پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

گزارش کامل جماران از پاسخ دکتر رهامی به یک پرسش بنیادین در سخنرانی مراسم عزاداری بنیاد امید ایرانیان:

چرا ائمه (ع) در هیچ یک از جهادهای پس از عاشورا نقشی ندارند؟

دکتر محسن رهامی گفت: قضیه عاشورا نقطه عطفی در تاریخ زندگی خاندان پیامبر(ص) است. بنی امیه در این حادثه تصمیم به قتل عام مجموعه کسانی گرفته بود که به پیامبر(ص) و شاخه اولاد امیرالمومنین علی (ع) و بنی هاشم نزدیکتر بودند. این مجموعه افراد که در واقع در امام حسین (ع) و فرزندان و برادران و نزدیکان ایشان خلاصه می شد، با مقدماتی که بنی امیه فراهم کرد در یک قتل عام به شهادت رسیدند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جماران، حجت الاسلام و المسلمین "محسن رهامی" در مراسم عزاداری حسینی که در "بنیاد امید ایرانیان" برگزار شد، در سخنانی با موضوع "بررسی استراتژی خاندان پیامبر(ص) از حیث جنبه های سیاسی و اجتماعی بعد از واقعه عاشورا" بحث خود را با اشاره به ویژگی های یاران اهل بیت در احادیث امام جعفر صادق (ع) آغاز کرد و گفت: امام صادق (ع) یاران اهل بیت(ع) را با تعابیر مختلفی یاد کرده اند. در جایی فرموده اند: "مرحبا بناصرنا" یعنی: درود بر یاران ما و جای دیگری فرموده اند: "رحم الله ناصرنا" یعنی: خداوند رحمت کند یاران ما را و دعا فرمودند برای یارانشان و کسانی که آنها را یاد می کنند. از ایشان پرسیده شده است: یا بن رسول الله، یاران شما چه کسانی هستند؟ فرمودند: "الذین یذکرون احادیثنا و یشدون به قلوب شیعتنا" یعنی: کسانی که احادیث ما را ذکر می کنند و با بیان آن قلوب شیعیان ما را به ذکر ما تقویت می کنند.
وی با اشاره به این حدیث از امام جعفر صادق (ع) بر لزوم برگزاری جلسات ذکر احادیث ائمه (ع) و شرح زندگیت این عزیزان تاکید کرد و افزود: امروز یکی از ضروری ترین جلساتی که لازم است تشکیل دهیم، برای آن وقت و هزینه صرف کنیم و برگزاری آن را فقط به ایام محرم و صفر اختصاص ندهیم؛ همین جلسات ذکر احادیث و زندگی و سرگذشت ائمه (ع) و زنده کردن راه و سیره آنان است. خصوصا در شرایط بسیار سخت زندگی مسلمین در دنیای امروز؛ که دچار پراکندگی و آشفتگی و اختلافات فراوان به خصوص در خاورمیانه است. متاسفانه مسلمانان فرقه فرقه و دسته دسته شده اند و انواع اختلاف های مذهبی و نژادی و قومی بین آنها به وجود آمده است؛ که دارد حیات و اتحاد اجتماعی آنان را تهدید می کند و از بین می برد .
وی با تاکید بر لزوم تلاش همه مسلمین بر نزدیکی دوباره آنان، اضافه کرد: باید هر مسلمان در حد وسع خود تلاش کند که قلوب مسلمانان را به هم نزدیک کند و با هزینه از وقت و مال خویش در جهت پر کردن خلأ و شکاف میان مسلمین اقدام نماید و در این جهت در طول ماه و سال اوقاتی از زندگی خود را در جهت احیای سیره ائمه (ع) و ذکر سرگذشت آنان در کنار دیگر مسلمانان بگذراند.
