زندگی نامه امام خمینی(س)

فصل دوم درگذشت اسرارآمیز

 
 
 
 
آیت‏اللّه‏ سید مصطفی خمینی، پس از دورانی پر از رنج، تلاش و مبارزه، در سحرگاه
یکشنبه اول آبان ماه 1356 (برابر با نهم ذی قعده 1397 ه‌. ق.) در سن 47 سالگی در
نجف به طور ناگهانی و مرموز در خانه خود درگذشت.
     اولین کسی که از این واقعه آگاه شد و دیگران را نیز مطلع نمود، خادم منزل حاج آقا
مصطفی به نام صغرا خانم بود. او مشاهدات خود را به شرح ذیل بازگو می‏کند:
شب، آخر قرار بود برای آقا [مصطفی] مهمان بیاید. چون دیر وقت بود، ایشان
آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز می‏کنم. من هم اول به
حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق
معمول، صبحانۀ آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شده‏اند، فکر
کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده... که
دیدم جواب نمی‏دهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و
خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که
آقامصطفی(ره) مریض شده است که در این هنگام آقای دعایی مرا دید و با یکی دو
نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند و دیگر من نمی‏دانم چه شد.
[325]
    خانم معصومه حائری یزدی، همسر مرحوم آقا مصطفی، دومین نفری بود که از

درگذشت شوهرش مطلع شد. ایشان نیز در این زمینه گفته‏اند:
او [حاج آقا مصطفی] مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود، هیچ گونه
ناراحتی و بیماری نداشت، به همین دلیل برخلاف آن چه شایع کردند سکته قلبی،
خیلی بعید به نظر می‏رسید. همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از
معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید و من سخت
مریض بودم، آقای دعایی که همسایۀ ما بود، برای معاینه من دکتر آورد. از طرفی
دیگر، آقا مصطفی شبها مطالعه داشتند و ما یک ننه داشتیم که اسمش «صغرا» بود، آقا
مصطفی به او گفت: «برو بخواب، اگر مهمان آمد، من در را باز می‏کنم» و ما دیگر
نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمده و کی رفتند و چه شد؟
     پس از ملاقات، او طبق معمول به مطالعه و عبادت پرداخته بود. «معمولاً شبها
نمی‏خوابید و فقط بعد از نماز صبح چند ساعتی می‏خوابید». صبحِ خیلی زود، وقتی
ننه به اطاق بالا می‏رود، می‏بیند آقا مصطفی پشت میزش نشسته، دستش را روی کتاب
گذاشته، سرش به پایین خم شده و حرکت نمی‏کند... وقتی من با عجله به اطاق بالا
رفته و خود را بالای سر او رساندم، دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش شده است و
لکه‏های بنفش نیز روی سینه و سرِ شانه‏هایش دیدم. ایشان را بلافاصله با کمک آقای
دعایی به بیمارستان انتقال دادیم. در آنجا به ما گفتند: که حاج آقا مصطفی(ره) مسموم
شده و دو ساعت است که از دنیا رفته است.
[326]
    سیدمحمود دعایی نیز به عنوان سومین نفری که در جریان این واقعه قرار گرفته
است، ضمن تأیید خاطرات ذکر شده، تأکید بر طبیعی نبودن فوت حاج آقا مصطفی
با‌توجه به علایمی که ناشی از مسمومیت روی پوست وجود داشت، به مسألۀ دیگری
اشاره می‏کند.
در خارج از بیمارستانی که حاج آقا مصطفی(ره) را به آنجا انتقال دادیم، یک ماشین
نمره تهران بود که پس از شنیدن خبر مرگ ایشان به طرف بغداد حرکت کرد.
[327]
    سیدرضا برقعی که از یاران امام و سید مصطفی بود و از نزدیک در جریان امر بود، به
مطلب مشابهی اشاره می‏کند.

در وقت خروج از بیمارستان صحنه‏ای دیدم که شاید فقط خود من شاهدش بودم و
این یک لحظه بیشتر نبود و آن این بود که جلوی بیمارستان یک ماشین شورلت را با
نمره ایرانی دیدم که با فاصله چند متری نزدیک بیمارستان، متوقف بود. وقتی ما از
داخل بیمارستان بیرون آمدیم، ماشین مزبور از همان فاصله دور زد و رفت و احساس
من در آن لحظه این بود که اینها از سفارت ایران آمده بودند که ببینند کار تمام شده
است یا نه! و پس از کسب خبر بازگشتند.
[328]
    سیدحسین خمینی، فرزند حاج آقا مصطفی نیز در خاطراتش از این ماجرا به نکته
دیگری اشاره می‏کند.
... در بیمارستان، دکتر ایادعلی البیر برای معاینه ایشان آمد و گفت: مع الأسف، ایشان
فوت کرده و مرگش هم عادی نیست. اگر اجازه بدهید بنده ایشان را کالبدشکافی
کنم، این مسأله را ثابت می‏کنم. ایشان جراح و فارغ التحصیل از دانشگاه سلطنتی
لندن بود. پیکر مرحوم والد کالبد شکافی نشد؛ چون آن موقع کالبد شکافی از نظر
عرفی، کار منکری به حساب می‏آمد، شرع هم جوازی برای آن قایل نبود، بخصوص
که در مورد شخصی مثل مرحوم والد قبح این مسأله بیشتر بود و نوعی بی‏احترامی
محسوب می‏شد. طبیعی بود که امام(س) هم، چنین اجازه‏ای ندهند.
[329]
    بالاخره سیداحمد خمینی نیز معتقد بود که برادرش به صورت غیرعادی و توسط
مسمومیت شهید شده است:
آنچه من می‏توانم بگویم و شکی در آن ندارم، اینکه ایشان را شهید کردند؛ زیرا
علامتی که در زیر پوست بدن ایشان، روی سینۀ ایشان، روی دست و پا و صورت
ایشان و همچنین لکه‏های بسیار بزرگ حکایت از مسمومیت شدید می‏کرد و من
شکی ندارم که او را مسموم کردند؛ اما چگونه این کار صورت گرفته، نمی‏دانم، ولی
همین قدر می‏توانم بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت در مجلس فاتحه‏ای
شرکت می‏کنند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی دست اندرکار دادن چای و
قهوه مجلس بوده‏اند.
[330]

    بدین ترتیب همه بستگان درجه اول و نزدیکان و دوستان حاج آقا مصطفی، همگی
معتقد هستند که مرگ ایشان غیرطبیعی بوده و به احتمال بسیار زیاد، مأموران ساواک و یا
سایر عمال حکومت پهلوی، در این قضیه دست داشته‏اند. البته عده‏ای نیز از روی
شواهد و قراین قبلی، احتمال دست داشتن مأموران ساواک را محتمل می‏دانند و
معتقدند که ممکن است به شیوه مرموزی که رژیم پهلوی در مورد کشتن برخی مخالفان،
بدان دست می‏زد، ایشان کشته شده است. سیدمحمود دعایی چنین نظری را مطرح
کرده است:
آن چه مسلم است، مرحوم حاج مصطفی خمینی را رژیم شاه خائن مسموم کرد؛ یعنی
ایشان شهید شدند؛ اما شیوه مرموزی را که رژیم گذشته به کار برده بود و به شهادت
ایشان منجر شد، دقیقاً نمی‏توانم بازگو کنم. شب قبلش ایشان مهمانی داشتند و کسانی
که به منزلشان مراجعه کرده بودند، آیا همانها، عامل این جریان بودند؟ نمی‏توانم
بگویم؛ شایعه‏ای بود که ایادی رژیم شاه از طریق سمی که تأثیر دراز مدت دارد، به
نحوی ایشان را مسموم کردند. یا حتی معروف شد که سیانور را در کفش ایشان ریخته
بودند که جذب پوست شده و بتدریج جذب خون شده است.
[331]
    آنهایی که معتقد به دست داشتن ساواک و رژیم پهلوی در مرگ حاج آقا مصطفی
هستند، شواهد و قراین دیگری را نیز بر مدعای خود دارند. عبدالعلی باقی در خاطرات
خود می‏گوید:
در سال 1352 ه‌. ش. من در مکه معظمه مشرف بودم و سرپرستی یک کاروان از قم
را بر عهده داشتم. مراجع تقلید نیز معمولاً هر کدامشان هیأتی را برای حج
می‏فرستادند، و آن سال، شهید مصطفی خمینی نیز از طرف امام با هیأتی مشرف شده
بودند. حاج آقا مصطفی و من، از قبل با هم آشنایی داشتیم.
     یک روز، یکی از‌خطبای‌تهران [که وابسته به‌رژیم حاکم‌بود] به‌من‌گفت: فلانی
من می‏ترسم، ساواک مراقب من بوده باشد. یک مطلبی است که شما آن را به حاج
آقا مصطفی برسانید. شما بروید ایشان را پیدا کنید و به او بگویید که دو نفر از ایران
آمده‏اند و مأمور ترور شما هستند. مواظب خودتان باشید و از منزل تنها بیرون نیایید.

