پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

اسلام مستضعفین و جایگاه سازمان بهزیستی در گفت و گوی اختصاصی جماران با رییس انجمن مددکاری ایران/

حوزه اجتماعی دغدغه سیاست گذاران نیست/مددکاران در هیچ یک از پست های مدیریتی سازمان بهزیستی حضور ندارند!

برای هیچ یک از طرح ها، برنامه و سیاست گذاری ها حتی در حوزه اجتماعی پیوست اجتماعی و فرهنگی که به بررسی آثار آن طرح و سیاست گذاری در حوزه اجتماعی بپردازد، ارائه نمی شود.

جماران ـ زهره علی حسینی: اگر در نظر داشته باشیم که مفهوم اسلام مستضعفین و دغدغه رنج ها و دردهای محرومان و مستضعفان کشور، یکی از انگیزه های بنیادین امام خمینی در انقلاب اسلامی و از مهمترین سیاست های مورد نظر ایشان در معماری بنیاد های نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ روشن است که ارتقای جایگاه سازمان بهزیستی به عنوان متولی مددکاری اجتماعی، یکی از مهمترین معیارهایی است که بدون آن هرگز نمی توان از یک سیاست گذاری عمومی مبتنی بر خط امام سخن گفت.
واقعیت این است که جایگاه سازمان بهزیستی در فرآیند رفع محرومیت و استضعاف به اندازه ای راهبردی و پراهمیت است که می توان آن را شاخصی برای سنجش میزان پای بندی یک دولت به عدالت اجتماعی و خط امام دانست. اما واقعیت و عملکرد دولت ها در این زمینه چگونه بوده است؟

آنچه در پی می آید نخستین بخش گفت و گوی خبرنگار جماران با دکتر سید حسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاری اجتماعی ایران است. وی در نخستین بخش سخنان خود به تشریح وظایف، شناخت، وضعیت و جایگاه مددکاری اجتماعی به عنوان یک رشته تخصصی در جهت رفع استضعاف، در سیاست گذاری پرداخته و می گوید: من با اطمینان خاطر می گویم که در هیچ یک از پست های مدیریتی سازمان بهزیستی کشور فردی با تخصص مددکار اجتماعی قرار نگرفته است.
دلیلش هم این است که معمولا حوزه اجتماعی دغدغه سیاست گذاران نیست. دیگر آنکه سازمان هایی که مددکاری و مددکاران در آن ها حضور دارند، هنوز نتوانسته اند به خوبی ظرفیت های مددکاری اجتماعی را بشناسند و از آن استفاده کنند.

مددکاری اجتماعی از چه سالی در حیطه فعالیت ها و مسوولیت های دولت در ایران جای گرفته است؟
طول عمر رشته مددکاری اجتماعی در ایران به سال 37 باز می گردد. قبل از انقلاب تقریبا 15 مرکز و نهاد درگیر حوزه رسیدگی به آسیب های اجتماعی آن زمان بودند که فعالیت های مددکارانه انجام می دادند. بعد از انقلاب تمام این سازمان ها و مراکز در سازمانی به اسم بهزیستی ادغام و زیر نظر وزارت بهداری آن زمان به عنوان معاونت وزارت بهداری مشغول به فعالیت شدند. در نهایت قانون تشکیل سازمان بهزیستی در مجلس مصوب شد و این سازمان از وزارت بهداری آن زمان مستقل گشت.
سازمان بهزیستی در کنار مراکز دیگر مثل کمیته امداد امام خمینی، بنیاد شهید و بنیاد مستضعفان در پی تأکیدات فراوان امام خمینی بر محرومیت زدایی، علاوه بر خدمت گذاری و تأمین نیازهای خانواده های ایثارگران، مشغول به فعالیت شدند. همیشه سازمان بهزیستی و دیگر مراکز پیش گفته خانه مددکاران اجتماعی بوده است. اوایل انقلاب ارتباط مددکاری با چند سازمان تخصصی تر مثل بهزیستی، کمیته امداد، وزارت بهداری و سازمان زندان ها خلاصه شده بود، اما در حال حاضر این حوزه با نهاد و سازمان های زیادی در ارتباط است.

سابقه انجمن مددکاری در ایران به چه سالی با می گردد؟
هر تشکلی در ایران یک اساس نامه ای دارد. انجمن مددکاری اجتماعی در ایران تقریبا 53 سال سابقه کار دارد. یعنی از سال 42 مددکاری کانون داشته که بعد از انقلاب به انجمن اسلامی و در نهایت به عنوان انجمن مددکاری اجتماعی کار می کند. این انجمن یک تشکل غیر دولتی است که برای اعضای خود خدماتی را ارائه می کند.

