پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

به بهانه مخالفت با اکران فیلم «خانه پدری»

کدام فیلم را ببینیم اگر فیلم کیانوش عیاری را نبینیم؟

به گزارش جماران، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:

اکران محدود فیلم «خانه پدری» ساخته «کیانوش عیاری» نیز تندروهای فرهنگی را راضی نکرده و جز به توقف اکران آن رضایت نمی دهند و چه بسا هنگام انتشار این مطلب همین چند سینما هم نمایش این فیلم را متوقف کرده باشند.

اما مگر داستان این فیلم چیست؟ قتل ناموسی در یک خانواده متعصب و نه مربوط به امروز و دیروز که پریروز و ده ها سال قبل.

البته که می توان با یک فیلم مخالف بود و می توان و باید که یک فیلم را نقد کرد. اما چرا باید با اصل نمایش فیلمی که همه مراحل قانونی تولید و اکران را طی کرده به صرف نپسندیدن خودمان مخالفت کنیم و اکران محدود در چند سینمای معدود را هم برنتابیم؟ ( البته شرط سنی برای تماشاگران باید رعایت شود). اما چرا کمیسیون فرهنگی مجلس این گونه وارد مصادیق می شود؟ این فیلم مگر چه آسیبی به ایمان و دیانت مردم می زند؟

آیا صرف ظاهر مذهبی و تعصب شدید شخصیت اصلی داستان برای نفی فیلم، کافی است؟ با این منطق فرض کنیم کارگردانی بخواهد فیلمی درباره گروه داعش بسازد. رهبران و فعالان این گروه بنیادگرا را چگونه باید تصویر و ترسیم کند؟ آیا آنان نماز نمی خوانند و ظاهر مذهبی ندارند؟ اگر در فیلم این صحنه ها را نمایش دهند به ایمانیات مردم توهین شده است؟

چرا راه دور برویم؟ مگر مولای متقیان امام علی ع را چه کسی به شهادت رساند؟ جز یک فرد متعصب با ادعای تدین اما از نوعی که دکتر محقق داماد آن را «جهل مقدس» لقب داده است.

این فیلم را ندیده ام - مثل منتقدانی که غالبا ندیده اند!- ولی از اصل نمایش یک فیلم با مجوز دفاع می کنم و ندیده می دانم که کیانوش عیاری کار بد نمی سازد. جایگاه او چنان است که «دانشمند سینما» لقب گرفته است. اواستاد بی نظیر بازی گرفتن از نابازیگران است.

هیچ کس به اندازه او نمی تواند در سینمای ایران، جمعیت انبوهی از مردمان عادی را در یک فیلم سامان دهی کند. این یک ادعا و گزافه گویی نیست. کافی است فیلم «روز باشکوه» را بار دیگر تماشا کنید.(5 بار دیده ام و هر بار بیشتر حیرت کرده ام. فیلم همه کس فهم و روانی است و روشنفکرانه و فستیوالی هم نیست).کارگردان یک جمعیت انبوه را به گونه ای مدیریت می کند که انگار این فیلم واقعی و مستند است.

با این اوصاف می توان بر چند نکته انگشت گذاشت:

اول این که حق آقای مرتضی آقا تهرانی و حق هر نماینده و شهروند دیگری است که از فیلمی و کتابی و تئاتری و موسیقی یی خوشش بیاید یا نیاید. اما عموم مردم نمی توانند سلیقه خود را با آنان هماهنگ کنند. فیلم، یک محصول فرهنگی است و هر فیلمی که مجوزهای قانونی را کسب کرده حق اکران دارد. بدیهی است که سه مقوله خشونت عریان، روابط جنسی و اباحه گری همچنان موضوعات ممنوعه اند و خود کارگردانان نیز رعایت می کنند. اما جزییات را نمی توان با هرسلیقه ای هماهنگ کرد.

این مثال را جای دیگر هم آورده ام که حتی فتوای حرام بودن استعمال سیگار از جانب یکی از مراجع تقلید موجب تعطیل شرکت دخانیات جمهوری اسلامی ایران و توقف واردات قانونی سیگار نشده و تنها مقلدین ایشان به آن فتوا عمل می کنند وبرای دیگران طبعا الزام آور نیست.