من رفتم و اتفاقاً یک شب ایشان را در حرم دیدم که مشغول عبادت بودند و پس از
سلام و احوالپرسی، جریان را به اطلاع ایشان رساندم؛ ایشان تشکر کردند، هم از من
و هم از آن شخص خطیب؛ و بعد از آن تنها بیرون نمی‏آمدند.
[332]
    علاوه براین رژیم پهلوی یک لیست 63 نفره از مبارزین ایرانی تهیه کرده بود و قرار
بود که آنها را بتدریج از میان بردارند. سید مصطفی نیز جزو این افراد بود و خودش از این
امر اطلاع داشت. از آنچه که نقل شد، چنین برمی‏آید که مرگ حاج آقا مصطفی طبیعی و
عادی نبوده، بلکه در اثر نوعی مسمومیت و به احتمال قوی توسط مأموران ساواک و یا
مأموران امنیتی دولت عراق به شهادت رسیده است. رژیم عراق نیز به دلایل مختلف،
دلخوشی چندانی از ایشان و امام خمینی(س) نداشت؛ زیرا در طول بیش از سیزده سال
نتوانسته بودند، نظر مثبت آنها را در اقدام مشترک، علیه حکومت ایران جلب کند و
به‌علاوه ارتباطات نزدیک آنها با آیت‏اللّه‏ سیدمحسن حکیم از زمان تبعید به عراق تا
درگذشت آیت‏اللّه‏ حکیم که از مخالفان جدی حکومت عراق بود، دولت عراق را
به‌خشم آورده بود و حتی موجب دستگیری موقت سید مصطفی نیز شده بود.
قرارداد‌1975 الجزایر و عادی شدن روابط دو کشور در ایران و عراق نیز در این زمینه
محتمل به نظر می‏رسد. شاید هم آیت‏اللّه‏ شهید، قربانی توطئه مشترک دو رژیم ایران و
عراق شده است.
     رژیم ایران از شهادت حاج آقا مصطفی، اهداف گوناگونی را دنبال می‏کرد؛ ضربه زدن
به نهضت اسلامی؛ ایجاد فشار روانی بر امام خمینی، جلوگیری از پیدایش خطرهای
بعدی از سوی خمینی دیگری آن هم جوان و پرتوان، جلوگیری از سیاسی شدن حوزۀ
علمیه نجف، ایجاد رعب و وحشت در بین مبارزان و مخالفان خود و غیره از جمله آنها
بودند.
[333] با همه شواهد و دلایل، ساواک مرگ سید مصطفی را در بولتن ویژه خود و در
گزارشهای نمایندگی ساواک در عراق، ناشی از سکته قلبی اعلام کرد.
[334]

    به هر حال تقدیر چنین بوده که مرگ ایشان در هاله‏ای از تردید باقی بماند و پیامدهای
مهمی را ایجاد بکند. تنها راه اثبات قطعی، مسأله کالبدشکافی بود که می‏توانست به
شبهات پایان دهد؛ اما امام خمینی(س) با هوشیاری و آینده‏نگری، با کالبدشکافی
موافقت نکردند و فرمودند که؛ با این کارها، دیگر مصطفی به ما بازنمی‏گردد.
[335] همسر
سید مصطفی در این مورد می‏گوید: «وقتی خواستند از جسد وی کالبدشکافی به عمل
آورند، حضرت امام(س) اجازه این کار را ندادند و فرمودند: عده‏ای بیگناه دستگیر
می‏شوند و دستگیری اینها، دیگر برای ما آقا مصطفی نمی‏شود. به هر حال از طرف
دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و اجازه ندادند، پزشکان نظر
خود را اعلام کنند و حتی آنان را نیز تهدید کردند؛ چون صد در صد عارضۀ ایشان،
مسمومیت بود.»
[336]
    پس از این که امام خمینی(س) با کالبدشکافی جسد حاج آقا مصطفی، مخالفت
کردند، دستور تشییع و تدفین آن را صادر کردند. پیکر آیت‏اللّه‏ سید مصطفی از شهر نجف
به کربلا برده شد و بعد از غسل در آب فرات و طواف حرم امام حسین(ع) و حضرت
ابوالفضل(ع) به نجف بازگردانده شد و یک روز بعد، در روز دوشنبه، دوم آبان ماه 1356
بعد از طواف حرم امام علی(ع)، آیت‏اللّه‏ خویی بر جنازۀ ایشان نماز خواند و پس از آن در
ایوان علوی حرم مطهر علی(ع)، مجاور مقبرۀ علامه حلّی به خاک سپرده شد.
[337]
 
پس از این که در بیمارستان مشخص شد، سید مصطفی جان به جان‏آفرین تسلیم کرده
است، مهمترین مشکلی که با اعضای بیت امام و نزدیکان مطرح شد، این بود که این خبر
بسیار تلخ را به چه صورتی به امام خمینی(س) اطلاع دهند. همه می‏ترسیدند که شاید
پیامد بدی داشته باشد. در مورد اولین واکنش امام پس از آگاهی از درگذشت پسرش،


سیدرضا برقعی که خودش شاهد بود، چنین می‏گوید:
عده‏ای از ما در بیمارستان، کنار پیکر حاج‏آقامصطفی(ره) ماندند، عده‏ای هم به
سمت بیت امام(س) آمدند. در راه که می‏آمدیم، با خود می‏گفتیم که چطور مسأله را
به امام(س) اطلاع دهیم. چند نظر مطرح شد: برخی می‏گفتند: یک روضه‏خوان به
منزل امام(س) ببریم و روضه بخواند. برخی می‏گفتند: خدمت آیت‏اللّه‏ خویی برویم
و از ایشان بخواهیم تا به دیدن امام(س) بیایند. دیگران می‏گفتند: چند نفر از خودمان
به حضور امام(س) برویم و از ایشان احوالپرسی کنیم. اینها روشهای اطلاع‏رسانی
بود. همین کار را هم کردند. چند نفر از پیرمردها و محترمین از جمله پدرخانم بنده
(آقای شیخ حبیب‏اللّه‏)، آقای خاتم یزدی و آقای کریمی به عنوان احوالپرسی از حاج
آقا مصطفی(ره) به دیدن امام رفتند. عده‏ای هم به دنبال آیت‏اللّه‏ خویی رفتند. ایشان
گفته بودند: صحیح نیست من الآن و به این صورت به منزل ایشان بیایم. به هر حال
ایشان که متوجه می‏شود، چه حادثه‏ای اتفاق افتاده است؛ پس چه فرقی می‏کند که من
او را از این ماجرا مطلع کنم یا کس دیگری؟؛ ولی من نمی‏خواهم این خبر ناگوار را به
ایشان بدهم؛ اما در وقت مناسبی خدمت ایشان می‏رسم. حاج احمد آقا هم در بیرونی
بیت بسیار متأثر بود و گریه می‏کرد. به او گفتند که: «آقا مُصرّ هستند که شما را ببینند».
به فاصله کمی از ایشان، ما هم وارد شدیم. آقا به ایشان گفته بود: «چرا معطّل کردید؟
تکلیف مرا روشن کنید. مگر مردن حق نیست؟ اگر آقا مصطفی طوری شده به من
بگویید که بدانم، چه باید بکنم.» حاج احمد آقا شروع به گریه کرده بود. ما وارد
شدیم، دیدیم امام(س) دارند می‏گویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون». قدری انگشتان
خود را در هم کردند و فشار دادند، گویی می‏خواهند بر اعصاب خود مسلط شوند.
دو سه مرتبه ذکر استرجاع را تکرار کردند و نشستند. ده دوازده نفری بودیم. آقای
فرقانی که صدای خوبی داشت، روضه‏ای خواند؛ اما امام(س) گریه نکردند.
[338]
    مرحوم سید احمد آقا نیز تقریباً ماوقع را شبیه اظهارات آقای برقعی، نقل کرده است:
... امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می‏خواهم به


بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی
گفتم: که ایشان چنین مطلبی گفته‏اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر، ملاقات با
حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی‏المقدور امام دیر از جریان مطلع
شوند. قرار شد، اینطور مطلب را بگویند، در حالی که آنها هم از طرح این قضیه
وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره‏ای که در طبقه بالا بود امام مرا دید، صدا زد.
گفت: «احمد» من به خدمت ایشان رفتم، گفتند: «مصطفی فوت کرده؟»
     من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان‏طور که
نشسته بودند و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چندبار انگشتانشان را تکان دادند و
سه بار گفتند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» تنها عکس‏العملشان همین بود، هیچ واکنش
دیگری نشان ندادند و بلافاصله، آمدن افراد برای تسلیت امام شروع شد.
[339]
    امام به دلایل مختلف، در جریان درگذشت فرزندش که در واقع ستون فقرات و امید
آینده نهضتش بود، رفتاری عجیب از خود بروز داد که نظیرش کمتر دیده شده است.
شهادت سید مصطفی ضربه بزرگی بر امام و نهضت اسلامی بود؛ اما امام خمینی به
لحاظ سیاسی، موجب یأس و ناراحتی دشمنان شدند و هیچ جزع و فزعی در این
مصیبت نکردند و از طرف دیگر به لحاظ دینی به تأسّی از اولیای خداوند که در
مصیبتهای بزرگ به خدا پناه می‏برند، ایشان نیز چنین کردند.
     آقای سیدرضا برقعی از خاطرات آن روزها نقل می‏کند که پس از درگذشت
شهادت‏گونۀ حاج آقا مصطفی، در جریان رفت و آمدها هم، یکی از روحانیون طرفدار
رژیم پهلوی که دشمن سرسخت حاج آقا مصطفی بود و انواع توطئه‏ها را علیه امام و او
انجام می‏داد، به محض درگذشت سید مصطفی آمد و به امام تسلیت گفت و دیگر این که
در آن زمانی که روضه‏خوانی بود و مردم عزاداری می‏کردند، شخصی به امام
خمینی(س) اصرار می‏کرد و التماس می‏نمود که گریه کند، ایشان هم نگاهی می‏کردند و
هیچ نمی‏گفتند. یا دوباره از آقای برقعی نقل شد، که عده‏ای پزشکی آوردند که قلب امام
را معاینه کند و از ایشان نوار قلبی بگیرد که تا حادثه سوئی برایشان مترتّب نباشد؛ اما
امام نپذیرفت و گفت: «من حالم خوب است و هیچ ضرورتی ندارد، خود آقایان بروند و


