در این مطلب آمده است: نگاه به تاریخچه تحزب در جامعه ایرانی که تقریبا معاصر انقلاب مشروطه است، به مخاطب این استنباط را تلقی می کند که بر احزاب در طول شکل گیری آنها آغوشی چندان به مهر گشوده نشد مگر آنکه احزاب یا دولت ساخته و یا دولت خواسته و پژواک صدای آن بوده باشند.
در حزب و فعالیت حزبی که در شکل نوین اش ره آورد اندیشه غیر وطنی است، همواره و تاکنون در میان توده جامعه ایرانی از منظر ناخوشایند “حکایت بادمجان ارمنی” که همان گوجه فرنگی یا “نفیر شیطان” که بوق یا همان شیپور بلندگو باشد و ده ها نظیر آن، نظر افکنده شده و توده واری همواره بر فعالیت سامان مند حزبی غلبه و سلطه آشکار داشته و البته که این مدعا با استثناهایی نیز مواجه است.
در استان ما که با ناگواری های فراوانی مواجه بوده فعالیت سیاسی در معنای عام خود با ترش رویی ها و چهره در هم کشیدن های فراوانی مواجه بود و کمتر لبی به خنده و چهره ای به انبساط و محبت بر این محنت و زحمت گشوده شده است!!
دوستی می گفت سختی کار سیاسی در استان ایلام به صعوبت دور زدن تریلی 18 چرخ در بن بست 6 متری است! اجازه می خواهم که آن روایت را اینگونه تصحیح کنم که فعالیت سیاسی در استان ما به سختی مجاهدت در میدان مین است که اولین اشتباه در آن آخرین اشتباه است!
در این عرصه مالامال از ملالت و مرارت، انسان هایی در زمان های مختلف برای آزمودن این تجربه، در استان ما این بار گران را در مسیرهای ناهموار بر دوش کشیده تا در گذر از زندگی محصور در قالب عشیره و قبیله به ورود در جامعه مدنی عصای قوم و قبیله در این گذر و گذار ناهموار باشند.
فعالان این عرصه از جهات متعددی در فشار و مضایقه بوده اند!
از سویی نگاه ایل گرایانه تبار و قبیله سالار، آن را بدیلی برای جانشینی خود دیده و دوام حیات خویش را در هلاک این ولیده نو رسیده یافته که بسیاری از عادات و نه ارزش های اصیل او را به هماوردی می طلبد و از دیگر سوی صاحبان منصب و قدرت نیز این غریبه بوالفضول را که قیچی در دست دارد و هر روز دامن بسط یافته و لاحد قدرت را کوتاه و کوتاه تر می کند و قدرت مگو را به آوردگاه پاسخگویی می کشاند، در تضاد با بسط ید خود دیده، در مهار و محدودیتش به لطایف الحیل کوشیده اند!
القصه آنکه نهال نهاد حزبی در استان ایلام بر بستری از صخره و سنگلاخ ناهموار روییده و این نو روییده همه گونه تندر تهدید را تجربه نموده است!
بر این موضوع بیافزایید ساختار ناقص احزاب، محرومیت های معیشتی، مرزی بودن استان، هزینه های غیر قابل تصور فعالیت جدی حزبی، فقدان پیشینه تحزب کامیاب، نظرهای گشاده به فراخنای سوراخ سوزن!! فقدان آموزش های حزبی، خروج بهانه تراشانه از چارچوب های قانونی، نگاه ابزاری و فصلی به احزاب و قرب و بعد کاسبانه نسبت به آنها، محفل های تاثیرگذار سرشار از فواید و عواید شخصی غیر پاسخگو و موارد متعدد دیگر.
با این اوصاف از دایره انصاف بیرون است اگر در زحمات آنان که در هر طیف فکری، در این عرصه کوشیده اند.
نظر به احترام و سپاس نیفکنیم و خروج مضاعف از مدار انصاف آن است بر اظهار این واقعیت که عصر اصلاحات، بهار تحزب در استان ما بود، لب بدوزیم و دیده فرو بندیم.
محور این یادداشت چالش های فراروی کار حزبی در استان بود، لیکن نمی توان به انکار این واقعیت نشست که مداومت ها و اصرارهای فعالان این عرصه و رشد آگاهی عمومی نسبت به ضرورت ایجاد و ترویج نهادهای مدنی از جمله احزاب، هم در پبکره اجتماع و هم در سطوح مدیریتی و حاکمیتی، چشم اندازهای امید بخشی را فراروی تلاشگران این حوزه ترسیم می کند.
انتخابات پارسال مجلس شورای اسلامی در استان ایلام جلوه ای از این گشایش و تجربه موفقیت آمیز است که احزاب با الزام منتخب مورد حمایت خویش به پایبندی نسبت به برنامه ها و تعهداتش در برابر مردم، می توانند مسیر این گشایش را فراخ تر و حلاوت این تجربه را در کام ها ماندگار نمایند.
منبع: پایگاه خبری آفتاب ایلام
6033
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.