- وقتی که سال 84 محمود احمدی نژاد کلید پاستور را ازسید محمد خاتمی تحویل گرفت، اصولگرایان خود را فاتح دولت و پیروز انتخابات می دانستند.

به گزارش جماران به نقل از خبرآنلاین، محمود احمدی نژاد از درون اصولگرایان سر بر آورد و با کمک آن ها پست های مختلف اجرایی را تا ریاست جمهوری به دست گرفت اما این روزها کمتر اصولگرایی را می شناسیم که دلش بخواهد به عنوان حامی احمدی نژاد شناخته شود. حتی هفته پیش که همایش اصولگرایان برای رسیدن به وحدت در تهران برگزار شد، بساری از حامیانش بودند اما کسی از خود او دعوت نکرده بود. گویی کسی دوست ندارد در وحدتی حضور داشته باشد که یک طرفش محمود احمدی نژاد است.
برای درک این مسئله که چرا اصولگرایان از رئیس جمهور سابقشان دل خوشی ندارند باید به سال های گذشته و عملکرد احمدی نژاد نظر انداخت.

وقتی احمدی نژاد به رئیسش پشت کرد

احمدی نژاد سابقه پشت کردن به کسانی که پیشتر حامی او بودند را در کارنامه خود دارد. بزرگترین نمونه اش هم رابطه اش با آیت الله هاشمی رفسنجانی است. همه می دانند که احمدی نژاد با حکم هاشمی رفسنجانی استاندار بود. او در دوره انتخابات مجلس ششم هم در لیست هاشمی بود و هم در ستاد انتخاباتی وی. اما بعدها با پشت کردن به او در برهه هایی با مواجهه مستقیم با او توانست پله های ترقی را سریعتر طی کند.

حامیان جدید برای شهرداری اصولگرایانه

احمدی نژاد با حمایت مجموعه اصولگرایان کلید شهر تهران را در دست گرفت. لیست ائتلاف آبادگران که برنده انتخابات شورای شهر تهران شده بود از میان گزینه هایش احمدی نژاد را انتخاب کرد و این انتخاب با استقبال سایر جریان های اصولگرا مواجه شد. تا پیش از آن با وجود فعالیت های مختلف احمدی نژاد در دوره های گذشته کمتر کسی نام او را شنیده بود اما او پای ثابت سخنرانی های انصار حزب الله تهران بود. از زمانی که احمدی نژاد پایش را به شهرداری تهران گذاشت ، شهرداری تهران و شورای شهر متفقا به منتقدان دولت وقت تبدیل شدند. احمدی نژاد اما رویای بزرگتری در سر داشت و از همان روزهای نخست خود را برای ریاست جمهوری آماده می کرد.

روایتی از سخنان بالای ابری احمدی نژاد و نخستین جرقه های تفرقه در اصولگرایی

نزدیکی های انتخابات ریاست جمهوری 84 بود و بحث بر سر نامزدهای دو جناح بالاگرفته بود. در این میان اصولگرایان به رهبری علی اکبر ناطق نوری در پی ایجاد وحدت میان اصولگرایان برای معرفی یک نامزد واحد بودند و جلسات متعددی را نیز برگزار می کردند. در آن دوره نام چندین نامزد اصولگرا بر سر زبان ها بود. ناطق نوری، حبیب الله عسگراولادی و برخی دیگر از بزرگترهای اصولگرایی هم به دنبال سازوکاری بودند که از میان همه این نامزدها روی یک نامزد اتفاق نظر شود. آن ها با تک تک نامزدها هم جلساتی را برگزار می کردند. وقتی محمود احمدی نژاد هم تصمیم خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری علنی کرد ، تقاضای دیدار با ناطق را کرد. ماجرای این دیدار را چندی پیش ناطق نوری در مصاحبه ای اینگونه بیان کرد:

در قصه ریاست جمهوری 84 ماجرا این گونه بود که از اصولگراها 5-6 کاندیدا وجود داشت و کاری که ما باید می کردیم این بود که بنشینیم با اینها صحبت کنیم که یا آنها را قانع کنیم که کنار بروند یا اینکه با مکانیزمی پیش بیایم تا یکی از آنها در عرصه باقی بماند.آمدیم و آقایان هم قبول کردند که شورای مرکزی جبهه نیروهای انقلاب به هر تصمیمی رسیدند، آنها قبول کنند. خوب با همین آهنگ جلو آمدیم. تک تک کاندیداها را در همین اتاق خواستیم با این هدف که از برنامه ها،اهداف و انگیزه های آنها با خبر شویم و کاندیدا ها هم آمدند و توضیحاتی دادند.یک جلسه هم به صورت اختصای با آقایان داشتیم که به صورت شفاف و راحت، اشکالات در مدیریت های قبلی و سوال هایمان را با آنها مطرح کردیم. آقای احمدی نژاد هم جزو همین ها کاندیدا ها بود. ایشان می گفت:«من طرح برای اداره کشور دارم و بقیه نامزدها ندارند. شما هم اجازه نمی دهید من طرحم را بدهم.» ما با کاندیداهای دیگر 2 جلسه داشتیم، با ایشان 3 جسله برگزار کردیم. یک روز به آقای باهنر گفتم یک وقتی به آقای احمدی نژاد بدهید چون می گویند من برای اداره کشور یک طرح ویژه دارم .

