امام حسن علیه‌السلام، گرچه به دلیل ضعف سپاه خویش، نتوانست لشکر معاویه را شکست دهد، اما به روشنی توانست پرده از چهره مزورانه معاویه بردارد و نفاق او را آشکار سازد.

به گزارش جماران به نقل از مجله مهر، امام حسن مجتبی علیه‌السلام، که در نیمه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد، در حالی در ۳۷ سالگی به امامت رسید، که سرزمین‌های اسلامی روزگار تنگ و ناگواری را از سر می‌گذارندند.

امپراتوری روم شرقی، که ضربه‌های سختی از سپاهیان مسلمان خورده بود، به دنبال فرصتی برای دست‌اندازی به خاک و مال و جان مسلمانان بود. مردمان عراق و حجاز و یمن نیز پس از جنگ‌های پی‌درپی جمل و صفین و نهروان، از جنگ خسته شده بودند و مایل به خداحافظی هر چند کوتاه‌مدت با شمشیرهای‌شان بودند.

همه آنچه پیش از امامت امام حسن علیه‌السلام رخ داده بود، جامعه عراق و حجاز را به سرزمینی پراکنده با گروه‌هایی مخالف و متضاد تبدیل کرده بود و نشانی از وحدت و یکپارچگی در آن نمانده بود. و این تشتت و پراکندگی، حتی تا قلب سپاه امام مجتبی نیز رسوخ کرده بود. چنانکه شیخ مفید، سپاه امام را شامل ۵ گروه مختلف می‌داند که تنها یکی از این گروه‌ها، «شیعیان و پیروان امیرمومنان علیه‌السلام» بودند، و ۴ گروه دیگر، خوارج، افراد سودجو و دنیاپرست، مرددها و شکاک‌ها و نیز گروهی که تنها از روی تعصب‌های قبیله‌ای و عشیره‌ای، همراه سپاه امام حسن علیه‌السلام شده بودند.

آغاز جنگ؛ کارشکنی و اخلال و تهدید به ترور

به رغم همه این تنگناها، پس از آنکه اخلال معاویه در حکومت امام حسن علیه‌السلام فزونی گرفت و نامه‌نگاری‌ها و انذارها و موعظه‌های امام اثری در معاویه نکرد، امام به روشنی سخن از آغاز جنگ در صورت ادامه این حرکات گفت؛ که اگر معاویه در برابر خلافت بحق و مشروع وی تسلیم نشود و دست از اخلال و کارشکنی و ضربه به حوزه اسلام و مسلمانان و مال و جان آنان برندارد، با وی جنگ آغاز خواهد کرد.

معاویه اما پس از نامه‌نگاری‌ها و پیام‌های امام برای بر حذر داشتن او از فتنه‌انگیزی و کارشکنی، در نامه‌ای فرزند پیامبر را تهدید به ترور کرد. پس از آن بود که امام حسن علیه‌السلام، در مسجد کوفه با مردم سخن گفت و آنها را برای جهاد آماده کرد. سپس از مردم خواست در «نخیله» حضور یابند و برای ایستادن در برابر سپاه معاویه آماده شوند.

گرچه مردم کوفه تمایل چندانی به حضور در جنگی دوباره نداشتند، اما فریادهای عدی بن حاتم طایی، قیس بن سعد بن عباده انصاری، معقل بن قیس ریاحی و زیاد بن صعصعه تمیمی، شور و شوق مردم را زنده کرد. پس از سه روز توقف در نخیله، سپاهی ۱۲ هزار نفری آماده شد. امام، عبیدالله بن عباس را فرمانده لشکر ساخت و قیس بن سعید و سعید بن قیس را مشاور او قرار داد و به آنها دستور داد تا به موازات «فرات» به «شینور» و از آنجا به «شاهی» در نزدیکی «قادسیه» و سپس فلوجه بروند و در «مَسکِن» اردو بزنند. اما به عبیدالله تاکید کرد که پیوسته از وضع دشمن به ایشان اطلاع دهد و تا زمانی که معاویه اقدام به جنگ نکرده، عبیدالله آغازگر نباشد.

