وقتی مجید شهردار می شود

آن روز نوبت مجید بود تا شهردار شود و یکی از نیروهایش آمده بود تا این موضوع را به او یادآوری کند که...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: هر روز نوبت یکی می شد تا وظیفه شهرداری خود را انجام دهد. غذا گرفتن، سفره پهن کردن، غذاها را تقسیم کردن، شستن ظرف ها، جارو کردن و تمیز کردن چادرها و... همه آن کارهایی بود که شهردار باید آن را انجام می داد.

مجید[1] از بچه ها خواسته بود تا روزی که نوبت اوست به او یادآوری کنند. آن روز نوبت شهرداری مجید بود و اتفاقا عده ای از بچه های سپاه بهبهان هم برای چگونگی اعزام نیروها با مجید جلسه داشتند.

یکی از بچه ها با یا الله یا الله گفتن وارد شد و گفت: آقا مجید گفته بودید یادآوری کنم و امروز نوبت شهرداری شماست و ظرف ها مانده است.

مجید لبخندی زد و گفت: بله بله می آیم. بچه هایی که در جمع حاضر بودند، گوشزد به مجید برایشان خیلی خوشایند نبود و کمی دلخور شدند.

مجید هم زودتر از همیشه جلسه را جمع و جور کرد تا برود و به وظایفش برسد.[2]

 

 
  1. شهید مجید بقایی، فرمانده قرارگاه یکم کربلا که چند روز پیش از عملیات والفجر مقدماتی به هنگام شناسایی منطقه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
  1. برگرفته از خاطره یکی از همشهریان شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید