در روزنامه اطلاعات 17 دی ماه 2536 شاهنشاهی (1356 ش)، شماره 15506، ص 7، درج مقاله کوتاهی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» باعث شعله ورشدن مجدد جرقه های انقلاب و در نهایت پیروزی آن شد. در این مقاله توهین و تهمت های ناروایی به روحانیت تشیع به ویژه امام خمینی داده بودند که هم در تبعید بود و هم کمتر از دو ماه از شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفی نمی گذشت.

در روزنامه اطلاعات 17 دی ماه 2536 شاهنشاهی (1356 ش)، شماره 15506، ص 7، درج مقاله کوتاهی با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به نام «احمد رشیدی مطلق» باعث شعله ورشدن مجدد جرقه های انقلاب و در نهایت پیروزی آن شد. در این مقاله توهین و تهمت های ناروایی به روحانیت تشیع به ویژه امام خمینی (س) داده بودند که هم در تبعید بود و هم کمتر از دو ماه از شهادت فرزند ارشدش حاج آقا مصطفی نمی گذشت. در این یادداشت ضمن اشاره و بازخوانی نکات برجسته مقاله مذکور، در پی پاسخ به این پرسش هستم که: چنین مقاله توهین‌آمیز و پر از تهمت و افترا از جانب رژیم پهلوی اتفاقی و ندانسته بوده، یا این که! مسبوق به سابقه و جزو سیاست های شیطانی رژیم پهلوی بود.

نگاهی به متن مقاله

در مقاله‌‌ یاد شده‌ به‌ روحانیت، به ویژه امام خمینی‌ به‌ گونه‌ای‌ کینه‌توزانه‌ و بیمارگونه‌ حمله‌ شده‌ و روحانیت را استعمارگر و آنها را با کشور استعمارگر شوروی سابق یکی دانسته و آورده بود: «استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نویش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با این که خصوصیت ذاتى آنها همانند است.» همچنین با «بلواى شوم» دانستن قیام 15 خرداد سال 42، روحانیون انقلابی و مبارز را با اراذل و اوباش مقایسه کرده و همه را با عناوین «روضه خوان و چاقوکش» مورد خطاب قرار می دهد.

از رهبر نهضت، امام خمینی با عناوین «مردی ماجراجو ولی بی اعتقاد و وابسته‌ و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص‌ جاه طلب» یاد شده‌ و او را «مردی که سابقه‌اش مجهول بود و به قشری ترین و مرتجع ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی مقام کشور، با همه حمایت‌های خاص موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت می‌گشت که به هر قیمتی هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند» نام می برد و در ادامه نیز تهمت های ناروا و ناجوانمردانه دیگری به حضرت امام نسبت می دهد. از جمله:

ـ «روح‌اللّه‏ خمینى عامل مناسب برای ارتجاع سرخ و سیاه»

ـ «عامل واقعه ننگین روز پانزده خرداد»

ـ «روح‌اللّه‏ خمینى معروف به سید هندى...»

ـ «او در جوانى اشعار عاشقانه می سروده و...»

ـ «غائله ساز پانزده خرداد...»

ـ امام خمینی را در ارتباط با کشورهای خارجی عرب دانسته و نوشته: «فاش شد که یک ماجراجوى عرب به نام (محمد توفیق القیسى) با یک چمدان محتوى ده میلیون ریال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول در اختیار...»

بررسی و برداشت

برخی پژوهشگران و پژوهندگان چاپ و انتشار این مقاله در شرایط آن روز کشور را به مثابه نخستین جرقه در انبار باروت نظام شاهنشاهی ارزیابی می‌کنند، «باری روبین» در این زمینه می‌گوید: «اولین جرقه‌ انقلاب روز نهم ژانویه سال 1978 [17 دی ماه 1356 ش] فقط هشت روز پس از عزیمت کارتر از ایران روشن شد. این جرقه، مقاله توهین‌آمیزی بود که به دستور داریوش همایون وزیر اطلاعات وقت، علیه آیت‌الله خمینی در یکی از روزنامه‌های مهم تهران منتشر شد.»