یورش مردم به خیمه و زخمی کردن امام

امام حسن علیه‌السلام در چنان شرایط دشواری به خلافت امت اسلامی رسید و مردم عراق با او بیعت کردند، که وقتی پس از فرستادن سپاهیان خویش به سوی «مسکن» برای ایستادن در برابر لشکر معاویه، خود به سوی مدائن شتافت و شب در ساباط بیتوته کرد و صبح در میان یاران خویش خطبه‌ای در ترجیح وحدت در برابر تفرقه و برتری خیرخواهی در برابر کینه‌توزی بر زبان جاری کرد، به شدت مورد هجوم یاران خویش قرار گرفت و کار چنان بالا گرفت که ابوالفرج اصفهانی و شیخ مفید نوشته‌اند: مردم پس از آنکه حدس زدند امام قصد صلح دارد، به خیمه ایشان هجوم برده و اسباب و وسایل حضرت را غارت می‌کنند. تا جایی که حتی جانماز ایشان را از زیر پای‌شان می‌کشند و مردی با امام درگیری فیزیکی پیدا می‌کند.

ماجرای دردناک یورش اهالی ساباط به امام حسن اما به همین جا ختم نشد و پس از آنکه یاران نزدیک امام، ایشان را از مردم خشمگین دور می‌کنند و به جای دیگری می‌برند، مردی از خوارجیان به نام جراح بن سنان ازدی در حالی که فریاد کشید که «تو همانند پدرت کافر شده‌ای»، با خنجری به امام حسن علیه‌السلام حمله کرد و پای ایشان را زخمی کرد.

در همین حال عبیدالله بن عباس و سپاه ۱۲ هزار نفری‌اش به «مسکن» رسیدند و در برابر لشکر ۶۰ هزار نفری معاویه ایستادند. جنگ آغاز شد، اما معاویه با دفاع دلاورانه سپاهیان عبیدالله مواجه شد. پس از آن و با فرا رسیدن شب، معاویه مزدوران خویش را به سوی عبیدالله فرستاد و برای او پیغام فرستاد که حسن بن علی تصمیم به صلح دارد، اما فرمانده لشکر امام حسن، این خبر را باور نکرد.

کسی که با یک میلیون درهم فریب نخورد!

معاویه از سوی دیگر تلاش کرد با انتشار سریع اخبار حمله به امام حسن علیه‌السلام، سپاه عراق را دلسرد و افسرده کند و به موازات آن، چنانکه در تاریخ یعقوبی آمده، ابتدا یک میلیون درهم برای قیس بن سعد فرستاد تا او را با خود همراه کند. قیس بن سعد اما مال را پس فرستاد و به معاویه پیغام داد: آیا مرا در برابر دینم فریب می‌دهی؟ معاویه این بار یک میلیون درهم را برای عبیدالله بن عباس فرستاد و او، با ۸ هزار نفر از سپاه خود به سوی معاویه شتافت.

قیس بن سعد پس از خیانت عبیدالله، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و در برابر سپاه شام ایستاد. اما سپاه، بیش از دچار تشتت و بی‌مایگی شده بود که بتواند در برابر معاویه و حیله‌ها و شمشیرهایش بایستد.

و سرانجام صلح پیروزمندانه...

در طول تاریخ، می‌توان وقایعی مشابه یافت؛ از صلح حدیبیه که با هدف جلوگیری از توطئه مشرکان برای نابود کردن مسلمانان انجام شد و در حالی که پیامبر با بیش از هزار نفر از یاران خویش به قصد ادای مناسک عمره به سوی مکه می‌رفتند، با امضای صلحنامه‌ای از ورود به مکه در آن سال منصرف شدند، تا جنگ صفین که پس از تفرقه و پراکندگی مأیوس‌کننده‌ای که در سپاه امام علی علیه‌السلام روی داده بود، امیرالمومنین چاره‌ای جز تن داده به حکمیت و ترک چنگ ندید و در حقیقت با معاویه مصالحه کرد.

سرانجام همانگونه که معاویه توانسته بود در جنگ صفین، از تشتت و چنددستگی سپاه امام علی علیه‌السلام و بی‌مایگی و جهالت خوارجیان و برخی دیگر بهره ببرد و جنگ را به سود خود تمام کند، با خالی کردن سپاه امام حسن علیه‌السلام، چاره‌ای جز صلح برای خلیفه بر حق نگذاشت. و از همین رو بود که امام حسن علیه‌السلام، بر اساس صلحنامه‌ای، امر حکومت را به طور مشروط، به معاویه واگذار کرد.