نوار قلبی بگیرند.»[340]
    واکنش دیگر امام در رابطه با درگذشت پسرشان، در جریان تشییع و تدفین وی بود.
امام تشییع جنازه را مانند تشییع جنازه‏های دیگر انجام دادند و هیچ رفتار خاصی از خود
نشان ندادند. ایشان وقتی در تشییع جنازه‏ای شرکت می‏کردند، همیشه پنج دقیقه به آخر
وقت تشییع می‏آمدند و می‏نشستند، بعد، جنازه را حرکت می‏دادند. در تشییع جنازه
حاج آقا مصطفی نیز همین‏طور آمدند و شرکت کردند. منتهی در تشییع‏های دیگر،
می‏آمدند و از ایشان تقاضا می‏کردند که شما خسته شدید، برگردید؛ اما در تشییع حاج
آقا مصطفی وقتی به آن محل همیشگی رسیدند، بدون این که کسی بگوید، با آقایان
خداحافظی کردند و رفتند.
[341]
    واکنش بعدی امام خمینی(س) در جریان مجالس عزاداری بود که اصلاً گریه نکردند
و تعجب همگان را برانگیختند. والده حاج آقا مصطفی در این مورد می‏گوید: «
[
در مرگ
مصطفی
]
من زن بودم و داد می‏زدم و گریه می‏کردم؛ ولی ایشان مرد بودند و مردمی که
اطرافشان بودند و نمی‏توانستند گریه کنند. در میان مردم می‏گفتند: من مصطفی را برای
آینده اسلام می‏خواستم؛ ولی در شب من می‏دیدم که گریه می‏کردند، مگر می‏شود، پدر
گریه نکند. آقا، روز، خودشان را نگه می‏داشتند؛ ولی من شبها بیدار بودم و می‏دیدم که
واقعاً گریه می‏کردند. برای مصطفی به طور خاصّی گریه می‏کردند.»
[342]
    به هر حال، امام خمینی(س) با صبر و استقامتی که از خود نشان دادند، دوست و
دشمن را به حیرت انداختند و درسی برای اهل بصیرت دادند.
     علمای نجف به منظور احترام به آیت‏اللّه‏ سید مصطفی خمینی و ابراز همدردی
با‌امام‌خمینی، تصمیم به تعطیل نمودن دروس روزانۀ خود گرفتند؛ اما امام آنها
را‌از‌اجرای این تصمیم برحذر داشتند و خودشان نیز همچون ایام عادی در جلسه
تدریس حاضر شدند و نماز جماعت روزانه را نیز همچون روزهای دیگر برگزار


نمودند.[343]
    ایشان در تاریخ 13 آبان 1356 در پاسخ به پیام تسلیت یاسر عرفات، نوشتند:
این مصیبتها در مقابل مصایبی که بر اسلام و مسلمین وارد شده و می‏شود ناچیز است.[344]
    امام خمینی در پیامی نیز که به مردم ایران پس از شهادت سید مصطفی، به تاریخ
21/8/1356 صادر کردند، فرمودند:
ما با گرفتاری عظیم و مصیبتهای دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصایب
شخصی نکنیم...
[345]
    یا در بیاناتی که به مناسبت چهلمین روز درگذشت سید مصطفی ایراد کردند، در
قسمتی از آن فرمودند:
اینطور قضایا مهم نیست خیلی، پیش می‏آید. برای همۀ مردم پیش می‏آید. و خداوند
تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیه‏ای خدای تبارک
و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از
حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در اینطور اموری
که پیش می‏آید جزع و فزع می‏کنیم، صبر نمی‏کنیم. این برای نقصان معرفت ماست
به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه‏ای که خدای تبارک و تعالی
نسبت به عبادش دارد و
اِنَّهُ لَطیفٌ عَلیٰ عِبٰادِه
و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در اینطور
چیزهایی که جزئی است و مهم نیست اینقدر بی‏طاقت نبودیم؛ می‏فهمیدیم که یک
مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است...
[346]
    در ماهها و سالهای بعد نیز به مناسبتهای مختلف، مطالب و عبارات مشابهی را بیان
کردند و در همه مصایب، سعی کردند که مصیبت حاج‏آقامصطفی را از مصیبتهای وارده
بر مردم ایران و امت اسلامی جدا نکنند و این را جزئی از مصیبت کلی و عظیم وارده بر
مسلمانان قلمداد کنند. این تفکر در واقع یک تفکر امت‏نگر بود.

مرگ اسرارآمیز و شهادت‏گونۀ آیت‏اللّه‏ سید مصطفی خمینی در اول آبان ماه 1356، در
شرایطی رخ داد که فضای باز نسبی سیاسی تحت فشارهای دولت امریکا، ظاهراً از
اختناق سیاسی کاسته بود و مبارزان، فرصت خوبی برای پیشبرد نهضت اسلامی به
دست آورده بودند؛ البته رژیم پهلوی و امریکایی‏ها، تصور نمی‏کردند که این ایجاد
فضای باز، کار را به جایی برساند که کنترل اوضاع از دستشان خارج شود. شاید هم اگر
شهادت سید مصطفی اتفاق نمی‏افتاد، زمان زیادی طول می‏کشید که حکومت پهلوی
از‌پا درآید. به هر حال، آنچه اتفاق افتاد، غیر از این بود و در واقع آتشی بود که به انبار
باروت افتاد و به یکباره و با سرعتی باور نکردنی عرصه را بر رژیم پهلوی تنگ کرد و
هیچ نوع تدابیری اعم از امنیتی، انتظامی و سیاسی و حتی سرکوب، کارساز نشد.
الف) نجف
به دنبال پخش خبر درگذشت حاج‏آقامصطفی، حوزه علمیه نجف و دیگر شهرهای
عراق، تعطیل شد. نکته بسیار مهم و قابل تأمل در تعطیلی حوزه علمیه نجف، این است
که مرسوم نبود، به خاطر درگذشت یکی از علما و مراجع درجۀ دو، آن حوزه کاملاً
تعطیل شود. تنها زمانی که یکی از مراجع طراز اول وفات می‏کرد، حوزه تعطیل می‏شد.
به عنوان مثال در زمان ارتحال آیات عظام: حکیم، شاهرودی و بجنوردی حوزه به طور
کامل تعطیل شده بود. حاج آقا مصطفی نیز علیرغم دارا بودن درجه اجتهاد و نبوغ فراوان
و تألیفات گوناگون و سایر ویژگیهای برجسته، هنوز از شخصیتهای درجه دو حوزه علمیه
نجف محسوب می‏شد؛ اما تعطیلی کامل حوزۀ علمیۀ نجف در سوگ ایشان، بیانگر
شخصیت برجسته آیت‏اللّه‏ سید مصطفی و امام خمینی(س) در دید آن حوزه بود؛
بنابراین با انتشار خبر رحلت ایشان درسها تعطیل شد. از ساعات اولیه، اول آبان در منزل
امام خمینی، مراسم روضه‏خوانی به همین مناسبت برپا شد که آیات، مراجع، فضلا و
طلاب علوم دینی برای تسلیت‏گویی به امام، می‏آمدند.
[347] پس از این، اولین مجلس


فاتحه‏خوانی را امام در مسجد هندی ـ که بزرگترین مسجد نجف اشرف بود ـ برگزار
کردند. این مراسم طی سه شب متوالی (چهارشنبه، پنج‏شنبه و جمعه) با طرز باشکوهی
برگزار گردید و در آن، عموم طبقات مردم از شهر نجف و شهرهای دیگر عراق مثل
بغداد، کاظمین، عمّاره، سامرا، بلد، کربلا، دیوانیه، حلّه و کوفه شرکت کردند. در این سه
شب، سید جواد شُبَّر یکی از وعاظ معروف مبارز و مجاهد عراقی، درباره زوایای
مختلف شخصیت حاج آقا مصطفی و صبر و شکیبایی امام خمینی(س)، سخنرانی کرد.
مراسم دیگری را نیز آیت‏اللّه‏ خویی و سایر مراجع و هیأتهای لبنانی، ایرانی، عراقی،
پاکستانی، افغانی و غیره مقیم نجف برگزار کردند.
     تعطیلی حوزه علمیه نجف به صورت بی‏سابقه‏ای تا ده روز ادامه پیدا کرد و حتی
تصمیم بر این بود که بیش از این تا اربعین مرحوم حاج آقا مصطفی ادامه پیدا کند؛ اما امام
خمینی(س) در پایان همین روز اعلام کردند که درسها نباید تعطیل شود و آقایان علما
درسهای خود را شروع کنند. امام خمینی(س) در روز دهم آبان به منظور واداشتن
دیگران به شروع کلاسهای درس، خودشان در کلاس درس و نماز جماعت حاضر
شدند.
[348]
ب) قم
اما واکنش اقشار مختلف مردم ایران نسبت به درگذشت حاج آقا مصطفی به گونه‏ای
دیگر بود. اولین خبرها را سید احمد خمینی به برخی از یاران امام در ایران اعلام کرد.
[349]
به محض رسیدن خبر مذکور به ایران، حوزه علمیه قم و بازار قم تعطیل شد و اقشار
مختلف مردم به عزاداری پرداختند. در یکی از گزارشهای ساواک آمده است.
روز 30/7/36 [25] مصطفی خمینی، پسر روح‏اللّه‏ خمینی به علت سکته قلبی در
عراق فوت شده است. به همین علت کلاسهای درس حوزه علمیه قم به مدت دو روز
و بازار این شهر نیز روز جاری تعطیل گردیده است.
     بعد از ظهر روز 1/8/36 [25] از طرف آیت‏اللّه‏ گلپایگانی به مناسبت فوت


