ناطق نوری گفت: بسیاری به امام خمینی(س) می گفتند که در این شرایط به کشور نیاید چرا که ممکن است هواپیمای حامل امام را بربایند، منفجر کنند و یا جای دیگری بنشانند. اما ایشان با اتکا به خداوند فرمودند که من به مردمم قول دادم که در اولین فرصت به حضورشان برسم و اگر بناست بمانم با ملت می مانم و اگر بناست بمیرم با ملت می میرم.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری در مراسم گرامیداشت سالروز ورود حضرت امام (س) به کشور که امروز در ترمینال شماره یک فرودگاه مهرآباد برگزار شد، ضمن تبریک و گرامیداشت سالگرد ورود امام خمینی به خاک وطن اظهار کرد: در 36 سال پیش در همین سالن فرودگاه مهرآباد برنامه هایی از سوی کمیته استقبال از امام که پایگاه آن در مدرسه رفاه بود، سازماندهی شده بود که رأس این کمیته جامعه روحانیت مبارز تهران مدیریت می کرد و دوستانی که جمعی از آنها از دنیا رفته اند همچون مرحوم شهید مطهری، شهید بهشتی، مهندس بازرگان که همه در آن روز نقش مهمی داشتند، حضور فعال داشتند.
حجت الاسلام ناطق نوری ادامه داد: همه ما با هم در کمیته استقبال امام برنامه ریزی های گسترده ای برای هر چه بهتر برگزار شدن این ورود تاریخی و به سلامت رسیدن ایشان به مقصد داشتیم چون در آن زمان طلبه جوانی بودم و بیکار نمی نشستم، مدیریت سالن فرودگاه مهرآباد یعنی همین جا را به دست گرفتم و به همه تأکید کردم تا نظم را رعایت کنند اما به محض ورود امام به سالن تمام برنامه ریزی های ما بهم ریخت و همه به دور امام جمع شدند. خانمی به من گفت شما که از صبح می گویید نظم را رعایت کنید. همین دوستان خودتان ـ روحانی ها ـ نظم را بر هم زدند. امام خمینی(س) در همان پایین در هواپیما صحبت کوتاهی کردند سپس با ماشین بلیزر آبی که رانندگی آن برعهده محسن رفیق دوست بود ایشان را راهی بهشت زهرا کردیم.
ناطق نوری در ادامه بیان خاطرات لحظات ورود امام خمینی به کشور با اشاره به هوشمندی امام در تصمیم گیری های مهم افزود: امام خمینی(س) به عنوان رهبر یک انقلاب در شرایطی به کشور آمد که رهبران گذشته و دولت بختیار سر کار بود. برخی به ایشان می گفتند که در این شرایط به کشور نیاید چرا که ممکن است هواپیمای حامل امام را بربایند، منفجر کنند و یا جای دیگری بنشانند. اما ایشان با اتکا به خداوند بدین مضمون می فرمودند که من می خواهم با مردمم باشم و باید در اولین فرصت به حضورشان برسم و اگر بناست بمانم با ملت می مانم و اگر بناست بمیرم با ملت می میرم.
ناطق نوری ادامه داد: در شرایطی که رژیم شاه هنوز در کشور بود، امام وارد کشور شد. ایشان را برای سوار شدن به اتومبیل همراهی کردیم. یکی از آقایان ملی گرا که مسئول هماهنگی در آن دولت و آمدن امام بود و انصافا زحمت کشیده بودند، در ماشینی که قرار بود امام سوار آن شود با بی سیم در صندلی عقب نشست. امام به او فرمودند تشریف بیارید پایین که آن آقا در جواب گفت برنامه دست ما است اما امام تاکید کردند تشریف بیاورید پایین. نکته و هوشمندی امام در اینجا بود که حواسش جمع بود تا هیچکس از این موقعیت بهره برداری نکند. خود امام جلوی اتومبیل سوار شد و حاج احمد آقا در صندلی عقب ماشین نشستند و راننده هم آقای رفیق دوست بود.

وی ادامه داد: من یک پیکان مدل 52 داشتم. صبح نزدیک بیمارستان 1000 تختخوابی که این روزها به نام امام خمینی نامگذاری شده است گذاشتم تا زمان بازگشت امام راحت به وسیله نقلیه برسم. آن زمان جیپ های توانیر مجهز به بی سیم بودند و قرار بود از قبل بگویند که در خیابان های تهران چه می گذرد و تا مسیر بهشت زهرا برنامه ها را مدیریت کند. من با یکی از همین چیپ ها مسیر را طی کردم. کمیته استقبال از امام 70 هزار نیروی انتظامات داشت که همه بازوبند داشتند. وقتی وارد بهشت زهرا شدیم ماشین امام در عقب، صدا و سیما در جلو و من هم جلوتر از همه اینها در جیپ توانیر بودم.
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه سخنرانی خود افزود: شب قبل از ورود امام خمینی اعضای کمیته استقبال در یک اتاق جمع بودیم. شهید مطهری هم بود. در راهروی ساختمان کسی رد می شد و به گوش من اسمی از هلی کوپتر چیزی که تا آن لحظه نمی دانستم چیست. امام در مسیر بهشت زهرا هر لحظه می خواست از ماشین پایین بیاید اما ما قفل مرکزی را زدیم تا ایشان در را باز نکنند.در این فاصله هلی کوپتر نظامی 214 به سمت ماشین امام آمد و ازدحام جمعیت مانع نشستن هلی کوپتر می شد. برای هدایت ماشین به نزدیک هلی کوپتر تلاش می کردیم اما عده ای از جمعیت ماشین را به عقب و عده ای آن را به جلو می کشیدند. من روی کاپوت ماشین ایستادم. آن زمان هم که نمی دانستم هلی کوپتر چیست و نمی دانستم هر آن ممکن بود پره های هلی کوپتر سر من را بزند. درب ماشین هم آنجایی که امام نشسته بود، قفل بود. راننده هم بی هوش شده بود. امام را از سمت راننده بیرون آوردیم و خلبان هلی کوپتر سرگرد نیروی هوایی بود و اصرار می کرد که ما بخاطر ازدحام جمعیت نمی توانیم بلند شویم. از طرفی هم حکومت دست بختیار بود و ما نمی دانستیم به این آقای سرگرد اعتماد کنیم یا نه. به او گفتیم ما نمی دانیم باید بلند شوی. انگار آن روز فرمانده من بودم. پس از آن به داربست رسیدیم. امام خمینی با آن کهولت سن خم شد و از زیر داربست عبور کرد و به جایگاه خود آمدند و همان سخنرانی معروف را ایراد کرد.

گفتنی است در این مراسم که همراه با اجرای قطعات موسیقی با هنرمندی محمد اصفهانی و اجرای سرودهای انقلابی دوران انقلاب بود، آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی، دکتر علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، دکتر آخوندی وزیر مسکن، راه و شهرسازی، ، سید محمود دعایی، خانم فریدون همسر رییس جمهور، همسر وزیر اطلاعات، نعیمه و مرتضی اشراقی از نوادگان امام خمینی نیز حضور داشتند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.