در کتاب‌های حدیثی و تاریخی، اسناد مختلف و مواد متفاوتی برای صلحنامه امام حسن مجتبی علیه‌السلام و معاویة بن ابوسفیان نقل شده است. اما کامل‌ترین و مشهورترین صلحنامه، متنی است که در بحارالانوار علامه مجلسی نقل شده است که مضمون آن چنین است:

۱- امر حکومت به معاویه واگذار می‌شود، مشروط به آنکه به کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره خلفای صالح رفتار کند.

۲- معاویه، حق تعیین جانشین ندارد. اگر برای او حادثه‌ای رخ دهد، خلیفه، حسن بن علی است و چنانچه برای حسن حادثه‌ای به وجود آید، خلافت متعلق به حسین بن علی خواهد بود.

۳- باید دشنام و نفرین به امیرالمومنین در قنوت نماز، ترک شود و کسی از او جز به خیر و نیکی یاد نکند.

۴- همه مردم از هر رنگ و نژاد، و در هر کجا که زندگی می‌کنند، خواه شام یا عراق یا حجاز یا یمن باشد، باید از امنیت کامل برخوردار باشند و به خاطر اعمال گذشته، مورد پیگرد قرار نگیرند و به بهانه‌های واهی، بر کسی مزاحمت و خشونت روا نگردد.

۵- یاران و شعیان علی، در هر جا هستند، باید امنیت داشته و به آنان تعرضی صورت نگیرد. جان و مال و ناموس و فرزندان آنان مصونیت داشته و حتی معاویه، از آنان دفاع نماید و اموال غارت شده آنها را به آنان بازگرداند.

۶- نسبت به حسن بن علی و برادرش حسین، و هیچ یک از خاندان اهل بیت، در آشکار و پنهان، توطئه‌ای صورت نگیرد و در هیچ نقطه‌ای از زمین، کسی برای آنان وحشت و ترسی ایجاد نکند.

۷- در حضور معاویه، اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرالمومنین بنامد.

شتاب معاویه در پیمان‌شکنی

جمعیت انبوهی درمسجد کوفه حضور یافته بودند تا شاهد صلح باشند. معاویه در ادامه تبلیغات دروغین خویش، شایع کرده بود که فرزند پیامبر از آن رو امر حکومت را به معاویه واگذار کرده که او را شایسته و لایق خلافت بر مسلمین می‌داند. امام حسن مجتبی علیه‌السلام اما در حضور معاویه و مردم بر منبر نشست و پس از حمد و ثنای الهی، گفت: ای مردم! این را بدانید که معاویه گمان کرده که من او را لایق خلافت دانسته‌ام و خود شایسته این مقام نیستم. این گمان معاویه اساسی ندارد و من بر اساس موازین کتاب خدا و از زبان رسول خدا، برای احراز مقام امامت و خلافت، شایسته‌ترم. به خدا سوگند اگر مردم با من بیعت داشتند و اطاعت می‌کردند و مرا یاری می‌نمودند، آسمان، باران رحمت خود را بر آنان فرو می‌ریخت و زمین به آنان برکت می‌داد. اما اکنون ای معاویه! چه انتظاری از رحمت و عنایت خداوند داری؟

معاویه اما پس از آنکه صلحنامه به امضای خود او، امام حسن مجتبی و جمعی دیگر از کوفیان و شامیان رسید، چنان در عمل بر خلاف آن شتاب کرد که وقتی در اردوگاه «نخیله» نماز جمعه اقامه کرد، در خطبه آن گفت: ای مردم کوفه! به خدا سوگند من با شما نجنگیدم که بتوانید نماز بخوانید و روزه بگیرید و ادای حج کنید و زکات خویش پرداخت کنید؛ زیرا می‌دانستم این کارها را انجام می‌دهید. بلکه جنگ من با شما، برای امارت و حکومت بر شما بود. این نعمت و شوکت را خدا به من عطا کرده، در حالی که می‌دانم شما این را خوش نمی‌دارید. این را هم بدانید که هر خونی در این فتنه ریخته شده، به هدر رفته و هر شرط و قراری هم با حسن بن علی برقرار کردم، زیر پای خود گذاشتم!