جلسه زمانش هماهنگ شد و ایشان به همین دفتر بنده آمد و مرحوم آقای عسگر اولادی، باهنر، بنده و برخی دیگر از دوستان بودند. ایشان در آن جلسه 2 ساعت طرحش را توضیح داد . بنا هم بود تا پایان صحبت ایشان حرفی نزنیم. ایشان وقتی صحبتش را تمام کرد. من رئیس جلسه بودم و اگر چه منشی جلسه کس دیگری بود ولی برای اینکه مطالب یادم بماند چیزهایی را می نوشتم که خودآن نوشته ها 4 صفحه شد! قبل از اینکه من صحبت کنم، مرحوم آقای عسگر اولادی رو کردند به بنده و حرفی زدند که شاید شما هم تا الان نشنیده باشید.

آقای عسگر اولادی گفت: «این برادر ما احساس می کند که اسلام را فقط او می شناسد، این برادر ما احساس می کند انقلاب را فقط او درک کرده است. این برادر ما احساس می کند امام را فقط او می شناسد.» بنده هم خطاب به آقای احمدی نژاد گفتم: «آقای احمدی نژاد! من حرفهای شما را خیلی دقیق گوش دادم حقیقتا هرچه دقت کردم، هیچ نفهمیدم.» یا سطح معلومات شما خیلی بالا است و ما نمی فهمیم شما چه می گوئید یا اینکه حرفهای« بالا ابری» می زنید. بعد از آن جلسه ما با ایشان،آقای احمدی نژاد قهر کرد و رفت. فردایش هم نامه نوشت که در من دیگر با جمع شما نیستم. خوب این از ایشان؛ آقایان دیگر هم هر کدام به دلیلی از صرافت کار تشکیلاتی افتادند و جدا شدند و از طرف دیگر مسائل دیگری هم رخ داد و به هر تقدیر تمام بافته ها تافته شد و تنها نامزدی که پایبند ماند آقای علی لاریجانی بود.

همانطور که از این روایت ناطق بر می آید نخستین جرقه های افتراق و چند دستگی در میان اصولگرایان از همین اختلاف نظر احمدی نژاد و بزرگترهای اصولگرا شروع شد. وقتی احمدی نژاد به این سازوکار پایبند نماند به دنبال او قالیباف هم اعلام کاندیداتوری کرد و لاریجانی هم که کاندیدای اصلی جامعتین و سایر اصولگراها بود. احمدی نژاد توانست با اختلاف ناچیزی رای دوم انتخابات را به دست آورد و با آیت الله هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات راه یابد. در دور دوم هم پیروزی احمدی نژاد قابل پیش بینی بود.

عزل وزرا

اما ماجرای دلخوری اصولگراها به همینجا ختم نشد. در حقیقت پاستور نشینی احمدی نژاد سر آغاز اختلافاتی دامنه دار در اصولگرایان بود. اختلافاتی که در دوره اول کمرنگ تر و در دور دوم ریاست جمهوری او بسیار بحث بر انگیز شد. بسیاری از کسانی که در دوره ای با احمدی نژاد همکاری کرده اند معتقدند که او شخصیتی خود رای دارد. او در دور اول ریاست جمهوری اش و در زمانی که می خواست وزرایش را به مجلس معرفی کند میثاق نامه ای را به آن ها داد و از آن ها خواست که به این میثاق نامه پایبند باشند. او نام این میثاق نامه را « میثاق نامه دولت اسلامی» گذاشت.

وزیری هامانه نخستین وزیری بود که نتوانست همکاری اش با دولت احمدی نژاد را تا انتها ادامه دهد. پس از او داوود دانش جعفری وزیر اقتصاد احمدی نژاد نیز نتوانست احمدی نژاد را تحمل کند و در سال 1387 استعفا داد و در جرگه منتقدان احمدی نژاد قرار گرفت. وزرای اطلاعات و فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز 8 روز مانده به پایان دوران وزراتشان عزل شدند.

در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 هم با وجود اینکه برخی جریان های اصولگرا دل خوشی از احمدی نژاد نداشتند و نمی خواستند او نامزد آن ها باشد اما چاره ای جز حمایت از او نداشتند.در واقع، عدم حمایت از احمدی نژاد می توانست آب به آسیاب جریان فتنه باشد.

چند دستگی اصولگرایان بر سر حمایت و انتقاد از احمدی نژاد

دور دوم ریاست احمدی نژاد دوران اوج اختلافات او با جریان های اصولگرا بود. در این دوره اصولگرایان به دو دسته تقسیم شدند. اصولگرایان قدیمی تر که از روز اول دل خوشی از احمدی نژاد نداشتند. این اصولگراها خود را رسما منتقد احمدی نژاد عنوان می کردند. دسته دوم هم که بعدها به جبهه پایداری معروف شدند خود را حامیان او معرفی می کردند. همین اختلافات باعث شد که اصولگرایان نتوانند در انتخابات مجلس نهم به وحدت برسند.

