چند روزی همقدم با شهید سلیمانی مقام-۶

شهادت؛ پایان زندگی مشترک 3 روزه

قول داده بود که 20 روز دیگر برمی گردد، قول داده بود که هیچ گاه انگشتری را که زهره برایش خریده از انگشتش خارج نکند و به هر دو قولش عمل کرد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آن روز قرار بود شهدای مرحله اول و دوم عملیات(1) را تشییع کنند و بانو(2) باید از طرف نهضت سوادآموزی، سوادآموزان را به جمکران می برد، آنها ابتدا به بهشت زهرا(س) رفته و در تشییع شهدا شرکت کردند؛ آنجا بود که بانو مدام صدای امیر(3) را از پشت بلندگو می شنید؛ صدایی که تنها به گوش او می رسید. 

به جمکران رسیده بودند که از پشت بلندگو به گوشش رسید که برای سلامتی رزمندگان که در مرحله سوم عملیات شرکت کرده اند دعا کنید. برای لحظاتی خواب به چشمانش آمد و خودش و امیر را در بیابانی دید در حالی که او ازش فاصله می گیرد، ترس بر جانش نشست و از خواب پرید.

به تهران که رسید یکسره خود را به خانه پدر امیر رساند؛ دلش آرام و قرار نداشت به خانه پدری اش رفت؛ نمی دانست چه کند و سراغ امیر را از که بگیرد.

فردای آن روز بود که مادر شهید پیچک(4) با بانوی دیگری به خانه شان آمدند و او که از همه رسم و رسومات خبر دادن شهادت یک شهید به خانواده اش بی اطلاع بود، نمی دانست که این آمدن معنایش شهادت امیرحسین است اما مادر امیر که این را می دانست با آمدنشان گریه را سر داد و با هر بار تداخل نگاه بانو در نگاهش، زیر لبی می گفت آخر من جواب این دختر را چه بدهم؟!

زنگ حیاط را زدند، جوانی با لباسی صورتی وارد شد و بانو گمان کرد که امیر است، آخر امیر به هنگام رفتن به جبهه پیراهنی صورتی پوشیده بود، زهره بانو با دیدنش با صدای بلند گفت: مامان امیر برگشته است. 

پله های چهار طبقه را دو تا یکی کرد و خود را خیلی سریع به حیاط رساند و صورت اشک آلود پدر امیر بدترین خبر زندگی اش را به او رساند و دیگر هیچ نفهمید؛ به هوش که آمد خانهپر از جمعیت بود. 

خبر را باور نمی کرد و مدام از دروغ بودنش می گفت. 15-16 روز طول کشید تا پیکر امیر را به عقب برگردانند. درست 20 روز از رفتنش گذشته بود که مراسم تشییع برگزار شد و آن روز که امیر می خواست برود به بانوی جوانش قول داده بود که تا 20 روز دیگر بر می گردد.

موقع خرید عروسی انگشتری برای امیر خریدند و بانو از او خواسته بود که هیچ گاه این انگشتر را از دستش بیرون نیاورد و قبل از خاک سپاری هر چه کردند نتوانستند انگشتر را از انگشتش خارج کنند، امیر به قول هایی که به زهره بانو داده بود وفا کرد؛ به دست داشتن همیشگی انگشتر و بازگشت 20 روزه.

موقعی که او را به خاک می سپردند انگار همه آرزوهای دختر جوان را نیز خاک می کردند، بانویی که زندگی مشترکش با امیر تنها سه روز طول کشید.(5)

 

 

1. عملیات الی بیت المقدس یا بیت المقدس که در چهار مرحله و از دهم اردیبهشت ماه با رمز مقدس یا علی بن ابیطالب(ع) آغاز شد. این عملیات در سوم خردادماه منجر به آزادسازی خرمشهر شد.

2. زهره رشیدیان، همسر شهید.

3. شهید امیرحسین سلیمانی مقام که در عملیات آزادسازی خرمشهر و در تاریخ هجدهم اردیبهشت ماه به شهادت رسید.

4. شهید غلامعلی پیچک، فرمانده سپاه غرب کشور که در بیستم آذرماه سال 60 به شهادت رسید.

5. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

دیدگاه تان را بنویسید