یاد شده، مجلس ترحیمی با حضور آیات عظام: گلپایگانی، شریعتمداری و نجفی
مرعشی و شرکت قریب شش هزار نفر از طبقات مختلف و طلاب دینی و روحانیون
شهر قم در مسجد اعظم، برگزار گردیده است. در این مجلس، تعداد معدودی از
طلاب در بین جمعیت مبادرت به دادن شعار «درود بر خمینی» نموده‏اند که این جریان
موجب بر هم خوردن نظم مجلس گردیده و حاضرین در مجلس با سرعت مسجد را
ترک کرده‏اند.
     در هنگام خارج شدن جمعیّت از مسجد، اعلامیه‏های مضره‏ای به امضای
«روحانیون مبارز قم» و «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» در محوّطۀ مسجد ریخته
شده است... در این مجلس اعلام شده، صبح روز 2/8/36
[25]
مجلس ترحیم
دیگری از طرف آیت‏اللّه‏ گلپایگانی و بعد از ظهر از جانب آیت‏اللّه‏ شریعتمداری در
مسجد اعظم شهر قم برگزار خواهد شد و مجلسی نیز از طرف آیت‏اللّه‏ نجفی
مرعشی در حسینیه نجفی شهر قم، منعقد می‏گردد.
[350]
    در دومین روز درگذشت حاج آقا مصطفی، مدیر کل اداره سوم ساواک، دستور زیر را
به کلیه ساواکها صادر کرد.
به: کلیه سازمانهای اطلاعات و امنیت (به استثنای اردوگاه شمال)
از: مرکز
رمز شود.
سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد روح‏اللّه‏ خمینی در اثر سکته قلبی در عراق فوت
نموده است و چون از جانب روحانیون، مجالس ختمی به این مناسبت برگزار خواهد
شد، پیش‏بینی لازم، معمول و چنانچه این مجالس به طور ساده برگزار شود بلامانع.
وعاظ و سخنرانان فقط درباره متوفی صحبت و حساسیتی درباره خود خمینی نشان
داده نشود؛ ولی در صورتی که وعاظ و سخنرانان در مجالس برخلاف مصالح کشور
مطالبی عنوان و یا در خارج از محیط مجالس، عناصری دست به تظاهرات و یا
تحریکاتی بزنند، شهربانی محل با تدابیر لازم از این اقدامات جلوگیری به عمل آورد.
ثابتی. امضاء. 2/8/36[351][25]
  

 چنانکه ملاحظه می‏شود، ساواک در مکاتبات و گزارشهای خود سعی می‏کند که از
عبارت «سکته قلبی» برای علت درگذشت حاج آقا مصطفی استفاده کند تا بدین‏وسیله
این واقعه را یک مسألۀ عادی و معمولی نشان دهد؛ اما اسناد و مدارک فراوانی در
دسترس هست که در تمام مجالس ترحیم برگزار شده، سخنرانان درگذشت سید
مصطفی را به ساواک نسبت داده‏اند و مجالس ترحیم بتدریج به مجالس انتقاد از
حکومت پهلوی، تبدیل گردید.
ت) تهران
پس از انتشار خبر درگذشت سید مصطفی، بازار تهران و سایر شهرستانها نیز همچون
شهر قم تعطیل گردید و مجالس ختم و بزرگداشتی برگزار گردید.
[352] روز دوم آبان 1356،
همزمان با سالروز تولد امام رضا(ع) بود که به مناسبت درگذشت سید مصطفی،
مراسمهای جشن تعطیل و به عزاداری و سخنرانی پرداخته شد. در بخشی از گزارش
ساواک تهران به تاریخ 2/8/1356 آمده است.
از ساعت 30:18 روز 2/8/36 به مناسبت میلاد حضرت امام رضا(ع)، مجلس
جشنی در خیابان ری، کوچه باغ حاج حسن، پلاک 41 منزل اصغر لقایی با شرکت
طبقات مختلف مردم برگزار گردید. اذان مغرب و عشا توسط یکی از افراد خوانده
شد و سپس آیاتی از کلام‏اللّه‏ مجید قرائت گردید و جوانی در حدود 25 ساله
به
واسطه فوت پسر خمینی از بلندگو تسلیت گفت و گفت: با فوت مصطفی خمینی
جشن ما مبدل به عزا شد و بعد دو نفر جوان قرآن خواندند و یک نفر از آنها تفسیر
نمود. بعد صادقی معمم در مورد اصل امامت؛ اصل تقیه، اتحاد و اتفاق و تشکّل
صحبت نمود. آنگاه داریوش فروهر پشت تریبون قرار گرفت و ضمن تسلیت به
خاطر فوت پسر خمینی، یک دقیقه اعلام سکوت نمود و جمعیت به پاخاستند. فروهر
گفت: این سعادتی بود که به خاطر تولد امام رضا علیه‏السلام به سوی ایران زمین
حرکت کرد...‌.
[353]
 

ث) مجلس ترحیم مسجد ارگ تهران به عنوان اولین هشدار جدّی به رژیم پهلوی
یکی از ویژگیهای مجالس ترحیم، بویژه در تهران، حضور نیروهای ملی‏گرای مذهبی در
کنار روحانیون و مردم در این مجالس بود. مجلس ترحیم مسجد ارگ به مناسبت هفتمین
روز درگذشت سید مصطفی منعقد گردید. در برپایی این مجلس، تجّار، بازاریان،
دانشجویان برخی از دانشگاههای تهران و نیروهای ملی‏گرای مذهبی، نقش زیادی
داشتند.
[354] در یکی از گزارشهای ساواک در مورد تلاش دانشجویان دانشگاه صنعتی
آریامهر (صنعتی شریف کنونی)، چنین آمده است.
خبر واصله حاکی است که دانشجویان دانشگاه صنعتی آریامهر به مناسبت فوت
مصطفی خمینی، یک برگ آگهی در ساختمان مجتهدی آن دانشگاه نصب و ضمن
آن از دانشجویان دعوت نموده‏اند ساعت 00:13 مورخ 8/8/36
[25]
در مسجد
ارک حضور به هم رسانند. مضافاً به این که در این زمینه تراکتهای دیگری نیز پخش
گردیده است. مراتب جهت اطلاع و هرگونه پیشگیریهای لازم اعلام می‏گردد.
مدیرکل اداره سوم ـ ثابتی.[355]
    در گزارش دیگری نیز به تلاشها و سفر طلاب علوم دینی قم به تهران برای شرکت در
مجلس ختم مسجد ارگ، اشاره شده است:
به: ریاست ساواک تهران 20 ه 12
از: اداره کل سوم 312
طبق اطلاع روز 8/8/36 [25] حدود 3000 نفر از طلاب علوم دینی و اهالی
شهر قم با اتوبوس به تهران عزیمت کردند تا در مجلس ترحیم مصطفی خمینی، پسر
روح‏اللّه‏ خمینی که در مسجد ارک تهران برگزار می‏گردد، شرکت کنند. خواهشمند
است دستور فرمائید پیش‏بینیهای لازم برای مراقبت از مجلس مذکور معمول و نتیجه
را به این اداره کل اعلام دارند.
مدیر کل اداره سوم. ثابتی: امضا
8/8/36[356]] 25]
 

 در گزارش دیگر به پخش اعلامیه‏هایی در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران از جمله
خیابان شاهرضا (انقلاب اسلامی کنونی)، 21 آذر و میدان 24 اسفند (انقلاب کنونی)
اشاره شده و در آن اعلامیه‏ها، از درگذشت سید مصطفی به عنوان شهادت یاد شده
است و از دانشجویان خواسته شده که در مجلس ترحیمی که قرار است در مسجد ارک
برگزار شود، شرکت کنند.
[357] در هر صورت در موعد مقرّر مجلس ترحیم یاد شده، برگزار
شد. ساواک تهران، طی گزارشی کیفیت و مسائل مطرح شده را در آن به شرح زیر
گزارش داده است.
از ساعت 00:15 روز 8/8/36 [25] مجلس ترحیم مصطفی خمینی، پسر
روح‏اللّه‏ خمینی در مسجد ارک تهران با تلاوت آیاتی از کلام‏اللّه‏ مجید شروع شد و
در ساعت 00: 16 آقای روحانی به سخنرانی پرداخت. تعداد افراد شرکت کننده
حدود 3000 نفر بوده که در صحن مسجد حتی جایی برای سایر شرکت‏کنندگان
نبوده و حدود 1500 نفر از طلاب مدرسه علمیه قم و همچنین تعدادی از
دانشجویان مراکز عالی آموزشی در این مراسم شرکت نمودند. ضمناً چند نفر از افراد
شرکت‏کننده، سعی نمودند با دادن شعار نظم مسجد را مختل نمایند؛ لکن توسط یکی
از افراد مذهبی از این کار منع شدند. آقای روحانی در مورد شخصیت مذهبی خمینی
و همچنین تعداد تلگرافات تسلیت رسیده از سایر کشورها، سخنرانی و اظهار داشت:
تعداد دو فقره تلگراف از ایران واصل گردیده که عدم وصول تلگراف را معلول
ترس مردم و یا سختگیری مأمورین دانست. ضمناً تعدادی اعلامیه تحت عنوان
«دانشجویان مبارز مسلمان» در طبقه فوقانی مسجد ارک بین مردم توزیع گردیده
است. سخنران در خاتمه اضافه نمود که مجلس ترحیم دیگری در مسجد قلی واقع در
پامنار و مسجد خاتم‏النبیین واقع در شهر ری از ساعت 00:18 منعقد خواهد شد...‌.
[358]
    براساس شواهد و قراین موجود، افراد شرکت‏کننده در مراسم مسجد ارک بیشتر از
تعدادی است که ساواک گزارش کرده است؛ زیرا در گزارشها تناقض زیادی وجود دارد.
مثلاً در یکی از گزارشها که نقل شد، فقط طلاب و افرادی که از قم آمده بودند، سه هزار


