم می کند/ توسعه با عدم استقلال دانشگاه حاصل نمی شود

انتطار می رسد دانشگاه چون نهاد علم است، پیش قدم برای هر گفت وگو باشد و در سطوح مختلف یعنی میان استادان، استادان و دانشجویان، میان دانشجویان، استادان و سطوح حاکمیتی و... شکل گیرد، ولی گفت وگو مبانی نظری دارد، مهارت لازم دارد، فرهنگ دارد و نهادمند است. هر کدام از اینها ضعیف باشند که هستند، امکان گفت وگو را تضعیف می کند. هر وقت هم که گفت وگو ضعیف می شود و امکان آن هم کم شود و سودی نداشته باشد، فرهنگ سکوت حاکم می شود. فرهنگ سکوت، یعنی گامی برای گریز از هزینه‌ها و مخاطرات گفت وگو.

پایگاه خبری جماران: دومین جایزه استاد دکتر محمد قریب، روز جامعه در حالی برگزار می شود که هادی خانیکی، عضو هیات مدیره انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری و دبیر دبیر گروه علوم انسانی و اجتماعی این همایش، برگزاری آن را گامی برای گفت وگو در میان دانشگاه و جامعه، گفت وگویی در درون دانشگاه و گفت و گویی میان ساحت های مختلف علمی و گفت وگویی در سه حوزه امر علمی، تعهد اخلاقی و مسئولیت اجتماعی از یکسو و تلاشی برای متوجه کردن شکاف و گسست میان دیروز و امروز می داند.

در این راستا، این استاد ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی بر استقلال دانشگاه و آزادی علمی تاکید می کند چراکه اگر دانشگاهی مستقل نباشد، نه می تواند نقش توسعه ای در درازمدت دارد و نه نقش موثری در گفت وگو و گسترش آن در جامعه داشته باشد. 

مشروح این گفت وگو در ادامه می آید.

 

دومین جایزه دکتر محمد قریب روز جمعه برگزار می شود. در ابتدا درخصوص این جایزه، دلایل و اهداف برگزاری آن توضیح دهید؟

انتخاب و اعطای جوایز علمی به شایستگان و سرآمدان، بخشی از رهیافت ها و تجارب جهانی در حوزه ترویج علم و دانش و جزو اهداف تعیین شده انجمن های علمی و نهادهای مدنی و تخصصی است. تعیین شایستگان و گزینش برجستگان هم نیز نشاندهنده جهت گیری های اخلاقی، اجتماعی و علمی است و از سویی، گامی برای معرفی معیارها، الگوها و سرمشق هایی که از آن به عنوان تکاپوی علمی در نهادهای علمی، آکادمیک و فرهنگی است. جایزه دو سالانه استاد دکتر محمد قریب نیز در همین راستا از سوی انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری وضع شد و در ادامه، دیگر نهادها و انجمن های علمی و حرفه ای را نیز به همکاری دعوت کرد.

در این چارچوب، از دو سال پیش در هفت حوزه آکادمیک "علوم پزشکی و زیستی"، "علوم پایه"، "علوم انسانی و اجتماعی"، "علوم کشاورزی، منابع طبیعی و دامپزشکی"، "علوم محیط زیست"، "علوم فنی و مهندسی"، "علوم معماری و هنر"، برجستگان و چهره های شاخص آن مورد شناسایی قرار گرفته است. این جایزه در دور دوم خود، سطح حوزه های آکادمیک و فرهنگی خود از هفت حوزه به هشت حوزه افزایش داده و امیدوارم در سالها و دورهای بعد، عرصه های دیگری به آن افزوده و شاید سطوح بزرگتر به سطوح خردتر تقسیم شوند.

چرا این جایزه به نام دکتر قریب نامگذاری شد؟ این در حالی که است برجستگان دیگرانی نیز بودند.

اثبات شی نفی ماعدا نمی کند. انتخاب و نامگذاری این جایزه به نام دکتر محمد قریب، به معنای نادیده گرفتن برجستگی های شخصیت های دیگر نیست. هر فرد دیگری هم انتخاب می شد، چرای شما در مورد آنها صدق می کرد ولی درباره این موضوع، انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری ابتدا به حوزه هایی رفت و افق هایی را انتخاب کرد که ضرورت داشت از ترکیب آن حوزه ها، به شخصیت برجسته ای برسد. آن حوزه ها، مسئولیت علمی، مسئولیت اخلاقی و مسئولیت اجتماعی هستند. این سه حوزه، در پیوند با یکدیگر قرار می گیرند و شخصیت محوری و شاخص آن، باید از سرآمدان علمی، اخلاقی و چهره ای شاخص در حوزه مسئولیت های اجتماعی باشد. مرحوم محمد قریب چنین شخصیتی است.

