به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «عبدالباری عطوان» نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم به تلاش های آمریکا برای ایجاد ائتلاف سنی مشابه ائتلاف  ناتو  در غرب پرداخت و نوشت: به نظر می رسد که نشانه هایی وجود دارد که شدت گرفته و حکایت از آن دارد که منطقه خلیج فارس در دو شق عربی و ایرانی آن میدان نزاع سیاسی و نظامی در آینده است آن هم پس از آن انقلاب ناگهانی در استراتژی آمریکا در بحران سوریه و چشم پوشی از بارزترین اهدافش یعنی تغییر نظام سوریه و رئیس جمهورش و اشاره به آمادگی برای همکاری با وی به عنوان عنصر ثبات و بازیگر اصلی در مبارزه با تروریسم.

رویارویی جدیدی که دولت آمریکا خودش را آماده آن می کند چه بسا نه در زمین سوریه بلکه در میدان خلیج فارس و به طور مشخص علیه ایران است و بعید نمی دانیم که این دولت تلاش کند که میان تهران و دمشق در مرحله آینده در چارچوب نوعی از معامله یا تهاتر برای تغییر قواعد بازی در سوریه و به هم زدن برگه برنده ها و تغییر نقشه ائتلاف ها، اختلاف ایجاد کند.

چیزی که ما را به سمت این احتمال می کشاند سخنان ژنرال «جیمز جونز»فرمانده ارشد سابق نیروهای پیمان ناتو است و درخواست برای ایجاد پیمان «ناتو» از کشورهای حاشیه خلیج فارس است که در گفت و گو با روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ لندن، مطرح کرد.

ژنرال جونز فرمانده نیروی دریایی آمریکا و مشاور امنیت عربی در زمان دولت «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا در کنار ریاست اش بر نیروهای ائتلاف ناتو بود و این معنایش این است که وی از طبیعت «آش» جدیدی که آمریکا برای منطقه با روی کار آمدن «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا به قدرت، می پزد، خبر دارد.

مهمترین چیزی که ژنرال جونز گفت این است که وی این پیشنهاد را به عنوان ایده مطرح کرد زیرا هر گاه کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه «خطر وجودی ایران»!(همانطور که این ژنرال آمریکایی ادعا می کند و  اخیرا چندین بار توسط مسئولان آمریکایی تکرار و بزرگ نمایی شد تا بتوانند سلاح های بیشتری به کشورهای حاشیه خلیج فارس بفروشند)به لحاظ نظامی قوی تر شدند و تماس ها را بهبود بخشیده و شبکه تبادل اطلاعات امنیتی ایجاد کردند، ایالات متحده آمریکا نیز از همکاری با این نظام استقبال می کند و به آن ملحق می شود.

ما از 40 سال پیش تا کنون در غرب زندگی می کنیم و می دانیم که ژنرال ها زمانی که از ماموریت های رسمی شان بازنشسته می شوند به کار خود ادامه می دهند اما پشت پرده و به دور از هیاهو و از آنها و مهارت های شان کمک گرفته می شود.ژنرال جونز نیز استثناء نیست و انتخابش توسط روزنامه الشرق الاوسط عربستان برای بیان این افکار و در این زمان اتفاقی نبوده است.

ترامپ می خواهد ائتلافی سنی عربی که نمایندگانش چهار کشور عربستان سعودی، امارات، مصر و اردن هستند شکل دهد و این ائتلاف اقدام به عادی سازی روابط و هماهنگی با رژیم اسرائیل می کند آن هم در چارچوب استراتژی جدید برای محاصره ایران و چه بسا راه اندازی جنگ علیه این کشور.

اگر در این رویکرد جدید آمریکایی ها دقت و توجه کنیم می بینیم که روی دو کشور حاشیه خلیج فارس تمرکز کرده است که عبارتند از عربستان سعودی و امارات متحده عربی هستند و سه کشور سلطنت عمان،کویت و قطر  هر چند به شکل موقت مستثنی کرده است و هیچ اشاره ای به بحرین نشده است زیرا به شکل اتوماتیک به هر گونه ناتوی کشورهای حاشیه خلیج فارس به حکم روابط «عمیق اش» با ریاض و وجود پایگاه های ناوگان دریایی آمریکا در این کشور، ملحق می شود .

