امام رضا (ع) کسی است که او را سلطان ایران و شاه خراسانش میخوانند، سلطانی باعظمت که پس از رحلتش، عظمتاش بیشتر و بیشتر نمایان شد و اکنون پس از گذشت بیش از هزار و دویست سال، همچنان همان سلطنت و عظمت را داراست.
به گزارش جماران به نقل از شفقنا، یکی از بهترین توشههایی که میتوان در این مناسبتها از زندگی امامان (ع) فرا گرفت، مرور بر اخلاقیات ایشان است که خوشبختانه، عالمان و محدثان شیعه، با عنایت به این مهم، در حد توان، به ثبت لحظات حساس زندگی آنان و فرمایشاتشان در این عرصه پرداختهاند. در این یادداشت کوتاه بهمناسبت، اشارتی به چند روایت اخلاقی در بارهی تواضع حضرت رضا علیه السلام خواهیم داشت.
زمانی که امام رضا (ع)به عنوان ولیعهد در خراسان زندگی میکرد، موقعیت سیاسی مهمی داشت و مورد احترام خاص و عام بود. ایشان به عنوان جانشین خلیفهی وقت شناخته میشد و طبیعی بود که مردم، به آن حضرت احترام میگذاشتند.
این علاوه بر آن بود که عظمت حضرت، تنها به دلیل عنوان ولایتعهدی نبود به طور معمول در چشم مردم اعتباری دارد، بلکه به عنوان سرآمد خاندان پیامبر (ص) و بزرگ سادات و امامی عالم از میان اهل بیت، این موقعیت را داشت که در هر لحظه میتوانست صدها بلکه هزاران نفر را در اطراف خود گرد آورد. مردم او را زبدهترین فردی میدانستند که از نسل رسول اکرم (ص) باقی مانده است. شاهدش، همان اتفاقی است که در وقت ورود به شهر نیشابور رخ داد، و عالم و عامی برای دیدن حضرتش صف کشیدند و قلم به دست نشسته و ایستاده منتظر بودند روایتی از زبان حضرت بشنوند، و شاهد دیگرش آن که قرنها پس از رحلت آن بزرگوار، خراسانیان شیعه وسنی از عالم و عامی به زیارتش میشتافتند.
اما همین امام، با این اعتبار دینی و اجتماعی و سیاسی، بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسندهی مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است.
ابن شهر آشوب مینویسد: حضرت رضا علیه السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود - و ایشان را نمیشناخت - از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده، به اصطلاح امروزه پشت او را کیسه بکشد.
حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را میشناختند آن مرد را در بارهی امام رضا (ع) آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود (مناقب ابن شهرآشوب: 2/412).
این رویهی همهی چهرههای برجستهی خاندان پیامبر(ص) بود. در روایتی آمده است که در وقتی که امام صادق علیه السلام وارد حمام شد، صاحب حمام، ، از آن حضرت پرسید: اجازه میدهید حمام را برای شما خلوت کنم؟ حضرت فرمود: نیازی به این کار نیست. مؤمن سبکتر از این چیزهاست (مستدرک سفینة البحار: 2/433).
این رفتار امام رضا علیه السلام است که پست مهم سیاسی هم دارد و از مقام معنوی بالایی هم برخوردار است که یک نمونهی آن را در نقل زیر میتوان مشاهده کرد:
شیخ صدوق در روایتی نقل کرده است که وقتی حضرت رضا (ع) وارد حمامی شدند که در زمان ایشان به حمام الرضا شهرت داشت، آن اندازه عزیز بود که پس از غسل آن حضرت در آن حمام و اقامهی نماز ظهر و بیرون رفتن از انجا، مردم به حمام رفته از آن آب بهره میگرفتند (مسند الامام الرضا - ع - 1/57)
از امام رضا علیه السلام در بارهی تواضع و حد آن پرسش شد. حضرت فرمود: تواضع مراتبی دارد. از جمله آن که انسان قدر و منزلت و اندازه خود را بشناسد و همان جا و در همان حد متوقع باشد، آن هم با قلب سلیم و آرام. رفتارش هم با دیگران آن چنان باشد که دوست دارد چنان با او رفتار کنند. اگر بدی هم دید با نیکی پاسخ دهد. خشمش را هم بتواند رام خویش سازد. از دیگران هم درگذرد. و البته خداوند نیکوکاران را دوست دارد (مسند الامام الرضا - ع - 1/273).
