جهان اکنون بین کشورهایی تقسیم شده است که از حاکمیت قانون و دموکراسی دفاع می کنند و کشورهایی که برای پایان دادن به آنها مبارزه می کنند.

به گزارش جماران سى ان ان در گزارشی نوشت: موج تازه ای از پوپولیسم افراطی - که از فشار اقتصادی، خصومت با مهاجران و جنگ فرهنگی تغذیه می کند - دموکراسی های کلیدی را از درون به چالش می کشد و در عین حال روسیه وحشیانه ترین حمله به نظم لیبرال غرب در دهه های اخیر را تشدید می کند.

در فرانسه، ایالات متحده، مجارستان و جاهای دیگر، در بحبوحه نارضایتی گسترده عمومی پس از یک بیماری همه گیر دو ساله که شاهد بود دولت ها به طور قابل توجهی آزادی های فردی را محدود کردند، به نظر می رسد که این مرکز در حال کناره گیری از سیاست است زیرا میانه روها در برابر رادیکال های راست و چپ موقعیت خود را از دست می دهند.

با این حال، جمهوری‌خواهان، که هنوز در تسخیر ترامپ هستند - که بسیاری از آنها دروغ‌های مخرب او را درباره تقلب در انتخابات برای جلب نظر هوادارانش امضا کرده‌اند - به نظر می رسد در مسیر تصرف مجلس نمایندگان و شاید سنا در انتخابات میان دوره ای پاییز باشد.

آنها از ناامیدی عمیق در سراسر کشور به خاطر افزایش قیمت ها و هزینه های بالای بنزین که بایدن نتوانسته است جلوی آن را بگیرد، سرمایه گذاری می کنند. بسیاری نیز پیام‌های آتشینی را در مورد مسائل نژادی، جنسیتی  و مهاجرت منتشر می‌کنند که نشان می‌دهد فرهنگ سنتی آمریکا در خطر نابودی قرار دارد. این موضوع بر جلسات تأیید دادگاه عالی برای قاضی کتانجی براون جکسون غالب بود.

در فرانسه، رئیس جمهور امانوئل مکرون - که مظهر نخبه گرایی تکنوکرات است - اکنون با یک مبارزه دو هفته ای سخت برای شکست دادن حرکت مارین لوپن، نامزد راست افراطی ضد مهاجر، ضد اسلام و طرفدار پوتین روبرو است.

پس از اینکه ویکتور اوربان، نخست وزیر مجارستان - که آفت آزادی مطبوعات، رهبران اتحادیه اروپا و ارزش های دموکراتیک است - در پیروزی قاطع در انتخابات پیش از این، شغل خود را حفظ کرد، جناح طرفدار ترامپ در سیاست اروپا یک پیروزی به دست آورد که می توانست ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه را خوشحال کند. این ماه. اوربان، مورد علاقه جنبش «آمریکا را دوباره بزرگ کن» و کارشناسان محافظه‌کار تلویزیون، از دستکاری خود در حوزه‌های انتخاباتی و تبلیغات دوستان در مطبوعات سود می‌برد تا پیش‌بینی‌ها مبنی بر محو شدن جذابیت‌اش را به چالش بکشد. تداوم تسلط ترامپ بر سیاست جمهوری خواهان، پیروزی اوربان و رقابت فشرده ماکرون برای انتخاب مجدد نشان می دهد که چگونه ساختارهای تثبیت شده دموکراسی در کشورهای غربی آسیب پذیر می مانند - نه تنها از سوی نیروهای خارجی متخاصم مانند مداخله پوتین در انتخابات، بلکه از این نظر که سیاستمداران سنتی قادر به حل مشکلات مردم نیستند.

عجله به سمت افراط سیاسی

بدترین پیش بینی ها از عملکرد مکرون در دور اول انتخابات محقق نشد زیرا او با اختلاف حدود 5 درصدی پیروز شد. اما کمپین ضعیف او به لوپن فرصتی داد تا رئیس‌جمهوری را که همیشه تلاش کرده نشان دهد که مشکلات اقتصادی رای‌دهندگان را درک می‌کند، به عنوان بی‌تفاوت نسبت به تورم بالا و قیمت‌های انرژی، معرفی می‌کند. مکرون در حالی که دور دوم رقابت های انتخاباتی خود را آموزش می داد، خود را به عنوان سنگری در برابر پوپولیسم و افراط گرایی در داخل فرانسه و خارج از کشور معرفی کرد.

رئیس جمهور فرانسه پس از نتیجه دور اول گفت: من می خواهم فرانسه بخشی از اتحادیه اروپا قوی باشد و به ایجاد اتحاد با دموکراسی های بزرگ جهان برای محافظت از خود ادامه دهد. من فرانسه را نمی‌خواهم که اتحادیه اروپا را ترک کند و فقط پوپولیست‌های بین‌المللی و بیگانه‌هراسی‌ها را متحد داشته باشد. این ما نیستیم.