حال سؤال این است: آیا این اقدام یک اشتباه تاکتیکی و اتفاقی رژیم پهلوی بود یا توسل به تهمت و توهین و دروغ و ناسزا برای از صحنه خارج کردن مخالفان سیاسی، به ویژه امام خمینی یک سیاست دائمی و مسبوق به سابقه رژیم شاه بود؟

در پاسخ به پرسش مذکور باید خاطر نشان کرد، همواره یکی از مهم ترین دغدغه‌های هر حکومتی، مخالفان و دشمنان آن بوده است، اما نوع برخورد و مقابله با آنان در هر حکومت و نظامی متفاوت است. می‌توان گفت استفاده از سیاست تهمت و افترا نسبت به مخالفان فکری و سیاسی و توسل به دروغ و دشنام و ناسزا برای بیرون راندن حریف و رقیب از صحنه جزو ذات حکومت‌های استبدادی و مطلقه و احزاب و گروه های مطلق نگر و معتقد به تک صدایی می باشد.

اگر به تاریخ صدر اسلام هم مراجعه شود خواهیم دید سیره پیامبر اسلام(ص) اینگونه نبوده که مخالف و حریف سیاسی را به هر حیله و سیاستی بتوان مغلوب کرد. روش و سیره آن بزرگوار بر محور جوانمردی و دوری از سلاح تهمت و افترا و عدم نسبت دروغ به دشمنان و مخالفان بود.

امام علی(ع) در نگرش سیاسی خود که ریشه در اصول و اعتقادات فوق داشت به آزادی و اندیشه باطل مخالفان خود احترام می گذاشت و هیچ گاه به توهین و هتک حرمت و ناسزا و نسبت دروغ به آنان دادن متوسل نمی شد و در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط مثل جنگ نیز به اصول اخلاقی پای‌بند بود.

یکی از اهداف علی(ع) در دوران حکومتش این بود که سطح فکر و معرفت مردم افزایش یابد و آنان مسائل را با اندیشه، تعقل، تأمل و استدلال بفهمند و درک کنند. دشنام و توهین از جمله مواردی است که باب تفکر و تعقل را مسدود می کند و کسانی که به دشنام و توهین متوسل می شوند، از کم خردی و ضعف استدلال و منطق خود پرده برمی دارند. در جنگ صفین، حضرت شنید که گروهی از یارانش به معاویه و شامیان دشنام می‌گویند و توهین می‌کنند؛ آنان را از این کار منع کرد و فرمود: من خوش ندارم شما دشنامگو باشید، به جای دشنام بگویید خدایا! ما و ایشان را از کشته شدن برهان و میان ما و ایشان سازش قرار گردان و از گمراهی شان به راه راست برسان، تا آن که حق را نمی داند بشناسد و آن که برای دشمنی می‌رود و بدان آزمند است بازایستد.

خوارج مهم ترین و تندروترین گروه مخالف امام بودند. اینان بر ضد امام علی(ع) به جوسازی و شایعه پراکنی می پرداختند؛ در انظار عمومی به حضرت اهانت می کردند؛ در نماز جماعت امام اخلال ایجاد می کردند و سخنرانی های حضرت علی(ع) را به هم می زدند. کینه خود را از هر راهی ابراز می‌کردند و برای مبارزه با حکومت آن حضرت جلسات علنی و سرّی فراوانی تشکیل می دادند. در مقابل این حرکات توهین آمیز و گاه خطرناک و تهدیدآمیز، آن حضرت هیچ واکنش خشونت آمیز و حتی قانونی‌ای برای دستگیری و مقابله با آنان انجام نمی داد و سهمیه آنان را از بیت‌المال می پرداخت.

احترام به اندیشه و آزادی مخالفان، عدم تعرض به توهین کنندگان، نفی خشونت و خونریزی و پای بندی به اخلاق در جنگ و برخورد با دشمن و مخالفان عقیدتی و سیاسی، درسیره نظری و عملی دیگر ائمه اطهار (س) نیز کاملاً مشهود است.

پس از شهادت امام علی(ع) معاویه برای درهم کوبیدن جبهه امام حسن(ع) گاه به امام علی(ع) توهین می‌کرد و تهمت می‌زد و گاه به خود حضرت در قالب‌ها و شکل‌های مختلف توهین و ناسزا رواداشته و سیاست شیطانی به کار می‌برد و دیگران را هم به این کار تشویق می‌کرد. صفحات تاریخ پوشیده از این نوع رفتارهای بنی‌امیه‌ای هست، اما ائمه اطهار(ع) هیچ وقت توصیه به این روش نکرده و پیروان را از به کارگیری آن منع می کردند.

