به گزارش جماران، اعتماد نوشت:

29 مهر ماه سال 93، نه تنها پایانی برای «محمدرضا مهدوی‌کنی» 83 ساله بود که مهر پایانی بر عصر شیخوخیت بود. او از جمله فقهای مبارز پیش از انقلاب بود که بلافاصله پس از 22 بهمن 57 «فقیه کارگزار» شد. آیت‌الله مهدوی‌کنی از همان لحظه که با حکم امام خمینی(ره) به عضویت در حلقه اولیه شورای انقلاب در آمد نشان داد حرف‌های زیادی برای گفتن خواهد داشت. واگذاری مسوولیت‌های مهم در نظام از شورای نگهبان تا دولت و از مجمع تشخیص تا مجلس خبرگان همگی نشان و نشانه‌هایی از آن بود که آیت‌الله مهدوی‌کنی از ارکان معتمد سران نظام بود. هرگاه مدیران نظام با بحرانی در مدیریت مواجه می‌شدند او از جمله اولین کسانی بود که برای حل و فصل آن بحران در نظر گرفته می‌شد. آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی؛ چه آن روز که موسس، بنیانگذار و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز شد تا فقدان حزب جمهوری اسلامی حس نشود، چه دهه 70 که جناح تحت ریاستش انتخابات را به همراهان دیروزش واگذار کرد و چه در گرماگرم انتخابات 84 که راست‌های جوان، موعظه و مطالبه‌اش را نخریدند تا محمود احمدی‌نژاد برنده بازی انتخابات شود همیشه حضور فعالانه‌یی در میدان سیاست و سیاست‌ورزی داشت. اما پس از حرف ناشنوی‌های پامنبری‌ها و مریدانش، لباس رهبری جناح راست را از تن به درآورد و قبای شیخوخیت بر تن کرد. آیت‌الله مهدوی‌کنی در تمامی این ساعات و ساحات سیاستمداری کارکشته بود که در این سال‌های اخیر دیگر علقه و علاقه‌یی برای در وسط کارزار سیاست بودن نداشت و راهی را برگزید که متفاوت از راه سپری کرده دیروزش بود و حرف‌هایی زد که شباهتی با خطابه‌های دو دهه قبلش نداشت. آیت‌الله چندصباحی بود که «سکوت» را بر هر دردی دوا می‌دانست و در این ره گام بر می‌داشت و «منبر اخلاق» را بر «کرسی ریاست و کیاست» اولی دانسته بود تا مشخص شود که فقیه وجیه‌المله نظام، این سال‌ها ناراضی است و روش و منشش تغییر کرده است. آیت‌الله مهدوی‌کنی فقیه مهمی برای حاکمیت بود چرا که با نبودش، نه تنها جناح راست و اصولگرایان که اعضای خبرگان و دانشگاه امام صادق و دیگر جاها با بحران جانشینی‌اش مواجه شده است. هر چه بود فقیه محترم جناح‌ها و معتمد نظام، جزوی از تاریخ انقلاب و حاکمیت نظام بود که همین امروز هم او را باید دوباره شناخت که آیت‌الله مهدوی‌کنی از دیروز تا امروز، فراز و نشیب بسیاری را پشت سر گذاشته وبه واقع سه برش از حیات سیاسی او از اهمیت بیشتری برخوردار است:

