احمد آرام با اشاره به ادبیات امروز ایران گفت: برای این دهه احساس خطر می‌کنم.

جی پلاس، این نویسنده درباره تاثیرگذاری نویسنده در روزگار امروز اظهار کرد: تاثیرگذاری نویسنده بر روی جوامع در تمام ادوار تاریخ چیزی نبوده که بشود آن را انکار کرد، اما چیزی که ما باید خیلی دقیق راجع به آن صحبت کنیم این است که ساختار هر جامعه‌ای در برهه‌هایی از زمان تغییر می‌کند. در جوامع غربی ممکن است این تغییر به مرور اتفاق بیفتد ولی در جوامع بسته تغییرات بسیار شدید هستند.

او در ادامه متذکر شد: تغییرات شدید در جوامع بسته بخصوص در دوران نو و با ورود دنیای مجازی و دستگاه‌های الکترونیکی ارتباطی و با یک ساختار جدید، شتاب ایجاد می‌کند، اما نمی‌دانم چرا در این میان مردم این جوامع یا گمراه می‌شوند و یا نمی‌توانند تصمیم درستی بگیرند. وظیفه نویسنده و هنرمند در چنین شرایطی این است که وضعیت موجود را به عنوان یک هشدار به مردم برساند. هنرمند و نویسنده این هشدار را از طریق آثارش به جامعه منتقل می‌کند اما این‌که یک نویسنده بتواند در یک جامعه بسته که اطلاعات به سختی جابه‌جا می‌شود واقعیت‌ها را بیان کند کار بسیار سختی است.

آرام در ادامه گفت: وقتی ما تعهد و مسئولیت نویسندگان دهه ۴۰ تا امروز را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که سویه‌های اطلاعات در دهه ۴۰ هم گاهی شتاب‌زده بوده و روشنفکران ما هم گاهی نمی‌توانستند وضعیت را درست به مردم اطلاع‌رسانی کنند. این موضوع حتی در جبهه سیاسی هم اتفاق افتاده و امروز می‌بینیم خیلی از حرف‌های روشنفکران ما در آن زمان اشتباه بوده است. از این نظر امروز طیف وسیعی از روشنفکران که بیشتر جوانان هستند بهتر کار می‌کنند.

او در ادامه اظهار کرد: امروز و در قرن بیست‌ویکم باید دید تعهد نویسنده و هنرمند چگونه خواهد بود. معلوم است که امروز دنیای پرقدرتی به اسم دنیای مجازی وجود دارد که اطلاعات را سریع به دست ما می‌رساند و به قول مک‌لوهان، در یک روستای کوچک زندگی می‌کنیم. وقتی به این ارتباطات وسیع مجازی نگاه می‌کنیم باید موضع نویسنده و هنرمند را در مقابل آن ببینیم. آیا نویسنده و هنرمند می‌خواهد این دنیای مجازی را خطرناک نشان بدهد؟ مثل آثار اخیر برخی از نویسندگان اروپایی و آمریکایی، مثل جولیان بارنز که خطر را در مدرنیته می‌داند. این نویسنده‌ها تعهدشان را در این می‌دانند که از دنیای مجازی به عنوان نوعی تروریسم مجازی نام ببرند، یعنی رسانه‌هایی که به شکل ویرانگری در زندگی انسان‌ها نفوذ می‌کنند و آن‌ها را به نوعی هدایت مجازی می‌کنند. در جهان سوم البته این هدایت به شدت دنیای غرب نیست، چون هنوز احساسات طبیعی باقی مانده است و به همین خاطر می‌بینیم شاعران و نویسندگان وقتی آثار خود را خلق می‌کنند کمتر تشابهی با آثار جهان غرب دارد. این آثار هنوز درگیر سنت و مدرنیته هستند و در این وسط خیلی از کشورها در حال دست‌وپا زدن هستند. به همین خاطر در این کشورهای کوچک هنوز نویسندگان و روشنفکرانشان نمی‌دانند که آیا باید از شبکه‌های مجازی و ارتباطات الکترونیکی انسان‌ها دفاع کنند و یا در مقابل آن بایستند. چون می‌دانیم آن‌ها رسانه‌هایی قوی دارند و در عین حال هیچ‌کس نمی‌تواند در مقابل آن‌ها ایستادگی کند و نویسندگان و روشنفکران تکلیف خود را در مقابل این‌ها نمی‌دانند. تا جایی که حتی در آثاری که امروز چاپ می‌کنند و من بسیاری از آن‌ها را خوانده‌ام می‌بینم که بیشتر این آثار نوعی ادا درآوردن از روزگار گذشته است که خالقانشان می‌خواهند دوباره آن‌ها را تکرار کنند.

