36 سال پیش شهید شد؛
شهید ردانی پور چگونه شهریه اش را تقسیم می کرد؟
ماهی پنجاه تومان مقرری اش بود و هر ماه دو پاکت روی طاقچه بود یکی برای او و یکی برای رحمت و رحمت تا آخر هم متوجه نشد که این پاکت از کجا می رسید.
ماهی پنجاه تومان مقرری اش بود و هر ماه دو پاکت روی طاقچه بود یکی برای او و یکی برای رحمت و رحمت تا آخر هم متوجه نشد که این پاکت از کجا می رسید.
علیرضا با هر سختی خود را به بیسیم رساند و سیمش را جوید و آنگاه تیرها بود که بر سینه اش نشست.
رزمنده بود و از استان فارس برای دیدار امام آمده بود، جلو رفت و دست و صورت امام را بوسید و سپس با متانت و وقار کنار فرمانده اش نشست اما در این میان، رفتار امام توجه همه حاضران را به خود جلب کرد، ایشان از جا بلند شده و جلو رفته و با آن قامت بلند خم شده و بر پیشانی او بوسه زدند.