فرزند ابوسفیان اما به همین اندازه از زیر پا گذاشتن عهد خویش اکتفا نکرد و پس از این سخنان، از امام علی علیه‌السلام و فرزندش به درشتی یاد کرد و ناسزا گفت. و اینگونه بود که اولین فایده صلح امام حسن علیه‌السلام روشن شد و مردم کوفه از همان ابتدا با گوش خویش شنیدند که معاویه هیچ اعتباری حتی برای عهدنامه‌ای که خود امضا کرده هم قائل نیست.

معاویه اما هزاران بار با نیرنگ و دروغ، به مقابله با شیعیان و محدود کردن و شکنجه و کشتن آنان دست زد. چنانکه حجر بن عدی و ۶ تن از یاران او دستگیر شده و با اتهام الحاد و شورش گردن زده شدند و ادعا می‌شد این اتهام، به امضای ۴۵ نفر از بزرگان کوفه رسیده است که یکی از اینها قاضی شریح بن حارث بوده است. اما شریح در نامه‌ای به معاویه، از جعلی بودن امضاها پرده برداشت و نوشت: گواهی می‌دهم که حجر، مسلمان متقی است، در نماز ثابت‌قدم است، صدقه می‌دهد، روزه را در ماه رمضان به پا می‌دارد و همیشه حج و عمره را برگزار می‌کند. و او مقام والایی در اسلام دارد.

صلح؛ بهترین شیوه برای پرده‌برداری از تزویر معاویه

امام حسن علیه‌السلام، گرچه به دلیل ضعف سپاه خویش، نتوانست لشکر معاویه را شکست دهد، اما به روشنی توانست پرده از چهره مزورانه معاویه بردارد و نفاق او را آشکار سازد. امام علیه‌السلام در سخنی خطاب به ابوسعید، که از اصحاب ایشان بود، گفت: ای ابوسعید! من به همان جهت با معاویه صلح کردم که پیامبر با بنی‌صخره و بنی‌اشجع و مردم مکه در حدیبیه صلح کرد. آنها کفران به تنزیل قرآن بودند و معاویه و یارانش، کافران به تاویل.

امام حسن مجتبی علیه‌السلام سپس به داستان موسی و خضر اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: ای ابوسعید! وقتی که من از جانب خدای تعالی، امام مسلمانان باشم، دیگر نباید مرا در جنگ یا صلح، به نادانی متهم کنید. اگر چه علت و حکمت آن را ندانید. مگر در قرآن نخواندی وقتی که خضر کشتی را سوراخ کرد، و پسری را کشت و دیواری را تعمیر کرد، موسی که علت این کارها را نمی‌دانست، خشمگین شد و چون خضر حکمت آن را بیان داشت راضی و آرام گردید. اکنون هم شما درباره کاری که حکمت آن را نمی‌دانید بر من خشم می‌گیرید. من اگر این کار را نمی‌کردم، حتی یک نفر از یارانم در روی زمین نمی‌ماند.

امام همچنین در پاسخ به مسیب بن نجبه که گفت: سخت در شگفتم از صلح با معاویه، در حالی که ۴۰ هزار مرد جنگی در رکاب شما بود، فرمود: من صلاح شما را در این دیدم که صلح کنم. نخواستم یکدیگر را از دم تیغ بگذرانید. اینکه اکثر شما گمان کرده‌اید ۴۰ یا ۱۰۰ هزار جنگجو آماده جنگ بودند، باعث اشتباه شماست. چرا که من بی‌وفایی اصحاب و یاران خود را دیدم و به مصلحت مسلمین صلح کردم.

فرزند پیامبر، سرانجام پس از امضای پیمان صلح و واگذار کردن حکومت بر مسلمین به معاویه، از کوفه خارج شد و به سوی مدینه شتافت. مومنان و شیعیانی همچون مسیب بن نجبه فزاری، ظبیان بن عماره تمیمی، حارثة بن قدامه سعدی، سعید بن قیس تمیمی، عدی بن حاتم طایی و گروهی دیگر، برای وداع به محضر امام رسیدند و برخی از آنان خواستان ماندن ایشان در کوفه شدند. امام اما فرمود: راهی برای ماندن نیست.

امام حسن به همراه برادرش حسین علیهماالسلام، و سایر خاندان پیامبر، کوفه را ترک کردند و تا پیش از اتمام جمادی الثانی ۴۱ هجرت، وارد شهر پیامبر شدند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.