انجمن مددکاری اجتماعی در سیاست گذاری های کلان کشور چه جایگاهی دارد؟
در سه یا چهار سال گذشته انجمن جایگاه رفیع و قوی تری در کشور پیدا کرده است. طبیعتا این نافی خدمات گذشتگان نیست چرا که با پایه گذاری و زحمات های آنها انجمن تا امروز ادامه پیدا کرده است. اما در حال حاضر در حوزه سیاست گذاری در بخش اجتماعی به طور قطع فعالترین انجمن مددکاری اجتماعی است.!S1!

چرا انجمن مددکاری را فعالترین انجمن در حوزه سیاست گذاری می دانید؟
در حال حاضر این انجمن با مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولت، مرکز پژوهش ها و تقریباً تمامی مراکز تاثیر گذار ارتباط دارد. ما 16 کار گروه تخصصی داریم که این کار گروه ها، برای حضور در سیاست گذاری در حوزه های مرتبط با تخصصشان فعالیت می کنند. همچنین برای اینکه بتوانیم با استان و شهرستان های سراسر ایران رابطه برقرار کنیم شعبات استانی ایجاد کرده ایم. علاوه بر این عضو فدراسیون جهانی نیز شده ایم. و اینکه با هدف تاثیر گذاری در سیاست گذاری کشور، گزارش های ادواری از وضعیت ایران در حوزه اجتماعی را در زمان های مشخص اعلام می نماییم.

جایگاه مددکار و مددکاری اجتماعی را چگونه توصیف می کنید؟
متاسفانه مددکاری جایگاهی که باید را در کشور به دست نیاورده است. وقتی یک رشته تحصیلی تا مقطع دکتری دانشجو می پذیرد به این معنا است که یک رشته تخصصی است. بر این اساس مددکاری اجتماعی یک رشته تخصصی است که توانایی و کارکرد های منحصر به فرد و مختص به خود را دارد. اما متاسفانه این رشته با 53 سال سابق علمی در کشور هنوز نتوانسته جایگاه متناسب با تخصص خود را به دست آورد. دلیلش هم این است که آنچه که ما از رشته مددکاری اجتماعی می دانیم و به مردم معرفی می کنیم محدود شده به بخش کوچکی از توانایی های این رشته و آن کمک به افراد فقیر، نیازمند و یا آسیب دیده است.

اگر دستگیری از دیگران بخش کوچک وظایف مددکاری اجتماعی در ایران است این حوزه چه توانایی و ماموریتی در بهبود وضعیت یک کشور می تواند داشته باشد؟
من برای مددکاری اجتماعی دو ماموریت را تعریف می کنم . اولین ماموریت کمک به ارتقاء مستمر آحاد مردم است. اگر با چنین نگاهی به مددکاری اجتماعی نگاه کنیم می بینیم که وظیفه این سازمان کمک به همه مردم نه تنها نیاز مندان است. بر این اساس نگاه مددکاری اجتماعی یک نگاه سلامت نگرانه است.
ماموریت دوم مددکاری کمک به توسعه شاخص های سلامت اجتماعی است. با داشتن چنین مأموریتی دستگیری، حل مشکل و چنین پوشش هایی توسط مدکاران اجتماعی بخش کوچکی از وظایف مددکاران اجتماعی را به خود اختصاص می دهد. ما همیشه مددکاری را در سازمان ها به گونه ای ترسیم کرده ایم که وقتی اسم مددکار می آید همه به خیریه فکر می کنند در حالی که کار مددکاری خیریه نیست. اما یک مددکار باید حس نوع دوستی و بشر دوستی و انجام کار خیر را داشته باشد. از این منظر نگاه کنیم هنوز نتوانسته ایم جایگاهمان را به دست بیاوریم

دلیل اینکه با گذشت بعد از نیم قرن از حضور مددکاری اجتماعی در ایران، هنوز نگاه درخور و متناسب به این رشته در جامعه وجود ندارد را چه می دانید؟
اینکه در سیاست گذاری ها به ما نگاه درستی نشده است. ما در سیاست گذاری حضور پر رنگی نداشته ایم، هنوز هم خیلی حضور پر رنگ و موثری نداریم. دلیلش هم این است که معمولا حوزه اجتماعی دغدغه سیاست گذاران نیست. دلیل دیگرش این است در سازمان هایی که مددکاری و مددکاران حضور دارند، آن سازمان ها هنوز نتوانسته اند به خوبی ظرفیت های مددکاری اجتماعی را به خوبی بشناسند و استفاده کنند.
بخش دیگر این تقصیر هم به مددکاری اجتماعی باز می گردد باید امروز بپذیریم که در مددکاری اجتماعی ضعف هایی داریم به عنوان مثال عموم منابع ما در مددکاری اجتماعی ترجمه است. !S2!