با مطالعه تاریخ معاصر کشورمان می بینیم در مقاطع مختلف تاریخی و وقایع و حوادث پیش آمده، رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی برای غلبه بر مخالفان و خلع سلاح رقیبان سیاسی خود متوسل به تهمت و افترا و دروغ و ناسزا می شد.

پس از مخالفت های حضرت امام با اقدامات غیر قانونی و خلاف شرع رژیم پهلوى، به ویژه بعداز قیام 15 خرداد که یاد و نام امام خمینى در میان مردم مسلمان ایران همواره گسترش یافت، شاه و سران رژیم به بیم و هراس افتادند. هر از چندگاه دست به کار جعل شایعات و اکاذیب علیه امام مى شدند و تلاش می کردند با توهین و افترا به حضرت امام و انقلابیون آنان را در نزد افکار عمومی تضییع و مطرود نماید. در اسناد به جای مانده از ساواک به موارد بسیاری برمی خوریم که مراکز و سازمان های اطلاعاتی رژیم با توسل به همین روش ها خواستند حضرت امام و انقلابیون را نزد مردم بدنام کنند. بهمن سال 1350، آنگاه که رساله عملیه امام به ایران رسید و در آن قوانین ضداسلامى رژیم و از جمله قانونى با عنوان «حمایت از خانواده» مورد تنقید قرار گرفته بود، در سندی آمده است، ساواک با تصور این که مردم ایران با چنین قوانینى موافق هستند و به منظور شوراندن افکار عمومى علیه امام با طرح شایعات و جعل اکاذیب و نیز تنظیم مقاله اى، مقابله با نظرات امام خمینى را در دستور کار خود قرار مى دهد. در این سند پس ارائه گزارش و تحلیل، رئیس وقت ساواک در ذیل گزارش مزبور پى نوشت می کند:

1 ـ مى شود مقاله‌اى تهیه کرد بر علیه این کتاب و مطالب او را تشریح کرد و او را مفتضح کرد.

2 ـ قابل درج در روزنامه.

همین روال و سیاست شیطانی در سال‌های مختلف حکومت رژیم شاه ادامه داشت؛ مثل سوء استفاده از جریان کتاب شهید جاوید یا دکتر علی شریعتی برای تهمت زدن و دروغ بستن به روحانیت مبارز و طرفداران حضرت امام. تا رسید به دی ماه 1356 و باز به‌ حسب‌ گزارشات‌ موجود به‌ دستور شاه،‌ مقاله ای‌ در روزنامه‌‌ اطلاعات‌ چاپ‌ شد که‌ در آن‌ به‌ شدت‌ به‌ امام‌ خمینی‌ حمله‌ و توهین‌ شده‌ بود.

روزنامه اطلاعات 17 دی 56 ماه که بر پیشخان روزنامه فروشیها ظاهر شد، خشم مردم را برانگیخت. هنوز چند روز از نمایش ضیافت کارتر، رئیس جمهور آمریکا که شاه به افتخار حضور او در ایران برپا داشته بود و از ایران به عنوان «جزیره ثبات» یاد می کرد، نگذشته بود که جزیره ثبات به آتشفشانی فعال بدل شد. گدازه هایی که از دهانه آتشفشان به بیرون پرتاب می شد دمادم بر نگرانیهای رژیم می‌افزود. بحران‌ها، یکی پس از دیگری، از راه می‌رسیدند؛ دو روز بعد، قیام 19 دی مردم قم رقم خورد و... به گونه‌ای که تغییر دولت‌ها چاره کار نبود. در سالگرد انتشار این مقاله که شاه در نطق معروفش تظاهر به شنیدن «پیام انقلاب مردم» کرد، باز فایده نداشت و مکر و حیله شاه و دیگر سران دیگر کارساز نبود و ره به جایی نبرد.

صرفنظر از تحلیل‌گران وقایع سیاسی، دولتمردان و حتی نظامیان حکومت پهلوی نیز بر این باور بودند که چاپ و انتشار مقاله 17 دی را می‌توان نقطه عطفی در آغاز اعتراضات و مخالفت‌های مردم دانست. سپهبد صمدیان پور، رئیس شهربانی کل کشور در جلسه‌ مورخ 16 شهریور 1357 شورای امنیت ملی و هیأت دولت اظهار می‌دارد: «ریشه این ناراحتی‌هایی که ما داریم از 17 دی سال گذشته شروع شد.»

 

برای مطالعه بیشتر درباره روند مبارزات مردمی پیش از انقلاب زندگینامه امام خمینی (س) را ملاحظه  نمایید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
43 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.