1- آبان 1364 جناح راست سنتی از نخست‌وزیری آیت‌الله مهدوی‌کنی و جناح چپ از نخست‌وزیری میر حسین موسوی حمایت می‌کرد. امام موافق نخست‌وزیری دوباره مهندس موسوی بود و کار به رای‌گیری در مجلس کشید. از مجموع 270 نفر مجلس، 99 نفر به نخست‌وزیری میرحسین موسوی رای مخالف و ممتنع دادند. همین اتفاق آغازی برای انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارزشد. دعوا بر سر برخی قوانین آن روز از جمله بند ج قانون زمین‌شهری، قانون کار، قانون تعاونی‌های تولیدی و... اختلافات میان روحانیون جامعه روحانیت مبارز را بیش از پیش کرد. اما انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت آن زمانی عملیاتی شد که نام مهدی کروبی، سید محمود دعایی و موسوی خویینی‌ها در فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت قرار نگرفت. حرف و حدیث‌ها ادامه یافت تا مهدی کروبی از عضویت در جامعه روحانیت مبارز استعفا دهد. پس از آن اختلافات در انتخابات مجلس سوم به حدی رسید که اسامی مرتضی الویری و هادی غفاری از لیست انتخاباتی جامعه روحانیت مبارز حذف شدند. مهدی کروبی اقدام به انتقاد از جامعه روحانیت مبارز کرد اما موثر نبود. فردای آن روز سید محمد خاتمی و موسوی خویینی‌ها به کروبی پیشنهاد انشعاب از جامعه روحانیت مبارز و تاسیس یک تشکیلات روحانی مستقل را می‌دهند. آیت‌الله مهدوی‌کنی هم در جلسات خصوصی رضایت خود از این اتفاق را اعلام می‌کند. کروبی بیمار و راهی بیمارستان می‌شود تا موسوی‌خویینی‌ها به تنهایی در اسفند 66 به دیدار امام برود و برخلاف انتظار برخی، امام خمینی با ایجاد انشعاب در جامعه روحانیت مبارز موافقت می‌کنند. انتخابات مجلس برگزار می‌شود و اکثریت فهرست مجمع روحانیون مبارز رای می‌آورد. هاشمی رفسنجانی ناراحتی اعضای جامعه روحانیت مبارز از انشعاب مجمع روحانیون مبارز و نتیجه انتخابات را چنین توضیح داده است: «24 فروردین 1364/شب با جمعی از سران جامعه روحانیت مبارز [تهران] در دفتر آیت‌الله خامنه‌ای جلسه داشتیم. از انشعابات و عدم توفیق در انتخابات ناراضی‌اند و بعضی‌ها پیشنهاد دارند که در مرحله دوم در انتخابات شرکت نکنند که من و آقای خامنه‌ای مخالفت کردیم و قرار شد آقای مهدوی‌کنی با امام ملاقات کنند و بخواهند که امام جبران کنند، به نحوی که حیثیت جامعه روحانیت مبارز مخدوش نشود.»

2- در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1376 دو رقیب اصلی علی اکبر ناطق نوری و سید محمد خاتمی بودند. اما در واقع رقابت میان جامعه روحانیت مبارز به دبیرکلی محمد رضا مهدوی‌کنی و مجمع روحانیون مبارز به دبیرکلی مهدی کروبی بود. روزنامه ابرار روز چهارشنبه 31 اردیبهشت 1376 تمام نیم صفحه بالای خود را با تیتر درشت به نقل این جمله مهدوی‌کنی اختصاص داد: «حدس می‌زنم نظر مقام معظم رهبری آقای ناطق نوری است» اما آیت‌الله خامنه‌ای در سخنانی که پس از بخش خبری ساعت 14 تلویزیون در همان روز پخش شد تصریح کردند هر یک از چهار کاندیدا که رای بیاورند مورد حمایت ایشان خواهند بود و نگرانی‌های حامیان خاتمی رفع شد. حمایت تمام قد مهدوی‌کنی از ناطق نوری با شکست این نامزد در دوم خرداد 76 تصویر یک منتقد دولت اصلاحات را از آیت‌الله ترسیم کرد. هر چند سید محمد خاتمی احترام نگاه می‌داشت و آیت‌الله نیز فاصله خود از رادیکال‌ها را معمولا حفظ می‌کرد.