اگر به زمانه او برگردیم، می توان اثربخشی او را در این سه حوزه به وضوح دید. از نظر علمی، مرحوم قریب بیانگذار رشته طب کودکان در ایران است. او آثار علمی معتبر بسیاری در آموزش پرشکی تالیف کرده و نهادهایی را برای پیشبرد امر درمان تاسیس کرده است. شاگردان برجسته ای تربیت کرده که همگی جزو پزشکان مهم و معتبر در حوزه طب اطفال هستند. شهرت و اعتبار او از ایران هم فراتر رفته است. به عبارتی، دکتر قریب در عرصه علمی جهانی هم فرد شناخته شده ای بوده و نشان لژیون دونور فرانسه را دریافت کرده است. نشریات معتبر علمی مانند نشریه پزشکی MD یک شماره خود را به معرفی دکتر قریب اختصاص داده و در چندین مجمع علمی بین المللی نیز عضویت داشته است. اینها بخشی از مسئولیت علمی استاد قریب است. با این حال، او تنها به ساحت حرفه ای پزشکی و علمی اکتفا نکرده و مسئولیت اخلاقی و اجتماعی اش را هم به خوبی ایفا کرده است.

به عبارتی، دکتر قریب اساسا حرفه و دانش خود را به عنوان یک عبادت و مسئولیت نگاه می کرد و به دیگران هم نسبت خود اولویت قائل بود. او در آموزش پزشکی همواره تاکید می کرد هر کسی نتواند نفع دیگران را به نفع خود ترجیح دهد، بهتر است از پزشکی دست بکشد. او نسبت به حق کودک بیمار و وضعیت خانواده اش به خصوص اگر آنها در فقر و تنگدستی بودند، توجه داشت. او با مرگ هر کودک گریه می کرد و خود را مسئول می دانست. او در عرصه اجتماعی هم نقش آفرین بود و در عمومی کردن علم و هم پیشبرد واکسیناسیون نقش آفرینی جدی داشت.

از نظر سیاسی هم فردی وطن پرست محسوب می شد و نسبت به وضعیت جامعه بیگانه نبود. او به آزادی حساس بود. در عرصه مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری فعالیت داشت و از حقوق حقه ملت ایران و دولت ملی محمد مصدق دفاع می کرد.

او حتی به دلیل امضای نامه 12 نفره به همراه مهندس مهدی بازرگان و دکتر سحابی در اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت بعد از کودتای 28 مرداد به دستور شخص محمدرضا پهلوی از دانشگاه تهران اخراج شد، اما با این وجود، به جای انفعال و ناامیدی به فعالیت هایش شدت بخشید.

در این منظومه، ما با یک استاد دانشگاه طراز اول، یک شخصیت دانشمند، یک فعال سیاسی، یک شهروند وظیفه شناس و یک انسان متعهد و مسئول روبرو هستیم و به همین خاطر نیز بود که انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری شایسته دید ایشان را به عنوان یک الگو و سرمشق معرفی کرده و جایزه ای را به اسم او نامگذاری کند.

به سه معیار دانش علمی، تعهد اخلاقی و مسئولیت اجتماعی اشاره کردید که به نظر می رسد در هر سه معیار هم در جامعه و هم در دانشگاه با افول روبرو هستیم...

اگر یک نفر در تارک فضایی می درخشد، طبیعتا تفاوتی با جامعه خود را دارد؛ به عبارتی، نمی توان گفت همه دانشگاهیان یا جامعه در زمان دکتر قریب، مانند او بودند. نمی توان گفت همه مثل او هستند یا اکنون هیچ کس مثل دکتر قریب نیست. اگر ما به چهره هایی که در دوره اول جایزه دکتر قریب به عنوان افراد منتخب انتخاب شدند، نگاه کنیم، متوجه می شویم آنها هم تقریبا واجد همان معیارها بودند. قرار نیست همه مثل هم باشند. در واقع، این جایزه و زنده کردن نام این افراد معیار و سرمشق، می تواند دعوت کننده جامعه دانشگاهی به سمت آن ارزش ها باشد.