انتصاب مشایی و قهر یازده روزه

نقطه کانونی اختلافات در دور دوم ریاست احمدی نژاد ، اسفندیار رحیم مشایی بود. احمدی نژاد ارادت خاص و ویژه ای نسبت به او داشت و در اولین اقدام پس از انتخابات حکم او را برای معاون اولی خود صادر کرد. این اقدام با اعتراض سراسری اصولگرایان روبرو شد. اما احمدی نژاد اصرار داشت. کار به جایی رسید که رهبر معظم انقلاب برای حفظ آرامش کشور در نامه ای تصدی مشایی بر خلاف مصلحت دانستند. احمدی نژاد هم بلافاصله حکم مشایی را برای رئیس دفتری خودش زد. اما این تنها اقدام او نبود. احمدی نژاد به فاصله کوتاهی حیدرعلی مصلحی وزیر اطلاعات را از سمت خود برکنار کرد. این اقدام نیز با واکنش منفی نمایندگان مجلس و همه طیف های سیاسی روبرو شد. تا جایی که رهبری یک بار دیگر به این داستان ورود کردند و مصلحی بر مسند وزارت باقی ماند. احمدی نژاد هم 11 روز بر سر کارش حاضر نشد.

روز سیاه مجلس

مجلسی که ریاستش با علی لاریجانی بود کانون انتقادهای اصولگرایانه علیه محمود احمدی نژاد بود. حامیان وی و اعضای جبهه پایداری نقش اقلیت مجلس را بازی می کردند و در مقابل جریان عمده مجلس و در راس آن ها علی لاریجانی رئیس مجلس به منتقد اصلی دولت بدل شده بودند. احمدی نژاد هم که این را می دانست دنبال بهانه ای می گشت که انتقامش را از لاریجانی بگیرد. استیضاح وزیر کار این بهانه را دست او داد. در جلسه استیضاح احمدی نژاد فیلمی را از گفت و گوی سعید مرتضوی و فاضل لاریجانی برادر رئیس مجلس پخش کرد. این اقدام احمدی نژاد موجب تنش در مجلس شد. مجلس هم در واکنش به این عمل احمدی نژاد با رای قاطع وزیر را استیضاح کردند. لاریجانی هم جواب او را داد و گفت: اقدامات مافیایی و توطئه آمیز در سطح یک رییس جمهور نیست و برخی رفتارهای دولت کیان اخلاقی جامعه را به فساد می‌کشاند. رییس جمهور ادبیات اخلاقی را رعایت نمی‌کند استیضاح یک چیز بود چرا اینها را مطرح کردید؟ اما خوب شد شما که مرتب در جامعه «بگم بگم» راه انداخته‌اید این فیلم را پخش کردید و حرفتان را زدید تا مردم شخصیت شما را بیشتر بشناسند.

علی لاریجانی همچنین به نقل از داوود احمدی‌نژاد، برادر محمود احمدی‌نژاد، گفت که اطرافیان رئیس دولت با سازمان مجاهدین خلق و بیگانگان رابطه دارند و دچار فساد مالی هستند.پس از سخنان لاریجانی، احمدی‌نژاد خواستار صحبت کردن شد که لاریجانی چنین اجازه‌ای به او نداد و گفت: "شما شئونات جمهوری اسلامی را رعایت نکردید واتهام زدید دیگر حقی برای صحبت کردن ندارید، به سلامت".

در این دوره حامیان احمدی نژاد هم گفتند سعی کردند خود را منتقد احمدی نژاد نشان دهند. آن ها عنوان می کردند که اگر احمدی نژاد مشایی را کنار بگذارد باز از او حمایت می کنند. البته هیچکس این شکل و شمایل انتقاد را باور نکرد.

اختلافات احمدی نژاد و اصولگراها روزها و ماه ها ادامه داشت تا انتخابات ریاست جمهوری سال 92. در حالی که اصولگرایان چند دسته تر از همیشه انواع و اقسام سازوکارها را برای رسیدن به وحدت می آزمودند احمدی نژاد دستیار همیشگی اش اسفندیار رحیم مشایی را در دست گرفت و به ساختمان وزارت کشور رفت و علنا و رسما او را نامزد انتخابات کرد. او با این رفتار معنادار، عملا خود را از چشم اصولگرایان انداخت.

این روزها هیچ اصولگرای نام و نشان داری از رئیس دولت های نهم و دهم حمایت نمی کند. حتی برخی وزرای او که خود ا سینه چاک احمدی نژاد نشان می دادند ، برای بقای سیاسی خود به نشست های اصولگرایان می روند؛ نشست هایی که در آنها نه از احمدی نژاد دعوت می شود ، نه از مشایی و نه از حلقه کم شماری که در دانشگاه بلاتکلیف ایرانیان سوته دلانه گرد هم می آیند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.