وی سپس با ورود به بحث اصلی سخنان خود با موضوع " بررسی استراتژی خاندان پیامبر(ص) از حیث سیاسی و اجتماعی بعد از واقعه عاشورا" گفت: واقعه عاشورا نقطه عطفی در دوران زندگی خاندان پیامبر(ص) است. منظور من از خاندان پیامبر(ص) لزوما امامان معصوم به معنی اخص کلمه نیست. وقتی خاندان پیامبر(ص) می گویم به معنی مجموعه فرزندان و اولاد پیامبر (ص) است که به دسته های مختلف تقسیم شدند. همه این شاخه ها و دسته ها در این بحث بررسی می شوند. مطلق انگاری ها بین خاندان پیامبر(ص) و بین فرقه های اسلامی، خود یکی از علل تفرقه و چند دستگی میان مسلمانان است. به نظر من همه خاندان پیامبر(ص) را باید با هم دید و به همه آنها احترام گذاشت؛ حالا اینکه برخی از ما بخشی از این بزرگان را به عنوان خاندان پیامبر(ص) قبول نداریم، همانطور که برخی دیگر از شیعیان مانند زیدیه و اسماعیلیه، ائمه(ع) ما را قبول ندارند؛ می بینیم که عاقبتی جز پراکندگی مسلمین را به دنبال ندارد. به لحاظ احترام و ارزشی که برای خاندان پیامبر(ص) کلهم قائل هستیم نباید این چند دستگی ها به وجود آید. من حتی نسبت به صحابه پیامبر اسلام (ص) هم همین نظر را دارم. باید به همه صحابه ایشان به دید احترام نگاه کرد و با احترام از این بزرگان ذکر و یاد نمود؛ منتهی ممکن است ما به لحاظ دلایلی که داریم به بخشی از این اصحاب وابستگی قلبی و اعتقاد بیشتری داشته باشیم و بخشی از مسلمین به بخش دیگری از اصحاب پیامبر نزدیکتر باشند. بررسی تاریخی و احترام این بزرگان ایجاب می کند برای همه این عزیزان حرمت قائل باشیم و در واقع مجموعه را بررسی کنیم تا بتوانیم به موضوعی که مدنظرمان است دست پیدا کنیم.
این استاد دانشگاه تهران افزود: قضیه عاشورا نقطه عطفی در تاریخ زندگی خاندان پیامبر(ص) است. بنی امیه در این حادثه تصمیم به قتل عام مجموعه کسانی گرفته بود که به پیامبر(ص) و شاخه اولاد امیرالمومنین علی (ع) و بنی هاشم نزدیکتر بودند. این مجموعه افراد که در واقع در امام حسین (ع) و فرزندان و برادران و نزدیکان ایشان خلاصه می شد، با مقدماتی که بنی امیه فراهم کرد قتل عام شدند. از خاندان پیامبر(ص) در این واقعه، حتی به نوزاد 6 ماهه هم رحم نشد. پس از واقعه عاشورا خاندان پیامبر(ص) به دسته های مختلفی منشعب شدند و استراتژی واحدی میان آنان در برخورد با حکومت پس از این واقعه وجود ندارد.
در واقعه کربلا زنان و مردانی که در جبهه جنگ به طور مستقیم نمی جنگیدند، زنده ماندند. این یکی از قواعد حداقلی عرب‌ها است که در جنگ تعیین شده است؛ به زنان و مردانی که به طور مستقیم در جنگ وارد نشده‌اند از حیث جان و ناموس تعرضی نمی‌شود. آنچه در واقعه عاشورا از خاندان پیامبر(ص) زنده ماندند، از شاخه حضرت علی بن الحسین (ع) که در آن زمان 25 سالشان بود، خودشان و فرزندش امام باقر(ع) هستند که 5 ساله بودند. از شاخه امام حسن مجتبی (ع) پسری از ایشان به نام حسن زنده ماندند که فاطمه بنت الحسین همسر ایشان بودند. یعنی داماد امام حسین (ع) محسوب می شدند و حدود 35 سالشان بود که در جریان واقعه عاشورا زخمی شدند و دستشان قطع شد اما کشته نشدند. از شاخه این فرزند امام حسن(ع) که به حسن دوم یا حسن مثنی معروف شدند، نسلی به وجود آمد که باعث توسعه نسل امام حسن مجتبی(ع) می شود و در واقع عبدالله بن حسن، نوه امام حسن (ع) و محمدبن عبدالله بن الحسن که معروف به محمد نفس زکیه است، همگی از این شاخه خاندان پیامبر(ص) هستند که خود را سید دو شرفه می دانند و افتخارشان این بوده است که ما از مادر به امام حسین (ع) و از پدر به امام حسن (ع) می رسیم. شاخه امام حسین (ع) هم به چند دسته تقسیم می شوند؛ یکی همین شاخه ائمه معصومین (ع) هستند که ما به ایشان معتقدیم و شاخه دیگر از نسل امام سجاد (ع) و پسرشان زید است که امروز به زیدیه معروف هستند. اینها بزرگترین جریان ها و شاخه های خاندان پیامبر(ص) پس از جریان عاشورا هستند که این جریان ها با توجه به شرایط سیاسی - اجتماعی آن روز که ما در حال بررسی آن هستیم بسیار مهم اند. مهم است چرا که ما در این بررسی تنها دنبال بررسی تاریخی نیستیم. ما معتقدیم که به عنوان شیعیان اهل بیت باید زندگی خود را با زندگی آنان تطبیق دهیم. بایستی مطالعه و بررسی کنیم که آنها در شرایط سیاسی و اجتماعی دوران خود چه کردند و ما به عنوان مکلف به تبعیت از زندگی آنان باید ببینیم با توجه به شرایط زندگی خودمان چگونه می توانیم از سیره این بزرگان بهره ببریم و بهترین راه زندگی را انتخاب کنیم. اگر ما زندگی اهل بیت (ع) را فقط به عنوان یک جریان تاریخی بررسی کنیم و آن را تنها یک واقعه در گذشته بدانیم چندان خیری برای زندگی امروز ما ندارد. مهم این است که از مجموع حوادث و شرایط زندگی این عزیزان برای خودمان الگو و مدل تهیه کنیم و زندگی مان را بر اساس آن الگو تطبیق دهیم. باید ببینیم شرایط ما با شرایط سیاسی و اجتماعی کدام یک از ائمه نزدیکی دارد و سپس با توجه به سیره آن امام (ع) برای خود الگو و منش تعین کنیم. باید توجه داشت گاهی زندگی ما لزوما با شرایط زندگی یک امام(ع) منطبق نیست و مثلا شاید با شرایط دو تن از این عزیزان نزدیک است پس باید الگوی زندگی ما با ترکیبی ازسیره و روش و حرکت های آن دو امام(ع) باشد.
حجت الاسلام و المسلمین رهامی در ادامه با اشاره به این که شاخه های مختلف خاندان پیامبر(ص) پس از واقعه عاشورا استراتژی واحدی را در قبال حکومت در حوزه های سیاسی و اجتماعی پیش نگرفتند؛ به اجمال به بررسی این شیوه ها پرداخت و افزود: خاندان پیامبر(ص) و شاخه های مختلف آن 2 جریان کاملا متضاد را در برخورد با حکومت و بنی امیه اتخاذ کردند. یک جریان در این مجموعه حرفشان این بود که وقتی بنی امیه در حادثه ای به این بزرگی جد ما و فرزندان و برادرشان را کشته و زنان آنان را به اسارت برده است؛ هیچ راهی برای کنار آمدن با حکومت وجود ندارد الا جنگ و جهاد. ما به محض اینکه قدرت پیدا کنیم باید با آنان جهاد کنیم و استراتژی کلی شان این بود که هر گونه سکوت و کنار آمدن با حکومت و رفتن به نمازجمعه و شرکت در جلسات حاکمیت سازش کاری و کوتاه آمدن در برابر حاکمیت و فروختن خون شهداست. در واقع این شاخه ها، آرمان انقلابی و جهادی در زمان خودشان داشتند. دو شاخه از خاندان پیامبر در این جریان بسیار توسعه پیدا کرد. یکی فرزندان امام حسن مجتبی (ع) در مدینه هستند و در واقع همان حسن مثنی و نوه اش محمد نفس زکیه و فرزندان ایشان که مدینه را بالاخره فتح کردند و حاکم آن را به زیر کشیدند. بعد به شهرهای دیگر رفته و با حاکمیت درگیر شدند. این درگیری ها ادامه پیدا کرد و باعث مهاجرت آنان به سمت شهرهای عراق و پس از آن به تدریج به