در ادامه این مطلب آمده است:گام اول انتخابات شوراها (ثبت نام داوطلبان) مسیر سهل و ممتنع سیاست ورزی مدنی در ایران را بیش از پیش آشکار نمود؛ سهل از آن رو که عرصه ی شوراها دم دستی ترین عرصه ای است که می تواند جایگاه ورود فرد به حوزه ی تصمیم سازی شهری را نشان دهد و ممتنع از آن رو که این عرصه –برخلاف تصور مرسوم – حاوی پیچیدگی هایی است.
تعدد داوطلبان شورای شهر به واقع دلالتی است بر وضعیت خاص سیاست و جامعه در ایران. جغرافیای سیاست در این سرزمین، آن چنان وسعتی نامحدود دارد که همه ی حوزه ها (حوزه های عمومی و شخصی) را زیر شعاع خود می برد.
تقارن این انتخابات با حال و هوای انتخابات ریاست جمهوری، (سیاست) را به مهمترین بازار و برند این روزها بدل نموده است.
دو قطبی شدن شوراها در ایران نشان از باز تولید اندیشه دو گانه ی اصلاح طلبی /اصول گرایی دارد.
گروه اول آنانند که اعتبار و اعتماد اجتماعی را پی می جویند: تاجر و شاعر، بقال و نقاش، پیشه ور و پیله ور همه در این ماراتن فراگیر رقیب و رفیقند.
کم نیستند داوطلبانی که این روزها با تشکیل گروه های انتشار در شبکه های مجازی و با ارسال جملات قصار و آموزه های مثبت روانشناسی، صورت تحریف شده ای از امر کنش گری مدنی را در شکلی فاجعه بار به رخ می کشند.
به گمان این قلم عرصه ی شورا بیش از انتخابات مجلس و مجلس بیش از انتخابات ریاست جمهوری هژمونیک شده است. زیرا در اولی بیش از بقیه سودای دست یابی به منابع قدرت (منابع و منافع اجتماعی،فرهنگی،طبقاتی و ...) وجود دارد؛ منابعی که راحت تر و سریع تر می تواند فرد را به چرخه ی معادلات و مناسبات قدرت ورود دهد.
ورود حداکثری کنش گران و فعالان اجتماعی و مدنی در این دوره شایان توجه است. اما هجوم فله ای این فعالان بدون مکانیزم های مشخص، بر گسیختگی مفصل بندی مدنی در ایران مهر تأیید زد.
به باور این قلم ما فاقد کنش گرانی حرفه ای در سطح محلی هستیم. کنش گران محلی ما عقبه های جریان ها یا تشکل های سراسری و ملی اند.
واقعیت این است که نخبه زدگی در فعالیت های محلی و «ذهنیت الیتیستی» فعالان مدنی محلی سبب شده در همه سال هایی که از عمر شوراها می گذرد شاهد شکل گیری طیف متنوعی در کنش گری محلی نباشیم؛ همین فعالانی که بیانیه ها و مقالات و اعلامیه های آنان در واکنش به مسایل سیاسی و ملی با سرعت منتشر می شود.
واقعیت این است که ظهور و بروز شبکه های اجتماعی مجازی عموما –نه تنها در بوشهر-کنش گران و دغدغه مندان اجتماعی را از لمس و درک فضاهای شهری و گفت گوی باز محروم کرده است. (شهر) پدیده ای است که با فضا گره خورده است.
فرو رفتن در پستوهای فضاهای مجازی امکان بهره گیری از فضاهای شهری را ازما ستانده است. بنابراین کنش گری محلی و مدنی ما در این چند ساله ای که فضای عمومی بازتر بوده هم در برد اجتماعی و هم در عمق به شدت ژلاتینی و شکننده است و نتیجه این می شود که با ظهور و بروز افرادی که خاستگاه طبقاتی یا قومیتی محکم تری دارند سرمایه ی اجتماعی فعالان مدنی به باد هوا می رود.
گفتم سرمایه ی اجتماعی. آری متاسفانه فضای دولت روحانی با وجود پتانسیل مستعد آن نتوانسته به باز آفرینی سرمایه ی اجتماعی (چه در سطح ملی و چه در گستره ی محلی) کمک کند.
رخوت و استیصال و سرخوردگی که از سالیان پیشین به یادگار مانده نسل جوان و کنش گر ما را به محاق برده و به گمانم اقبال و اعتنای فراوان این فعالان به گفت گو و فعالیت در حوزه های مجازی نشانه (لیبیدویی) است که ذهنیت و هویت این گروه را نشانه رفته است.
پرسه زدن کنش گران مدنی میان کوچه ها و خیابان های میل و ملال،چشم اسفندیار و پاشنه ی آشیل کنش گری اجتماعی است.
