چرا به امام سجاد (ع) زین العابدین گفته می شود؟

صحیفه سجادیه که از ارزنده ترین آثار اسلامی است و دقیقترین مسائل توحیدی، عبادی، اجتماعی و اخلاقی را بیان کرده است، یادگار گرانقدری از امام سجاد(ع) است که به آن "زبور آل محمد(ص)" نیز می گویند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جامعه جی پلاس، زین العابدین، سید العابدین، زین الصالحین، وارث علم النبیین، وصی الوصیین، خازن وصایا المرسلین، امام المؤمنین، منار القانتین، الخاشع، اَلمتهجّد، الزاهد، العابد، العدل، البکّاء، السجاد، ذوالثَفنات، امام الامّه، ابوالائمه، الزّکی، الامین همگی القابی هستند که برای امام چهارم شیعیان حضرت علی بن حسین علیهما السلام ذکر شده است اما در این میان، سجاد و زین العابدین از شهرت بیشتری برخوردار است. در اینکه چرا به آن حضرت زین العابدین گفته می شود، روایات متعددی نقل شده است که از آن جمله عبارتند از: 


1ـ عمران بن سلیم می گوید: هرگاه زُهری از علّی بن الحسین مطلبی نقل می کرد، می گفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یک بار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: از چه جهت او را زین العابدین می گویی؟

پاسخ داد از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا فرمود: به روز قیامت، فریاد کننده ای آواز برآرد: زینت عبادت کنندگان کجاست؟
یُناد مُنادس: أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟

چنان می بینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم بر می دارد.

همین روایت را کتاب پرقیمت «علل الشرایع» صدوق از طریق علی بن ابراهیم قمّی، از ابن عبّاس، از رسول الهی حکایت می کند.

2ـ سحرگاهی در حالت عبادت و مناجات بود، مناجاتی عاشقانه، و عبادتی خالصانه، ابلیسی به صورت وحشتناکی در برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد، آن حضرت کمترین توجّهی به آن شبح هولناک و چهره ترس آور نکرد، به قیام و قعود و به ذکر و مناجاتش ادامه داد، که ناگهان شنید گوینده ای از طرف غیب، سه مرتبه فریاد زد:
أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّاش!!

به هنگامی که وضو می گرفت، رنگ مبارکش به زردی می گرایید. زمانی اهل بیت بزرگوارش از او پرسیدند: چرا به وقت وضو اینچنین می شوی؟ پاسخ داد: می دانید آماده ایستادن در برابر چه آقایی هستم!

چون به نماز می ایستاد لرزه بر اندامش می افتاد!! در جواب کسی که از حضرت پرسید این چه حال است؟ فرمود: به وقت مناجات و عبادت در پیشگاه محبوبم این حالت به من دست می دهد.
روزی در اتاقی که در حال سجده بود آتش افتاد، بیم آن می رفت که شعله آتش تمام اتاق را بگیرد، ناگهان فریاد زدند: پسر پیامبر! آتش آتش!!

اهل خانه آتش را خاموش کردند و آن عاشق پاکباخته هنوز در سجود بود، چون از عبادت فارغ شد، عرضه داشتند: چه علّتی شما را از توجه به حریقی که به اتاق افتاد بازداشت؟ فرمود: آتش آخرت!!

در نهج البلاغه آمده:
إنّ‌قوماً عبدوا الله رغبةً فتلک عبادة التّجار وإنّ قوماً عبدوا الله رهْبةً فتلک عبادة العبید وإنّ قوْماً عبدوا الله شُکراً فتلک عبادة الأحرار

گروهی خداوند را از ترس عذاب بندگی می کنند، این عبادت غلامان و بردگان بزدل است. جمعی حضرت دوست را از شوق رسیدن به بهشت عبادت می کنند، این کار تاجران است. و عدّه ای وجود مقدّس او را محض شکر و اینکه آنجناب لایق عبادت است، پرستش می کنند و این عبادت آزادگان است.

عبادت آنجناب عبادت آزاد از ترس و شوق بود، او با تمام هستی و وجودش خداوند را محض خداوندیش می خواست، در هیچ عبادتی از حضرت معبود توقّع اجر و مزد نداشت، و به خاطر ترس از عذاب به هیچ عبادتی قیام نکرد!!

اگر نافله روز به خاطر کار زیاد از دستش می رفت، به وقت شب به قضای آن برمی خاست، و به فرزندانش می فرمود: این برنامه بر شما واجب نیست، ولی من دوست دارم هر یک از شما به برنامه شایسته ای عادت کند که آن را از دست ندهد، اگر در زمان معیّنش نتوانست به جای آورد، به وقت دیگر آن را قضا کند!

«کشف الغمّه» می گوید: در هر 24 ساعت هزار رکعت نماز به جای می آورد، و چون صبح می شد از هیبت حق غش می کرد، و آنچنان از خود بیخود می شد که وقتی باد می وزید او را همچون خوشه گندم به راست و چپ حرکت می داد!!

