کی‌روش، ترخیص کرد یا اخراج؟

نویسنده این سطور تحلیل‌گر ورزشی نیست ولی داستان رفتار غافل‌گیرکننده کارلوس کی‌روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران را نمی‌توان و نباید تنها از منظر فوتبال و ورزش بررسید و چون ابعاد سیاسی و اجتماعی هم دارد طرح پاره‌ای نکات - که طبعا با برخی دیدگاه‌ها حتی میان همکاران متفاوت است - بی‌مناسبت نیست.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس، مهرداد خدیر  ماجرا از این قرار است که سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در راستای «مأموریت»ی که به او محول شده - صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه - و «اختیارات»ی که دریافت کرده - تشخیص داده برپایی اردویی در دوبی ضرورت دارد.

در ایران اما سرمربی کروات تیم فوتبال پرسپولیس در چند نوبت متوالی زبان به اعتراض گشود و گفت «اگر تیم ما قهرمان نشود کی‌روش مقصر است» و روز بعد هم سرمربی تیم ملی فوتبال ۷ بازیکن پرسپولیس را مرخص کرد تا به تیم خود بپیوندند.

واکنش کی‌روش خشم هواداران پرسپولیس را برانگیخته و به تنش میان او وبرانکو ایوانکوویچ دامن زده است.

درباره این اتفاق چند نکته را می‌توان یادآور شد که چنانچه خارج از تعصبات باشگاهی مورد توجه قرار گیرد خالی از فایدت نیست:

۱- در سازمان‌دهی مدرن هر تشکیلات و نهادی سه عنوان تعریف می‌شود؛ اول: چشم‌انداز، دوم: مأموریت و سوم: هدف.

در این مورد خاص، «چشم انداز» در حد رییس فدراسیون است ولی «ماموریت» و «هدف» را به کارلوس کی‌روش سپرده‌اند و موضوع هم کاملا مشخص است: صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی و در صورت وقوع صعود از گروه.

اگر در این راستا - ماموریت و هدف - اردو برپا کند خطا کرده و باید به جای ماموریت و هدف کلان و ملی به اهداف باشگاه‌ها بیندیشد؟ اگر باشگاه‌ها اعتراض دارند آیا باید به او انتقاد کنند یا فدراسیونی که او را استخدام کرده است؟

۲- سرمربی پرسپولیس بازیکنان خود را «خواسته» و کی‌روش هم آنها را ترخیص (و نه اخراج) کرده است. آیا منتقدان انتظار داشتند بعد از انتقادات برانکو، سرمربی تیم ملی کل اردو را برمی‌چید و پیام می‌داد «اکنون که پرفسور برانکو ایوانکویچ با این اردو موافق نیست ما هم به ایران برمی‌گردیم تا مانعی بر سر قهرمانی پرسپولیس پدید نیاید»؟

۳- همان گونه که برانکو انتظار دارد هیچ مانعی بر سر راه او نباشد و با او همکاری شود کی‌روش نیز چنین انتظاری دارد و نمی‌توان بر او خرده گرفت که چرا از ابزارهای مختلف استفاده می‌کند. اشتباه بزرگ برانکو این بود که گمان می‌کرد اوضاع مانند دوران وزیر قبلی ورزش است در حالی که دیگر فشاری از جانب وزارت ورزش متوجه کی‌روش نیست و دیگر اینکه تصور می‌کرد دیگران نیز همراهی می‌کنند حال آنکه این بار امیر قلعه‌نویی هوشمندانه خود را کنار کشید و در واقع او را جا گذاشت. چرا که این تنش به سود اوست. از یک طرف رقیب خود در قهرمانی لیگ را درگیر حاشیه می‌بیند و از جانب دیگر دوست ندارد با چهار بازیکن تراکتورسازی هم این رفتار تکرار شود و با روحیه ضعیف‌شده بازگردند و البته شاید نیم‌نگاهی هم به نیمکت تیم ملی داشته باشد!

