یک خانم انگلیسی از یک انباری ۳۰ متری و وسایل دورریختنی خانهای فول امکانات ساخته است. به گزارش جی پلاس، اینجا قبلا یک انباری بود؛ یک گاراژ قدیمی ۳۰۰ ساله؛ از همانهایی که در فیلمهای قدیمی نشان میدهند و ساکنانشان هم معمولا چیزی شبیه پدر هاکلبرفین هستند؛ از همان جاهایی که آدم رغبت نمیکند از هزار متریشان هم رد شود و حتی نگاهشان کند. اما یک سالی میشود که وضع این گاراژ یا انباری قدیمی عوض شده است. اینجا حالا یک خانه مسکونی نقلی و شیک است با دنیایی از وسایل قدیمی و رنگ سفید براق.
اینجا یک ویژگی خاص دارد؛ آن هم اینکه هیچ وسیله پلاستیکی داخلش نیست و البته نکته دیگر اینکه سر تا پایش با مواد و وسایلی تزیین شده که آدمهای دیگر دورریختهاند. «یانا سایمنز» از سایت دکوراسیون Houzz. com تمام فوت های کوزهگری موس مارتین، صاحب این قصر بازیافتی را روایت کرده است؛ گزارشی که بخشی از آن میخوانید. زمین خانه با کفپوشی از چوب درخت کاج پوشیده شده است. برای بزرگتر نشان دادن فضا هم به آنها رنگ سفید براق زده شده است؛ به همین سادگی.
اگر باورتان نمیشود که این مبل شیک و مجلسی، قبلا در یک آشغالدانی بوده، دوباره گزارش را از اول بخوانید! شاید باورتان شد که اینجا، واقعا یک خانه دست دوم است. روی همین اصول و قواعد هم، این مبلمان سفید در اصل از یک زبالهدانی به اینجا آورده شده و دستی به سر و رویش کشیدهاند، پارچه سفید برایش تدارک دیده و سرحالش کردهاند. یک آدم با ذوق هم پیدا شده و گوشه مبل را یک لامپ کار گذاشته است. دقیقا همین سیستم روشنایی در اتاق خواب هم ساخته شده است.
میز زیر تلویزیون یک دبه پنیر قدیمی است که یک در توریمانند هم دارد. او این میز کوچک را از بازار دستدوم فروشها پیدا کرد. آن را تر و تمیز کرد و تلویزیون را رویش نشاند؛ به همین راحتی.
خودش میگوید: «پدر دوستم یک انبار بزرگ غله داشت؛ از آنهایی که همهچیز داخلش پیدا میشود. یادم هست که آنجا درهای گندهای داشت که همه را کندیم و آوردیم اینجا. من هم با سنگ به جانشان افتادم تا خوب صیقل بخورند. این درهای کهنه قدیمی را وقتی صیقل خورده و تمیز شدند، تکهتکه کردیم تا با قد و قواره کابینتهای آشپزخانه جور دربیایند.» بطریهای قدیمی شیر از آن چیزهای خاطرهانگیز است؛ از آن چیزهایی که نهتنها ما ایرانیها بلکه اهالی آنور آب هم ازش خاطره دارند. مارتین هم لابد برای تکرار همین حس خوب نوستالژی، شیشههای شیر قدیمی را کنار وان حمام آویزان کرده و روی گردنشان چیزی نوشته تا شامپو، نرمکننده و صابون از هم تفکیک شوند.
تمام سیستم الکتریکی، وسایل گرمایشی و لولهکشی خانه به کل تعویض شدند که هم مقرون به صرفهتر بود و هم ایمنی بیشتری داشت؛ البته در همین مورد هم، خانم خوشذوق ابتکاراتش را دریغ نکرد؛ مثل این عکس که نشان میدهد، او برای خلق یک دکوراسیون تازه و برای نورپردازی مدرن حتی از خیر سطلهای قدیمی فلزی هم نگذشته است.
پایه میز کنار آشپزخانه یک دستگاه قدیمی لباسشویی دستی است. دسته پایینی میز را که الان از کار افتاده، میچرخاندند تا لباسها شسته شود. بعضیها هم البته با کمک آن پارچه صاف میکردند. این دستگاه کهنه هم به لطف انباری شلوغ دوست مارتین پیدا شد. صندلیهای کنار میز هم با گونی غلات پوشانده شدهاند.
