روایت همسر حاج آقا مصطفی از نحوه عروج ایشان

صبح زود وقتی برای ایشان صبحانه می برند می بینند آقا مصطفی نشسته ولی سرش به پایین خم شده است...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: خانم معصومه حائری یزدی، همسر شهید حاج آقا مصطفی درباره درگذشت شوهر خویش چنین می گوید: همان شب که حاج آقا مصطفی اینطور شد، قرار بود که ساعت 12 به منزل ما مهمان بیاید. من سخت مریض بودم. آقای دعایی که همسایه ما بود برایم دکتر آورد. از طرف دیگر آقا مصطفی شب ها مطالعه داشتند. آن شب ایشان گفته بود اگر میهمان آمد، من در را باز می کنم، شما بخوابید. ما دیگر نفهمیدیم که میهمانان چه موقع آمدند و کی رفتند و چه شد. صبح زود وقتی برای ایشان صبحانه می برند می بینند آقا مصطفی نشسته ولی سرش به پایین خم شده است. فورا رفتم بالا. دیدم دست های آقا مصطفی بنفش است و تکه های بنفش را روی سینه اش هم دیدم. آقا مصطفی را بلافاصله به بیمارستان انتقال دادیم. وقتی خواستند از جسد او کالبد شکافی کنند، امام اجازه این کار را نداد و فرمودند: عده ای بی گناه دستگیر می شوند و دستگیری اینها دیگر برای ما آقا مصطفی نمی شود. از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و نگذاشتند پزشکان نظر خود را اعلام کنند. چون صد در صد مسمومیت بود، حتی پزشکان را تهدید کردند.» 

برشی از کتاب یک قرن زندگی پرماجرا(براساس خاطرات و خیال) تالیف سید علی قادری.

 

دیدگاه تان را بنویسید