غفلت های دکتر مصدق از دیدگاه امام خمینی کدام است؟

امام خمینی دو غفلت بزرگ را برای مصدق یادآور می شود یکی اینکه زمانی که قدرتش دستش بود شاه را برنداشت و دیگری مجلس را منحل کرد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جامعه پلاس، امام خمینی در دیداری که در نوفل لوشاتو با دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج داشت، به غفلت قوام السطلنه و دکتر مصدق اشاره کرد و گفت:

«این غفلت بزرگ از رجال سیاسى و علما و- عرض مى‏ کنم که- سایر اقشار مملکت ما واقع شد، و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنباله ‏اش را هم گرفتند که قدرتمندش کنند. از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است. «قوام السلطنه» مى‏ توانست این کارها را بکند لکن با غفلتها، با ضعف نفسها نکرد. از او بالاتر «دکتر مصدق» بود. قدرت دست دکتر مصدق آمد لکن اشتباهات هم داشت. او براى مملکت مى‏ خواست خدمت بکند لکن اشتباه هم داشت. یکى از اشتباهات این بود که آن وقتى که قدرت دستش آمد، این را خفه‏ اش نکرد که تمام کند قضیه را. این کارى براى او نداشت آن وقت، هیچ کارى براى او نداشت، براى اینکه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود، و این (شاه) هم این ارزش نداشت آن وقت. آن وقت این طور نبود که این یک آدم قدرتمندى باشد ... مثل بعد که شد. آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود لکن غفلتى شد. غفلتى دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکى یکى وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتى استعفا دادند، یک طریق قانونى براى شاه پیدا شد و آنکه بعد از اینکه مجلس نیست، تعیین نخست وزیر با شاه است؛ شاه تعیین کرد نخست وزیر را! این اشتباهى بود که از دکتر واقع شد. و دنبال آن این مرد را دوباره برگرداندند به ایران.»

صحیفه امام؛ ج 4، ص 371

همچنین ایشان در گفت و گو با ریچارد کاتم (استاد علوم سیاسى دانشگاه پیترزبورگ ایالت پنسیلوانیاى امریکا) در پاسخ به این سوال او که [آیا شما از قدرت خودتان، و محبوبیت خودتان مطلع هستید؟ در کتاب خودم تحلیل کرده ‏ام که مصدق از وسعت قدرت و محبوبیت خود مطلع نبود؛ و چون نبود، خودش را کم، و امریکا را خیلى قوى تصور کرد و باعث کودتا شد؛ اما من درباره شما از طریق مصاحبه‏ هایتان متوجه شده‏ ام که معتقدید قدرت امریکا خیلى زیاد نیست، که همه پیشامدها متکى به امریکا باشد؛ اما در ایران، بسیارى، قدرت امریکا را خیلى بزرگ مى ‏کنند. این [آگاهى شما] خیلى به شما قدرت مى ‏دهد]، پاسخ داده اند: فرق بین مصدق و این زمان، ما بین نهضت دکتر و این نهضت، این است که آن نهضت، سیاسى بود و مردم ما هم با جنبه سیاسى وارد شده بودند- وارد نهضت- و بعضى اشتباهات هم بود؛ که آن اشتباهات منجر به شکست شد. لکن این نهضت، نهضت مذهبى- اسلامى است؛ و پیش ما، قدرت اسلام فوق قدرتهاى مادى ابرقدرتهاست. مى‏ بینید که این قدرت است که مشت را در مقابل تانک و مسلسل قرار داده است و پیرزنها را به خیابانها کشانیده است، و بچه ‏هاى کوچک را به تکاپو واداشته است. این قدرت مذهب و معنویت است؛ اتکا ما به خداوند و به معنویت است؛ و هیچ قدرتى در عالم نمى‏ تواند در مقابلش بایستد. همان طور که ملتى که به چنین قدرتى متکى است، در برابر تمام قدرتها مى‏ ایستد. اما اسطوره قدرتها؛ در مردمى که مدتها زیر شکنجه بوده است؛ اسطوره ‏ها درست مى‏ شود. آن چیزهایى که هست، چند برابر جلوه مى‏ کند؛ و ما مى ‏خواهیم با قدرت الهى، این اسطوره‏ ها را بشکنیم، و ملتى که تا کنون در زیر شکنجه شاه و پدر شاه بوده ‏اند از زیر شکنجه بیرون بیاوریم؛ و به قدرتها هم نشان بدهیم که اگر ملتى چیزى را نخواهد، نمى‏ توان با سرنیزه به او تحمیل کرد. این سرنیزه یک نظامى نیست که آن را بشکنند؛ قدرت معنوى است؛ و قدرت نظامى، قدرت قیام ندارد.»

صحیفه امام؛ ج 5، ص 289_290

 

دیدگاه تان را بنویسید