3- انتخابات ریاست‌جمهوری دوره نهم دومین شکست بزرگ آیت‌الله مهدوی‌کنی بود چرا که هیچ یک از راست‌های جوان به نفع علی لاریجانی که کاندیدای اصولگرایان سنتی به رهبری دبیرکل جامعه روحانیت مبارز بود کناره‌گیری نکرد و در این میان محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهور شد تا آیت‌الله پس از آن، آنچنان در عرصه سیاست مشاهده نشود. دو سالی گذشت تا آیت‌الله روزه سکوت و ناراحتی خود را به فراموشی بسپارد. چنین بود که سال 86 در قد و قامت «ریش سفید» اصولگرایان و در لباس کاندیدای انتخابات میان‌دوره‌یی مجلس خبرگان ظهور کرد. او دل خوشی از نومحافظه‌کاران- مجلسی‌ها و دولتی‌ها- نداشت؛ به مجلسی‌ها گفته بود که رییس مجلس روحانی باشد، اما حدادعادل، مکلای کت و شلواری در این جایگاه نشست. او به دنبال آن بود که یک روحانی سکان‌دار قوه مجریه شود و خود نیزبا وجود آنکه ولایتی، خروجی نهایی جناح اصولگرایان سنتی بود از «هاشمی‌رفسنجانی» در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره نهم حمایت کرد و گفت: «به استثنای هاشمی سایر کاندیداها را صالح برای تصدی پست ریاست‌جمهوری نمی‌دانم. . . به هاشمی رای می‌دهم تا دیگران رییس‌جمهور نشوند.»، اما تقدیر، یک دانشگاهی را بر این کرسی نشاند. مهدوی‌کنی حتی پس از ریاست‌جمهوری هم، از پای ننشست، نامه به احمدی‌نژاد نوشت و خواهان آن شد که وزیر کشور «سیدرضا تقوی» یکی از اعضای جامعه روحانیت شود، اما باز هم اینگونه نشد. تیرهای او همچنان به سنگ می‌‌خورد و «مهدوی‌‌کنی» ریش‌سفید قوم اصولگرا دیگر حرفش خریدار نداشت. بدین‌ترتیب، او در انتخابات شورای شهر علنی به میدان نیامد و در لاک سکوت سیاسی فرو رفت. البته با اذن او بود که جبهه پیروان خط امام و رهبری (راستگرایان سنتی) اجازه انتشار لیست مستقل از سایرین یافتند. اما در اواخر سال 85، محافظه‌کاران متفاوت با اصولگرایان تازه از راه رسیده، خواهان حضور جدی او در جایگاه «شیخوخیت» در میان آنان شدند و دیگران به نفی و تکذیب آن برآمدند. در این کش و قوس، نیمه دوم سال 86، دیگر «مهدوی‌کنی» آن «مهدوی‌‌کنی» دیروز نبود؛ سرش را از لاک سکوت بیرون آورده بود و در این محفل و آن جلسه رایزنی، نقش سال‌های دور خود را بازآفرینی می‌کرد تا «اتحاد» در دامان اصولگرایان در انتخابات مجلس هشتم دیده شود. او در جایگاه پدر پیر «اصولگرایان منتقد دولت احمدی‌نژاد» قرار گرفت و «علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی و علی‌اکبر ولایتی» به دیدار او شتافتند و گله کردند، از آنچه بر سر اصولگرایی آمده و تک‌روی دوستان حاضر در دولت درددل آنان بود. «مهدوی‌کنی» در محفلی خصوصی در دانشگاه امام صادق(ع) - دانشگاهی که او ریاست آن را برعهده دارد- سخنان آنان را شنید و اذن به تلاش برای اتحاد میان آنان داد. اما گویی این توصیه پدر پیر محافظه‌کاران برای دولتی‌ها که به نام «رایحه خوش خدمت» شناخته می‌شوند، رنگی نداشت و حاضر نشدند حتی یکی از اعضای باسابقه جامعه روحانیت مبارز- حسن روحانی- را در لیست انتخاباتی خویش قرار دهند. این‌بار، مهدوی‌کنی بی‌توجه به این رخداد، خود نه به عنوان ریش‌سفید و شیخ قوم، بلکه در نقش کاندیدای مجلس خبرگان ظاهر شد؛ کاندیدایی که با درگذشت «محمدرضا توسلی» دیگر رقیبی جدی در تهران ندارد. اگرچه هواداران دولت نهم سخن او را در چینش کاندیداهای مجلس هشتم نشنیدند، اما سعی کردند تا کاندیداتوری‌اش برای مجلس خبرگان را به رقابت میان او و هاشمی‌رفسنجانی و تضعیف ریاست هاشمی در این مجلس تفسیر کنند که خیالی عجیب به نظر می‌رسید؛ مهدوی‌کنی‌ای که در ایام رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری دوره نهم به صراحت از هاشمی حمایت کرده بود، چگونه می‌توانست خود به میدان تضعیف او وارد شود؟! چنین بود که آب پاکی را روی دستان کسانی که به دنبال چنین پروژه‌یی بودند ریخت و این تعبیر را به کار بردکه: «آقای هاشمی ریاست مجلس خبرگان را به من تفویض کردند». بدین‌سان، مهدوی‌کنی که از سال 86 پویایی خود و جناح اصولگرایان سنتی را آغاز کرده بود با فعالیت سیاسی دوباره‌اش، رنگ و لعاب جدی و جدیدی به «جامعه روحانیت مبارز» بخشید.

