به گزارش جماران، ایران نوشت: دو سال از پلاسکو کوچکتر است. حال سالخورده‌ای را دارد که در مراسم تدفین رفیق دیرین شرکت کرده و در ذهنش مدام این جمله می‌چرخد:«بعدی تویی...» می‌شود این را در چهره‌اش خواند؛ نگرانی.

حال این روزهای «آلومینیوم». ساختمان 52 ساله خیابان جمهوری؛ قبل ازدحام همیشگی پل حافظ. گمشده میان ساختمان‌های کوتاه و بلند خاکستری، باران خورده، دوده گرفته. سنی از همه‌شان گذشته؛ سالخوردگان خیابان جمهوری.

ورودی تاریک ساختمان 13 طبقه، دو راه را پیش رو می‌گذارد. سمت راست، 3 آسانسور که شما را به طبقات می‌رساند و سمت چپ، حیاط مسقف که تک درختی در مرکز آن دیده می‌شود و تنه‌اش از سقف توری رد شده است. مغازه‌های کوچک، دور تا دور حیاط ردیف شده‌اند و همین‌طور در طبقه بالایی که تراس باریکی دارد.

در مجموع 800 واحد تجاری و هزاران مشتری و بازدیدکننده در روز. راه رسیدن به طبقه دوم حیاط، پلکانی باریک است. برای رسیدن به باقی طبقات ساختمان که از زیر سقف توری نمایانند، باید از آسانسور استفاده کرد؛ گرچه تمام آسانسورها سالم نیست و گاهی باید به ناچار سراغ پلکان قدیمی رفت. این تصویر را به خاطر بسپارید. مانند حوض‌های پلاسکو که دیگر فقط تصویری است حک شده در قاب دوربین و دریچه ذهن.

آلومینیوم پارسال آتش گرفت. حریق ساعت 5 و 14 دقیقه صبح روز جمعه سوم مهرماه گزارش و در ساعت 8 و 40 دقیقه صبح مهار شد. خوشبختانه این حادثه هیچ مصدومی نداشت که با توجه به تعطیل بودن برج، جای تعجب ندارد. حادثه اما خبر نمی‌کند. این بار ممکن است وسط یک روز شلوغ کاری سر برسد. نخستین بویی که هنگام ورود به مغازه‌های ساختمان آلومینیوم به مشام می‌رسد، بوی نفت و دود است. کسبه برای گرم کردن محل کسب‌شان از بخاری‌های نفتی یا برقی استفاده می‌کنند: «پارسال که آتش‌سوزی شد، از صدا و سیما آمدند. جای اینکه از کسبه گزارش تهیه کنند از دلارفروش‌های دم در درباره ساختمان پرسیده بودند. این به خاطر مدیریت ضعیف است.» این را پسر جوانی که پشت دخل ساعت فروشی ایستاده می‌گوید؛ برندهای قدیمی، نوستالژیک، مانند حال و هوای خود ساختمان. می‌گوید: «مدیریت خیلی ضعیف است. با اوستا صحبت کنید. او بهتر می‌داند.»

اسدالله توکلی، 40 سال است در آلومینیوم کاسب است: «همین الان که مشکل خاصی نیست. اما به هرحال این ساختمان قدیمی است. من از لحاظ امنیتی داخل مغازه‌ام را می‌توانم پوشش دهم اما فضای داخل ساختمان که در اختیار من نیست. کل این مجموعه همین مشکل را دارند. مالک، بنیاد مستضعفان است و ما همه سرقفلی داریم. در مورد تجهیزات اطفای حریق هر مغازه به طور شخصی اقدام می‌کند و به خاطر همین هم تجهیزات ضعیف است. هرکس با توجه به وسع خود، تجهیزات خریداری می‌کند. بعضی‌ها هم اصلاً ندارند. ما بیمه هستیم اما تعداد زیادی نیستند که بیمه دارند.»

می‌گویند بارها در مورد ایمنی به کسبه ساختمان پلاسکو اخطار داده بودند. توکلی می‌گویند: «اصلاً این‌طور نیست که بیایند و به تک تک کسبه اخطار بدهند. در مورد ایمنی اگر بخواهند اخطار بدهند، مستقیم به ما نمی‌گویند. به مدیریت اعلام می‌کنند و ما خبردار نمی‌شویم. ما که در مورد اخطار چیزی نشنیده‌ایم. اگر هم اخطار داده باشند، رئیس هیأت مدیره به ما نمی‌گوید. البته ما هرکاری که بخواهیم بکنیم، باید مالک را در جریان بگذاریم. برای هرگونه بازسازی داخل مغازه‌ها باید از بنیاد مجوز بگیریم و حق مجوز هم از ما دریافت می‌کنند.»

عبدالله توکلی، از دیگر کاسب‌های آلومینیوم است. می‌پرسم بعد از حادثه پلاسکو، شما نگران نیستید؟ می‌گوید: «کم نه! ممکن است این اتفاق اینجا بیفتد یا هرجای دیگری. طبیعی است که خیلی ناراحت هستیم. چه فرقی می‌کند؛ ما یا پلاسکویی‌ها؟ پارسال که اینجا آتش گرفت، یکی از واحدهای خود ما هم در طبقه پنجم سوخت و کلی خسارت دیدیم همه‌اش هم به خاطر سهل‌انگاری یکی از کسبه که باعث حریق شد. آتش‌سوزی از طبقه چهارم شروع شد و بالا رفت و کلی خسارت زد. بعد از آن اتفاق در حد یک هفته تا 10 روز توجه‌ها به این ساختمان و ایمنی آن جلب شد اما بعد همه فراموش کردند. اینجا پر از مواد قابل اشتعال است. مغازه‌های اینجا اکثراً کارهای تعمیرات انجام می‌دهند. تعمیرات جاروبرقی و وسایل دیگر که همه از مواد و وسایل قابل سوختن استفاده می‌کنند.»

