محمود سالاری روز پنجشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهارداشت: ۲۵ فروردین ۵۹ زمزمه‌های ناامنی در مرزهای کشور به گوش می‌رسید چهار گردان توپخانه از گرو ۴۴ و چهار گردان از گروه ۵۵  اصفهان به منطقه غرب اعزام شدیم یعنی نزدیک پنج ماه قبل از اینکه جنگ شروع شود ما حرکت کردیم به مناطق عملیاتی جنگی رفتیم.

وی خاطرنشان کرد: آن روز هوا بسیار سرد بود و  گردان ها را جدا کردند و هر کدام را به سمتی فرستادند، گردان ما را گفتند بروید به سمت سرپل ذهاب و دیگران یکی دشت ذهاب و عده ای را راهی نفت شهر کردند.

سرتیپ دوم بازنشسته ستاد مرکز آموزش توپخانه و موشکها استان اصفهان اضافه کرد: بعد از مستقر شدن در سرپل ذهاب، ماموریت دادند یک آتش بار را به روستای کلانتر مستقر کنیم که بین سرپل ذهاب و قصرشیرین بود و یک آتش بار دیگر را بین قصر شیرین و خسروی و در  نزدیک خسروی منطقه‌ای به نام ناصرخان و ما در آنجا مستقر کردیم.

وی ادامه داد: یک شب  خبر دادند عراقی ها پاسگاه باباهادی را زیر توپ تانک گرفتند و بعثی ها به وسیله خمپاره قصرشیرین و خسروی را می‌زد و اینجا من یاد می کنم از شهید سعید افروشه، خسرو پور و شهید دادجو که در نوزدهم تیرماه سال ۵۹ بود که نیروهای ضد انقلاب که در پشت سر ما بودند افروشه را به شهادت رساندند و دو روز بعد دو تا از همر زمانم آقایان خسروپور و دادجو در قصرشیرین که در حال تعویض پست بودند و با خمپاره عراقی به داخل سنگر شان به شهادت رسیدند که آیین تشییع شان در اصفهان برگزار شد.

سالاری  ادامه داد:جنگ زمینه هایش آماده شده بود و ما در منطقه گزارش می دادیم و می‌گفتیم که عراق می خواهد حمله کند و جنگ شروع شود اما مسئولان آن زمان می‌گفتند که ما نمی‌خواهیم جنگ شود و شاید هم حق با آنها بود که می خواستند انقلابی که نوپا بود دچار جنگ و مشکلات پس از آن نشود.

سرتیپ دوم بازنشسته ستاد مرکز آموزش توپخانه و موشکها استان اصفهان اضافه کرد: برای مدتی برگشتم اصفهان، روز ۳۱ شهریور عراق با ۱۹۰ فروند هواپیما ۱۶ شهر ما را بمباران کرد و یادم هست که مادرم دستش شکسته بود و من می خواستم وی را به بیمارستان ببرم، روی پل فلزی اصفهان بودم که رادیو اعلام کرد نظامی ها خود را به پادگان ها معرفی کنند، مادرم را به خانه بردم و خودم را معرفی کردم.

وی افزود: آن روز شرایط بسیار حساس بود و همینطور سرباز بسیار کم، به طوری که به جای صد سرباز ۲۰ سرباز داشتیم یعنی ۲۰ سرباز باید کار ۱۰۰ سرباز را انجام می‌داد وقتی که حرکت کردیم به سمت منطقه جنگی در همین میمه هر چیزی که فکر کنید مردم به ما کمک می کردند از جمله شیرینی، نان، تخم مرغ و هر چیزی که می توانستند و  به هر شهری که می‌رسیدیم با استقبال بی نظیر مردم روبرو می شدیم و کمک‌های آنها را دریافت می کردیم و این خود نقطه قوت و امید شد که هیچ کس از رزمندگان پا پس نکشیدند.

سالاری ادامه داد: بعد از سه ماه که به منطقه عملیاتی سرپل ذهاب رسیدیم ناگهان متوجه شدیم که عراق در منطقه بازی دراز و دانه خشک مستقر شد فاصله ما با عراق چهار کیلومتر بود، در همان وقت ما آتشبار خود را با احتساب نیروی کم در همان مناطق مستقر کردیم ولی نیروی کم باعث نمی شد که ما احساس خطر کنیم.

وی گفت : در این شرایط هیچ وقت اراده و ایمان خود را از دست نمی دادیم در هر روز از ابتدای صبح تا شب آتش توپخانه ما به سمت عراق ادامه داشت و این باعث می‌شد تا شب فاصله عراقی‌ها زیاد شود،در آن وقت عراق مجبور به عقب نشینی شد و این جا خاطرات زیادی است از جمله اینکه بمباران می شدیم و بمباران می کردیم.