سازمان هایی مثل بهزیستی، کمیته امداد و یا دیگر سازمان ها در کنار رشته های تخصصی مثل مددکاری اجتماعی در ایران به منظور رفع استضعاف به عنوان یکی از دغدغه های آغازین انقلاب در کشور مشغول به فعالیت شدند، عملکرد آنها را چگونه ارزیابی می کنید؟
متاسفانه مطابق آمارها رفع استضعاف از جامعه تا کنون اتفاق نیافتاده است. به عنوان مثال طبق سرشماری سال 90، بیش از 2 میلیون و پانصد و پنجاه هزار زن سرپرست خانوار در ایران داریم. از سال 85 تا 90 در ایران 53 درصد به شمار زنان سرپرست خانوار افزوده شده است. بر اساس آمارها آسیب های اجتماعی در جامعه ما نه تنها کاهش نیافته، بلکه تا حد زیادی افزایش پیدا کرده اند. تعداد معتادان، زندان ها و زندانی ها، آمار طلاق و فقرا نسبت به جمعیت بالا رفته است.
بنابراین وقتی این مولفه ها را به عنوان دغدغه های آغازین انقلاب رصد می کنیم وضعیت ما، وضعیت خوبی نیست. یعنی در همه حوزه ها رشد منفی پیدا کرده ایم. تعداد افرادی که تحت پوشش کمیته امداد و یا دیگر مراکز این چنینی هستند متاسفانه تا حد قابل توجهی افزایش یافته است که اگر راه و فضا را برای پذیرش بیشتر باز کنیم باز هم این تعداد افزایش خواهد یافت.

این انتقاد ها و عدم پیشرفت در توانمد سازی افراد و رفع استضعاف به بهزیستی وارد است یا به مددکاری؟
زمانی می توانیم این انتقاد ها را به مددکاری وارد کنیم که مددکار در سمتی باشد که بتواند در آن پست و سمت تصمیم گری کند. در سازمان بهزیستی، کمیته امداد و دیگر سازمان های حمایتی مددکار اجتماعی یکی از نیرو های تخصصی آنجاست. من با اطمینان خاطر می گویم که در هیچ یک از پست های مدیریتی سازمان بهزیستی کشور فردی با تخصص مددکار اجتماعی قرار نگرفته است. این مسئله تنها در رابطه با بهزیستی نیست در سایر مراکز و نهاد ها مثل کمیته امداد امام، زندان ها و مراکز بازپروری مددکار اجتماعی را در پست های ریاستی نمی بینیم و فکر می کنیم که مددکار باید در پست های اجرایی باشد. طبیعی است وقتی مددکار در حوزه سیاست گذاری و مدیریتی نقش ندارد نمی تواند در پیشبرد صحیح برنامه بر اساس تخصصش کار کند.

چرا مددکاران در پست های سیاست گذاری و مدیریتی حوزه های اجتماعی نیستند؟
به این دلیل که این تصور در بین ما وجود دارد که هر کسی می تواند در حوزه اجتماعی مدیر اجتماعی باشد. این مسئله مربوط به یک یا دو دوره هم نیست و همیشه این مشکل در سازمان های اجتماعی وجود داشته است. همیشه مدیران غیر متخصص در حوزه اجتماعی ایران کار کرده اند. این موضوع مانعی برای توانمند سازی افراد تحت حمایت این سازمان ها شده است.

به طور مشخص عملکرد این سازمان ها به ویژه بهزیستی را در حوزه توانمند سازی چگونه ارزیابی می کنید؟
موضوع توانمند سازی یک مسئله کاملا مشخص است. در برنامه پنجم توسعه به طور واضح مشخص شده که سازمان بهزیستی و کمیته امداد ده درصد از افراد تحت پوششان را توانمند و از سیستم خارج کنند.

آیا این اتفاق افتاد؟
اگر توانمند سازی را به معنای دادن یک وام یا خانه بدانیم بله محقق شد. ولی توانمند سازی تنها به معنای بهبود وضعیت افراد در شرایط اقتصادی نیست. زمانی ما می توانیم بگوییم که جامعه هدف را توانمند کرده ایم که این توانمندی را همه جانبه انجام داده باشیم بر این اساس توانمند سازی ده درصدی افراد تحت پوشش این مراکز نه تحقق پیدا کرده و نه تحقق پیدا می کند.
نکته بعدی این است که همیشه فکر می کنیم توانمند سازی به این معنا است که باید به افراد کار بدهیم توانمند سازی اقتصادی که مورد توجه ترین بخش ار توانمند سازی است یکی از بخش های توانمند سازی است. آنچه که ما به عنوان فعالین حوزه مددکاری به عنوان تعریف توانمند سازی داریم با آنچه به عنوان توانمند سازی افراد در حال حاضر در جامعه در حال اجرا است متفاوت است.
بسیاری از خانواده های تحت پوشش ما ویژگی هایی دارند که توانمند سازی آنها راحت نیست. در هیچ کجای دنیا کمک مالی مستقیم مستمر منجر به توانمند سازی نمی شود. ولی وقتی مددکاری اجتماعی در سیاست گذاری و در تدوین دستور العمل در مدیریت که تصمیم گیر و برنامه ریز است حضور ندارد چگونه توقع دارید که مددکار نقش موثری داشته باشد.