وجه مشترک میان دو کشور که قطعی شده است نماینده ائتلاف سنی و ناتوی کشورهای حاشیه خلیج فارس یعنی امارات و عربستان نقش بزرگ، اساسی و محوری آنها در «توفان قاطعیت» در یمن است؛ و آن جنگی است که ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای دخالت نظامی در آن به شکل بزرگتر و به ادعایش برای مواجهه با نفوذ ایران برنامه ریزی می کند.

دلیل استثنای سلطنت عمان،قطر و کویت این است که اولی در جنگ یمن بی طرفی را حفظ کرد، ضعف نقش دومی و مشارکت سمبلیک سومی است.جالب این جاست که سه کشور روابط بسیار خوبی با ایران دارند و «حسن روحانی» رئیس جمهوری ایران دو ماه پیش به این دو کشور سفر کرد یعنی کویت و عمان و شیخ «صباح الاحمد الصباح» امیر کویت همتاهای خود را در نشست سران عرب در بحر المیت در اردن با درخواست برای گفت و گو با تهران در بستر احترام دوجانبه و دخالت نکردن در امور داخلی شگفت زده کرد.

خطری که در این طرح جدید آمریکایی ها نهفته است و ما باور داریم که به شکل روشن تر طی سفر اخیر شاهزاده« محمد بن سلمان» جانشین ولیعهد عربستان به واشنگتن و استقبال گرم ترامپ از وی متبلور شد این است که وی می خواهد اراضی عربی و به طور خاص اراضی کشورهای حاشیه خلیج فارس را میدانی برای هر گونه جنگ طایفه ای و فرقه ای در آینده علیه ایران تبدیل کند.

کشورهایی که «محور» ناتوی خلیج فارس پیشنهاد داده شده در صورت عملی شدن آن هستند که احتمالش نیز زیاد است، بار هزینه مالی سنگین تأسیس آن را به عهده می گیرند و نیز هزینه های دیگر اقدامات تسلیح با هواپیما و سیستم های دفاعی مدرن از موشک اندازها گرفته تا سیستم های راداری که بعدا صورت می گیرد را باید به دوش بکشند. معنایش نیز این است که هزینه ها بسیار سنگین است آن هم در حالی که ذخایر مالی و پس اندازهای شان به سرعت در حال آب شدن است و در مقابل، مشکلات سیاست های ریاضت اقتصادی که بار آن بر شانه های شهروندان در بیشتر کشورهای حاشیه خلیج فارس سنگینی می کند، بیشتر می شود.

«ناتوی کشورهای حاشیه خلیج فارس»به طور جزئی یا کلی در عمل ایجاد شده است و از دو سال پیش تا کنون جنگی را در یمن به راه انداخته است و به بیشتر اهدافش نرسیده است، حالا آیا وضعش در رویارویی با ایران حتی اگر کشورهایی مانند مصر یا اردن و حتی اگر خود رژیم اسرائیل به آن افزوده شوند و آمریکا رهبری اش کند، بهتر خواهد بود؟

حتی اگر فرض کنیم که این ائتلاف سنی پیروز شود و این فرض چه بسا غیر واقعی است ولی بالاخره فرض است، حالا سوال این است که این پیروزی به چه بهایی تمام می شود؟ و حال و روز کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربی پس از این پیروزی چگونه خواهد بود؟چه تعداد غیرنظامی جدای از نظامیان کشته می شوند؟ و برای کدام قضیه و مساله؟

این پرسش ها را در این زمینه مطرح می کنیم نه برای آن که پاسخی پیدا کنیم بلکه برای هشدار نسبت به خطرات دام جدیدی است که برای کشورهای حاشیه خلیج فارس که بیشتر آنها عرب هستند به بهانه و تحت عنوان مواجهه با خطر«وجودی» ایران، پهن شده است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.