ادامه مطلب به این شرح است:کمیته «مدال فیلدز» در توصیف او نوشت: «چیره دست در گستره قابل توجهی از تکنیک ها و حوزه های متفاوت ریاضی، او تجسم ترکیبی کمیاب است از توانایی تکنیکی، بلندپروازی جسورانه، بینش وسیع و کنجکاوی ژرف.»
استاد دانشگاه استنفورد بود. در سال 2014 به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برندهٔ بالاترین جایزه در ریاضیات یعنی «مدال فیلدز» شد.
او تنها زن ایرانی برندهٔ مدال فیلدز است که در تاریخ 78 ساله اهدای آن، به این مدال دست پیدا کرد. بعد از این جایزه، نامش تیتر بیشتر خبرگزاری های جهان شد و واشنگتن پست و گاردین با او مصاحبه اختصاصی کردند و همواره از او به عنوان اسطوره ای عجیب و شگفت انگیز در عالم ریاضیات نام بردند.

**دختر اولین ها
اولین دختری که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت. اولین دختری که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت. اولین کسی که دو سال پیاپی موفق به کسب مدال طلا در المپیاد جهانی ریاضی در سالهای 1994 (هنگ کنگ) و 1995 (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانش آموز ایرانی، در آزمون المپیاد ریاضی نمرهٔ کامل 14 از 14 را بدست آورد.
دورهٔ لیسانس و فوق لیسانس ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف تهران طی کرد. در سال 2004 با اخذ مدرک دکترای دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مک مولن، از برندگان جایزه فیلدز، در دانشگاههای پرینستون و استنفورد به تدریس مشغول شد. یکسال بعد در سال 2005 نشریه پاپیولار ساینس آمریکا، او را بعنوان یکی از 10 ذهنِ جوان جهان برگزید و تجلیل کرد. مدتی در پرینستون درس می داد و سپس به استنفورد رفت و کار تدریس و پژوهش را در آنجا پی گرفت. او در شهریور 1387 (اول سپتامبر 2008) و در 31 سالگی به درجه استادی این دانشگاه رسید.
آری او کسی نیست جز پروفسور مریم میرزاخانی که سیزدهم اردیبهشت 1356 (3 مه 1977) در تهران متولد شد و سومین فرزند احمد میرزاخانی مهندس برق و رییس هیات مدیره مجتمع آموزشی نیکوکاری «رعد» بود.
پدر این ملکه بزرگ ریاضی ایران،درباره کودکی «مریم»می گوید: «اوایل هیچ فرقی با بقیه همسن و سال هایش نداشت؛ مانند همه بود. درس خواند و بالا رفت، با کوشش و تلاش.»
ریاضیات اما از روزگاری همه زندگی اش می شود و پدر «مریم» در پاسخ «چرا ریاضی؟»، بیان می کند: «ریاضی چون منطق دارد، آدم را جذب می کند. آدم در علوم تجربی تجربه عینی دارد، اما در ریاضیات تجربه ذهنی دارد و لذت حل یک مساله، آدم را سر ذوق می آورد.
رسیدن به یک راه حل، راضی ات می کند. وقتی این علاقه در مریم ایجاد شد، رفت دنبال کارش و کار کرد و فکر کرد و نتیجه اش را گرفت.»
«مریم» نیز بارها در اظهاراتش تأیید کرده بود که «بدون علاقه به ریاضی ممکن است آن را سرد و بیهوده بیابید، اما زیبایی ریاضیات، خود را تنها به شاگردان صبور نشان می دهد.
پرارزش ترین بخش مطالعه ریاضی لحظه ای است که می گویی «آهان!»، ذوق کشف و لذت فهمیدن چیزی جدید. احساس ایستادن بالای یک بلندی و رسیدن به دیدی شفاف و واضح را به ارمغان می آورد.»
«برای دانشگاه و انتخاب رشته هیچ تردیدی نداشت؛ یک کلام، ریاضی و ریاضی محض! از اول هم تصمیم نداشت برق بخواند؛ درباره رشته اش مشورت می کردیم. اما علاقه اش به ریاضیات محض مشهود بود و تمرکز بر روی علاقه اصل مهمی بود!»