نفر ذکر شده‏اند. اگر شرکت کنندگان تهرانی را نیز که از اقشار مختلف و با تبلیغات فراوان
همراه بودند، در نظر بگیریم، آمار شرکت‏کنندگان حتماً بالا می‏رود. مهدی بازرگان در
تحلیلی از مجلس ختم مذکور، چنین می‏گوید:
مجلس ختمی در مسجد ارک برقرار شد. تا آن زمان نه مسجد ارک چنین هجوم
جمعیت را در شبستانها، حیاط، ایوانها و پشت‏بامها و خیابانهای خارج، به خود دیده و
پلیس را تسلیم ساخته بود و نه چنان اعلامیۀ دعوتی با امضاهای مختلط از طریق
ملیّون، روشنفکران، روحانیون و بازاریها به صورت یکجا منتشر شده بود. توفیق در
این امر کار آسانی نبود... دعوتنامه جامع که با اسامی بدون القاب و عناوین و به ترتیب
الفبا صادر گردید، بسیار پرمعنی بود و آن مجلس باشکوه، باچنان صاحب مجلسها،
مظهری از تجمع کلیه قشرها در نارضایتی مخالفت با دستگاه و تمایل به وحدت در
عمل به رهبری آیت‏اللّه‏ خمینی، مرد مبارز روحانی شد.
[359]
    داریوش همایون نیز که در کابینه جمشید آموزگار وزیر اطلاعات بود در گفتگو با
رادیو بی.بی.سی در برنامه داستان انقلاب، درگذشت حاج‏آقامصطفی و آگهی تسلیتی را
که به این مناسبت به امضای بسیاری از روشنفکران، روحانیان، بازاریان و دانشگاهیان در
مطبوعات تهران چاپ شد، فرصتی نام برد که مبارزین را در یک کانون برای ابراز
مخالفت سیاسی علیه محمدرضا پهلوی و حکومتش گرد آورد.
پس از مرگ پسر خمینی، آن مجلس یادبودی که برایش در مسجد ارک برگزار
کردند، نقطه تجمعی شد برای همه قشرهای پیشرو و لیبرال و آزادیخواه و جبهه ملی
و چپ هر چه که بود، غیر از نظام حکومتی، چهره‏های برجسته‏اش آنجا ظاهر شدند.
پیدا بود که رهبری مذهبی توانسته است که همه اینها را جمع بکند و بسیج بکند.
[360]
    از هر دو تحلیل نقل شده، چنین مستفاد می‏شود که شهادت حاج‏آقامصطفی تأثیر
زیادی در اتحاد و انسجام جریانها و نیروهای سیاسی گوناگون علیه حکومت پهلوی
داشته است. اصولاً در تاریخ ایران هروقت چنین اتحادی صورت گرفته، نظام استبدادی
وادار به تسلیم شده و به خواسته‏های مخالفان گوش داده است. فضای مستعد سیاسی


نیز بستر مناسبی برای حصول این اتفاق و اتحاد ایجاد کرده بود.
     نکته قابل توجه و مهمی که در فعالیت مبارزین مذهبی در جریان برگزاریهای مجالس
و مراسم یادبود و بزرگداشت دیده می‏شود، آینده‏نگری و بسترسازی آنها برای
روشنگری افکار عمومی و بسیج آنها برای مراسم چهلم حاج آقا مصطفی می‏باشد.
مبارزین، بویژه روحانیون در فاصله هفتم تا چهلم ایشان، نوارهای سخنرانی وعاظ و
روحانیون را در سطح گسترده تکثیر و از طریق نوارفروشیها با مهارت ویژه‏ای در جامعه
پخش کردند. گزارش ساواک بیش از هر توضیح دیگری مبیّن این واقعیت است.
موضوع: نوار سخنرانی وعاظ در مجالس ترحیم مصطفی خمینی
مجالس ترحیمی که به مناسبت درگذشت مصطفی خمینی در نقاط مختلف تشکیل
شده است و گویندگان و وعاظ در آن سخنرانی کرده‏اند، از سخنرانی آنان، نوار تهیه
شده و نوارفروشیهای قم در حال حاضر مرتب این نوارها را تکثیر کرده و مشغول
فروش آن به قیمتهای خوب هستند و از این راه استفاده زیادی می‏کنند که مهمترین و
پرفروش‏ترین آنها، نوار سخنرانی آقایان عبدوست و خزعلی و برقعی در قم، دکتر
عبدالرضا حجازی و دکتر روحانی در تهران و شیخ‏محمدعلی گرامی در کرمانشاه
است. نوارفروشهایی که مبادرت به تکثیر فروش اینگونه نوارها می‏کنند، عبارتند از:
1. مؤمن‏زاده 2. محمدحسین زنجانی 3. صادقی و یک نفر دیگر که داخل گذر خان
مقابل نانوایی سنگکی مغازه دارد. این افراد نوارهای پر شده را که هیچ‏گونه علامتی یا
نوشته‏ای هم روی آنها نیست، برای اغفال مأمورین، در داخل قفسه نوارهای خالی
قرار می‏دهند تا در صورت مراجعه مأمورین، چیزی به دست نیاید. ضمناً نوار
سخنرانی اخیر خمینی را در نجف هم می‏فروشند...
[361]
 
درگذشت آیت‏اللّه‏ سید مصطفی خمینی، واکنشی عظیم در میان مسلمانان و جهان و
کشورهای اسلامی در پی داشت. حاج‏آقامصطفی در طول حیات سیاسی دوازده ساله
خود در عراق، نقش مؤثر و آشکاری در ارتباط با فعال نگهداشتن نهضت امام


خمینی(س) با نیروهای اسلامی مبارز در اروپا، امریکا و بسیاری از کشورهای اسلامی
داشت و بر این اساس جایگاه و نقش منحصر به فرد ایشان در هدایت نهضت، کاملاً
مشخص بود.
     مرگ اسرارآمیز حاج آقا مصطفی و احتمال بسیار زیاد دخالت ساواک در این واقعه
دردناک، موجبات واکنش همه مبارزین مسلمان را در سراسر جهان پدید آورد. علاوه بر
موج توفنده‏ای که در ایران ایجاد شد، با تلاش و برنامه‏ریزیهای مبارزین خارج از
مرزهای ایران، ارسال هزاران پیام تسلیت و برگزاری مجالس ترحیم و کشاندن آن به
رسانه‏های ارتباط جمعی، درگذشت حاج آقا مصطفی بُعد جهانی نیز به خود گرفت
[362] و
حتی گذشت زمان نیز موجب کاهش و فرونشستن امواج نشد، بلکه برخلاف تصور و
پیش‏بینیهای ساواک و رژیم پهلوی، روز به روز به ابعاد آن افزوده شد.
     در کشورهای اروپایی و امریکا، بیشترین فعالیت و قابل توجه‏ترین واکنش از طرف
اتحادیه‏های انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، امریکا و کانادا بود. یکی از
اعلامیه‏های اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا که به تاریخ یکشنبه اول
آبان‌1356 برابر با 22 اکتبر 1977 م. در واکنش به درگذشت حاج آقا مصطفی صادر شد،
به شرح زیر است:
خواهر و برادر
هم‏اکنون، اطلاع حاصل کردیم که برادر مبارز و گرانمایه ما حضرت حجت‏الاسلام
آقای حاج سید مصطفی خمینی، فرزند ارشد مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت
آیت‏اللّه‏ خمینی نیمه شب گذشته در نجف به دیار ابد پیوست. درگذشت برادر فقید ما
به قرار اطلاعاتی که از نجف به دست ما رسیده، به طور مرموزی صورت گرفته است.
     مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در وقایع سالهای 1342 و 1343 (15 خرداد
و احیای کاپیتولاسیون) در کنار پدر ارجمند خود بود و پس از گذراندن یک دوره
زندان، همراه معظمٌ‏له از ایران به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید. بیوگرافی این
برادر فقید به زودی در اختیار همگان قرار خواهد گرفت. ما ضمن ابراز تأثر شدید و
عمیق خود از این ضایعه دردناک، درگذشت نابهنگام و مرموز برادر گرانقدر خود


