جستجوی پیشرفته

نتیجه جستجو

1067 مورد
  • چهار نفر از بزرگان و قدیمی های تهران قصد دیدار با امام را داشتند. خبر رسید که به در حسینیه رسیده اند. امام خطاب به اعضای دفتر فرمودند: کارها را بگذارید برای بعد آقایان معطل نشوند.

  • آن روز انگار از آسمان آتش می بارید. آفتاب پرده ای سراسری رویمان کشیده بود و نفس کشیدن را سخت کرده بود. چشمم افتاد به کیسه بادامی که کنار درخت جا خوش کرده بود که پدر لب به سخن باز کرد.

  • اقامه نماز پدر تمام شده است. چشمانم را محکمتر از قبل به هم فشار می دهم. نه خواب هستم نه بیدار. حال بیرون آمدن از رختخواب را ندارم. هوا هنوز تاریک است. کاش نماز صبح را می شد همیشه قضا خواند.

  • شلوغی اطراف باغ توجهم را به خودجلب کرد. جلوتر رفتم و علت را جویا شدم. مردی که فرانسوی نبود اما فرانسه را خوب صحبت می کرد وقتی تعجبم را دید گفت: آیت الله خمینی را می شناسی؟

  • امام خمینی در نامه ای به خانم طباطبایی نوشته اند: شهر شعبان المعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم براى شهر اللَّه. دعاها را گاهى با لقلقه لسان خواندم و از آنها چیزى حاصل نشد در این آخر شهر عرض مى‌ کنم، اللَّهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیِما مَضى‌ مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِیما بَقِىَ مِنهُ

  • طاق نصرت ها و چراغانی ها فضای شهر را متفاوت از همیشه کرده بود. اصلا طاق نصرت یعنی ولادت بقیه الله الاعظم (عج) در راه است. خیابان چهارمردان هم مانند سایر خیابان ها حال و هوای ولادت به خود گرفته بود که یکباره...

  • امام یک عمر برای خدا گام برداشته بود و وقتی اینچنین باشی خدا همه موهبت ها را نصیبت می کند. ایشان مقید به اعمال مستحبی بودند از جمله آنها اعمال ماه رجب بود. خانم طباطبایی روایتی دارند که به عمل مستحبی ای که امام مقید به انجامش بودند، پرداخته است.