۴- مهم‌ترین انتقادات به کی‌روش اینهاست: چرا در این زمان اردو برگزار کرده در حالی که ضرورت چندانی ندارد / کسی که پول کلان می گیرد نباید منت بگذارد / چرا بازیکنان را برگردانده و به تعبیر آنان تحقیر کرده / و چرا در همه کارها دخالت می‌کند؟ پاسخ روشن است: چون او کارلوس کی‌روش است! آنتونی رابینز می‌گوید: «تفاوت است که تفاوت می‌آورد!» اگر قرار بود کی‌روش مانند منتقدان رفتار کند که دیگر کی‌روش نبود. همین تفاوت‌ها از او کارلوس کی‌روش ساخته است. وقتی صحبت از تفاوت می‌کنیم البته منظور هر تفاوتی نیست. تفاوت معطوف به هدف و در راستای ماموریت است وگرنه محمد مایلی‌کهن هم آدم متفاوتی است! به قاعده باید روشن شده باشد که تفاوت نگاه این قلم با منتقدان نه در بحث ورزش که در کلمه مأموریت (Mission) است. عملکرد سرمربی تیم ملی را بر پایه انجام یا محقق‌نشدن ماموریت و وصول به هدف تعریف‌شده (صعود به جام جهانی و برای اولین بار دو دوره متوالی) باید ارزیابی کرد. اینکه فلان‌قدر گرفته هم شوخی است و البته پاسخ این است: چون او کارلوس کی‌روش است و روزی که به جام جهانی برویم و کل ایران پایکوبی کنند و رسانه‌ها یک سال به این موضوع بپردازند و پولی نصیب فدراسیون شود مشخص خواهد شد دریافتی او با تقسیم به شادی ملت و رونق فوتبال و ارتقای فوتبال و موفقیت تبلیغاتی بزرگ نبوده و اینکه مدام صفرها را قطار کنیم هم برای مردمی که این صفرها را جلوی نام بابک زنجانی و مه آفرید هم دیده‌اند چندان شوک‌آور نیست. چون اینجا صحبت از قرارداد و دستمزد در سطح بین‌المللی است نه اختلاس و بدهی بانکی و نفتی و ال سی و مانند اینها. از منظر دیگر مبلغ قرارداد کی روش را می توان با مارچلو لیپی ایتالیایی مقایسه کرد که قرارداد او با چینی ها سر به ۱۸ میلیون دلار می زند. یا باشگاه شانگهای چین که «اسکار» را با ۶۰ میلیون دلار به استخدام درآورده. چرا؟ چون می خواهند دیده شوند و توجه ها را جلب کنند. اگر کی روش سرمربی تیم ملی باشد امکان جذب اسپانسر بیشتر است یا دیگری؟

۵- برخی از همکاران علت انتقاد از کی‌روش را رفتار تحقیرآمیز او می‌دانند اما خود برای تحقیر کی‌روش لفظ «پرتغالی - موزامبیکی» را به کار می‌برند. جدای اینکه این رفتار زیبنده مردمانی نیست که مدعی برابری فراملیتی‌اند و از بام تا شام در سرزنش اروپا و غرب ظالم و ستایش آفریقای مظلوم داد سخن سر می‌دهیم بد نیست به این نکته هم توجه کنیم که ملیت از پدر انتقال می‌یابد و پدر کی‌روش پرتغالی بوده و اگر به ریشه موزامبیکی اشاره می‌کند به خاطر مادر است و واژه «مادر» ... و مادر نیاز به توضیح ندارد.

۶- اگر اردو به ناگاه برپا نشده و از سه ماه قبل برنامه‌ریزی شده چه اتفاق غیرمترقبه‌ای رخ داده است؟ هیچ یک از اینها البته به این معنی نیست که سرمربی یک تیم - چه برانکو در پرسپولیس و چه منصوریان در استقلال و چه قلعه‌نویی در تراکتورسازی - نباید نگران باشند. منتها وقتی دعوت نمی‌کند اعتراض می‌کنند که چرا دعوت نکرده یا چرا نگاه او به جای لیگ داخلی به لیگ‌های خارجی است و وقتی هم دعوت می‌کند این ماجراها پدید می‌آید و وقتی هم «ترخیص» می‌کند متهم به اخراج می‌شود و خنده‌دارتر از همه موضع تلویزیون رسمی است که حس ناسیونالیستی‌اش گل می‌کند و می‌پرسد: «چرا در دعوای دو خارجی ایرانی‌ها قربانی شوند» و انگار نه انگار که یکی از این خارجی‌ها برانکویی است که تقریبا ۱۰ سال است در ایران کار می‌کند و کی‌روش که از ۲۵ بهمن حضور او در ایران وارد سال هفتم می‌شود و یک بار ما را به جام جهانی برده و قرار است بار دیگر نیز با او به جام جهانی برویم و باز هم پای نام ایران در میان است. برخی نیز این نکته را مطرح می‌کنند که برانکو خود پیش‌تر مربی تیم ملی بوده و ناآگاه نیست. درست است. اما کدام تیم ملی؟ تیمی که علی دایی و کریم باقری و علی کریمی را داشت و نیاز به ستاره‌ای در بیرون زمین نداشت. حال آنکه ستاره تیم ملی کنونی خود کارلوس کی‌روش است!

منبع: عصر ایران

دیدگاه تان را بنویسید