می‌پرسم می‌توانم از همین جا به طبقه‌های بالا بروم؟ به روبه‌رو اشاره می‌کند و می‌گوید: «می‌توانید از آسانسور بروید بالا اما همه آسانسورها سالم نیست. فرسودگی آسانسورها، مشکلی است که همیشه با آن مواجهیم. این ساختمان یکی دو سال کوچکتر از پلاسکو است. به هرحال فرسوده است.»

راه پله باریک را می‌گیرم تا به طبقه دوم برسم. تراس باریک با نرده کوتاه، فضای جلوی مغازه‌هاست. راه عبور، باریک‌تر از آن است که به نظر می‌آمد؛ به دلیل وجود وسایل ریز و درشت گوشه و کنار آن. عباس قره موسی، مغازه تعمیرات ساعت دارد. او هم 40 سالی می‌شود که در آلومینیوم کسب و کار می‌کند. بیمه نیست. می‌گوید: «اینجا 90 درصد بیمه نیستند. امنیت ساختمان خیلی پایین است. البته این ساختمان بتون است. پلاسکو تیرآهن بود. بتون دو برابر تیرآهن عمر مفید دارد.»

انگار که مطلب مهمی یادش افتاده باشد، به بالای سرش اشاره می‌کند و می‌گوید: «اینجا را نگاه کنید. سقف مغازه من سوراخ شده. هزار بار به بنیاد اعلام کرده‌ام. می‌گویند به ما ربطی ندارد، خودتان درست کنید. در صورتی که مالک باید تعمیرات را انجام دهد. زورشان زیاد است. ما حریف‌شان نمی‌شویم. تمام تعمیرات به عهده خودمان است. تازه باید مجوز هم بگیریم اگر بخواهیم کاری بکنیم.» سوراخ سقف، بیشتر به دریچه‌ای می‌مانَد که به شکل مشهودی خودنمایی می‌کند. قسمتی از آن را با نایلون سفید پوشانده‌اند که البته در پنهان کردن شکاف به آن بزرگی، کاملاً ناموفق است. کاسب سپیدموی ساختمان آلومینیوم از ترس کسبه می‌گوید و نگرانی‌شان: «از وقتی این اتفاق افتاده، ما دائم ترس داریم. دیروز برق رفت، همه بیرون دویدند و وحشت کرده بودند. از آن روز تا حالا ما اصلاً کاسبی نکرده‌ایم. هیچ کس دیگر این طرف‌ها نمی‌آید.»

بیشتر کسبه آلومینیوم سنی ازشان گذشته؛ با ساختمان پیر شده‌اند. مالک مغازه تعمیرات جاروبرقی در طبقه سوم، مردی است هفتاد و چند ساله. می‌گوید: «این ساختمان قرص قرص است. 200 سال هم عمر می‌کند. اگر شهرداری و صاحب ملک بیایند و به وضعیت رسیدگی کنند حالا حالاها دوام می‌آورد و مشکلی برایش پیش نمی‌آید. باید بازسازی شود و امنیتش را تأمین کنند. آقای قالیباف بیاید اینجا را ببیند. سر خیابان موتورآب هم هست؛ 20 تا شیلنگ اگر توی پارکینگ بگذارند، هیچ مشکلی پیش نمی‌آید. پارسال که اینجا آتش گرفت نیم ساعته آتش را خاموش کردند. از طبقه سوم چهارم شروع شد و تا طبقه نهم رفت. صبح زود اتفاق افتاد. اگر تجهیزات اطفای حریق باشد، مشکلی پیش نمی‌آید. چند وقت پیش مغازه کناری‌مان آتش گرفت و گالن بنزین هم کنارش بود. من کاری که کردم این بود که سریع گالن را برداشتم. بعد هم کپسول آوردند و آتش را خاموش کردند؛ به همین راحتی. من بیمه نیستم. ما چیزی نداریم. من 10 میلیون تومان جنس دارم که بیمه چیزی نمی‌دهد. اگر مغازه و سرقفلی را بیمه می‌دهند حاضریم بیمه کنیم.»

قاسم مینایی هم تعمیراتی جارو برقی و سایر وسایل برقی دارد؛ مواد پلاستیکی که همه‌شان قابل اشتعال است. جوان‌تر از باقی کاسب‌هاست: «حدود یک ماه است که بیمه هستم. آنهایی که مغازه را بیمه کرده‌اند، همه‌شان تازه بیمه کرده‌اند. این ساختمان با پلاسکو خیلی فرق می‌کند. زلزله را تحمل می‌کند. ما 20 سال است اینجاییم. تا حالا که مشکلی نبوده. امیدوارم هیچ مشکلی هم پیش نیاید.»

غروب خیابان جمهوری غم گرفته است. حال این روزهای بعد از حادثه. چشم‌های مات. صورت‌های گرفته. بعد از حادثه پلاسکو، چشم‌ها به باقی ساختمان‌های قدیمی است؛ سالخوردگان تهران. همچون بیمارانی رو به احتضار. اندیشناک در مراسم تدفین یار دیرین. بعدی، تویی..

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.