4- انتخابات ریاست‌جمهوری سال 92 که فرا رسید خیلی‌ها گمان می‌کردند به دلیل عضویت روحانی در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، آیت‌الله مهدوی‌کنی و جناح تحت ریاست او به حمایت از روحانی خواهند پرداخت اما آیت‌الله و این تشکل از نامزدی روحانی با این ادعا که او از فردای انتخابات 88 در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی‌کند، حمایت نکردند. اینچنین بود که علی اکبر ولایتی رفیق سال‌های دور حسن روحانی کاندیدای نهایی جامعه روحانیت مبارز و جناح اصولگرای سنتی شد. آیت‌الله مهدوی‌کنی بلافاصله پس از پیروزی روحانی در انتخابات در پیام تبریک خود به رییس‌جمهور روحانی قید «مشروط» را آورد تا روشن شود ادعای اصلاح‌طلبان که روحانی به آنان نزدیک‌تر است تا خاستگاه خود، گزاف نبوده است.

5- 14 خرداد 1393 که فرا رسید آیت‌الله همچون دیگر مسوولان نظام راهی بهشت زهرا شد. عبا و قبای او و رفیق دیرینه‌اش آیت‌الله جنتی شبیه هم بود، شباهتی که نه‌تنها لنز دوربین‌های عکاسان خبری را که چشم همه حاضران در مراسم بزرگداشت رحلت امام خمینی را به سوی خود جلب می‌کرد. ساعتی گذشت و آیت‌الله مهدوی‌کنی مجلس را نیمه رها کرد. به گفته نزدیکانش در همین لحظات دچار عارضه مغزی شده و در بیمارستان بهمن در غرب تهران بستری می‌شود. 143 روز آیت‌الله در کما بود تا اینکه دیروز از میان موافقان و مخالفانش رفت. حالا در نبود فقیه معتمد نظام و پدر معنوی اصولگرایان باید به انتظار نشست و دید بحران‌های جانشینی او در خبرگان رهبری، دانشگاه امام صادق و جامعه روحانیت مبارز چگونه حل و فصل می‌شود؟اگرچه در تمامی روزهایی که آیت‌الله مهدوی‌کنی در بیمارستان بستری بود این آیت‌الله موحدی کرمانی بود که جامعه روحانیت مبارز را رهبری می‌کرد و خبرگان به ریاست آیت‌الله هاشمی شاهرودی، اجلاسش را برگزار کرد و گفته می‌شود سید احمد علم‌الهدی به زودی از مشهد راهی تهران می‌شود تا جانشین آیت‌الله در دانشگاه امام صادق شود اما آنچه از این پس یقینا مورد توجه قرار خواهد گرفت آینده جناح راست و یا اصولگرایان سنتی است. نامداران این جناح با خاکسپاری حبیب‌الله عسگراولادی و در لحظاتی که دیگر آیت‌الله مهدوی‌کنی را ندارند چگونه خواهند توانست از بن بست انشقاق و چندپارگی رهایی یابند و کدام یک از فقها و علمای این جناح سیاسی همچون شیخ محمد یزدی، محمدتقی مصباح‌یزدی، سید احمد خاتمی، سید احمد علم‌الهدی وموحدی کرمانی می‌توانند اصولگرایان را به ساحل امن آرامش برسانند؟هرچه هست به نظر می‌رسد که فصل شیخوخیت و ریش سفیدی در مدیریت اصولگرایی با رحلت آیت‌الله مهدوی‌کنی به پایان رسید، فصلی که به اتمام نرسید و آیت‌الله هرگز موفق به یکی کردن اصولگرایان نشد.