شهرهای ایران شد. در ایران وارد مازنداران شدند. به همین خاطر است که طبرستان (مازندران فعلی) در خیلی از روایت ها آمده است. این منطقه مرکز تشیع بوده است که نهایتا بعدها قضیه آل بویه به وجود می آید در این منطقه که خود بحث مفصلی است. این شاخه از خاندان پیامبر(ص) که به امام حسن مجتبی برمی گردند بسیار انسان های توانا و مسلط و قدرتمندی بودند. از کوههای منطقه طبرستان یعنی رشته کوه البرز به عنوان بزرگترین سد در برابر بنی امیه و بعدا بنی عباس استفاده می کردند. شاید یکی از دلایلی هم که مامون بعدها در دوران امامت امام رضا(ع) مرو و خراسان را پایتخت خود می کند و اینجا متمرکز می شود و اصرار دارد امام رضا(ع) را ولیعهد خود کند ترس از قدرت شیعیان این منطقه و خروج آنان برعلیه حکومت و خریدن مشروعیت برای خود از طریق ولیعهدی امام رضا(ع) در این منطقه است. شاخه دیگر خاندان پیامبر(ص) فرزندان زید پسر دیگر امام سجاد (ع) هستند که ایشان هم استراتژیشان در برابر حاکمیت جهاد با بنی امیه بود. زید انسان بسیار شجاع و پهلوانی بود. بارها با حاکمیت درگیر شد و نهایتا به وسیله عمال حکومت دستگیر و کشته می شود و او را به دار می آویزند. نقل شده پیکر ایشان تا 4 سال بالای دار نگه داشته شد تا عبرتی برای مردم باشد. پس از زید فرزندان او هم مبارزه را ادامه می دهند. یحیی بن زید قیام می کند. وارد ایران می شود و ایرانیان که طرفدار خاندان پیامبر(ص) بودند به او ملحق می شوند و او به خراسان می رود. در خراسان پس از مبارزات فراوان سرانجام توسط عمال حکومت دستگیر و به کوفه باز گردانده می شود و همانند پدرش زید کشته و سرش بالای دار میرود و مدتها پیکرش بر روی دار باقی می ماند. اما این مبارزات ادامه می یابد و جریان زیدیه که شیعیان حوثی که تا همین اکنون در مناطق یمن در حال مبارزه هستند از این شاخه خاندان پیامبر(ص) می باشند.
حجت الاسلام و المسلمین دکتر "محسن رهامی" در ادامه گفت: اما شاخه دیگر خاندان پیامبر(ص) که ما به آنها نزدیک هستیم از امام سجاد(ع) و فرزندشان امام باقر(ع) هستند که این جریان تا امام جعفر صادق(ع) ادامه دارد و پس از امام جعفرصادق (ع) باز انشعاباتی در شیعیان رخ می دهد. اسماعیلیه که ما به آنها شیعیان 6 امامی می گوییم و اکنون در ایران کمتر هستند و بیشتر در کشورهای پاکستان و تاجیکستان و ...پراکنده اند یکی از انشعابات شیعیان پس از امام صادق(ع) می باشند. آنها هم انسانهایی انقلابی بودند و مشی مبارزه مسلحانه با حاکمیت را در پیش گرفتند. در واقع یکی از مهم ترین جریان هایی که حکومتهای بعد از بنی عباس یا همزمان با بنی عباس را در منطقه و ایران بسیار تهدید می کردند همین اسماعیلیان بودند. آنها شیعیانی نترس بودند که مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت داشتند. بسیاری از بزرگان حکومتی آن زمان توسط همین شیعیان ترور شدند؛ از جمله: خواجه نظام الملک و خود ملک شاه سلجوقی و بسیاری از ائمه جمعه ها و قاضی های دوران سلجوقی که به غیر از فتاوای شیعیان اسماعیلی فتوا صادر می کردند توسط این شیعیان کشته می شدند. به تدریج این شاخه از شیعیان در قزوین و قلعه های این شهر ساکن شدند و سرانجام توسط هولاکوخان قلعه هایشان فتح شد. اینها هم یک شاخه از خاندان پیامبر(ص) پس از امام جعفر صادق (ع) بودند که هنوز هم موجودیت دارند. اما ائمه (ع) در هیچ کدام از این مبارزات و جنگ ها نیستند و در این جهادهای مسلحانه نقش ندارند. این بزرگان چه استراتژیی داشتند؟ این که امام باقر(ع) و حضرت امام صادق (ع) مبارزه مسلحانه و درگیری با حکومت را نمی پسندیدند و زیربار آن نمی رفتند دلیلش چه بود؟ استراتژی آنان از سوی دیگر شاخه های خاندان پیامبر(ص) که اعتقاد به مبارزه علنی و مسلحانه با حاکمیت داشتند نوعی سازش با حکومت محسوب می شد. ما در هیچ کجای تاریخ نمی بینیم که امام باقر(ع) و یا امام صادق (ع) در یکی از این مبارزات شرکت داشته باشند و حتی دیده شده که در برخی از نمازجمعه ها هم شرکت می کردند. استراتژی آنها چه بود؟ چرا اینگونه برخورد می کردند و با این سیره دنبال چه چیزی بودند؟ ائمه معصومین ما برخلاف تعبییر دیگر شیعیان از مسلمین زمان واقعه عاشورا که آنها را به دو دسته اکثریت یزیدی و اقلیت امام حسینی تقسیم می کنند؛ معتقدند اینگونه نیست که هزاران مسلمان آن دوران که در مناطق مختلف بلاد اسلامی می زیسته اند همگی در اثر تبلیغات بنی امیه یزیدی شده بودند. هنگامی حاکمیت با خشونت عریان خود هزینه دینداری را در میان مسلمانان بالا می برد تا جایی که راهی جز مرگ برای آنان در برابر دینداری واقعی باقی نمی گذارد؛ تعداد این افراد به اقلیتی چون 72 تن واقعه عاشورا می رسند. ائمه ما اما، قائل به تقسیم بندی میان مسلمانان و مدام تقیسم کردن آنان با سازش کاران و جهادکنندگان نیستند. ائمه ما این تقسیم بندی های سیاه و سفید از مسلمانان را قبول نداشتند و معتقد بودند که مسلمانان معتقد در دنیای اسلام بسیارند. جامعه مسلمانان ایمان دارند اما چون هزینه دینداری با توجه به نوع سرکوب حکومت های بنی امیه و بنی عباس بسیار بالا رفته، سکوت آنان را موجب شده است. از این رو معتقد بودند به جای گذاشتن تمام توان خود بر مبارزه مسلحانه با حاکمیت؛ باید کار ریشه ای کرد. باید دینداری مسلمانان را تقویت نمود و آنان را توانمند ساخت. مشکل این جامعه ضعف علمی و ضعف آگاهی است. من به نظرم می رسد شاید خاندان پیامبر(ص) بین خودشان توافق کرده بودند که عده ای کار علمی کنند و به تربیت و انسان سازی مسلمانان مشغول شوند و عده ای دیگر با مبارزات خود حاشیه امنی برای کلاس های درس و بحث امامان باقر و صادق علیهما السلام ایجاد کنند. آنچه که مسلم است این است که همه حرف و روش خاندان پیامبر(ص) به ما نرسیده است که بتوانیم به طور قطعی در مورد سیره و منشهای متفاوت آنان اظهار نظر کنیم. خاندان پیامبر(ص) از شاخه امام باقر(ع) و امام صادق (ع) به این سمت رفتند که به توانمند ساختن مبانی فکری و عقیدتی مسلمانان و شعیان بپردازند. یعنی همان کاری که شمشیر یحیی بن زید نتوانست بکند. این آن کاری بود که باید امام باقر و امام صادق علیهماالسلام انجام می دادند. ائمه و پیامبران که نیامده اند تا تنها تعداد اندکی از مسلمانان واقعی را هدایت کنند. پیامبران و ائمه مصباح الهدی و چراغ هدایت برای همه بودند. ایشان وظیفه هدایت و آموزش و انسان سازی همه آنها را بر عهده داشتند. امام باقر و امام صادق علیهماالسلام مسلمانان بلاد مختلف اسلامی را می دیدند که چگونه زیر بار فشار حکومت نمی توانند در برابر حکومت قیام کنند، اما آنان هم مسلمانان معتقد بودند و آن ها هم نیازمند هدایت ائمه بودند.