آرام درباره انتشار کتاب‌های ادبی نیز گفت: کتاب‌هایی که امروز در حوزه ادبیات منتشر می‌شوند کیفیت پایینی دارند. شاید از هر ۱۰ نفری که کتاب چاپ می‌کنند من به دو نفر از آن‌ها حق می‌دهم که کارشان را چاپ کنند چون بسیاری از آن‌ها خواندنی نیستند، بیشتر گرته‌برداری و کپی از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی هستند. به همین خاطر وقتی آثار آن‌ها را می‌خوانم می‌بینم که بسیار شبیه هم هستند و نوع دیالوگ‌ها، فضا و زمان و فرم به شدت شبیه به هم شده است. این‌ها برای ادبیات ما افتخار نیست و من برای این دهه احساس خطر می‌کنم که ادبیات ما بی‌رویه و به واسطه ورود بسیاری از کسانی که آثارشان خواندنی نیست هر روز در حال بزرگ شدن است؛ البته در این بین هستند جوانانی که درست کار می‌کنند اما تعدادشان اندک است.

این نویسنده این وضعیت را نتیجه کارگاها و کلاس‌های داستان‌نویسی خواند و گفت:‌ کارگاها و کلاس‌های منحط داستان‌نویسی امروز به شکل عجیب و غریبی در جامعه ما اپیدمی شده است. علت دیگر جوایز ادبی است که باعث شده گرداگرد یک کتاب هیاهو راه بیفتد، اما وقتی کتاب را می‌خوانیم، مشخص می‌شود که اثر قابل توجهی نیست.

او درباره‌ وضعیت خواننده آثار در روزگار امروز نیز گفت: ماچند نوع خواننده داریم؛ خواننده‌ای که همه کتاب‌ها را می‌خواند، خواننده‌ای که فقط ترجمه را دنبال می‌کند که خوشبختانه در حال زیاد شدن هستند و به سمت مترجمان خوب هدایت می‌شوند که چیز بدی نیست. اما خواننده‌ای داریم که به ادبیات معاصر ما نگاه جدی دارد. این خوانندگان خیلی سرخورده هستند. از این جهت که انگار فهمیده‌اند جوایز ادبی بر سر آن‌ها کلاه می‌گذارند. به گمان این دسته، این جوایز آثاری را انتخاب می‌کنند که نمی‌توانند تاثیری در جامعه بگذارند، چون محکم نیستند بلکه به خاطر سلیقه‌ها برگزیده شده‌اند. بیشتر این آثار آثار رئالیستی پیش پا افتاده هستند که در بازار جهانی کتاب خریداری ندارند و منشاشان سریال‌ها هستند. به همین دلیل است که خواننده می‌ماند که آیا این آثار می‌خواهند در آینده ادبیات را پاسداری کنند!؟ یا آثاری که از ذبیح‌الله منصوری عبور کرده‌اند؟

او ادامه داد:‌ آثاری که این روزها در حال منتشر شدن و جایزه گرفتن است زیربنای اجتماعی ندارد تا به واسطه آن‌ها دردها منتقل شود. آثار جوانان از این‌ مسائل خالی است. البته آثاری وجود دارد که می‌توان نشانه‌های تلاش نویسنده را برای نوعی جامعه‌شناسی در آن‌ها پیدا کرد. یکی از دلایل این‌که ادبیات امروز ما به این وضع افتاده این است که نویسندگان جوان به سرعت از دهه‌های گذشته مخصوصا دهه ۴۰ رد شدند. دهه ۴۰ دهه‌ مهم طلایی برای ادبیات داستانی ما بود و مترجمان و نویسندگان بسیاری در این دهه رشد کردند و اثر خلق کردند؛ نویسندگانی که هنوز هم وقتی می‌نویسند آثارشان خوانده می‌شود اما جوانان به دلیل این‌که ‌این آثار را نخوانده‌اند استخوان‌بندی قوی ندارند.

احمد آرام در حال حاضر مجموعه داستانی به نام «بیدار شدن در ساعت نمی‌دانم چند» را در دست انتشار دارد.

منبع: ایسنا

دیدگاه تان را بنویسید