اگر بعضی از سازمان ها با یک و یا دو گروه هدف مواجه هستند، سازمان بهزیستی به عنوان بزرگترین سازمان اجتماعی، علاوه بر داشتن گروههای هدف متعدد با سازمان های زیاد دیگری سر و کار دارد. خدماتی که سازمان بهزیستی در محور های مثل اعتیاد، پیشگیری، مشاوره، اورژانس اجتماعی، ژنتیک، توان بخشی مبتنی بر جامعه، حمایت اجتماعی برای بیماران مبتلا به ایدز و کودکان و زنان به شکل تخصصی ارائه می دهد، شاید در هیچ سازمان اجتماعی دیگری با این تعدد و تکثر ارائه نشود. این جا این سوال مطرح است که چرا سازمانی با این حد از تخصص به یک سازمان ناکارآمد تبدیل شده است؟
به چند دلیل. اولین دلیل اینکه مدیران غیر متخصص در حوزه اجتماعی می توانند توجیه گر وضع موجود باشند.
دلیل دوم این است که همیشه بین آنچه که به عنوان برنامه تصویب می شود و آنگونه که اجرا می شود فاصله معنا داری وجود دارد. سازمان های اجتماعی در ارائه خدمات اجتماعی نیاز به بازنگری جدی دارند.
و سوم اینکه ببینیم چه کسانی و به چه دلیلی به سازمان بهزیستی مراجعه می کنند. گروه های هدف این سازمان به کسانی تشکیل می دهند که به دلیل تصمیم گیری غلط سایر حوزه ها به سازمان های اجتماعی سرریز می شوند .

تصمیم گیری غلط سایر حوزه ها چه ارتباطی با کارآمدی سازمان بهزیستی دارد؟
برای بهبود کارایی و وضعیت سازمان هایی مثل بهزیستی باید منشأ مشکلاتی که این سازمان ها موظف به رسیدگی و حل آن هستند را پیدا کرد. به این معنا که باید دید چه کسانی و به چه دلیلی به سازمان بهزیستی مراجعه می کنند. کسانی که تحت پوشش سازمان های اجتماعی مثل بهزیستی یا کمیته امداد قرار می گیرند کسانی هستند که خودشان هیچ نقشی در شرایطی که برایشان ایجاد شده است، ندارند. به دلیل عدم در نظر گرفتن پیامد های اجتماعی در تصمیم گیری ها و تغییراتی که در بخش های دیگر سیاست گذاری می شود، سر ریز این مشکلات در حوزه های اجتماعی به شکل آسیب نمودار می گردد.

می شود برای روشن کردن منظورتان مثال بزنید؟
به عنوان مثال با پرداخت یارانه های نقدی و سهام عدالت تنبلی اجتماعی ایجاد می شود و بخشی از جامعه را که در معرض آسیب اجتماعی قرار دارند، دچار مشکل می کند. در حالی که زمانی که در این حوزه ها سیاست گذاری می کنیم حوزه اجتماعی هیچ حضوری در سیاست گذاری ها ندارد که منافع و مشکلات احتمالی دادن یارانه نقدی و یا سهام عدالت را در حوزه اجتماعی به عنوان پیوست فرهنگی و اجتماعی ارائه دهد.
یا اینکه تکنولوژی مربوط به فضای مجازی افزایش پیدا می کند بدون اینکه پیوست فرهنگی اجتماعی لازم برای این تکنولوژی را ایجاد کرده باشیم و چون این پیوست را نداریم در حوزه های اجتماعی و فرهنگی دچار اشکال می شویم. باز هم بدون فکر سیاست گذاری دیگری به اسم فیلترینگ را انجام می دهیم بدون اینکه میزان تاثیر گذاری آن را بسنجیم. در نهایت عوارض این نداشتن پیوست اجتماعی و فرهنگی یقه سازمان بهزیستی را می گیرد.
متاسفانه برای هیچ یک از طرح ها، برنامه و سیاست گذاری ها حتی در حوزه اجتماعی پیوست اجتماعی و فرهنگی که به بررسی آثار آن طرح و سیاست گذاری در حوزه اجتماعی بپردازد، ارائه نمی شود. مثلاً تلفن های همراه متعدد با کارکرد های گوناگون در کشور عرضه شده است، اما زمان این عرضه، نظر سازمان بهزیستی و یا هر سازمان اجتماعی دیگر را درباره عوارض آن پرسیدیم تا از آسیب های اجتماعی احتمالی تلفن همراه برای جامعه جلوگیری کنیم.

ادامه دارد...

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.