تیزهوشی محمدمهدی به داد رسید!
برای هر مشکلی دنبال راه حل می گشت و راهی پیدا می کرد که شاید بهتر از آن پیدا نمی شد.
جی پلاس ـ منصوره جاسبی: سال های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بود و محمد مهدی[۱] مثل خیلی از هم سن و سال های خودش مشغول فعالیت های ضد رژیم. معلمی بود که بدجور تو نخ مهدی رفته بود و فعالیت های او و اطرافیانش را زیر نظر گرفته و وقتی مطمئن شده بود که اشتباه نمی کند، به پلیس اطلاع داده بود. یک بار دو تا از همکلاسی ها و دوستان مهدی که به تیغ خشم این معلم گرفتار آمده بودند، با کیفی که پر از اعلامیه های امام بود، دستگیر شدند. خبر به سرعت به گوش مهدی رسید. دوستانش نمی دانستند حالا که گرفتار شدند با این کیف باید چه کنند که ناگهان دزدی از راه می رسد و کیف را قاپ می زند و می رود و مأمور پلیس هم برای اینکه این دو نفر فرار نکنند به دزد قصه ما اهمیتی نمی دهد. دوستان مهدی نفس راحتی می کشند و راهی کلانتری محل می شوند، بعد از بازجویی و حرف کشیدن ها، چون مدرکی از آنها به دست نمی آید، رهایشان می کنند. و تازه متوجه می شوند که دزدی در کار نبوده و آن شخص از طرف مهدی برای رهایی آنها سر رسیده بود.
دیدگاه تان را بنویسید