ولی آنچه از آن به عنوان غفلت دانشگاه یا جامعه از امر علمی، تعهد اخلاقی و مسئولیت اجتماعی، یاد می شود پدیده ای است که هم محصول کاستی در سیاستگذاری های علمی و سیاست های حاکمیتی است و حتی جامعه علمی و حوزه عمومی است. به این دلیل، آن افول می تواند محصول کاستی ها در سه سطح حاکمیت، جامعه و دانشگاه است.

پس همایش هایی مانند دکتر قریب هم گامی برای گفت وگو است...

این همایش و جایزه حداقل می تواند این پرسش را مطرح کند که جامعه علمی و حوزه عمومی و حتی نسل های مختلف ما، به داشته های تاریخی خودشان واقف هستند؟ چقدر آنها از این داشته ها را روزآمد تعریف کنند یعنی با خاطره ها بزرگان خود را نشناسند بلکه ملاک و معیار برای زندگی خودشان تعریف کرده، چقدر به آنها روی می آورند و دلیل این روی آوردن یا نیاوردن، چیست؟

من از مستندساز فیلم مرحوم جمالزاده شنیدم که می گفت به افراد ساکن این خیابان در تهران رفته و از آنها پرسیده جمالزاده کیست؟ تقریبا هیچ کس جمالزاده را نمی شناخت و تنها وقتی به یک داروساز رفت، یک فرد از او خواسته بود اجازه دهد جستجویی در اینترنت کند که در نهایت هم مرحوم محمدعلی جمالزاده را با سید جمال الدین اسدآبادی اشتباه گرفت. این مشخصه جامعه در حال گذار است که در مسیر توسعه نیست، چرا که اصلا گذشته خود را نمی شناسد. البته این به معنای آن نیست که در گذشته خود باقی بماند، بلکه می تواند نگاه انتقادی هم داشته باشد ولی باید گذشته خود را بداند.

بدین معنا، این همایش گفت وگویی امروز با دیروز و گفت وگو میان دانشگاه و جامعه و گفت وگویی در درون دانشگاه و گفت وگویی میان ساحت های مختلف علمی و گفت وگویی در سه حوزه امر علمی، تعهد اخلاقی و مسئولیت اجتماعی است. تعیین این جوایز و تبدیل آن به آیین و رخداد علمی و رسانه ای می تواند گفت وگویی را بر سر همه مسائل امروز ما شکل دهد که شخصیت معیار به آن عرصه و زمینه ها متصف شده است.

یعنی گامی برای پر کردن شکاف این گسست...

حتی پیش از پر کردن، متوجه کردن به این شکاف و گسست. متوجه کردن به این گسست و شکاف، امر مهمی است. این مسئله، موضوع گسست را می تواند نشان دهد و در کنار نشان دادن مسئله گسست، تلاش برای پر کردن یا کم کردن آن.

چرا این گسست و شکاف از یکسو و گفت وگو نکردن در جامعه و حتی در جامعه ما وجود دارد...

گفت وگو یک فعالیت صرفا زبانی نیست بلکه یک کنش معطوف به عمل است. به این اعتبار، وقتی از گفت وگو سود و نفعی مترتب باشد، یعنی افقی بگشاید، مسأله ای را حل کند، امیدی را زنده کند و گامی به جلو باشد، طبیعتا به گفت وگو هم اقبال می شود اما وقتی گمان بشود گفت وگو چیزی جز توجیه وضع موجود یا زیستن در گذشته نیست یا بردن به فضای معطوف به زندگی نیست یا منطبق بر نیازها و تحولات امروز نیست، گفت وگو هم مورد اقبال قرار نمی گیرد.

باید هم تفاوت های جامعه امروز را باید در نظر گرفت؛ هم تغییرات نسلی و ارزشی را. در چنین شرایطی، آنچه مطالعات نشان می دهد بر جامعه امروزی ایران، فردگرایی و محاسبات و ارزش های مادی بالا رفته است. یعنی، هر شهروندی چنان گرفتار مسائل روزمره شده که معمولا منفعت اندیشانه و فردگرایه فکر می کند. البته من در مقام ارزشگذاری و قضاوت نیستم.

در این شرایط، باید نفع گفت وگو و حق فرد بر گفت وگو مورد اعتنا قرار بگیرد تا جامعه و شهروند هم به گفت وگو تمایل یابد.

