حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی در درس خارج فقه خود بیان کرد: امام خمینی‌(س) معتقد است که ولایت فقیه از احکام و مسائل اولیه دین است. بنابراین اگر یک سال ولی فقیه گفت حج نروید این از باب حکم اولیه است و کسی نباید حج برود و این حکم وجوب حج را بر می‌دارد نه اینکه بخواهد حج واجب باشد اما به علت احکام ثانویه‌ای از قبیل عسر و حرج و اضطرار حج از گردن مسلمانان ساقط باشد.

به گزارش جماران به نقل از شفقنا، حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی در ادامه سلسله جلسات درس خارج فقه خود با موضوع «ولایت فقیه» روز شنبه، 5 مهر ماه، بیان کرد: در جلسات گذشته بیان شد که دو نوع ولایت وجود دارد؛ ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و بحث ما در ولایت فقیه فقط بر سر ولایت تشریعیه است اما ولایت تکوینیه که تصرف در عالم کون و هستی است مخصوص انبیاء و معصومین‌(ع) است که از جمله این ولایت تکوینی می‌توان به تبدیل شدن عصای موسی به اژدها، مسخر بودن باد و کوه و ... به دست حضرت سلیمان و داوود و امثال آن که در قرآن کریم وجود دارد، اشاره کرد که خداوند از اینها به عنوان معجزات و بینات برای پیامبران خود نام برده است.

وی افزود: این مسئله در مورد ائمه‌(ع) نیز بیان شده است، مانند آنچه شیخ انصاری در قسمت حرمت خرید و فروش تصویر در مورد حضرت موسی ابن جعفر بیان می‌کند. هارون ‌الرشید مجلسی مهیا کرده بود که در آن مجلس آدم‌های زیادی را دعوت کرده بود و علاوه بر آنها از یک ساحر و حضرت موسی ابن جعفر نیز دعوت کرده بود. در این جلسه هنگام پذیرایی همه بر سر سفره قرار گرفتند. آن مرد در مقداری از نان‌ها نیرنگی خاصی بکار برده بود، آن نانها را مقابل حضرت گذاشتند. همین که خادم موسی بن جعفر‌(ع) خواست نانی را بردارد آن نان مقداری عقب تر پرید و هر نان نزدیکِ دست را که می‌خواست بردارد همین صحنه تکرار می‌شد و هر بار شلیک خنده هارون فضا را پر می‌کرد. لحظه‌ای بعد امام سربلند کردند و به تصویر شیری که روی پرده‌ای نقش بسته بود نگاه نمودند و محکم و رسا فرمودند: یا اسدالله خذ عدوالله (ای شیر الهی بگیر دشمن خدا را) فوراً شیر عظیمی از پرده بیرون جست و آن مرد مکّار را درید. هارون و ندیمان از ترس بی هوش شدند و مجلس بهم ریخت. وقتی هارون به هوش آمد و حالت عادی خود را باز یافت از آن حضرت درخواست نمود که: به حق من بر تو از تصویر شیر بخواه آن مرد را بازگرداند. حضرت فرمود: اگر عصای موسی که سحر ساحران را بلعید بود باز میگرداند او هم بازگردانده می‌شد. کنایه از اینکه او بر اثر اعمال زشت خود به سزای کردارش رسید و حالا دیگر راه بازگشتی در کار نیست.

آیت‌الله نوری همدانی اظهار کرد: این قبیل از ولایات را ولایات تکوینی می‌نامیم که مختص کسانی است که خداوند آنها را انتخاب کرده و به آنها این قدرت را داده است مانند انبیاء و معصومین. اما آنچه در ولایت فقیه مطرح است این نوع ولایت نیست بلکه ولایت تشریعه است یعنی ولایتی است اعتباری و از طرف شارع برای ولی فقیه جعل شده است.