شاید گفته شود که این قیاس مع الفارق است زیرا با ایمان مردم و سلامت روح آنان سر و کار ندارد اما دولت، مسوول سلامت جسم هم هست و به همین خاطر این روزها وزیر بهداشت از مراکز مختلف جایزه می گیرد و ستایش می شود. ضمن این که نظارت های لازم نیز اعمال شده است و اکنون تنها بحث سلیقه و پسند شخصی مطرح است اگر انگیزه سیاسی در کار نباشد.

دوم: این روزها بحث هک شبکه شرکت سونی پیکچرز به خاطر فیلم «مصاحبه» مطرح است که چون در آن شخصیت رییس حکومت کره شمالی هجو شده به این شبکه حمله سایبری و تهدید کرده اند اکران نکند. اما فیلم بر روی یوتیوب - شبکه اینترنتی نمایش فیلم- قرار داده شد و تنها درهمان یک ساعت اول 200 هزار بازدید کننده داشته است.

این واقعیت به معنی آن است که فیلم تولید شده به هر حال دیده خواهد شد. روی پرده سینما نه روی اینترنت یا وسایل دیگر و تنها در این میان تولید کننده و کارگردان را از منافع مادی محروم و حساسیت بی دلیل ایجاد می کنیم.

سوم این که یک فیلم تنها یک فیلم است. داستان آن زاده ذهن نویسنده و خودِ کار نیز محصول هنر کارگردان و هر قدر هم اشارات واقعی داشته باشد در عالم واقع وجود ندارد.

در این فیلم مهدی هاشمی و برادرش «بازی» می کنند. بازی در دنیای خیال را نباید به عرصه سیاست که میدان واقعیت هاست کشاند. از کارگردان و تسلط او گفتیم. مهدی هاشمی نیز چنان است و نیاز به توصیف ندارد؛ یک بازیگر تمام عیار. جلوگیری از اکران و حتی نمایش محدود، محروم کردن مردم از یک لذت ناب هنری است. آن هم در روزگاری که هجوم شبکه های ماهواره ای سلیقه عمومی را نازل کرده است.

وجه چهارم هم این است که سینماگر مورد علاقه کمیسیون فرهنگی نیز در فیلم خود گاه افراد مقدس مآب را دستمایه طنز ساخته ولی اعتراضی برنخاسته است. ظاهرا این که چه کسی فیلم می سازد هم مهم است و شاید گناه کیانوش عیاری این باشد که گمان می کنندبرادریِ خود را به اثبات نرسانده است.

نکته پنجم هم این است که اگر کسانی می خواهند ثابت کنند با استقرار دولت روحانی اتفاق خاصی نیفتاده و در بر همان پاشنه می چرخد که می چرخیده و زور آنان می چربد ایا رواست یک فیلم را دست مایه این رقابت ها کنند؟ مارسل پروست - خالق رمان عظیم در جست و جوی زمان از دست رفته - می نویسد: مردم نویسنده و خالق یک اثر هنری را تحسین می کنند اما نمی دانند که خلق این کار به قیمت چه بی خواب کشیدن ها و چه رنج بردن ها و چه انگشت تاول زدن ها صورت پذیرفته است. آیا هیچ به رنج و انرژی و عمری که برای تولید یک فیلم صرف می شود اندیشیده اند و این که این گونه مواجهه ها تا چه حد بر روح و روان هنرمند اثر منفی می گذارد؟

آقایان! کیانوش عیاری یک نام نیست. یک برند است. آثار او یکی از یکی درخشان تر و تامل برانگیزترند. سینمای ایران به فیلم هایی چون «آبادانی ها» و «بودن یا نبودن» می بالد و در تلویزیون هم سریال های ماندگار ساخته است و «هزاران چشم» و «روزگار قریب» در این شمارند.

راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیزاین نیست که کارگردان متعهد و مردمی را برانیم تا مردم به جای فیلم ایرانی پای سریال های جم و فارسی وان بنشینند. راه این است که مردم را با سینما و با تلویزیون آشتی دهیم. اگر فیلم کیانوش عیاری با این سابقه قابلیت پخش ندارد فیلم چه کسی دارد؟

وجه شگفت آور قضیه اما این است که چرا سلیقه مردم با کسانی که به عنوان نماینده مردم در امور دولت دخالت و با اکران مخالفت می کنند این قدر متفاوت است؟ قاعدتا مردم باید تبعیت کنند و فیلم را نبینند اما چرا همین اظهار نظرها انگیزه استقبال فراوان از فیلم شده است؟! البته اگر هنوز امکان تماشا باشد. این تعارض نشان می دهد یک جای کار اشکال دارد. ندارد؟!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.