پس از ناپدید شدن مؤثر اپوزیسیون راست میانه در سیاست فرانسه، حدود 50 درصد آرا به احزاب رادیکال راست و چپ رسید. از برخی جهات، این به موازات کسوف جمهوری خواهان میانه رو در واشنگتن توسط آمریکای اول گرایی اقتدارگرای ترامپ است.

در ایالات متحده، بایدن در سال 2020 با جلب نظر حومه های میانه رو پیروز شد، اما مترقیان موفق شدند پس از روی کار آمدن او، ریاست جمهوری او را به سمت چپ بکشانند، به گونه ای که ممکن است رأی دهندگان میانه رو بیشتر را از خود دور کند.

لوپن در مورد حمایت قبلی خود از پوتین و قولش برای خروج فرانسه از اتحادیه اروپا کار کرده است. اما اگر او به یک پیروزی غافلگیرکننده دست یابد، ائتلاف ضد پوتین در اروپا تحت فشار شدید قرار می‌گیرد و رهبر روسیه فرصت جدیدی برای ایجاد شکاف‌های جدید میان متحدان خواهد داشت. مکرون به ویژه در بحران اوکراین برجسته بوده و خطوط ارتباطی خود را با کرملین باز نگه داشته و همچنین به عنوان مهمترین متحد بایدن در اروپا ظاهر شده است.

حمله پوتین به اوکراین باعث تقویت غرب شد که از زمان جنگ سرد تا به حال هرگز پیش نیامده بود.

نیکلاس دانگان، یکی از اعضای ارشد شورای آتلانتیک که در Sciences Po، یک دانشگاه تحقیقاتی معتبر فرانسوی، تدریس می‌کند، گفت: جهان اکنون بین کشورهایی تقسیم شده است که از حاکمیت قانون و دموکراسی دفاع می کنند و کشورهایی که برای پایان دادن به آنها مبارزه می کنند.

با این حال، پیروزی ماکرون در دور اول و لفاظی‌های تازه پرانرژی این چشم‌انداز را ارائه می‌دهد که او می‌تواند سدی در برابر افراط‌گرایی باشد، حداقل در فرانسه.

دانگان پس از اعلام نتایج روز یکشنبه در انتخاباتی که با نگرانی مقامات دولت بایدن همراه بود، گفت: امروز ما کمی آرامش داریم که می‌توانیم در آینده روی رهبری فرانسه حساب کنیم.

با این حال، هیچ کس نگران تهدیدی که افراط گرایی برای دموکراسی ایجاد می کند - موضوع اصلی ریاست جمهوری بایدن - پیروزی مکرون در دور دوم را مسلم نمی داند.

والری پکرس، نامزد جمهوری خواه فرانسه که در انتخابات  شکست خورده گفت: راست افراطی هرگز اینقدر به پیروزی نزدیک نبوده است.

در سال 2016، شورش پوپولیستی که منجر به رای بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا شد، لحظه‌ای بود که در معدن زغال سنگ قناری بود که جنگ صلیبی خارجی ترامپ را که امیدهای هیلاری کلینتون دموکرات کاخ سفید را در هم شکست.

شش سال بعد، به نظر می رسد که برای دموکرات ها در سرتاسر کانال مانش، نویدهای بدی وجود دارد. لوپن توانست به مبارزات انتخاباتی خود، راهپیمایی های متعدد در مناطق روستایی، با برجسته کردن تورم تنبیهی که هزینه زندگی را بالا برد و با تأثیر اقتصادی جنگ در اوکراین تشدید کرد، انرژی بخشد.

بایدن که بارها به آمریکایی ها گفته بود که تورم یک موضوع "گذرا" است که از این همه گیری ناشی می شود، تلاش زیادی کرده است تا به کشور نشان دهد که اثرات آن را درک می کند. اما اگر رای دهندگان ناراضی هنوز از قبوض خواربارفروشی خود خشمگین باشند، او می تواند بهای سنگینی را در انتخابات میان دوره ای نوامبر بپردازد.

قدرت مبتنی بر دروغ های بزرگ

ترامپ، لوپن و اوربان به هرج و مرج و خشونت پوتین که دست کم از زمان جنگ بوسنی و احتمالاً پس از جنگ جهانی دوم در اوکراین جنایاتی را مرتکب می شود، نزدیک نیستند.

سرکوب رأی دهندگان دموکراسی را در روسیه و مجارستان از بین برد، و در ایالات متحده نیز همین کار را می کند. مطمئن نیست که افراط گرایی ترامپ راهی برای رسیدن به قدرت در میان رای دهندگان مختلف عمومی فراهم کند. اما او همچنان چهره مسلط در حزب خود و نامزد پیشرو برای نامزدی حزب جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری 2024 باقی مانده است.

