به گزارش جماران، احمد پورنجاتی در روزنامه «اعتماد» نوشت:

«کسانی امروز به‌حق اعتراض می‌کنند که چرا پیش‌بینی‌ای برای مشکلات آب و هوایی به وجود نمی‌آید و الزاماً مخاطب، این دولت نیز نیست. از نظر مردم نام دولت‌ها مهم نیست بلکه مجموعه مسئولان اداره کشور مخاطب هستند. اگر چنین همکاری‌ای وجود داشت، اصلا مشکلاتی در این مقیاس به وجود نمی‌آمد.»

برخلاف آنچه که گاه احساس و گاه اصرار می‌شود، جامعه ایران در شرایط کنونی در مقایسه با مردم دیگر کشورها چه در منطقه با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود و چه حتی در کشورهایی با ویژگی و زیست متفاوت، آستانه تحریک عاطفی و عقلانی بسیار پایین و فعالی دارد.

متأسفانه گاه با چند نمونه خاص داوری‌های تعمیم‌یافته و البته نادرستی درباره بی‌تفاوتی و بی‌اعتنایی مردم ایران نسبت به پیرامونشان می‌شود. به عنوان نمونه در یک رخداد خشن که منجر به صدمه یا قتل می‌شود، با آب و تاب گفته می‌شود که رهگذران بی‌اعتنا هستند و از این گفته نیز نتیجه می‌گیرند که مردم بیش از هر چیز دغدغه زندگی شخصی خود را دارند؛ چه‌بسا تحلیل‌های جامعه‌شناختی نیز ارائه می‌شود.

منکر نباید بود که به دلایل گوناگون چه‌بسا نمونه‌هایی از بی‌اعتنایی نسبت به برخی موضوعات و حتی احوال دیگران در جامعه بروز کرده است یا به این نتیجه برسیم که احساس همدلی و توجه به وضعیت دیگران در گذشته بیشتر بوده است. لیکن به گواهی نمونه‌های بسیار بیشتری، هم به لحاظ اهمیت و گستره موضوع در مقیاس اجتماعی و ملی نوعی انگیزش درونی در جامعه ایران از طرف مردم یا به تعبیر دقیق‌تر از سوی بخشی که با احتیاط نام جامعه مدنی بر آن می‌گذاریم، مشاهده می‌شود؛ بخشی که نسبت به رخداد‌های مختلف به‌ویژه رخدادهایی که نوعی زخم و آسیب اجتماعی در پی داشته و دارند، واکنش نشان می‌دهند. به بیان ساده‌تر، در جامعه ایران به گونه‌ای پیش‌رونده و البته خرسندکننده به لحاظ احساسی، رفتاری و از موضع عقلانی آمادگی برای کوشش مدنی در قالب نهادهای مدنی وجود دارد و در برهه‌هایی رخ‌نمایی کرده و خود را عرضه می‌کند.

از هر منظری و از هر جایگاهی به این پدیده نگاه کنیم، این سرمایه اجتماعی آنچنان که باید و شاید مورد توجه و بهره‌برداری درست قرار نگرفته است. یعنی چه از منظر حاکمیت، چه از منظر جامعه‌شناسی رفتار اجتماعی و نظریه‌پردازی در مورد حال و احوال جامعه و چه از نظرگاه تحلیل رابطه میان دولت - مردم این امر قابل مشاهده است.

هر کسی که دل در گرو حل و فصل مشکلات جامعه و پیشبرد برنامه‌های مورد نظر متولیان و اداره‌کنندگان جامعه داشته باشد و به برنامه‌های توسعه همه‌جانبه بیندیشد، به یکی از نخستین، دردسترس‌ترین و بی‌هزینه‌ترین امکانات در اختیار خواهد اندیشید. این سرمایه آماده و انگیزه تلاش مدنی به صورت سازمان‌یافته در جامعه ایران یکی از نخستین نعمت‌ها و امکاناتی است که در اختیار خواهد بود. ما شاهد بروز چالش‌ها و مشکلات گوناگونی در شرایط کنونی کشور هستیم که به گونه‌های مختلفی جلوه‌گر می‌شوند.