حجت‏الاسلام آقای حاج سید مصطفی خمینی را به پیشگاه قائد زمان، مجاهد بزرگ
و مرجع عالیقدر جهان شیعه آیت‏اللّه‏ خمینی تسلیت گفته، از خداوند بزرگ برای
رهبر خردمند و نستوه خود طول عمر و برای کلیه بازماندگان آن مرحوم، صبر و
تحمل مسألت می‏داریم.
     کلیه واحدهای‌اتحادیه انجمنهای‌اسلامی دانشجویان در سراسر اروپا و سازمانهای
اسلامی دانشجویان وابسته به انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا و نیز
انجمنهای اسلامی دانشجویان در هند، روزهای جمعه و شنبه 6 و 7 آبان ماه (28 و
29 اکتبر) برابر با 14 و 15 ذیقعده مراسم یادبود و فاتحه برگزار خواهند کرد.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا[363]
    پس از انتشار خبر درگذشت سید مصطفی، در کشورهای پاکستان (شهرهای کراچی،‌
لاهور و کویته)، افغانستان، بحرین، قطر و امارات متحده عربی و هندوستان، مراسمی به
این مناسبت برگزار شد و اعلامیه‏هایی نیز منتشر گردید. برخی از این مراسم، از جمله
مراسم شهر کابل، بسیار عظیم و کم سابقه بوده است.
[364] در کشورهای اروپایی بویژه
فرانسه، انگلستان و سوئد نیز اعلامیه‏هایی را مسلمانان و مبارزان ایرانی مقیم آن کشورها
صادر کردند و مراسم ختمی برگزار شد. این واکنشها در شهرهای لندن و پاریس قابل
ملاحظه بوده است. در این مراسم نیز همچون مجالس منعقده در ایران و نجف اشرف،
حکومت ایران و ساواک، عامل شهادت حاج آقا مصطفی معرفی شده و سخنرانان که
مبارزین مسلمان ایرانی بوده‏اند، ضمن تجلیل از مقام ایشان و مرجعیت و رهبری امام
خمینی(س)، از رژیم ایران نیز به شدت انتقاد کرده‏اند.
[365] در گزارشهای ساواک نیز بیانیه
«جنبش آزادی ایران» در پاریس
[366] و اعلامیه «روحانیون مبارز ایران» در آن شهر[367] و
تلگراف تسلیت «جمعیت علمای امامیه کراچی»
[368]، انتشار نشریاتی در کویت،[369] بیانیه


«مسلمانان انگلیس»[370]، مطالب روزنامه فرانسوی زبان المجاهد، چاپ الجزایر[371] و غیره
اشاره شده است.
    برای امام خمینی(س) امکان و وقت پاسخ‏گویی به چندین هزار پیام تسلیت وجود
نداشت، بنابراین ایشان به جز موارد معدودی، جوابهای کلی نوشته‏اند. از جمله آنها،
جوابیه امام خمینی(س) به پیامها و تلگرافهای دانشجویان و گروههای مسلمان خارج از
کشور می‏باشد که قسمتهایی از آن نقل می‏شود:
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
خدمت عموم دانشجویان محترم خارج کشور و سایر گروهها و افراد ارزنده‏ای که در
اروپا و امریکا و هندوستان و سایر اقطار جهان که وقت و عمر خود را در راه اهداف
عالیۀ اسلامی برای وصول به مدارج کاملۀ انسانیت، و نجات بشریت از اسارت به
دست اقشاری آدم‏نما و درندگانی در لباس بشر صرف می‏کنند.
     اینجانب از تمام حضرات آقایان که در این حادثه که جزئی ناچیز از حوادثی
است که بر فرزندان اسلام می‏گذرد، اظهار محبت کرده، تسلیت داده‏اند تشکر
می‏کنم؛ و به همۀ گروهها یا افرادی که از وطن عزیز خود به علت نابسامانیها و اختناق
پلیسی هجرت نموده‏اند، در جوار قبر مولای متقیان(ع) دعا می‏کنم...
     من به شما و سایر برادران که در داخل کشور زیر چکمۀ پلیس و در زندانها و
شکنجه‏گاهها به سر می‏برند و با محرومیتها و مصیبتهای جانفرسا، دست به گریبان
هستند، و به خاندان کسانی که در راه حق، زیر شکنجۀ شاه، جان خود را فدا کردند،
امید نصرت و پیروزی می‏دهم؛ به شرط آنکه کوششها برای حق باشد و برای نصرت
دین حق که با پیوستگی به آن از نصرت خدای تعالی برخوردار خواهید شد؛ و به
شرط کوشش در وحدت کلمه و هم‏پیوستگی در راه حق و برای نجات کشور خود و
سایر کشورهای اسلامی تحت فشار اجانب.
     من به این جنبش و بیداری عمومی که در کشورهای اسلامی عموماً و در ایران
خصوصاً پدید آمده، و به این تنفر و انزجار عمومی از دستگاههای ظلم و


وحشیگری و استعمار و استعمارگران، امیدها دارم. این بیداری و تنفر عمومی، موقت
و زودگذر نیست و تا پایان دادن به دستگاه جباران، و خاتمه دادن به ظلم ستمکاران
ادامه دارد....
4 شهر ذی‏الحجة‏الحرام 97 ـ روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی[372]
    یکی از جوابهای مهم امام خمینی(س) که دارای مضامین ارزشمندی است، در پاسخ
به پیام تسلیت یاسر عرفات، رئیس شورای اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین می‏باشد.
به دلیل اهمیت فوق العاده آن به بخشهایی از این جوابیه نیز اشاره می‏شود:
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
جناب آقای یاسر عرفات
رئیس کمیتۀ اجرایی سازمان آزادیبخش فلسطین
     مرقوم شریف که حاکی از عواطف جنابعالی بود موجب تشکر گردید، این
مصیبتها در مقابل مصایبی که بر اسلام و مسلمین وارد شده و می‏شود ناچیز است.
     اسلام عزیز قرنهاست با نفوذ اجانب، مواجه با انحرافها و کج فهمیها است...
     ما در زمان شاه سابق شاهد کشتارها، چپاولها، اختناقهای طاقتفرسا بودیم. ما شاهد
قتل‏عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن‏الائمه ـ علیهم السلام ـ بودیم. ما شاهد
اسارت علمای بزرگ خراسان و آذربایجان و قتل بعض از آنها بودیم... در زمان شاه
فعلی شاهد فجایعی بوده و هستیم که روی چنگیز را سفید کرده؛ شاهد قتل‏عام فجیع
غیر
انسانی 15 خرداد (دوازدهم محرّم) بودیم... ما شاهد هجوم به مدارس دینیه و
دانشگاهها بودیم که در آنها قتلها و غارتهای فراوان و اهانت به قرآن کریم و کتب مقدس
اسلامی و هتک و ضرب طلاب علوم دینیه و آتش زدن کتابهای آنان و در دانشگاه
ضرب و جرح جوانان و دختران بودیم. ما شاهد زندانهای مملو از علما و دانشمندان و
آزادیخواهان که در آنها شکنجه‏های قرون وسطایی امری عادی بود و هست، بودیم...
21 ذی‏القعدة الحرام 97
روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی[373]

    چنانکه از این پاسخها و پیامها و پاسخهایی که به مردم ایران و برخی مراجع و
آیات‌عظام داده‏اند، بر می‏آید، این ارتباطات، ارتباطاتی خارج از روابط شخصی و
فراتر‌از برخورد با درگذشت یک فرد عادی است. در مجموع این پیامها و پاسخها،
به‌نظر‌می‏رسد که نهضت اسلامی به صورت برنامه ریزی شده و هدفدار هدایت‌می‏شود
و موجهای کوچک و بزرگ به هم می‏پیوندند، تا طوفانی عظیم پدید‌آورند.
 
مراسم بزرگداشت و ختم سید مصطفی به تناوب ادامه یافت و همچون امواجی متلاطم،
ضربات سهمگینی را بر پیکره رژیم فرود آورد. این مراسم با افشاگریها و روشنگریهایی
که به همراه خود داشت، موجب برانگیخته شدن مردم مسلمان ایران و مبارزین، علیه
حکومت پهلوی شدند و جهشی چشمگیر در نهضت اسلامی نیز پدید آمد. در این میان،
مراسم برنامه‏ریزی شده مبارزان برای روز اربعین حاج آقا مصطفی در تهران، قم و برخی
شهرهای دیگر به لحاظ اغتنام فرصت، توسط نیروهای انقلابی برای ابراز وفاداری به
امام و نهضت اسلامی، دارای اهمیت ویژه‏ای می‏باشد.
     نیروهای مبارز و انقلابی از چندین روز مانده به چهلم حاج آقا مصطفی، طی یک
اقدام هماهنگ به هواداران نهضت هشدار می‏دادند که از این فرصت تاریخی به نحو
احسن استفاده کنند. در این زمینه تبلیغ و اعلامیه‏های زیادی نیز پخش گردید. نکته قابل
توجه در این زمینه، این است که یک نوع اتحادی نیز بین نیروهای گوناگون انقلابی وجود
داشت. در گزارشهای ساواک تهران و اداره کل سوم ساواک به طور مکرر به تصمیم
روحانیون، اعضای نهضت آزادی ایران، جبهه ملی ایران و غیره برای برگزاری مراسم
اربعین اشاره شده است.
[374]
    در برخی از مناطق و شهرها، اجازه برگزاری مراسم داده نشد. به نمونه‏ای از این
موارد که در گزارش ساواک شهر ری است اشاره می‏شود.

