۳۲ سال از شهادت شیخ می گذرد

پدر شهید شیرازی چه گفت که اشک امام را در آورد؟

شیخ عباس شهید شده بود و چند روز بعد از شهادتش پدر و مادر راهی جماران شدند. پدر با دیدن امام گفت: شهادت عباس بزرگ ترین سعادت را برایم به ارمغان آورد که موفق به دیدار شما شدم و اشک در چشمان امام حلقه زد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: عباس سیزده ساله بود که ذوق خواندن دروس حوزوی او را وارد مدرسه علمیه کرد. اوایل بیست سالگی اش بود که همزمان با قیام 15 خرداد پا به عرصه مبارزه گذاشت و با مکتب روح الله آشنا شد.

... سال ها گذشت و جنگی نابرابر علیه میهنش آغاز شد. حالا دیگر برای خودش شیخی شده بود اما خانه و زن و زندگی را رها کرد و برای انجام تکلیفش راهی جبهه شد. همیشه می گفت ای کاش من در جاهای دیگر مسئولیت نداشتم و به جای رفتن به تهران همیشه همین جا در کنار شما می ماندم. به فرماندهان می گفت من آمده ام تا شاگردی شما را کنم و این برایم افتخار بزرگی است.

مدت های بسیاری را در جبهه ها ماند تا ماه رمضان از راه رسید یک شب پیش از شهادتش در قرارگاه کربلا سخنرانی کرد و گفت فردا سالروز جنگ بدر است و هر چه درباره شهدای این جنگ و ارج و منزلتشان می دانست برای بچه های قرارگاه بازگو کرد و در آخر اینگونه دعا کرد که خداوند ان شا ءالله این لطف را شامل حال ما نیز بکند. انگار ملائکه صف کشیده بودند تا دعایش را به اجابت برسانند. فردا یعنی همان هفدهم ماه مبارک رمضان[1] و سالروز شهدای بدر خداوند او را به لقای خود دعوت کرد و به آرزویش که شهادت بود رسید.

چند روزی از شهادتش می گذشت که قرار شد تا پدر و مادر راهی جماران شوند و از نزدیک با امام دیدار کنند. پدر با دیدن امام گفت: شهادت شیخ عباس برای من بزرگ ترین سعادت را آورد که موفق به آن شدم تا شما را از نزدیک دیدار کنم و دستان شما را ببوسم.

من شش پسر داشتم که حالا یکی از آنها شهید شده است و از شما استدعا دارم دعا بفرمایید تا پنج پسر دیگرم هم راه برادرشان را ادامه دهند.

پدر این حرف ها را می گفت و اشک در چشمان امام حلقه می زد.[2]

 
  1. شهید شیخ عباس شیرازی که در سال 1323 در روستای کشکوئیه رفسنجان به دنیا آمد و بعد از سال ها مجاهدت و فداکاری در راه خدا در روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال 64 در جبهه جنوب به شهادت رسید.
  1. برگرفته از مطلبی نقل شده در سایت نوید شاهد.

 

دیدگاه تان را بنویسید