مشکلاتی که در قالب حوادث طبیعی و برخی به دلیل نادرستی سیاست‌های گذشته، کم‌کاری‌ها و سهل‌انگاری‌هایی که در برنامه‌ریزی‌ها و اقدامات دولت‌های گذشته بوده، در مناطق مختلف کشور بروز می‌کنند. نمونه‌هایش را در ماه‌ها و روزها اخیر شاهد هستیم. مثلا حادثه‌ای در مورد ساختمان پلاسکو اتفاق افتاد یا مساله بسیار مهم هموطنان خوزستانی که سال‌ها است با آن مواجه هستند و این روزها شدت یافته است.

پرسش اینجا است که آیا اراده‌ای برای بهره‌گیری و به‌کاربستن سودمند و نتیجه‌بخش توانایی‌ها و آمادگی‌های نهادهای مدنی وجود دارد یا نه که هم برای چاره‌جویی این نوع مشکلات و هم در برهه‌های پیش از وقوع حادثه برای نوعی هشدارباش و آگاهی بخشی بیشتر و جلب‌توجه متولیان امر و شهروندان دست به کار شود. آیا اصولاً سیاستگذاران در کشور و به خصوص مدیران مستقیم اداره این بخش‌ها، نسبت به بهره‌گیری از حضور نهادهای مدنی برخورد خوشامدگویانه‌ای دارند یا احساس مزاحمت می‌کنند و اعتقادی به آن ندارند؟

به نظر می‌رسد که عواملی که این حل ریشه‌ای مشکلات را در نوع رفتار نهادهای مدنی بجوید، دیده نمی‌شود. آنچه که مشاهده می‌شود این است که از این سرمایه بزرگ استفاده چندانی نشده است. به نظر می‌رسد که به عنوان یک رویکرد در این سیاست‌ها و اقدامات چیزی مشاهده نمی‌شود. نتیجه بی‌اعتنایی به چنین پتانسیل یا انگیزه متراکم شده احساسی - عقلانی - رفتاری در جامعه چیست؟ نتیجه‌اش واگرد این انرژی و توانایی هم افزاینده است که یک پتانسیل اعتراضی، انتقادی و گلایه‌مند با احساس سرخوردگی و مطالبه‌گری بدون مسئولیت شکل می‌گیرد.

صریح باید گفت که اگر قرار باشد در یک نگاه مستقل از دو طرف قضیه یعنی طرفی که مسئولیت اداره کشور را دارد و طرفی که به عنوان شهروند ناظر مسائل و مشکلات گوناگون در کشور است و می‌خواهد کمکی و کاری کند اما فرصتش فراهم نیست، طرف اول مقصر است. بخشی که باید به چالش گرفته شود و مورد انتقاد جدی قرار گرفته شود و پاسخگو باشد، مسوولان و متولیانی هستند که این سرمایه بزرگ را نادیده گرفته‌اند. مسئولانی که به گونه‌ای شایسته فرصت‌دهی نکرده‌اند تا مردم در بزنگاه‌ها بتوانند به یاری حل مسائل، کاهش آلام و تسریع در چاره جویی بیایند. حتی اگر بر اساس این رویه نه‌چندان درستی که در کشور بارها شاهد بوده‌ایم، یعنی تا یک فاجعه رخ ندهد نظرها به آن معطوف نمی‌شود یا با هزینه‌های بسیار بیشتر و خسارت‌های افزون‌تر تازه به فکر چاره می‌افتد، این مدل، الگو و رفتار واکنشی که مکرر شاهد آن هستیم، می‌توان پیشرفت را دید.