همین مساله سبب شده فعالیت مدنی ما فاقد برد و عمق لازم باشد.گفت گوها در یک خلاء اتفاق می افتد و ما روبروی خود جز دوستان و هم باوران کسی را نمی یابیم.
کنش گران مدنی ما به ویژه آنانی که می خواهند مدیریت شهری را به تجربه بنشینند لازم است قدری از فاز و فضاهای مدنی گلخانه ای بیرون بیایند و شهر را به عنوان یک (تجربه زیسته) فرا چشم خود آورند.
امروزه بیش از هر زمانی ما به کنش گران محلی نیازمندیم. کنش گران محلی که با به ارمغان آوردن سرمایه اجتماعی برای تفکر و طبقه ی خود بتوانند زیست شهری و هویت شهروندی را اعتلا بخشند.
سه گانه صنف،حزب،طبقه سه گانه ی مدرنی است که حتی احزاب مدرن ایرانی از آن غافل اند.
واقعیت این است که جامعه ی ما گرفتار چرخه ی بحران میل و ملال است.
نگاه آخر الزمانی به سیاست و جامعه ،فعالان و کنش گران ما را به برگزیدن رفتارهای (همه یا هیچ)سوق داه است.
فراموش شدن (شهر) و غفلت از عنصر (رفاه روانی)- که مقوله ی مدرنی در دنیای امروز است ما را به حواریون احزاب و تشکل های متمرکز ملی بدل نموده است و بس.
و ناگفته پیداست که حتی احزاب و رفرمیست (بخوانید اصلاح طلب) ایرانی نیز از ارایه ی نسخه های خلاقانه در گستره های محلی ناتوان مانده اند.
نگاه و رویکردهای پوپولیستی احزاب سیاسی ایرانی و سیاست زده بودن آنان سبب شده از درک و لمس یکی از زیر ساختی ترین عناصر توسعه ی ملی یعنی هویت فردی و شهری عاجز بمانند.
رویکردهای سانترالیستی به توسعه – که هنوزدامن گیر احزاب دموکراتیک جامعه ی ماست سبب شده آنان نتوانند به برد و بازخورد تفکرات مدنی خود به طور جدی بیندیشند.
بسط تفکر مدنی در گستره ی محلی مهم ترین ضرورت امروز برای توسعه یافتگی می باشد.
اگر احزاب و تشکل های مدنی ایرانی در این یک دهه که نسیم تحول خواهی وزیدن گرفته است بیش از یارگیری و صدور بیانیه و سیاست زدگی به تفکرجریان سازمحلی و رشد اندیشه ی شهری و محله ای اهمیت می دادند امروه حتی انتخابات های سیاسی نیز این قدر دچار تلاطم و نوسان نبود؛ گفتمان شهرگرایی و شهروند مداری یکی از آن حلقه های مفقوده ای است که در آسیب شناسی توسعه سیاسی باید به جد آن را باز کاوی نمود.
* بوشهر فاقد فضاهای مدنی برای تکاپوهای شهروندی است. محدود شدن این فضا به برنامه های ارتجاعی و واپس گرایانه ی (سازمان فرهنگی، تفریحی شهرداری) عملا شهر بوشهر را از پویه های شاداب زیستی تهی کرده است.
واقعیت این است که شهر بوشهر با همه ی نوشدن ها و تغییراتی که در آن ایجاد شده فاقد کالبد شهری است. محدود شدن برنامه های شهری به ایجاد چند فضای سبزو....این شهر را متحول نخواهد کرد.
اثری از زیر ساخت های مدرن شهری نیست .کالبد و فضا در آن چندان شهری نشده است.
از آن مهم تر این که، این فرم و کالبد فاقد روح شهری است؛ تحرک و انبساط اجتماعی در آن،حداقلی است و مناسکی شدن مناسبات، روح شهری و شهروندی را نحیف کرده است.
(فضا)در شهر بوشهر عملا جایگاهی ندارد؛ فضاهایی که عمومیت داشته باشد و مانوری برای حیطه های شهروندی فراهم نماید در این شهر نیست.
شوراییان فردا قطعا و حتما باید به مفهوم فضا بیشتر بیندیشند و این که چه برنامه هایی برای تجلی هویت شهروندی در این فضا باید ارایه دهند؟
* واقعیت این است که نهاد شوراها در ایران به نهادی بروکراتیک بدل شده است. نهادی که تنها تعامل و تلائم آن با شهرداری ها و سازمان های دولتی برجسته شده است.
حال آن که عضو شورای شهر باید در وهله ی اول مدافع حوزه ی عمومی باشد.
نتیجه این می شود که در شورای شهر بوشهر هیچ کنشی خلاقانه معطوف به عرصه ی زیست اجتماعی و مدنی رخ نداده است و مهم ترین رویداد آن، روز بوشهر بود که اسفند 95 و هفته ی بوشهر نشان داد که این نهاد عملا نهادی منجمد شده و فاقد هرگونه اثرگذاری شهری است.