کل پروژه سیاسی ترامپ - پروژه ای که در 6 ژانویه 2021 حمله بی سابقه ای به ساختمان کنگره ایالات متحده را تحریک کرد - اکنون بر اساس یک دروغ بزرگ است: اینکه در انتخابات ایالات متحده در سال 2020 تقلب شد.

هر چه دروغ ظالمانه تر باشد، بیشتر می توان آن را برای ابزار پلید یک سیاستمدار مورد استفاده قرار داد. منطق پوتین برای حمله به اوکراین - این که این کشور در چنگال نازی ها است، در حالی که در واقعیت یک رئیس جمهور منتخب دموکراتیک و یهودی دارد - از همان چاه سیاست های فانتزی خطرناک سرچشمه می گیرد.

انگیزه این حمله این بود که پوتین معتقد بود این کشور به عنوان یک کشور مستقل و مستقل حق وجود ندارد و مردم آن اساسا روس هستند. اما این نیز نشأت گرفته از بیش از 30 سال کینه شدید رهبر روسیه از غرب و نظام های سیاسی آن پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی پس از جنگ سرد بود. رئیس جمهور روسیه تلاش مستقیم خود را برای برهم زدن دموکراسی ایالات متحده با مداخله خود در انتخابات سال 2016 در ایالات متحده آغاز کرد که سازمان های اطلاعاتی ایالات متحده ارزیابی کردند که برای کمک به پیروزی ترامپ طراحی شده است.

همان آژانس‌ها روز دوشنبه هشدار دادند که فشار ایالات متحده بر روسیه بر سر حمله به اوکراین می‌تواند پوتین را وادار کند که در آینده در دموکراسی ایالات متحده حتی بیشتر از این مداخله کند. اما این تمایل آشکار اوکراین برای تحکیم دموکراسی خود از طریق پیوستن به غرب بود - او خواستار عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو بود - که در نهایت پوتین را از مرز دور کرد و یورش او را تسریع کرد.

مایکل والتزر، فیلسوف امریکایی، می‌گوید: «در طول چهار دهه‌ی گذشته، چپ‌ها و حزب دموکرات، سیاست‌های سوسیال‌دموکراتیک را کنار گذاشتند. احزاب وارث نیودیل New Deal (سیاست‌های اجتماعی- اقتصادی مورد تأکید فرانکلین روزولت که هدف آن احیای اقتصادی و اصلاحات اجتماعی بود)، این سیاست را ترک کردند.» اتحادیه‌های کارگران و کارمندان به‌شدت تضعیف شدند. حتی وقتی دموکرات‌ها روی کار بودند، تلاشی برای مقابله با سیاست‌های نولیبرالیستی صورت نگرفت. چرخ بر همان پاشنه‌ی قدیمی دوران جمهوری‌خواهان چرخید. قراردادهای تجارت بین‌المللی به زیان کارگران داخلی امضا شد و به از بین رفتن مشاغل آنها سرعت بخشید. گفته شد که اگر رشد اقتصادی را بر عدالت اجتماعی و باز توزیع درآمد‌ها ترجیح دهیم، این رشد به همه کمک می‌کند. نتیجه اما پدیدار شدن یک گروه بزرگ اجتماعی با کارهای بی‌ثبات، موقتی، بی‌حمایت و کم‌مزد (یا پریکاریا precariat) در بخش خدمات بود؛ طبقه‌ی کارگری به‌شدت آسیب‌پذیر، پراکنده و مشکل برای سازمان‌یابی، جای کارگران صنعتی متمرکز در واحدهای بزرگ را گرفت. خشمی که این گروه تازه‌ی مزدبگیران به همه‌ی نخبگان، به بالانشینان و سیاست‌مداران از هر رنگی داشتند، خوراک خوبی برای پوپولیسم راست بود. رهبران سیاسی در چهل سال گذشته، اجازه داده بودند که نابرابری اجتماعی به شکل وحشتناکی در ایالات متحده رشد کند. هیچ‌گاه در سال‌های پس از جنگ دوم، فاصله‌ی ابرثروتمندان و مردم عادی چنین گسترده و عمیق نبوده است. کاهش مالیات بر درآمد صاحبان ثروت و در نتیجه‌ی آن کاهش بودجه عمومی برای بهداشت، آموزش و حقوق بازنشسته‌ها نشانه‌ی بارز این شکاف عمیق است. نتیجه‌ی «جهانی‌شدن» اقتصاد، خشم و استیصال آن‌هایی بود که کار و مزایای‌شان را از دست داده بودند، موقعیت اجتماعی‌شان نزول کرده بود، شهرهاشان در خطر تخلیه و تعطیل بود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.