فریاد اسماعیل معروفی، بچه‌ها را به خود آورد

دشمن بود و خاکریزی که شده بود قتلگاه بچه ها اما ناگهان صدای دلاوری در حال دویدن بر روی خاکریز به گوش رسید که ماشاءالله سرباز امام زمان، دشمن در حال فرار است، بلند شوید.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: فرمان امام بود که جزایر باید حفظ شود. وارد خط که شدیم مجنون بود و سیاهی از تانک های بعثی. نه آتش پشتیبانی بود، نه مهماتی و نه پناهگاهی، آتش بود و آتش و گلوله های مستقیم تانک و هواپیماهای ملخ دار دشمن که در ارتفاع پایین بچه ها را می زدند. ارتفاع نیم متری کانال که خود تنها پناهگاه بود نیز دردی دوا نمی کرد و می رفت که این ارتفاع هم با پیکرهای پاکی که در کفَش می افتادند کمتر و کمتر شود. کار در هم پیچیده بود. غربت بچه ها دل را می گداخت اما هیچ چاره ای نبود یأس بود که بر چهره ها حاکم شده بود ناگهان فریادی بر روی خاکریز به گوش رسید که ماشاءالله سرباز امام زمان، دشمن در حال فرار است بلند شوید. صدا آنقدر گرم بود و پر انرژی که همه را از داخل کانال بیرون کشید. رزمنده ای جوان با محاسنی بلند و کلاهی نخی بر سر که بی هیچ محابا از تیربارهای دشمن بر روی کانال می دوید و جمله های خود را تکرار می کرد. هیچ کس او را نمی شناخت اما حالا که آمده بود انگار با خودش امید آورده بود، ترس ها رخت بر بستند، دیگر هیچ کس آتش دشمن را به پشیزی هم نمی گرفت. تانک های دشمن بود که شکار گلوله های آرپی جی بچه ها می شد تا جایی که دیگر فرار را بر قرار ترجیح دادند. آری ورق برگشته بود و حالا نوبت بچه ها بود که تلافی دقایقی پیش را در بیاورند. باز هم نمی دانستند او کیست که اینگونه فرشته نجاتشان شده است تا اینکه حاج کاظم[۱] سوار بر موتور از راه رسید. موتور را رها کرد و به سمتش دوید و گفت: بارک الله معروفی،[۲] خسته نباشی و آنجا بود که دلاور شناخته شد.

  1. شهید کاظم نجفی رستگار، فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا (س) (این لشکر از رزمندگان استان تهران تشکیل شده بود) که در تاریخ بیست و پنجم اسفند ماه ۶۳ به صورت یک بسیجی ساده در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکر مطهرش ۱۳ سال بعد در منطقه هور الهویزه در تفحص شهدا کشف شد.
  2. جانباز دفاع مقدس، اسماعیل معروفی، او در عملیات کربلای یک (این عملیات با هدف باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرز و تأمین کل منطقه در سه مرحله در ساعت ۲۲:۳۰ روز نهم تیرماه سال ۶۵ با رمز یا اباالفضل العباس، ادرکنی آغاز شد که رزمندگان اسلام در بیشتر محورها خطوط دشمن را شکسته و تا قبل از روشنایی صبح ضمن انهدام بیش از ۱۰ گردان پیاده عراق، اهداف مرحله اول و قسمتی از مرحله دوم عملیات را به تصرف درآوردند. طی این عملیات، منطقه ای به وسعت ۱۷۵ کیلومتر مربع از خاک ایران و نیز عراق شامل شهر مهران و روستاهای اطراف آن، جاده دهلران - مهران - ایران، ارتفاعات حساس و سرکوب قلاویزان و حمرین و نیز دو پاسگاه مرزی آزاد شد؛ همچنین عقبه های دشمن از جمله شهرهای بدره و زرباطیه در دید و تیر قوای خودی قرار گرفت .در این عملیات، ۱۲۱۰ نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند) از ناحیه سر و صورت مجروح شد و این مجروحیت به قطعی نخاع و از دست دادن تکلمش به مدت سه سال انجامید و سپس بر اثر معجزه ای شفا یافت که خود داستان دیگری است.

دیدگاه تان را بنویسید