به: 20 هـ 12 [ریاست ساواک تهران]
موضوع: چهلم مصطفی خمینی
عطف به 24196/20 هـ 12 ـ 6/9/36
ضمن مراقبتهایی که با همکاری کلانتری شهرری معمول گردید مراسمی در روز
8/9/36
[25] و روز عید غدیر 9/9/36 [25]
به مناسبت چهلم فوت
مصطفی خمینی برگزار نگردید. ضمناً چند نفری از کسبه و اهالی شهر ری جهت
اجازه انجام مراسم به کلانتری شهر ری مراجعه، که رئیس کلانتری به آنان اجازه
برگزاری مراسم را نداده است.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت شهرری
معصومی آل آقا.[375]                
    در روز چهلم سید مصطفی تمامی نیروهای انتظامی و امنیتی در حال آماده باش کامل
بودند و اوضاع را به طور دقیقی زیر نظر داشتند؛ اما این سخت‏گیریها و هشدارها و
اخطارها در شهرهایی مثل تهران و قم مؤثر واقع نشد و برگزارکنندگان با آگاهی از عواقب
این کار، رو در روی مأموران قرار گرفتند. سعی شده بود که گویندگان این مراسم از میان
کسانی انتخاب شوند که به تازگی از زندان آزاد شده بودند.
[376]
    در شهر قم مراسم متعددی برگزار شد و برگزار کنندگان و شرکت کنندگان در مراسم
اربعین سید مصطفی با مأموران انتظامی و امنیتی درگیر شدند و به چندین مکان دولتی
حمله شد. در گزارشهای ساواک تعداد شرکت کنندگان بیست هزار نفر ذکر شده است.
با‌توجه به اهمیت گزارش که نکات گوناگونی را بازگو می‏کند، آن را نقل می‏کنیم.
روز 9/9/36 [25] به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی، فرزند
روح‏اللّه‏ خمینی، مجلس تذکری در مدرسه امیرالمؤمنین شهر قم برگزار گردید. در
پایان این مجلس حدود 300 نفر از شرکت‏کنندگان در مجلس تذکر در خیابان ارم
شهر قم به صورت اجتماع، شعارهایی به نفع خمینی دادند که با دخالت مأمورین
انتظامی متفرق گردیدند. در مجلس تذکر بین شرکت کنندگان اعلامیه هایی مبنی بر


اینکه روز 11/9/36 [25] مجالس تذکر دیگری به مناسبت چهلمین روز
درگذشت مصطفی خمینی، برگزار خواهد شد، توزیع گردید. (مراتب قبلاً به
استحضار رسیده است).
     متعاقباً در صبح و عصر روز 11/9/36 [25] مجالس دیگری به مناسبت
چهلمین روز درگذشت نامبرده در شهر قم برگزار گردیده و منجر به انجام تظاهرات
اخلالگرانه‏ای شده که چگونگی آن به شرح زیر است:
     1. ساعت 30:8 روز 11/9/36 [25] مجلس تذکری از طرف مدرسین
حوزه علمیه قم در مسجد اعظم شهر قم با شرکت قریب 10 هزار نفر از طبقات
مختلف مردم از جمله روحانیون و طلاب علوم دینی برگزار گردیده است. در ابتدای
مجلس مذکور آیاتی از کلام‏اللّه‏ مجید قرائت شده و سپس دو تن از روحانیون افراطی
طرفدار خمینی به اسامی محمدمهدی ربانی رانکوهی و محمدصادق صادقی خلخالی
(این دو تن به علت ایراد مطالب خلاف و تحریک‏آمیز، ممنوع‏المنبر هستند) در
نزدیک منبر ایستاده و مطالبی را ایراد کرده‏اند که جنبه تحریک‏آمیز داشته است. بعد
از پایان سخنرانی نامبردگان، شیخ محمدجواد حجتی کرمانی بالای منبر رفته و پس از
ذکر مقدماتی، قطعنامه‏ای را در سیزده ماده به شرح زیر قرائت کرده و جمعیت حاضر
در مسجد در پایان قرائت هر ماده با گفتن «صحیح است، احسنت» آن را تأیید
می‏کردند.
     الف) بازگشت سریع مرجع عالیقدر و مجاهد، حضرت آیت‏اللّه‏ العظمی آقای
خمینی (سه بار تکرار شده)؛
     ب) آزادی زندانیان سیاسی، خاصه حضرت آیت‏اللّه‏ طالقانی و حضرت آیت‏اللّه‏
منتظری؛
     پ) استرداد مدرسه فیضیه، پایگاه حوزه علمیه قم؛
     ت) آزادی بناهای توقیف شده مدارس علمیه قم؛
     ث) آزادی اجتماعات، بیان و قلم و رفع منع از منابر وعاظ دانشمند، خاصه جناب
آقای فلسفی و رفع سانسور از مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی؛
     ج) منع نمایش فیلمهای سینمایی، تئاترها و جشنهای به اصطلاح هنر و به طور کلی
جلوگیری از بدآموزیهای شهروندی؛

     چ) بازگشایی مسجد و کتابخانه دانشجویان دانشگاه تهران؛
     ح) توبیخ و تعقیب عاملان دستگیری نسبت به حجاب دختران دانشجو و
جلوگیری از تکرار اینگونه اعمال ضداسلامی؛
     خ) تقبیح و توبیخ و تعقیب چماق بدستان مهاجم به مردم بی دفاع و جلوگیری از
تکرار اینگونه اعمال وحشیانه؛
     د) انحلال گارد دانشگاه و رفع اختناق از دانشگاه و ایجاد محیطی آزاد برای
تحصیل دانشجویان؛
     ذ) توجه کامل به وضع ناهنجار کارگران و کشاورزان و طبقه سوم و چهارم و
سعی در احیای کشاورزی و استقرار نظم کامل اقتصادی و قطع ایادی بیگانگان و
سرمایه‏داران بین‏المللی و عمّال داخلی آنان مخصوصاً یهود و فرقه ضالّه بهایی از امور
اقتصادی کشور؛
     ر) قطع کامل همۀ روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی با دولت ضداسلام اسرائیل؛
     ز) بازگشت تاریخ رسمی مملکت به دامن پرافتخار اسلام و مبدأ هجرت رسول
اکرم(ص) (سه بار تکرار گردید).
[377]
    پس از پایان مراسم، جمعیت حاضر، شعار «درود بر خمینی» سر داده، قصد اشغال
مدرسه فیضیه را داشتند که مأمورین با شلیک گلوله‏های هوایی، تظاهرکنندگان را متفرق
کردند و عده‏ای نیز در این درگیری مجروح گردیدند. در ادامه گزارش قبلی به برگزاری
مجلس دیگری در ساعت 00:16 الی 00:18 بعد از ظهر از طرف محمدصادق صادقی
خلخالی در مسجد اعظم اشاره شده است.
در این مجلس که حدود 20 هزار نفر از طبقات مختلف مردم از جمله روحانیون و
طلاب علوم دینی، دانشجویان مراکز عالی آموزشی تهران و اصفهان شرکت
داشته‏اند، ابتدا آیاتی از کلام‏اللّه‏ مجید قرائت شده و سپس عبدالمجید معادیخواه
(روحانی افراطی و ممنوع از وعظ)، طی سخنانی با اشاره به تغییر مبدأ تقویم تاریخ
ایران و اخلالگرانی که به ادعای وی از طرف افراد چماق بدست مجروح شده‏اند،
مطالب تحریک‏آمیز و انتقادی ایراد کرده است.

     در پایان مجلس مذکور، عده کثیری از جمعیت حاضر در مسجد در خیابانهای
ارم، محمدرضا شاه، آذر و آستانه قم، مبادرت به انجام تظاهرات خیابانی نموده و
شعارهایی به مضمون «درود بر خمینی، مرگ بر حکومت یزیدی، پیوند دانشجو و
روحانی ناگسستنی است»، داده‏اند و در مسیر حرکت خود چند جام از شیشه‏های
شعب بانکهای سپه، ملی، صادرات، بازرگانی و عمران را شکسته‏اند... ضمناً در
تظاهرات اخلالگرانه مذکور و تظاهرات روز 9/9/36
[25]
جمعاً 34 نفر از
اخلالگران توسط مأمورین انتظامی دستگیر گردیده‏اند.
[378]
    علاوه بر شهر قم، در شهرهای دیگر از جمله اراک، نجف آباد، اصفهان و تهران نیز،
مراسم اربعین سید مصطفی به تظاهرات و درگیریهای خشونت‏بار کشیده شد و مردم به
برخی مراکز دولتی حمله ور شده و خشم و کینه انقلابی خود را نشان دادند.
[379]
    پس از پایان مراسم چهلمین روز حاج آقا مصطفی، کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی
قم، تشکیل جلسه داد و پنج نفر از روحانیون را که نقش مؤثری در برگزاری مجالس و
سخنرانیهای انتقادآمیز داشته‏اند به شهرهای مختلف تبعید کرد. گزارش ساواک در این
مورد به شرح زیر است:
موضوع: رأی کمیسیون امنیت اجتماعی قم، دایر بر تبعید پنج نفر از روحانیون
افراطی که در روزهای 9 و 11/9/36
[25]
در شهر قم دخالت داشتند.
روزهای
9 و 11/9/36 [25]
به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفی
خمینی، پسر روح‏اللّه‏ خمینی، مجالس تذکری در مدرسه امیرالمؤمنین و مسجد اعظم
شهر قم برگزار گردید. چهار نفر از روحانیون افراطی و سابقه دار با ایراد سخنرانی
تحریک‏آمیز، افراد حاضر در مسجد را به انجام فعالیتهای اخلالگرانه تهییج و ترغیب
نمودند که در نتیجه عدّۀ کثیری از جمعیت شرکت کننده در پایان مجالس مذکور در
خیابانهای شهر قم حرکت و مبادرت به اخلال در نظم عمومی و شکستن شیشه‏های
بانکهای مسیر حرکت خود نمودند.
     چون اقدامات روحانیون مورد بحث و یک نفر دیگر از روحانیون اخلالگر شهر
قم که در این تحریکات دخالت داشت، منطبق با مواد قانونی قابل رسیدگی در


کمیسیون امنیت اجتماعی بود، سوابق و وضعیت آنها در تاریخ 15/9/36 [25]
در کمیسیون مزبور در شهرستان قم مطرح و طبق رأی کمیسیون مذکور هر یک به
سه سال اقامت اجباری در مناطق زیر محکوم گردیده‏اند:
     1. محمدمهدی ربانی رانکوهی؛ محل تبعید: شهر بابک: استان یزد؛
     2. عبدالمجید معادیخواه؛ محل تبعید: شهر سیرجان: استان کرمان؛
     3. محمدصادق صادقی‏گیوی(خلخالی)؛ محل‌تبعید: شهر‌رفسنجان:‌استان کرمان؛
     4. عبدالرحیم ربانی شیرازی؛ محل تبعید: شهر کاشمر: استان خراسان؛
     5. محمدجواد حجتی کرمانی؛ محل تبعید: شهر ایرانشهر: استان سیستان و
بلوچستان.
[380]
    اما واکنش تندتر که در نوع خود اشتباه بزرگتری نیز بود، از طرف رژیم در هفدهم دی
ماه 1356 با چاپ مقاله‏ای با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات
با امضای مستعار احمد رشیدی مطلق، به ظهور رسید که در منابع تاریخی در این مورد
به حد کافی بحث و بررسی شده است.
[381] نکته شایان توجه در واکنشهای رژیم پهلوی،
این است که به جای توجه به خواست مردم و مبارزین و همگامی با ملت ایران، دنبال
راه‏حلهای سرکوبگرانه بود و توان تحلیل اوضاع سیاسی جامعه را نداشت، تا با روشهای
منطقی با مسائل برخورد کند. در نتیجه راه‏حلهایی که می‏اندیشید، خود آن راه‏حلها
بحران‏زا بودند و کار به مرحله‏ای رسید که کل حکومت را در نوردید و ناکارآمدی قطعی
آن در 22 بهمن 1357 به ثبوت نهایی رسید.
 