در این شرایط، دانشگاه می تواند پشیگام برای گفت وگو باشد؟

انتطار می رسد دانشگاه چون نهاد علم است، پیش قدم برای هر گفت وگو باشد و در سطوح مختلف یعنی میان استادان، استادان و دانشجویان، میان دانشجویان، استادان و سطوح حاکمیتی و... شکل گیرد، ولی گفت وگو مبانی نظری دارد، مهارت لازم دارد، فرهنگ دارد و نهادمند است. هر کدام از اینها ضعیف باشند که هستند، امکان گفت وگو را تضعیف می کند. هر وقت هم که گفت وگو ضعیف می شود و امکان آن هم کم شود و سودی نداشته باشد، فرهنگ سکوت حاکم می شود. فرهنگ سکوت، یعنی گامی برای گریز از هزینه‌ها و مخاطرات گفت وگو.

برای همین است که در فرهنگ ما ضرب المثل ها می گویند «تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد« یا «زبان سرخ، سر سبز دهد بر باد». اینها نشان می دهد وقتی گفت وگو تا وقتی در جامعه نهادینه نشده، ضرر گفت وگو بیشتر از سود و منفعت آن است. هر وقتی این معادله تغییر کند، در عرصه کاربردی هم امکان گفت وگو بیشتر می شود.

و چقدر استقلال دانشگاه ها که موضوع محوری دومین جایزه دکتر قریب است، می تواند به دانشگاه برای گفت وگو کردن کمک کند؟

استقلال دانشگاه و آزادی آکادمیک این امکان را فراهم می کند. کسی هم با زبان علم سخن می گوید، مخالف خود را به رسمیت می شناسد و به همین خاطر است که نهادهای علمی محل گفت وگو بوده اند. حتی در ساختار حوزه ها، اجتهاد برآمده از قدرت نقد آرای استادان و معلمین است. در ساختارهای دانشگاهی هم به دلیل آزادی علمی و استقلال نهادی، گفت وگو موجب اعتلای علم شده است. دومین جایزه دکتر قریب نیز با یادبود دکتر علی اکبر سیاسی است و نامش نیز با استقلال دانشگاه و پیوند علمی پیوند خورده است. در ماجرای اخراج دکتر قریب از دانشگاه، دکتر سیاسی رئیس دانشگاه تهران بود.

در فاصله کودتای 28 مرداد تا 16 آذر، دانشگاه نسبت به وضعیت سیاسی حاکم بر جامعه یعنی حاکمیت کودتا و خودکامگی و وابستگی واکنش نشان می دهد اما پاسخ این اعتراض و خاموش کردن آن، این بود که نیروی نظامی وارد ساحت دانشگاه شد. در واکنش این مسئله، دکتر سیاسی به هیات دولت وقت می رود و با صراحت، این اشتباه حکومت را یادآور می شود و خواستار عذرخواهی حکومت از دانشگاه و دانشجویان می شود. این رفتار فرق می کند با تعظیم و سکوت. در مورد دیگر، 12 استاد دانشگاه از جمله دکتر قریب، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی نامه ای سرگشاده در اعتراض به قرارداد کنسرسیون نفت نوشتند که شاه از این نامه عصبانی شده و از دکتر سیاسی خواستار اخراج فوری این اساتید می شود.

دکتر سیاسی در خاطراتش در این باره می گوید، سپهبد زاهدی به من زنگ زد و گفت به دیدارش بروم. زاهدی در آن دیدار به دکتر سیاسی درخواست شاه را مطرح می کند ولی دکتر سیاسی می گوید من نامه را ندیدم و دلیلی هم برای اخراج ندارم. او بعدا از امضاکنندگان نامه دلیل نوشتن آن را می پرسد که مهندس بازرگان می گوید ما این نامه را نوشتیم تا بعدا ایرانی ها به خود امید و اعتماد داشته باشند و پسرم نگوید پدرم هیچ حساسیتی نداشت.

دکتر سیاسی آن استادان را اخراج نمی کند و مقام دانشگاهی و مقام سیاسی آنها تفکیک می کند تا استقلال دانشگاه حفظ شود هرچند که کفیل وزارت آموزش عالی آن 12 استاد دانشگاه را اخراج می کند.

دکتر سیاسی در آن برهه در کنار دانشگاه ایستاد که این کار او هم مبتنی مسئولیت علمی و اجتماعی اش بود. نامگذاری این دوره از جایزه دکتر قریب نیز هم تناسب تاریخی دارد و هم سازگار با مسائل کنونی جامعه ماست که باید دانشگاه را نهادی مستقل و همراه با آزادی آکادمیک دید وگرنه اگر دانشگاهی که مستقل نباشد، نه می تواند نقش توسعه ای در دراز مدت دارد و نه نقش موثری در گفت وگو و گسترش آن در جامعه داشته باشد. 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.