این که امام تأکید دارد رفتارش با قلب سلیم باشد، شاید به این معناست که مبادا انسان وقتی تواضع میکند در این باره به خودش فشار بیاورد. این فشار خود یک حس طلبکاری در انسان پدید میآورد و فکر میکند اگر فلان جا تواضع کرده، این جا دیگر وقت تکبّر فرا رسیده است. تواضع ریاکارانه هیچ ارزشی ندارد.
امام رضا (ع) برخوردهای مشاجرهآمیز را که از سر خودخواهی و بزرگبینی است مردود دانست و فرمود چنین رفتارهایی سبب برآمدن غرور و از میان رفتن عزّت انسانی میشود (امالی الطوسی: 2/96).
این را هم بیفزاییم که اگر سادهزیستی و انزوا ـ که گاه با تواضع اشتباه گرفته میشود ـ بوی تصوف بدهد، مورد انکار ائمه اطهار (ع) قرار میگیرد. به همین دلیل گاه روایاتی دیده میشود که ائمه در دورههای خاصی لباسهای شیک میپوشیدند. اما به طور طبیعی تواضع و سادهزیستی یک اصل بود.
معمر بن خلاد میگوید: از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: به خدا سوگند اگر بر سر کار آیم، غذای ساده خواهم خورد و لباس ساده و خشن خواهم پوشید. آن گاه حضرت به این وصیت پیامبر (ص) به ابوذر استناد کردند که حضرت به وی فرمود: من لباس زمخت میپوشم و روی زمین مینشینم و انگشتانم را میلیسم و بدون زین سوار بر الاغ میشوم و کسی را هم پشت سرم سوار میکنم. آن گاه فرمود: ای اباذر! البس الخشن من الباس و الصفیق من الثیاب لئلا یجد الفخر فیک مَسلکا. این ابوذر! لباس زمخت و ساده بپوش تا فخرفروشی در تو راه نیابد. (مکارم الاخلاق: 131).
ابراهیم بن عباس در باره اخلاقیات امام رضا علیه السلام میگوید: زمانی که حضرت خلوت میکرد و سفرهی غذا پهن میشد تمامی خدمتکاران را بر سر سفره مینشاند و با آنان غذا میخورد. (مسند الامام الرضا علیه السلام: 1/45). دیگری نقل میکند که در مسیر خراسان که بودیم سفره پهن شد و حضرت خدمتکاران سودانی را هم بر سر سفره نشاند. من اعتراض کردم. حضرت فرمود: خدای ما یکی است. مادر و پدر ما هم یکی است و پاداش به اعمال ما خواهد بود. (روضة الکافی: 230).
البته امام نظیف بیرون میآمد و چنان نبود که هیچ گاه از لباس تمیز و شیک استفاده نکند. ابوعباد گوید: امام در تابستان روی حصیر مینشست و در زمستان روی پوست و لباس زمخت میپوشید و وقتی در برابر مردم ظاهر میشد لباس تمیز و شیک داشت. (عیون اخبار الرضا علیه السلام : 2/178).
آیا برای جوانان این مرز و بوم داشتن این آرزو که امیران و حاکمانشان تواضع بورزند و از سر تواضع با تودهها همراه باشند و در ادارهی امور انتقاد دیگران را بشنوند و عنداللزوم به مشورت بنشینند و پیران باتجربه را حرمت نهند و دست از تکبر و خودخواهی و غرور بردارند و از گذشتگان عبرت گیرند، عیب است؟
این درسی است که میتوان و باید از امام رضا (ع) آموخت، امامی که او را سلطان ایران و شاه خراسانش خوانند، سلطانی با عظمت که پس از رحلتش، به عکس دیگر سلاطین، عظمتاش بیشتر و بیشتر نمایان شد و اکنون پس از گذشت بیش از هزار و دویست سال، همچنان همان عظمت را داراست.