قبل از اینکه جایزه مدال فیلدز را ببرد؛ خودش زنگ زده بود و به پدر گفته بود: «بیشتر از این در زندگی ام چه می خواهم؟شک نکنید لحظه باشکوهی در زندگی آدم است.» پدر مریم میرزاخانی می گوید: «فلات ایران این خصوصیت را داشته که دانشمندان بزرگی در آن زندگی کرده اند.
پیام جایزه «مریم» این بود که جوانان امروز ما در جهان می توانند موفقیت های بزرگی کسب کنند. ما ایرانی ها در علوم پایه بزرگانی مانند خوارزمی را داشتیم. الگوریتم میراث او است.
ریاضیات در جوامع آن زمان به قدری اهمیت داشته که علومی مانند الجبر از زمان های قدیم در بین ایرانی ها و جوامع اسلامی اهمیت داشته است.»
سلیقهٔ سینمایی میرزاخانی بازتابی از ذات بدون مرز پژوهش او بود که همواره درگیر کاویدن «خصوصیات اشکال هندسی نامعمول» بود. میگفت: «گاهی مواقع احساس میکنم در یک جنگل بزرگ هستم و نمیدانم به کجا میروم؛ ولی به طریقی به بالای تپهای میرسم و میتوانم همه چیز را واضحتر ببینم.
آنچه آن گاه رخ میدهد، واقعاً هیجان انگیز است.»فیلم مورد علاقهٔ او، داگویل، نگاهی خشن به آمریکای دوران رکود بزرگ است. وی جایی گفته بود: وقتی بچه بودم رؤیایم این بود نویسنده شوم.هیجان انگیزترین لحظاتم را به خواندن رمان میگذراندم، در واقع هر چیزی را به دستم میرسید، میخواندم!»
در کودکی تمایلی نداشت که یک ریاضیدان شود. هدف اصلی او این بود که هر کتابی را که به دستش میرسد، بخواند. برنامه های تلویزیونی که در مورد زندگی زنان مشهور مانند ماری کوری یا هلن کلر بود را نگاه میکرد، بعدها او رمانی درباره ونسان ون گوک به نام «شور زندگی» را خواند. این داستانها، حس جاه طلبی تعریف نشدهای را در او برای انجام کاری بزرگ در زندگی القا کردند و شاید نویسنده شدن!
از هشت سالگی عادت داشت که موفقیت های یک دختر قهرمان را پیش خودش تجسم کند. هر شب در رختخواب، قهرمان خیالی او شهردار میشد، به نقاط مختلف دنیا سفر میکرد یا در زمینه های بارز دیگری، موفقیت کسب میکرد و با وجود این که استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد بود، همچنان در ذهنش داستان هایی می نگاشت و هیچگاه در جاه طلبیهای او خللی وارد نشد و بر این باور بود که ریاضیات از جهاتی مانند نوشتن یک رمان است: «شخصیتهای مختلفی وجود دارند و شما باید آنها را بهتر بشناسید.
داستان پیش میرود، آنگاه وقتی دوباره به شخصیتها نگاه میکنید، میبینید که نسبت به تلقی اول شما، تغییر کردهاند.»
ریاضیدان ایرانی شخصیتهایش را هرکجا میرفت با خود میبرد، همزمان خطوط داستانش نوشته میشد، داستانی که سالها طول کشید تا آشکار شود. او در میان ریاضیدانها به ویژگی کوچک اما سرکش و رام نشدنی شهرت داشت و دشوارترین سؤالات زمینه مطالعاتی اش را با پایداری بسیار دنبال می کرد.
استاد راهنمای او در مقطع دکترا -کورتیس مکمولن- درباره شخصیت مریم گفته بود که او زمانی که پای ریاضیات در بین باشد با بی پروایی بسیار جاه طلبی دارد. با صدای آرام و یکنواخت و چشمان خاکستری مایل به آبی اش، اعتماد به نفس تزلزل ناپذیری دارد. در عین حال فروتن است و زمانی که از او در مورد سهمش در حل یک مشکل مطالعاتی سؤال می شود، میگوید «اگر بخواهم صادق باشم، فکر میکنم که سهم زیادی نداشته ام.» حتی زمانی که در ماه فوریه ایمیلی مبنی بر دریافت معتبرترین جایزه ریاضی دنیا یعنی نشان «فیلد» به او رسید، به سادگی عنوان کرد که شاید ایمیلی که دریافت کرده، هک شده باشد و واقعی نباشد!