الان درست وقت آن است که نسبت به این موضوع یعنی اهمیت دادن و پذیرفتن یک جایگاه و منزلت واقعی برای نقش‌آفرینی جامعه مدنی و نهادهای مدنی متناسب با موضوعات مختلف به شکلی واقعی و مدنی و نه شعار ظاهری مدنظر قرار گیرد. به نظر می‌رسد در داستان مشکلات اقلیمی که بخشی منشأ بیرون از مرز دارد و بخشی مربوط به مسائل داخلی کشور است و بخشی به برنامه‌های گسترده‌ای که در تغییر اقلیم اتفاق افتاده مربوط است، این موضوع قابل تست کردن و سنجیدن باشد؛ یعنی موضوع به کار گرفتن به نهادهای مدنی برای همیاری. بدون رودربایستی باید گفت که نیاز به جلب معاودت و همیاری جامعه مدنی اعتماد بی‌دریغ نسبت به مردم است.

اگر با تنگ‌نظری‌ها و نکته‌بینی‌های غیر ضروری از یک منظر امنیتی هر فعالیت سازمان‌یافته مدنی حتی برای موضوعات به کلی تخصصی و خارج از حیطه‌های سیاسی و حتی اجتماعی با چنین دیدگاه‌هایی برخورد شود، ره به جایی نمی‌بریم. بنابراین در پایان کار به تعبیر عامیه و مصطلح علی می‌ماند و حوضش. در این صورت نهادهای رسمی باید عمل کنند و مردم در موقعیت مطالبه‌گر و معترض باقی می‌مانند. به این دلیل پیشنهادی جدی به دولت و نمایندگان مجلس و مراجع بالا دستی تصمیم‌گیر در سیاستگذاری‌ها دارم که یک بار برای یک دوره زمانی قابل قبول تجربه نقش‌آفرینی واقعی نهادهای مدنی را در مساله‌یابی و کمک به چاره‌جویی مسائل و از همه مهم‌تر درک مشترک از چالش‌هایی که در جامعه وجود دارد، بیازمایند و بیازماییم. آن وقت خواهیم دید که چقدر جای معترض و معاند عوض می‌شود.

کسانی امروز به‌حق اعتراض می‌کنند که چرا پیش‌بینی‌ای برای مشکلات آب و هوایی به وجود نمی‌آید و الزاماً مخاطب، این دولت نیز نیست. از نظر مردم نام دولت‌ها مهم نیست بلکه مجموعه مسئولان اداره کشور مخاطب هستند. اگر چنین همکاری‌ای وجود داشت، اصلا مشکلاتی در این مقیاس به وجود نمی‌آمد. بیایید تجربه موفق بشری که هم جنبه عقلانی دارد و هم به خصوص با توجه به روانشناسی جامعه ایرانی زمینه بسیار مساعدی بین مردم دارد، یعنی آمادگی برای فعالیت‌های داوطلبانه برای حل مشکلات را جدی بگیریم. ممکن است گفته شود سازمانی به نام بسیج داریم و نقشش این است که در بزنگاه‌ها حضور مردمی را سازماندهی کند.

این بی‌سلیقه‌ترین، تنگ‌نظرانه‌ترین و ناکام‌ترین پاسخی است که می‌توان به این پرسش واقعی داد. به این دلیل که شاهد هستیم در بسیاری از این مشکلاتی که اتفاق می‌افتد، مثلا اتفاقی که چندی پیش در استان سیستان و بلوچستان افتاد و پس از سال‌ها خشکسالی، سیل بسیار گسترده‌ای آمد، گزارش‌های تایید شده‌ای وجود دارد که چه تلاش‌های بی‌سر و صدا و غیر تبلیغاتی بدون هیچ دخالت رسمی و سازماندهی آمرانه‌ای برای کمک به مردم آسیب دیده از سراسر کشور بسیج شد. مردم در حد بضاعت کمک کردند. سخن پایانی اینکه در ادبیات مذهبی این کفران نعمت است که از سوی متولیان یک کشور سرمایه‌ای بی‌هزینه، آسان و آماده به کار به عنوان جامعه مدنی جدی گرفته نشود و مورد اعتنا نباشد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.