جای خالی «ریش سفید اصولگرایان»

همان‌ها که سال پیش در چنین روزهایی به سودای قدرت پاسخ تلفنش را نمی‌دادند در این پنج ماه یک به یک به بیمارستان رفتند و از او عیادت کردند. از خلأ حضورش گفتند و خدماتش اما هیچ کدام یک سال و چند ماه پیش را به یاد ندارند که برای چندمین بار توصیه‌های همین پیر اصولگرا را نادیده گرفتند. اصولگرایان سنتی حالا دیگر ریش‌سفید ندارند. حالا دیگر کسی را ندارند که دغدغه شبانه‌روزی‌اش رسیدن اصولگرایان به وحدت باشد. آیت‌الله مهدوی‌کنی درست در روزهایی چشم از جهان فروبست که دغدغه اصلی‌اش یعنی همان اصولگرایان در بدترین شرایط از هم گسیختگی قرار داشتند. آخرین آرزویش هم برآورده نشد و در سن 83 سالگی دعوت حق را لبیک گفت. آزرده خاطر از خودی‌ها از دنیا رفت. درست چند ساعت بعد از شرکت در مراسم بزرگداشت حضرت امام دچار حمله قلبی شد. پنج ماه در کما بود که شاید همین بستری بودنش هم فرصتی بود برای آنهایی که مدت‌ها بود توصیه‌هایش را گوش نداده و شکست خورده بودند. دلخوری‌هایش مانع از پیگیری‌های دغدغه‌هایش نشده بود و بنا بود برای انتخابات مجلس آینده برنامه‌ریزی کند. جلسات‌شان بازهم ناتمام ماند و حالا بدون شک نتیجه انتخابات بعدی در دست اصولگرایان تندرو خواهد افتاد. همان‌ها که بدون توجه به توصیه‌هایش راه جدایی را در پیش گرفته بودند. مرد 83 ساله انقلاب که از اعضای اولیه انقلاب بود حالا دیگر در جمع اصولگرایان نیست، خلئی که شاید اصولگرایان یک سال دیگر نسبت به‌شدت آن واقف شوند.

محمدرضا مهدوی‌کنی از آغاز تا پایان
مرد 83 ساله انقلاب یکی از روحانیون اصلی تصمیم‌گیرنده در سال‌های ابتدایی انقلاب بود. وزیر دادگستری در کابینه موقت شورای انقلاب، وزیر کشور در دولت‌های محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر بود. وی برای یک دوره دو ماهه پس از ترور شهیدان رجایی و باهنر نخست‌وزیر بود. از سمت‌های بعدی او می‌توان به دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز که یکی از قدیمی‌ترین و تاثیرگذارترین تشکل‌های اصولگرا است و ریاست مجلس خبرگان رهبری از سال 89 اشاره کرد. آیت‌الله مهدوی‌کنی همچنین ریاست دانشگاه امام صادق را نیز بر عهده داشت. آیت‌الله مهدوی‌کنی اما در سال‌های اخیر تبدیل به یک ریش‌سفید برای جناح اصولگرا شده بود. ترجیح داده بود بیشتر از آنکه به دنبال اصول اجرایی باشد در حاشیه باشد و کمتر به امور اجرایی بپردازد. با این وجود اختلافات به وجود آمده پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 موجب شد تا تلاش‌های گسترده‌یی برای کنار زدن آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان رهبری صورت بگیرد. بهترین گزینه هم برای آنها آیت‌الله مهدوی‌کنی بود. مردی که می‌دانستند آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی به حضورش احترام می‌گذارد. نتیجه هم همان شد. آیت‌الله مهدوی کنی کاندیدای ریاست مجلس خبرگان شد و آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی هم به احترام کاندیدا شدن وی کاندیدا نشد. آیت‌الله مهدوی‌کنی در سال‌های اخیر و در برهه‌های زمانی مختلف همواره به عنوان یک ریش سفید شناخته شده است.
بی‌مهری‌هایی که از اصولگرایان دید