مسائلی که پس از تز دکترا، ذهن میرزاخانی را مشغول به خود داشت، از جنس مسائلی بودند که تنها با صبر و همتی مثال زدنی میشد به مصافشان رفت. خصوصیاتی که او نه تنها در زندگی حرف های خود، بلکه در زندگی روزمره اش نیز از آنها بهرهمند است.
«یان وندراک»، همسر این نابغه ریاضی ایرانی، اهل جمهوری چک و دانشیار ریاضی دانشگاه استنفورد و پژوهشگر سابق علوم کامپیوتر نظری مرکز تحقیقات آی بی ام است.
او به خاطر دارد که در اولین برخوردهایی که در جریان یک مسابقه دوستانه پیادهروی با همسر آینده خود داشته، به این ویژگی پی برده بود.«او خیلی ریزه است، و جثه من نسبتاً خوب بود؛ با این حساب فکر کردم که از پس ِ کار برمی آیم، و اولش جلو بودم.
اما سرعت او هیچ جوره کم نمی شد و بعد از نیم ساعت، من دیگر توان نداشتم؛ ولی او هنوز داشت با همان سرعت میدوید.»«در محیط خانه هم ورق های بزرگ کاغذ را روی زمین پهن می کرد و چندین و چند ساعت می نشست چیزهایی را می کشید که از دید من همیشه عین هم بودند.
اینکه چگونه می تواند اینطور کار کند را نمی دانم، اما آخرش جواب میدهد.»
میرزاخانی معتقد بود: «حین فکر کردن درباره یک مسأله دشوار ریاضی، نمی خواهی تمام جزئیات را بنویسی. اما همینکه چیزی را ترسیم کنی، کمکت میکند که به نحوی اتصال خودت را [با مسأله] حفظ کنی.»
روایت نابغه از مادری
از مریم میرزاخانی یک فرزند به نام «آناهیتا» که پنجمین نوه خانواده میرزاخانی است، به یادگار مانده است.او پس از برنده شدن جایزه فیلدز در باره هماهنگی بین زندگی حرفه ای و خانوادگی اش اینطور گفت:«توازن بین کار و مادر بودن خیلی سخت و البته شدنی است و ارزش انجام دادنش را دارد؛ خواه ناخواه میزان کار را کم می کند؛ یعنی اگر کسی فکر کند که هم می تواند یک خانواده خیلی خوب و با ارتباط قوی داشته باشد، هم کار به همان سرعت قبل پیش برود این طور نیست، باید به هر حال هزینه کند.
امیدوارم آناهیتا و همه بچه ها، ریاضی را جدی بگیرند؛ دوست ندارم مثل افرادی شود که تا صحبت از ریاضیات می شود، میگویند من از ریاضی هیچ چیز نمی دانم، یعنی اصلا به خود امکان نمی دهند که به آن فکر کنند.
کسی که بچه کوچک دارد، از 9 صبح وقت دارد تا پنج بعد از ظهر؛ بعدش دیگر وقت ندارد. می توانی مثلا بروی در پارک و به طور کلی فکر بکنی، ولی اینکه بنشینی و کار جدی بکنی نمیشود.»
در تیرماه 1396 اعلام شد پروفسور بدلیل ابتلا به سرطان در بیمارستانی در آمریکا بستری است. یکی از نزدیکان او گفت که حالش وخیم است و از چهار سال پیشتر به سرطان سینه مبتلا بوده و سرطان به مغز استخوان وی سرایت کرده است. سرانجام در 24 تیر 1396 در 40 سالگی در ایالات متحدهٔ آمریکا درگذشت.
3215*2047*خبرنگار- محمد رسول ابراهیمی اسفدن- انتشار دهنده- عباسقلی اشکورجیری*
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.