وی افزود: البته در خود این نوع ولایت هم دو نحوه رویکرد وجود دارد، برخی قائل به ولایت مطلقه فقیه هستند که همان ولایت بر مسلمانان و تشکیل حکومت اسلامی است و برخی دیگر قائل به ولایت مقیده فقیه هستند مانند آیت‌الله خویی؛ اینها معتقدند که ولی فقیه ولایت بر موقوفاتی است که متولی ندارد، ولایت بر اموال غایب و مجنون و امثال آن. بحث ولایت فقیه آن طور که در قانون اساسی ما است بر قوه مقننه، مجریه، قضائیه و نظامی ولایت دارد. رئیس قوه مجریه را باید او تنفیذ کند، رئیس قوه قضائیه را ایشان نصب می‌کند. ایشان رئیس قوای نظامی کشور است.

این مرجع تقلید بیان کرد: بحث دیگر در مسئله ولایت فقیه این است که ولایت فقیه از احکام اولیه است یا از احکام ثانویه. یعنی آیا مسئله ولایت فقیه مانند نماز که یک حکم اولیه است می‌باشد یا مانند بسیاری از احکام اضطراری مانند تیمم به جای وضو که از احکام ثانویه هستند و در شرایط خاص محقق هستند می‌باشد. امام خمینی‌(س) معتقد است که ولایت فقیه از احکام و مسائل اولیه دین است. بنابراین اگر یک سال ولی فقیه گفت حج نروید این از باب حکم اولیه است و کسی نباید حج برود و این حکم وجوب حج را بر می‌دارد نه اینکه بخواهد حج واجب باشد اما به علت احکام ثانویه‌ای از قبیل عسر و حرج و اضطرار حج از گردن مسلمانان ساقط باشد.

وی ادامه داد: همان طور که در جلسات گذشته بیان کردم شیخ اعظم انصاری برای فقیه سه مقام را بر می‌شمارد؛ افتاء، قضاوت و ولایت. ایشان در تبیین ولایت می‌فرماید که ولایت را دو نوع می‌توان تصور کرد، اول اینکه تصرف منحصر به ولی فقیه باشد یعنی خود ولی فقیه به تنهایی و استقلالا هر حکمی را بتواند اعلام کند اگر چه ممکن است در برخی از موارد به جای اینکه خودش مستقلا وارد شود نمایندگانی را نیز قرار دهد. نوع دوم این است که این ولایت انحصاری نیست بلکه تصرف غیر منوط به اذن ولی است. سهم امام در اختیار فقیه است کسی دیگر اگر بخواهد تصرف کند می‌تواند اما باید به اذن فقیه باشد. نسبت بین این دو ولایت عام و خاص است ولایت اول عام است و در برخی از موارد هست که ولایت اول هست و ولایت دوم نیست. در برخی از موارد نیز ولایت اول کافی نیست بلکه ولایت دوم منوط به اجازه از ولایت دوم است.

آیت‌الله نوری همدانی تشریح کرد: تفاوت بین وکیل و متولی در امر ولایت این است که اگر کسی وکیل باشد با فوت ولی فقیه که موکل است وکالت از بین می‌رود اما اگر کسی متولی باشد یا تولیت یک امری را در دست داشته باشد با مردن و فوت ولی فقیه این تولیت از بین نمی‌رود مگر اینکه ولی فقیه دیگری بیایید و این ولایت را نسخ کند. در اینجا شیخ اصلی را تاسیس می‌کند و آن این است «الاصل عدم جعل ولایت احد علی علی» اصل این است کسی بر کسی ولایت ندارد که پیامبر و ائمه معصومین با وجود ادله اربعه از این اصل خارج هستند. فایده این اصل زمانی آشکار می‌شود که انسان شک کند آیا کسی بر دیگری به خاطر خصوصیت خاصی ولایت دارد یا ندارد که بر اساس این اصل باید گفت ولایت ندارد. حالا بحث در ولایت فقیه این است که آیا می‌شود ولی فقیه یا ولایت فقیه را مانند ولایت ائمه معصومین و پیامبر از این اصل خارج کرد یا خیر؟.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.