سرتیپ دوم بازنشسته ستاد مرکز آموزش توپخانه و موشکها استان اصفهان اظهارداشت: در آن وقت سیستم حمله عراق به این شکل بود که یکسری از  نیروهای آنها تا نزدیکی‌های خاک ریزهای ما می آمدند و برای خود سنگر درست می کردند و دور تا دور سنگر خود را مین های ضد نفر می ریختند و یک تک تیرانداز یا تیربارچی هم داشتند که وظیفه آن این بود که کمین بنشینند و نیروهای ما را از دور بزنند ولی در اینجا همان طور که گفتم استقامت، ایمان و مقاومت رزمندگان ما کامل مشهود بود به طوری که با نیروی کم و با کمک آتش توپخانه هایمان عراقی ها را به عقب می راندیم.

وی ادامه داد : در سیزدهم همان ماه سال ۶۰ عملیات بازی دراز شروع شد و نزدیک غروب بود سروان مهدی یار آمد پیش من و گفت برو مهمات را بیاور که شبانه تهیه کردیم و متوجه شدیم که فردا عملیات است عملیات را شروع کردیم و دو قله هزار و هزار و پنجاه متری منطقه بازی دراز را از عراقی‌ها گرفتیم.

سالاری تصریح کرد : اخلاق و اخلاص در عمل، آن وقت در بین رزمندگان وجود داشت بسیار قوی بودند و از هیچ چیز واهمه نداشتند به طور مثال وقتی که من اصفهان را به سمت مناطق جنگی ترک کردم فقط به دفاع از وطنم بودم.

وی ادامه داد: رزمندگان آن زمان با کمبودها می ساختند و نمی گفتیم که نفرات ما کم هست و جنگ نمی کنیم ما در منطقه اشنویه فقط بادمجان و گوجه و روغن بود و صبح تا شب کار ما خوردن همان چیزی بود که در دسترس بود در منطقه سقز و بانه سرمای بسیار شدیدی بود که اگر اراده و استواری رزمندگان نبود در آن جا دوام نمی آوردیم در آن منطقه وقتی به شب می خوردیم نمی توانستی جایت را تغییر بدی زیرا به کمین میخوردی که نتیجه آن یا مرگ بود یا اسیر می شدی و اینها همه همان جهادی بود که شما از در مورد آن از  من سوال می‌کنید.

این یادگار دفاع مقدس افزود: شب و روز کار می کردیم و نمی گذاشتیم آتشبارها از کار بیفتند به طور مثال وقتی ماه دچار کمبود قطعات توپخانه می شدیم یکسری گروه به اصفهان می رفتند و با مراجعه به ذوب‌آهن و مناطق صنعتی اصفهان آنها را تعمیر و دوباره به جنگ و منطقه عملیاتی می رساندند.

وی گفت : افرادی  بودند که با خلاقیت و رشادت پیش می رفتند ما یک جایی در آیین نامه به ما می‌گوید که توپ ۱۰۵ و ۱۵۵ باید کمک مستقیم و در تقویت آتش به کار رود و  توپ‌های ۱۳۰ میلیمتری را به عنوان عمل کلی به کار رود ولی یک جایی می دیدیم که باید با توپ ۱۳۰ کمک مستقیم انجام بدهیم و این کار را انجام می دادیم و این بود خلاقیت رزمندگان که انجام می دانند.

وی اضافه کرد: ما در همان مناطق عملیاتی کلاس آموزش توپخانه می گذاشتیم برای اینکه کمتر مهمات مصرف شود و دقیق‌تر به هدف بخورد  و به آنها آموزش می دادیم اینها همان کارهایی بود که با تجربه می شد انجام داد و خلاقیت به خرج داد.

سالاری گفت: امروز نیازمند مدیریت هایی هستیم که اخلاص و پاک باشند و دنبال مسائل مادی نباشند و از تخصص خوب استفاده بشود وقتی به کسی مسئولیتی واگذار می شود باید ببیند آیا می تواند به نحو احسن سربلند بیرون بیاید و اگر این چنین نیست نباید آن مسئولیت را قبول کند.

این افسر بازنشسته ارتش اضافه کرد: نباید کسی که متخصص نیست قبول مسئولیت کند و هر مسئول باید بتواند به خوبی مسئولیتش را انجام دهد تا منابع را هدر ندهد ، تجربه دفاع مقدس این بود که ما با عراق نمی جنگیدیم در واقع با کشورهای مختلفی می جنگیدیم و کشورهای دیگر به عراق کمک می‌کردند و خلوص نیت و از خود گذشتگی که در بچه ها و رزمندگان وجود داشت توانستیم پیروز شویم.

/۶۰۲۶/م / س 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.