امام باقر علیه السّلام می فرماید: پدرم حضرت سجّاد، نعمتی از نعم الهی را یاد نکرد مگر اینکه سجده آورد. آیه ای از قرآن که در آن مسئله سجده بود قرائت نکرد مگر همراهش به سجده آمد. رنجی از او برطرف نگشت مگر اینکه به خاطر آن سجده کرد، و از نماز واجبی فارغ نشد جز اینکه آن را به سجده پیوند داد، و موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر نگشت مگر اینکه به خاطر توفیقش به آن کار بر خدا سجده کرد. در جمیع مواضع سجودش اثر سجود آشکار بود، به همین خاطر پدرم را سجّاد نامیدند!

مناجات زین العابدین
وجود مقدّس حضرت سجّاد علیه السّلام، در تمام لحظات عمر در مناجات و دعا بود، مسئله غرق بودنش در دعا و مناجات آنقدر عجیب است، که در هر کجا و در هر زمان نام مقدّسش برده شود، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنونده تداعی می کند.

مناجات خمس عشر، دعای بسیار بسیار عرفانی ابوحمزه ثمالی در سحر ماه مبارک رمضان، قطعاتی از زیارت امین اللّه و 54 دعای «صحیفه» دورنمایی از حالات درون آن حضرت، و نورانیّت قلب و جان آن جناب است.

1- اصمعی ادیب معروف می گوید: شبی در طواف کعبه بودم، جوانی خوش منظر را دیدم که به پرده خانه آویخته بود، و اینچنین با حضرت معبود مناجات می کرد:

«دیده ها به خواب رفت، ستارگان بر صفحه دل انگیز آسمان برآمدند، پادشاه حی و قیّوم تویی، سلاطین و دنیاداران در به روی مردم بستند، و بر ابواب کاخها و خانه های خود پاسبان گماشتند، تا کسی به وقت شب به آنان رجوع نکند، ولی درهای رحمت تو به روی گدایان باز است، سائلی چون من به امید ارحم الراحمینی». سپس اشعاری به مضمون زیر زمزمه کرد:

«ای آنکه به تاریکی شب دعای بیچاره را اجابت می کنی! ای آن که گره از کار بسته می گشایی! میهمانانت به دور خانه ات درخوابند، امّا تو ای نگهدارنده تمام کائنات بیداری، به مناجاتی که به آن امر فرموده ای برخاسته ام، به حرمت بیت و حرم به گریه ام رحمت آور، که اگر گنهکار بیچاره را مشغول عفو و بخششت نکنی، پس چه کسی باید به فریاد او برسد»؟

به دنبال صاحب ناله رفتم، و وی را با پای جان جستجو کردم دیدم وجود مقدّس حضرت سجّاد، امام زین العابدین علیه السّلام است!

2ـ طاووس فقیه می گوید: وجود مبارک حضرت علی بن الحسین امام سجّاد را در حرم امن الهی دیدم که از سر شب تا به سحر در طواف و عبادت و نماز شب بود، چون مسجد الحرام و اطراف بیت را خلوت دید، گوشه چشم به آسمان انداخت و اینچنین با محبوب محبّان و معروف عارفان و معشوق عاشقان به مناجات برخاست:

«الهی ستارگان آسمان ناپدید شدند، دیده ها به خواب رفت، پیشگاهت برای ورد گدایان آماده است، گدایی چون من به اشتیاق غفران و رحمتت به درگاهت روی آورده، او امیدوار است که در قیامت از زیارت رسول مکرّمت محرومش ننمایی».

سپس چون ابر بهار از دیدگانش اشک بارید و به محضر حضرت دوست عرضه داشت:
«پروردگارا، از باب مخالفت به معصیت برنخاستم، و به هنگام گناه تردیدی نسبت به تو در دلم نبود، به عذاب و جریمه ات جاهل نبودم، و از عقوبتت روی گردانی نداشتم، این نفس بد اندیش بود که با من خدعه کرد، این دلگرمی درونم به ستّاریّت تو بود که مرا در لغزش انداخت؟ اکنون آن که مرا از عذابت برهاند کیست؟ به کدام ریسمان محکم چنگ بزنم اگر رابطه ات را با من قطع کنی؟ 

افسوس بر من به وقتی که مرا در پیشگاهت برای محاکمه حاضر کنند، آن زمانی که سبکباران را اجازه عبور دهی، و حمّالان گناه را به چاه جهنّم دراندازی، در آن روز در صف سبکبارانم، تا نجات یابم، یا زیر بار سنگین گناهانم تا در عذاب درافتم؟ آه و حسرت بر من که به موازات طول عمرم بر گناهم افزوده شد و در مقام توبه برنیامدم، چرا زمان حیای از پروردگارم به من نمی رسد»؟
سپس گریست و اینچنین زمزمه کرد:
«آیا مرا به آتش جهنّم می سوزانی، ای منتهای آرزوی من! اگر چنین باشد پس امید و عشقم به تو چه می شود؟!
مولای من با اعمال زشت و پست به پیشگاهت رو کرده ام و اقرار می کنم که در میان بندگانت گنهکاری چون من وجود ندارد»!!
باز به سختی گریست و عرضه داشت:

