۵۲ سال پیش در چنین روزی امام به کربلا وارد شد؛

سید اسدالله میبدی از اولین دیدارش با امام می گوید

آن روز از بلدیه کربلا خواسته شد تا کوچه ها را به مناسبت ورود آقا آب پاشی کنند تا گرد و خاک کمتری بلند شود اما شهردار گفت که ما چنین دستوری نداریم، اتفاقا همان روز باران گرفت و همه خیابان ها و کوچه های کربلا آب پاشی شد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: حجت الاسلام و المسلمین سید اسدالله امامی میبدی از اولین دیدار خود با امام و ورود ایشان به عراق اینگونه نقل می کند: در دوره ژنرال عارف بود که به نجف تلفن زده شد و گفته شد که آقای خمینی از ترکیه به بغداد آمده است. مرحوم آقای شیخ نصرالله خلخالی که نماینده آیت الله بروجردی بود و بعد نماینده آقای سید احمد خوانساری شد و سپس آقای خمینی را در نجف همراهی می کرد، گفت که باید تحقیق کنیم ببینیم این تلفن صحت دارد یا نه. ایشان به اشخاصی که در کاظمین و بغداد بودند تلفن زدند و گفتند شما بروید ببینید که آمدن آقای خمینی حقیقت دارد یا شایعه است. از بغداد به ایشان تلفن شد و گفتند که ما رفتیم و آقا را دیدیم. ایشان با حاج آقا مصطفی از ترکیه وارد بغداد شدند و از آنجا به کاظمین رفتند و پس از زیارت، به سامرا و سپس به کاظمین حرکت کردند و پس از آن به طرف کربلا رفتند.

به دنبال این خبر، بنده و رفقا هم از نجف حرکت کردیم و به کربلا رفتیم. گفتند آقا تو راه هستند و هنوز نرسیده اند. ما به سمت بازار کربلا حرکت کردیم و رفتیم حسینیه مصیب، آنجا که طفلان مسلم هستند، چهار فرسخی کربلا. گفتند قرار است آقا به این حسینیه بیاید تا جمعیتی که از نجف و کربلا به استقبال آمده اند همین جا با آقا ملاقات کنند. آنجا برای اولین بار بود که ما آقای خمینی را زیارت کردیم. اتفاقا یادم هست که ماشین آقا جلو افتاد و ماشین ما چند نفر هم پشت سر آقا حرکت کرد و به کربلا آمدیم.

آن روز از بلدیه (شهرداری) درخواست کردند که به دلیل ورود آقای خمینی به کربلا، کوچه های آنجا را آب پاشی کند تا این قدر گرد و خاک بلند نشود اما شهردار کربلا گفت که ما چنین دستوری نداریم. اتفاقا همان روز باران گرفت و تمام خیابان های کربلا به وسیله باران آب پاشی شد. آقا مدت 15 روز در کربلا ماندند و سپس به نجف آمدند.

آن روز آقا صحبت نکرد و شخص دیگری سخنرانی کرد و به سمت کربلا حرکت کردیم. و از بین کسانی که همراه امام بودند آقایان سید عباس خاتم یزدی، حسین راستی کاشانی و کریمی مازندرانی را یادم هست.

برای اقامت آقا هم در نزدیکی های حرم حضرت ابوالفضل (س) خانه ای را که می گفتند صاحبش کویتی است در نظر گرفتند که او این خانه را به امام داد. ما هم به همان خانه رفت و آمد می کردیم. آن خانه یک هال و چند اتاق داشت. خانه های کربلا همه شان کوچک است ولی آن خانه نسبتاً وسیع بود.[1]

 
  1. برشی از کتاب سال های نجف، جلد اول.

 

دیدگاه تان را بنویسید