آیت‌الله مهدوی‌کنی که بسیاری از اصولگرایان او را مرشد اصلی خود می‌نامند در سال‌های اخیر بی‌مهری‌های زیادی از جامعه اصولگرایان دید. او که دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز را در سال‌های اخیر به عهده داشته است در موسم هر انتخاباتی تلاش می‌کرد تا با کارکرد جامعتین شکل منسجمی به فعالیت‌های اصولگرایان بدهد. شکلی که در سال‌های اخیر به جای منسجم‌تر شدن هر روز چندپاره‌تر شد و در نهایت چیزی از آن باقی نماند. سال‌های اخیر خاطرات خوبی را در ذهن مرد 83 ساله انقلاب باقی نگذاشته است. انتخابات مجلس نهم شروعی برای بی‌توجهی‌های اصولگرایان به نظرات آیت‌الله مهدوی‌کنی بود. با وجود لیست اصلی اصولگرایان که حاصل کمیته 7+8 آنان بود اقدام اصولگرایان معترض به تشکیل جبهه‌های مختلف و ارایه لیست‌های متعدد نشان از بی‌توجهی اصولگرایان به آیت‌الله مهدوی‌کنی بود. هرچند که نتیجه این بی‌توجهی به دلیل گستردگی انتخابات مجلس آنچنان به چشم نیامد اما در انتخابات ریاست‌جمهوری دود این بی‌توجهی به چشمان خود اصولگرایان رفت و اشک آنان را درآورد. روایت‌های متعددی از تلاش‌های گسترده آیت‌الله مهدوی‌کنی جهت کنار کشیدن برخی کاندیداها وجود داشت. تلاش‌هایی که کاندیداهای اصولگرا با از دسترس خارج کردن خود یا پاسخ ندادن تلفن‌ها آن را بی‌نتیجه گذاشتند و در نهایت نظاره‌گر پیروزی اصلاح‌طلبان در این انتخابات بودند. او از دو سال پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری مشغول تلاش برای به وحدت رساندن اصولگرایان بود و در این مورد گفته بود: «همه اصولگراها و تمامی علما و روحانیت با هم متحد باشند و من توصیه کردم که در این جریاناتی که برای انتخابات واقع می‌شود این ارتباط حفظ شود؛ انگیزه مهم است». اجلاس خبرگان رهبری در اسفندماه سال گذشته نیز یکی از آخرین موقعیت‌هایی بود که آیت‌الله مهدوی‌کنی دغدغه‌هایش را مطرح کند و از دولت خواست با تعامل بیشتر با نمایندگان مردم در مجلس خبرگان رهبری از رهنمودهای دلسوزانه نمایندگان این مجلس استفاده کند.
اصولگرایان و یک خلأ جدید

اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم حالا با یک مشکل جدید روبه‌رو هستند که تمام مشکلات قبلی را هم تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. حالا آنان علاوه بر چندپاره شدن، کاندیداهای متعدد و اختلافات ساختاری با خلأ وجود ریش سفید جریان اصولگرای سنتی روبه‌رو هستند. خبرهای رسیده حکایت از تلاش‌های گسترده آیت‌الله مهدوی‌کنی پیش از مرگ برای رساندن اصولگرایان به وحدت با جلسات سه‌گانه داشت. جلساتی که نه نتیجه آن معلوم شد و نه مشخص است حالا چه کسی جایگزین آیت‌الله مهدوی‌کنی خواهد شد. لیدرهای طیف‌های تندروی اصولگرا این روزها با خلأ حضور وی فعالیت‌شان را شدت می‌بخشند و در مسیر جدیدی جلو می‌روند. مسیر آنها بدون شک در غیبت طیف سنتی جریان اصولگرا صورت خواهد گرفت و سرنوشت اصولگرایان سنتی را به شکل دیگری رقم خواهد زد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.