«از هر عیب و نقصی منزّهی، مردم آنچنان به معصیت و گناه بر می خیزند گویی از دیده تو دورند، و تو چنان نسبت به آنان بردباری که گویا گناهی مرتکب نشده اند. آنگونه با برنامه های نیکویت به خلق محبّت می کنی که گویا به آنان نیازمندی، در حالی که وجود مقدّست از همه هستی و عناصرش بی نیاز است».

پس از آن به زمین افتاد و با حالی عاشقانه و غیر قابل وصف به سجده رفت. به او نزدیک شدم، سرش را به زانو گذاشتم، و چنان گریستم که اشکم به صورت پاکش ریخت، سر از زانویم برداشت و به حال نشسته درآمد و گفت: کیست که مرا از محبوبم به برنامه دیگر مشغول کرد؟

عرضه داشتم: طاووسم، ای پسر رسول خدا این گریه و فریاد و این ناله و زاری و این جزع و فزع چیست؟ این ما عاصیان و خطاکاران هستیم که باید اینچنین به پیشگاه حضرت دوست بنالیم، شما چرا؟ شمایی که پدرت حضرت سیّد الشهداء و مادرت فاطمه و جدّت رسول خدا علیهم السّلام است؟

به من متوجّه شد و فرمود: آه آه ای طاووس سخن پدر و مادر و جد را رها کن، خداوند بهشت را برای مطیع نیکوکار آفریده گر چه سیاه حبشی باشد، و نشنیدی: جهنّم را برای گنهکار مقرّر فرموده گرچه فرزند قرشی قلمداد شود، مگر این آیه را
فَإذا نُفِحَ فِی الصُّورِ فَلا اَنْسَابِ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذ وَ لا یَتَسائَلُونَ!
چون در صور دمیده شود، پس در آن روز هیچ گونه خویشاوندی ای میان آنها برقرار نیست، و از یکدیگر سؤال و درخواست نتوانند کرد.
به خدا قسم در قیامت جز عمل صالحی که پیش فرستاده ای، برنامه ای دیگر برایت سودمند نیست!!
3ـ طاووس فقیه می گوید: حضرت سجّاد را در حِجِ اسماعیل دیدم نماز می خواند و می گوید:
عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک. 

4ـ امام صادق علیه السّلام می فرماید: حضرت باقر بر پدر بزرگوارش امام سجّاد وارد شد، او را در عبادت آنچنان دید که از کسی سابقه نداشت: از بیداری زیاد رنگش زرد شده، و گویی از شدّت گریه چشمش سوخته بود، و پیشانی مبارکش از زیادی سجود زخم آورده، و از کثرت قیام قدمش ورم داشت. حضرت باقر چون این حالات را دید نتوانست از گریه خودداری کند. امام سجّاد در فکر بود، ناگهان به فرزندش رو کرد و فرمود: این اوراقی که عبادات علی علیه السّلام بر آن ثبت است بیاور، برای آن جناب اوراق را آوردم، کمی از آن را خواند سپس با ناراحتی زمین گذاشت و فرمود: چه کسی قدرت دارد همانند علی بن ابیطالب (ع) عبادت کند؟!

5ـ شبی در حال عبادت و مناجات بود، یکی از فرزندانش افتاد و دستش شکست، اهل خانه فریاد زدند، همسایه ها آمدند، با کمک هم طبیب شکسته بندی آوردند، دست کودک را بست. چون صبح شد دست طفل را به گردنش آویخته دید، پرسید: این چه وضع است؟ حادثه را در حالی که به خاطر غرق بودنش در مناجات توجّه نفرموده بود به او خبر دادند.

6ـ آن حضرت چون به مناجات و راز و نیاز و عبادت و نماز بر می خاست چهره اش رنگ به رنگ می شد، و قیامش برای عبادت و راز و نیاز قیام عبد ذلیل در برابر مولای جلیل بود، از خشیت حق که معلول آگاهی قلب او نسبت به حضرت ربّ العزّه بود، اعضایش می لرزید، و نمازش در هر بار نماز وداع بود، که گویی پس از آن دیگر مهلت نماز ندارد!

این همه محصول قلب پاک و دل عرشی حضرت سجّاد، و معرفت والای آن حضرت نسبت به مقام قدس ربّ العالمین بود.

منبع: شیخ حسین انصاریان (شرح و تفسیر صحیفه سجادیه)

 

دیدگاه تان را بنویسید