شورای شهر تنها نهادی است که باید نقش محوری در آن را شهروندان ایفا نمایند و تربیت شهروند حرفه ای و همزیستی و تعامل با شهروندان باید در رأس همه برنامه های مدنی باشد.
متاسفانه شوراها در ایران کارکردی دیوان سالارانه یافته اند و تنها رجوع شهروندان به آنان برای صدور مجوز ساخت و ساز و تسهیل در مناسبات خود با شهرداری شده است.
نگاه سخت افزاری به شورا سم مهلکی است که این نهاد را جوانمرگ خواهد کرد.
خوب است که شوراییان،قبل از ورود به عرصه ی رقابت، مطالعات اندکی در تجربه ی کشورهای توسعه یافته در زمینه مسایل شهری و شهروندی داشته باشند.
هر گاه شهر تجلی شوق زیستن باشد و فضاهای شهری به ایجاد (کارناوال) توفیق یافتند و شهروندان، خود مشارکت خودجوش را در آبادانی شهرشان خواستند می توان گفت به توسعه ی مفهوم شهر و شهروندی رسیده ایم.
* (فقر پراکسیس)؛ عنوانی است که می توانم به فاجعه ی بی تحرکی در شهر بدهم.
نقطه ی کانونی این نوشتار (کنش اجتماعی)و کنش گری مدنی بود که بارها در سطور مختلف تکرار شد.
به گمان این قلم واگر نخواهیم تنها نیمه ی خالی لیوان را ببینیم انتخابات شوراها فرصت یگانه ای است برای نسلی نو و آرمان گرا که با اندوختن تجربه ای ذهنی در این یک دهه ی اخیر و در کوران حوادث و رخدادهای سیاسی، اجتماعی مختلف کشور توانسته پخته تر شود.
می شود و می توان به این طیف امیدوار بود؛ طیفی که فارغ و به دور از رانت های مختلف توانسته حامل (سرمایه ی اجتماعی) طبقه متوسط فرهنگی ایران باشد. و طبقه ی متوسط فرهنگی تنها طبقه ای است که در مسیر تعمیق مدنیت می توان به آینده ی آن چشم دوخت.
بنابراین صرف تعدد نفرات در این آزمون نقطه ی منفی نیست. اما حرکت معطوف به هدف،نگاه راهبردی و اعتنا به خرد جمعی می تواند طلیعه ی شکوفندگی این نسل باشد.
اما این گروه نباید از یادشان رود که ورود به عرصه ی شورا مستلزم آورده ها و امتیازاتی است که کسب و حفظ آن نیز به سادگی امکان پذیر نیست.
بدین باور ما به کنش گران حرفه ای محلی نیازمندیم .کنش گرانی که بر تجربه ی زیسته ی شهر به عنوان سرمایه اجتماعی خود بتوانند تکیه نمایند.
به نمایندگانی نیاز داریم که جایگاه و پایگاه اجتماعی را به همراه داشته باشند.دغدغه های شهری و شهروندی اولویت آنان باشد. به منافع رانتی(نه) بلند بگویند. فاقد مشی پوپولیستی باشند.
دیدگاهی استراتژیک داشته باشند. نگاهشان مدرن باشد و به دموکراسی به مفهوم عمیق آن باور داشته باشند. افرادی متکثر و خلاق باشند.کسانی که به پاسبانی از هویت محلی و تاریخی بوشهر باور داشته باشند. به تمام رویدادهای شهر حساس بوده و واکنش نشان دهند. حافظ منافع شهروندان باشند. سیاست شهری را بر شهر سیاسی ترجیح دهند.جسور و شجاع باشند. مبلمان شهری را با نگاهی مدرن و توسعه یافته طراحی کنند.
سایه ی دولت،سازمان ها و شهرداری را محدود کرده و به رشد ونضج افراد،شهروندان وتشکل ها مدد رسانند.
پاسدار فضاهای شهری و پویه های پرنشاط شهری باشند.اعتلا و ارتقای مدیریت شهروندی مردم و مشارکت آنان در همه ی عرصه ها در پیشانی برنامه هایشان باشد.
شوراییان فردا باید به مردم بگویند برای ایجاد سپهر مدنی و تحرک بخشی در زیست جمعی مردم و تحول در حوزه های شهری و شهروندی چه می خواهند بکنند؟
از افراد و گروه های تحول گرا و نواندیش انتظار دارد شفافیت حداکثری را پیشه ی اندیشه ی خود کنند و بیش از آن که خود را در قامت بروکرات های دولت مرد نشان دهند باید نقش پویندگان مدنی و مدیران موثر شهر را ایفا نمایند.
6047/6045** خبرنگار: مونا عیدان ** انتشار دهنده: اکبر اقبال مجرد
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.