مبل راحتی خانه از آن مبلهای قدیمی است که یک زمانی- لابد هزار سال پیش- برای نشستن بچهها کاربرد داشته است. این قلم جنس هم از یک آشغالدانی پیدا شد و سر و سامان گرفت. میز کنارش هم یک سهپایه کهنه بوده که حالا رنگ و جلا خورده و کاربردی غیر از نشستن دارد. روی سهپایه یک ظرف شیردانی؛ از همانهایی که سگهای خانگی داخلش غذا میخوردند، به عنوان دکور نشسته است.
شاعر زباله ها چه کسی اینجا زندگی میکند؟ موس مارتین؛ هنرمندی سرامیککار همراه دو سگ خانگیاش اینجا کجاست: روستای کوچک «ساوت سرنی» در انگلستان ابعاد خانه چقدر است؟ حدود ۳۰ مترمربع با یک اتاق خواب و یک سرویس بهداشتی همین اول کار این نکته را یادتان باشد که هرچیزی در این خانه کلبهای میبینید، قبل از ورودش به اینجا زباله بوده است. خود صاحبخانه در اینباره میگوید: «از همان وسایل بازیافتی چوبی یا فلزی که دیگران دور ریختهاند، استفاده شده تا اینجا را بسازیم. راستش را بخواهید، من چیزی را پیدا نکردهام بلکه این چیزها بودند که دنبالم میآمدند.» موس مارتین، ادامه میدهد: «برای سر و سامان دادن به وضعیت کلبهام از هرچیزی که به درد میخورد، استفاده کردم. سبک هنری خاصی مد نظرم نبود. همین که وسایل خوشگل باشند و به درد بخور، کافی بود. از به کار بردن وسایل قدیمی لذت میبرم. تا به حال هم چنین کاری را نکرده بودم.»
فیلتر موس مارتین او البته هر آشغالی را هم دور خودش جمع نمیکند. اشیای اینجا قبل از هرچیزی باید از فیلتر موس مارتین بگذرند. خودش در اینباره میگوید: «نصف دنیای امروز پر از پلاستیک شده است اما در اینجا شما هیچ وسیله پلاستیکی را نمیبینید.» کلبه- انباری ۳۰۰ ساله اینجا از آن خانههای قدیمی است. درستترش را بخواهید، یک انبار سیب قدیمی است که بعدتر گاراژ شده و از حدود سالهای ۱۷۵۰ میلادی یا ۱۱۲۹ خورشیدی اینجا سر پا بوده است. خیلی از چیزهایی که این اطراف بوده است؛ مثل یک کارخانه در همین حوالی، دیگر نیستند اما کلبه- انباری قدیمی همچنان پابرجاست.
خوشم آمد، خریدم همین یک سال پیش بود؛ دقیقترش را بخواهید در ماه ژوئن ۲۰۱۴ (خردادماه ۱۳۹۳) بود که مارتین اینجا را خرید. خودش اینطور میگوید: «روستای کوچک و زیبایی که کلبه داخلش هست را همیشه دوست داشتهام. برای همین به محض اینکه فهمیدم آلونکی را برای فروش گذاشتهاند، معطل نکردم. تمام مراحل خرید کلبه، انباری، گاراژ یا هرچیز دیگری که اسمش را میگذارید، فقط دو ساعت طول کشید. دو ساعت بعد از پیدا کردن کلبه در اینترنت، اینجا مال من بود.»
قبلا چه بود؟ اول که مارتین خانه را تحویل گرفت، اینجا یک خرابه بود؛ یک فضای کوچک و تنگ قدیمی که طراحان قبلی از فضای داخلیاش کمترین استفاده را کرده بودند. خودش در اینباره میگوید: «تا فضا را دیدم، شستم خبردار شد که کار، کار خودم است. باید همهچیز را از نو شروع کنم. همهچیز را به هم ریختم. کمی که گذشت، چهار دیوار مانده بود و یک سقف با من که میخواستم طرحی نو دراندازم.» منبع: مجله منزل
دیدگاه تان را بنویسید