غزل گونه هاو قطعه هاو اشعار پراکنده غزلیات قصاید رباعیات ترجیع بند مسمط ها

دیوان شعر امام خمینی

پرتو عشق

  • عشق اگر بال گشاید، به جهان حاکم اوست
  • گر کند جلوه در این کوْن و مکان، حاکم اوست[1]
  • روزی‌ ار رخ بنماید ز نهانخانه‌ی‌ خویش
  • فاش گردد که به پیدا و نهان، حاکم اوست
  • ذرّه‌ای‌ نیست به عالم که در آن عشقی‌ نیست
  • بارک الله! که کران تا به کران حاکم اوست
  • گر عیان گردد روزی‌ رخش از پرده‌ی‌‌ غیب
  • همه بینند که در غیب و عیان حاکم اوست
  • تا که از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب
  • خود نبینی‌ به همه جسم و روان حاکم اوست
  • من چه گویم؟ که جهان نیست بجز پرتو عشق
  • ذوالجلالی‌ است که بر دهر و زمان، حاکم اوست

فروردین 1364

1 - کمال خجندی، با قافیه‌ و ردیفی متفاوت سروده است:آن چه روی است که حسن همه عالم با اوستدل در آن کوی، نه تنهاست که جان هم با اوست.حافظ نیز:آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون، لب خندان، دل خرّم با اوست.