پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: حضرت جواد الائمه(ع) بنابر مشهور در دهم رجب سال 195 هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمده اند. اقوال دیگر در ولادت آن حضرت 17 ماه رمضان، 15 ماه رمضان، آخر ذی القعده و به قولی هم 13 رجب است.
پدر بزرگوارش حضرت امام رضا (ع) و مادرش بانوی گرامی و بافضیلتی به نام «سبیکه» است که امام رضا (ع) او را «خیزران» نامید.
جوانترین امام
امام جواد (ع) در سال 203 هجری قمری در حالی که تنها هشت سال سن داشت زعامت و امامت شیعیان را برعهده گرفت که این امر باعث ایجاد سؤالاتی برای برخی افراد شده بود. امام رضا (ع) و امام جواد (ع) به مناسبت های مختلف، به پاسخ این شبهه که چگونه یک کودک می تواند امام باشد پرداخته اند.
صفوان بن یحیى میگوید: به امام رضا (ع) عرض کردم، پیش از آنکه خدا ابى جعفر (ع) را به شما ببخشد، شما می فرمودید خدا به من پسرى عنایت می کند؛ اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن کرد، اگر خداى ناخواسته براى شما پیش آمدى کند، به چه کسی روی بیاوریم؟ حضرت با دست به امام جواد (ع) اشاره کرد که در برابرش ایستاده بود. عرض کردم: فدای شما شوم، این پسرى سه ساله است! فرمود: مانعى ندارد؛ عیسى علیه السلام سه ساله بود که به حجت قیام کرد [پیامبر شد]. (کافی/چاپ اسلامیه/ج1/ص322)
على بن اسباط می گوید: امام محمد تقى (ع) را دیدم که به طرف من مى آمد، من با دقت به او نگاه کردم و از سر تا پایش را نظاره می کردم تا اندازه قامتش را براى شیعیان مصر توصیف کنم؛ در آن هنگام، حضرت نشست و فرمود: اى على، خداوند حجت درباره امامت را مانند حجت درباره نبوت آورده و [در قرآن] فرموده است: «حکم نبوت را در کودکى به او (یحیی) دادیم»، «زمانی که به رشد رسید»، «و به چهل سالگى رسید»؛ پس رواست که به شخصى در کودکى حکمت داده شود [چنانچه به یحیى داده شد] و رواست که در چهل سالگى عطا شود. (با توجه به اینکه آیه "لما بلغ اشده" هم در مورد حضرت موسی آمده و هم در مورد حضرت یوسف، ممکن است که منظور امام هر دو پیامبر باشد.) (کافی/ ج1/ ص384)
امام رضا (ع) به یکی از یاران خود به نام "معمر بن خلاد" فرمود: من ابوجعفر را در جای خود نشاندم و جانشین خود قرار دادم. ما خاندانی هستیم که کوچک های ما مو به مو از بزرگانمان ارث می برند! (الإرشاد/شیخ مفید/ کنگره شیخ مفید /ج2/ص276)
کرامات ومعجزاتی از امام(ع)
محمد بن ریان میگوید: مأمون براى امام جواد علیهالسلام هر نیرنگى که داشت به کار برد؛ [تا شاید از آن حضرت نقطه ضعفی بگیرد] ولى نتوانست کاری از پیش ببرد و چون درمانده شد و خواست دخترش را براى زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامى که در آن گوهرى بود داد تا وقتی حضرت به کرسى دامادى مینشیند با اینها از ایشان استقبال کنند؛ ولی امام(ع) به آنها توجهى نکرد!
مردى به نام مخارق، آوازه خوان و تار زن و ضرب گیر بود که ریش درازى داشت. مأمون او را دعوت کرد. او گفت: یا امیرالمؤمنین! اگر وی مشغول کارى از امور دنیا باشد من تو را درباره او کفایت میکنم. [چنان که تو خواهى او را به دنیا مشغول میکنم]؛ سپس در برابر امام جواد علیهالسلام نشست و فریاد عجیبی کشید که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع به نواختن ساز و آوازهخوانی کرد! مدتی چنین کرد، ولی امام جواد علیهالسلام به او توجه نمیکرد و به راست و چپ هم نگاه نمیکرد، سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: اى ریش دراز! از خدا بترس! ناگاه ساز و ضرب از دستش افتاد و تا وقتى که مُرد، دستش کار نمیکرد.
مأمون از حال او پرسید. جواب داد: وقتی اباجعفر(امام جواد علیهالسلام) بر من فریاد زد، وحشتى به من دست داد که هرگز از آن بهبودى نمییابم. کافی/ج1/ص494
ابوهاشم جعفری که از اصحاب امام جواد علیهالسلام بوده است، چند مورد از پیشگوییها و کرامات امام(ع) را بیان میکند که به این شرح است:
1- ابوهاشم، داود بن قاسم جعفرى میگوید: خدمت امام جواد علیهالسلام رسیدم و سه نامه بىآدرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود و اندوهگین بودم؛ حضرت یکى از آنها را برداشت و فرمود: این نامه زیاد بن شبیب است، دومى را برداشت و فرمود: این نامه فلانى است، من مات و مبهوت شدم. حضرت لبخندى زد!
2- حضرت 300 دینار به من داد و امر فرمود که آن را نزد یکى از پسر عموهایش ببرم و فرمود: آگاه باش که او به تو خواهد گفت مرا به پیشهورى راهنمائى کن تا با این پول از او کالائى بخرم، تو او را راهنمائى کن.
داود میگوید: من دینارها را نزد او بردم، به من گفت: اى ابا هاشم! مرا به پیشهورى راهنمائى کن تا با این پول از او کالائى بخرم! گفتم: آرى [راهنمایی میکنم].
3- ساربانى از من تقاضا کرده بود به آن حضرت بگویم: او را نزد خود به کارى گمارد، من خدمتش رفتم تا درباره او با حضرت سخن گویم، دیدم غذا میخورد و جماعتى نزدش هستند، براى من ممکن نشد با او سخن گویم.
حضرت فرمود: اى ابا هاشم! بیا بخور و برایم غذا گذاشت، آنگاه بدون آنکه من چیزی بپرسم، فرمود: اى غلام! ساربانى را که ابو هاشم آورده نزد خود نگهدار!
4- روزى همراه آن حضرت به بستانى رفتم و عرض کردم: قربانت گردم، من به خوردن گِل آزمند و حریصم، درباره من دعا کن و از خدا بخواه! حضرت سکوت کرد و بعد از سه روز دیگر خودش فرمود: اى ابا هاشم! خدا گِل خوردن را از تو دور کرد. ابو هاشم میگوید: از آن روز چیزى نزد من مبغوضتر از گل نبود. کافی/ج1/ص495
زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )
زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه دیگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربیه داشته است .
فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر به نام های حضرت ابوالحسن امام علی النقی (ع)، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین، ابوموسی عمران، فاطمه، خدیجه، ام کلثوم و حکیمه نوشته اند.
شهادت امام جواد (ع)
امام نهم ما در آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری قمری در حالی که تنها بیست و پنج سال سن داشت با توطئه خلیفه عباسی به شهادت رسید. قبر مطهرش در کاظمیه یا کاظمین است، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع) زیارتگاه شیعیان و دوستداران است.