مرگ شهادت‏گونۀ آیت‏اللّه‏ سید مصطفی خمینی علیرغم تصور رژیم پهلوی، نه تنها بر
روند رشد نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی تأثیر منفی بر جای
نگذاشت، بلکه خود، عامل مؤثر و شتاب دهنده برای رسیدن به پیروزی نهایی بود.

     یکی از مهمترین آثار درگذشت حاج آقامصطفی در فضای باز نسبی سیاسی، ترویج
نام و یاد امام خمینی(س) و تحکیم موقعیت رهبری ایشان بود. در مراسمی که در عراق،
ایران، کشورهای اروپایی و سایر نقاط برگزار شد، وعاظ و سخنرانان، ابعاد مختلف
شخصیت امام و سید مصطفی و مبارزات آنها را تفسیر و تحلیل و بازگو کردند و در
بسیاری از مجالس ترحیم و بزرگداشت شعارهایی در اعلام حمایت از امام خمینی(س) و
رهبری ایشان سر داده شد. آنچه در این میان مهم می‏باشد، این است که نام ممنوع‏الذکر
امام، با صداهای رسا و بلند در مجالس و تریبونها آورده شد. شایان ذکر است که قبل از
این، بردن نام امام خمینی(س) در سخنرانیها حداقل شش ماه زندان در‌پی داشت.
[382] بدین
ترتیب مجالس ترحیم سید مصطفی به مجالس تجلیل از امام خمینی(س) تبدیل شد. امام
خمینی(س) نیز در ماهها و سال آینده با قاطعیت بیشتری به حجم انتقادهای خود از رژیم
افزود و خواستار سرنگونی حکومت خاندان پهلوی و ایجاد حکومت اسلامی شد.
[383]
    از آثار دیگر درگذشت آقا مصطفی، می‏توان به سیاسی شدن حوزه علمیه نجف
اشرف اشاره کرد. چنانکه می‏دانیم و قبلاً نیز در مواردی ذکر آن رفت، این حوزه در قرون
گذشته تحت نفوذ استعمار بریتانیا بوده و سعی شده بود که از فلسفه و سیاست دور
نگهداشته شود و امام خمینی(س)، سید مصطفی و برخی از یاران آنها در طول دوازده
سال اقامت در آنجا و تلاشهای بی‏وقفه در قالب تدریس، وعظ و غیره توانسته بودند، این
جو را تا حدودی تعدیل کنند. در گذشت حاج آقا مصطفی مجال دیگری بود که
گویندگان و وعّاظ ایرانی و عرب با تجلیل از مقام علمی و مبارزاتی امام و هدایت مردم به
سوی نهضت امام و رهبری آن، در حوزه علمیه نجف و سایر حوزه‏های علمیه عراق،
موجب سیاسی‏تر شدن آنها شوند.
[384]

    تأثیر دیگر آن، ایجاد وحدت و یکپارچگی در میان نیروهای مبارز و مخالف
رژیم‌بود. تاریخ گذشته ایران، از جمله در رخدادهای منجر به ملی شدن صنعت نفت
و‌قیام 30 تیر 1331 نشان داده بود که هر زمان نیروهای سیاسی داخلی با هم متحد‌شوند
و دارای انسجام درونی باشند، به طور مسلم در مقابله و مبارزه با‌استبداد‌داخلی و
استعمار خارجی پیروز می‏شوند. در این موقع نیز با توجه به گسترش فعالیتهای سیاسی
مخالفان حکومت و وحدت آنها، موجب عقب نشینی روزافزون حکومت پهلوی شدند.
نمونۀ واضح و روشن این اتحاد در جریان مجلس بزرگداشت سید مصطفی در هفتمین
روز درگذشت ایشان در مسجد ارگ تهران به نمایش گذاشته شد که در آن تمام نیروهای
اسلامی، ملی ـ مذهبی، اعلامیه‏ای به ترتیب حروف الفبا دادند و مجلس عظیمی نیز
برگزار کردند.
[385] چنانکه از گزارشهای ساواک بر می‏آید، علاوه بر اتحاد نیروهای سیاسی
با گرایشهای متفاوت و گوناگون، اقشار مختلف مردم جامعه نیز از قبیل روشنفکران،
روحانیون، بازاریان، دانشگاهیان و مردم عادی نیز در مراسم و مجالس حضور پیدا
کردند.
[386] این اتحاد در کاهش اقتدار حکومت پهلوی نقش مؤثری داشت.
    بدون شک، درگذشت رازناک سید مصطفی، روحیه مبارزه را در میان نیروهای
سیاسی و انقلابی به شدت افزایش داد و تقریباً در سراسر کشور، مجالس به سبک
مشابهی برگزار شد و در پایان مجالس، راهپیماییها، تظاهرات اعتراض‏آمیز که بعضی
مواقع به درگیری با مأموران انتظامی و امنیتی نیز انجامید، صورت گرفت. این موضوع
نشان می‏دهد که خشم مردم از اعمال و اقدامات رژیم و عقده‏های دل آنها به نقطه
انفجارآمیزی رسیده بود و درگذشت شخصیت بارزی چون حاج آقا مصطفی، شعله
آتشی بر انبار باروت زد. محمد شانه‏چی در مصاحبه با رادیو بی. بی. سی در مجموعه
برنامه داستان انقلاب در این مورد می‏گوید:
یک جریان سیاسی بود، نه این که درگذشت پسر آقای خمینی این قدر جنجال به


ظاهر به پا کند؛ چون مردم به دنبال یک مستمسکی، یک علتی می‏گشتند که یک
تظاهراتی کنند، یک جریانی راه بیندازند، فوت پسر آقای خمینی یک موضوعی بود
که بسیار عالی بود برای جنجال به پا کردن و کار راه انداختن، حرکت ایجاد کردن...
[387]
    در گزارشهای ساواک نیز اشاره شده است که پس از درگذشت حاج آقا مصطفی تا
چهلم ایشان، فعالیتهای وسیعی از طرف نیروهای مذهبی و روحانی به صورت تظاهرات
خیابانی صورت گرفت که به مراکز فساد و مشروب فروشیها و ادارات دولتی حمله کردند
و این اقدامات نشان از کینۀ آنها به رژیم و سازش ناپذیری‏شان در ارتباط با حکومت
پهلوی داشت.
[388] این اقدامات حتی پس از چهلم حاج آقا مصطفی نیز ادامه پیدا کرد.
بعد از مراسم چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی، افراطیّون مذهبی در دنباله
فعالیتهای اخلالگرانه خود در ماه محرّم، باردیگر فرصتی پیدا کردند که تلاشهای
مضر را در مقیاسی وسیعتر تعقیب نمایند و در چند مورد گروههای پانزده تا بیست
نفری در شهرهای مشهد و اهواز به تظاهرات خیابانی و شکستن چند جام از شیشه‏های
دو شعبه بانک صادرات، مبادرت نموده‏اند.
[389]
    در مجموع ابهام‏آمیز بودن چگونگی درگذشت حاج آقا مصطفی از یک طرف و نقش
بسیار مؤثر وی در طول مبارزه و سازش‏ناپذیری‏اش در طول حیات سیاسی، پای ساواک
را در مرگ ایشان به میان کشید. با توجه به سابقه و کارنامۀ سیاه ساواک در جامعه که
خود‌به خود مربوط به ساختار رژیم پهلوی می‏شد، یک جوّ انتقادی و اعتراض‏آمیز
گسترده‏ای شکل گرفت و با در نظر گرفتن مساعدت زمان و فضای سیاسی، به بحران
غیرقابل کنترلی برای رژیم تبدیل شد و تا پیروزی انقلاب هیچ کدام از سیاستها و
روشهای پیشگیرانه رژیم، نتوانست امواج توفنده آن را مهار کند.
     از این پس امام خمینی(س) و نهضت اسلامی، در سطح گسترده‏ای وارد تیترهای
رسانه‏های گروهی در سطح بین‏المللی گردیدند و بسیاری از خبرنگاران معتبر و بزرگ
جهان، سعی کردند که در ارتباط با دیدگاهها و نظریات امام خمینی(س) با ایشان


مصاحبه‏هایی انجام دهند که این خود به خود به نهضت، بُعد جهانی بخشید و موجب
معرفی بیشتر رهبری و ماهیت نهضت شد. اینجاست که می‏توان فرمودۀ امام
خمینی(س) را که به مناسبت چهلمین روز درگذشت حاج آقا مصطفی در این ارتباط به
الطاف خفیه الهی اشاره کردند، درک کرد.