دکتر رهامی با اشاره به بالا بودن هزینه برگزاری کلاسهای درس و بحث ائمه اشاره کرد که سختی برگزاری این کلاسها و آموزش ها کمتر از جنگ مسلحانه علیه حاکمیت نبود و افزود: شاید در آن شرایط شمشیر برداشتن و جنگیدن با بنی امیه حتی راحت تر از برگزار کردن کلاس های درس و بحث و کنار آمدن با یک حکومت جائر و فراهم کردن فضای علم و دانش بود. سختی های برگزار کردن این کلاسها و اجازه تعطیل شدن آنها را به حاکمیت ندادن و پیوسته این راه دشوار را با وجود همه هزینه ها ادامه دادن مجاهدت و خود قیامی بود که 4000 شاگرد را به جهان اسلام تقدیم کرد. این استراتژی به همین راحتی هم نبود در زمان امامان باقر و صادق علیهماالاسلام و در زمان امام هادی (ع) و امام حسن عسگری (ع) فشار حاکمیت به این استراتژی بسیار زیاد شد؛ چرا که خلفا فهمیدند که این استراتژی دست کمی از مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت ندارد.
حجت الاسلام و المسلمین رهامی در پایان سخنان خود با اشاره به درست نبودن مطلق انگاری در مورد استراتژی های مختلف خاندان پیامبر پس از واقعه عاشورا اینگونه نتیجه گیری کرد و گفت: در کل آنچه مهم است رسیدن گنجینه بزرگ احادیث و علوم اسلامی از آن دوران با مشقات فراوان؛ به ماست. اگر ما در مورد استراتژی های خاندان پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان که این نهضت ها و مجاهدت ها را توسعه دادند و در کنار آن مکتب انسان سازی ائمه معصومین؛ به صورت مطلق انگاری قضاوت کنیم و یکی را صد در صد تایید و دیگری را رد کنیم؛ عاقبت همین می شود که دنیای اسلام را به این روز انداخته است. امروز یکی از مهم ترین کارهایی که ما باید انجام دهیم توانمند ساختن جوامع اسلامی به لحاظ فکری است. باید طوری عمل کنیم که فکرشان قوی تر از احساساتشان باشد. این خدای ناکرده به این معنی نیست که نباید در مسایل مذهبی مثل مصیبت عاشورا به ضرورت توجه به ابعاد احساسی آن بی توجه ماند. خیر به این معناست که اگر شما در بطن احساسات مردم در واقعه عاشورا دنبال ایجاد احیا و زنده شدن اسلام هستید باید بدانید این انگیختن احساسات مانند شخم زدن زمینی است که شخم آن به تنهایی ثمری ندارد. شما باید پس از شخم، بذری بکارید و پس از آن بذر را آبیاری کرده و از آن حراست کنید. این بذر به همین سادگی پاسخ نمی دهد و رشد نمی کند. اگر معلمین و مربیان دلسوزی نباشند که این بذر را به عمل آورند این می شود که دنیای اسلام امروز به این وضعیت بسیار بد مبتلا شده است. امروز آمار مفاسد اجتماعی و سیاسی جوامع اسلامی ما و اختلافات و فرقه گرایی ها باعث مشکلات بسیار شده و تا کوچکترین حوزه های زندگی ما مسلمانان یعنی خانواده ها هم کشیده شده است. ما شاهد فاصله های بین نسلی شدید و بی اعتمادی طبقات اجتماعی نسبت به هم هستیم که رفع همه اینها استراتژی ها ومجاهدت های بزرگی می طلبد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.