مسعود ادیب گفت: تمدن اسلامی که ما به آن افتخار کنیم تمدنی است محصول تعامل و گفت‌وگو با همه فرهنگ‌های پیرامون خودش و به این معنا همین فرهنگ اسلامی یک ارمغان بشری و ارزشمند است و در عین حال قدسی نیست.

به گزارش خبرنگار جماران، حجت‌الاسلام والمسلمین «دکتر مسعود ادیب» در نشست ماهانه بنیاد باران که عصر روز گذشته - سه‌شنبه - به مناسبت سالروز طرح ایده گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در دائره المعارف بزرگ اسلامی برگزار شد، اظهار کرد: در حدود دو قرن است که با یک چالش تمدنی بزرگ مواجهیم، آن هم علاوه بر چالش‌های سیاسی در عرصه منطقه‌ای، بین‌المللی و همچنین در فضای جهان اسلام و حتی در عرصه داخلی کشور خود‌مان.

وی افزود: بزرگتر از این چالش‌های سیاسی و در یک قلمرو وسیع‌تر، با یک چالش تمدنی بزرگ مواجهیم که محصول رکود و بن‌بست تمدنی است که ما به آن تکیه داریم و پیشینه ماست که قرن‌هاست با رکود و بن‌بست مواجه شده است؛ تمدنی که با یک تمدن جدید تازه نفس مواجه شده و طبیعتا مشکلاتی پدید آمده است.

ادیب با اشاره به تاریخ تمدن اسلامی ادامه داد: آنچه از آن به عنوان تمدن اسلامی یاد می‌کنیم، از قرن دوم و سوم شروع شده و در قرن هفتم با حمله مغول با انسداد و مشکل مواجه شده و چند قرنی به یمن سرمایه نخستین و پیشینه درخشان خود به حیات خودش ادامه داده است. نهایتاً در حدود دو سه قرن است که با معیارهای مختلف می‌توان زمان را متفاوت دید که با رقیبی تازه نفس مواجه شده است. این همان است که در جهان اسلام از سوی متفکران گوناگون از مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی تا این روزگار به عنوان انحطاط مسلمین، عقب ماندگی مسملین مطرح شده و هر کس به طریقی سعی کرده علل و عوامل آن را جست‌وجو کند.

وی افزود: استاد مطهری در کتاب «انسان و سرنوشت» مقدماتی آورده‌اند و گفته‌اند که من در کتاب بررسی «علل انحطاط مسلمین» به مسئله «سرنوشت و قضا و قدر» و آثار دیگری که این نگاه در آن بود‌ه است توجه کردم . ورای تمامی نیازی که در این دو سه قرن پدید آمده است یک احساس مشترک در میان مسلمانان شکل گرفته و آن احساس یک نوع حرمان و یک نوع ناکامی و عقب ماندگی است.

دکتر ادیب با اشاره به تاریخ برخورد تمدن نوین بشری با تمدن اسلامی ادامه داد: حافظه تاریخی مردم ما از یاد نمی‌برد که چند قرن پیش امپراتوری بزرگ عثمانی، صفوی و گورکانی متمدن‌ترین کشورهای روزگار خود بودند و به لحاظ سیاسی چالش و تهدیدی برای اروپای آن روز تلقی می‌شدند. از حدود چهار قرن پیش بعد از اینکه اندلس از دست مسلمانان خارج شد این امپراتوری‌ها به زوال رفتند و نهایتاً، چیزی از آنها باقی نمانده است. متأسفانه تمدن جدید به عنوان یک دستاورد بشری نیز مواجهه‌ تلخ و خشونت آمیزی با تمدن اسلامی رو به زوال داشته است. پیش از اینکه از طریق گفت‌وگو و همکاری این مواجهه صورت بگیرد، از طریق حمله ناپلئون به مصر و حمله روسیه به ایران و جنگ‌های ایران و روس، تصاحب هند توسط انگلستان و تشکیل کمپانی هند شرقی و اموری اینچنینی شکل گرفته و در واقع تمدن جدید از در خشونت به جهان اسلام وارد شده است.

وی افزود: همه اینها در میان مسلمانان این فکر را پدید آورد‌ه که باید کاری کرد و قدم جدیدی را برداشت و راه جدید را گشود. هر چند عکس‌العمل‌های مسلمانان نسبت به وضعیت جدید متفاوت است که در چهار یا پنج مقوله می‌شود آنها را دسته‌بندی کرد. اما چاره‌جویی مسلمانان در این زمینه را می‌توان در دو مقوله کلی جای داد؛ هر دو مقوله در این جهت مشترک‌اند که مسلمان‌‌ها از وضع اسف‌بار موجود به وضع مطلوب و ایده‌الی که شایسته آن هستند و پیشینه تمدنی آنها نوید می‌دهد، برسند و از این وضعیت عبور کنند.

این استاد حوزه و دانشگاه با طرح دو مدل اصلی برای احیای تمدن اسلامی گفت: یک مدل، مدلی است که ایجاد تمدن اسلامی جدید یا به تعبیری نوسازی تمدن اسلامی، احیای تمدن اسلامی در قالب تقابل با فرهنگ جهانی موجود یا به تعبیر دیگری، فرهنگ جدید تمدن غرب تعریف می‌کند‌. در نقطه تقابل با آن می‌خواهد حرکتی از نو در عالم اسلام اتفاق بیفتد، حرکتی که استقلال دارد هم عناصرش را از درون خودش تأمین می‌کند و هم قرار است صفحه جدیدی در تاریخ و زندگی بشر بگشاید و طبیعتا حتی این مسیر هم به گفت و گو نیازمند است.

وی افزود: مسیر دوم، مجموعه تاریخ و تمدن بشری را یک زنجیره پیوسته می‌بیند که امروز ما در این زنجیره، با یک حلقه نسبتاً ضعیف مواجهیم که باید این حلقه را تقویت کنیم. اگر قرار است تمدن اسلامی بازسازی یا احیا شود و تمدن جدید اسلامی داشته باشیم یک امر قدسی نخواهد بود که از دل دین برآمده باشد. بلکه یک حلقه‌ای از دستاوردهای بشری است که باید در ادامه دستاوردهایی که اقوام و فرهنگ‌های گوناگون ایجاد کرده اند بررسی شود. وابسته بودن نگاه دوم به گفت‌وگو خیلی روشن است.

ادبیب ادامه داد: میان این دو الگو، الگوی پدید آمدن یک تمدن مستقل برخاسته از متن دین و عالم قدسی در تقابل با جهان موجود است. و الگوی احیا، بازسازی و توانمند‌سازی تمدن اسلامی در تعامل و استفاده از امکانات بشری در جهان موجود است. از میان این دو کدام را استفاده کنیم؟ جدا از بحث‌های نظری، یکی از راه‌های تصمیم، این است که ببینیم بار اول که تمدن اسلامی به وجود آمد، به چه شکلی پدید آمد. ما معتقدیم از قرن دوم و با بنای شهر بغداد در سال 148 ه. ق، فضا و زمینه هایی فراهم شد. در قرن سوم در بیت‌الحکمه ابعاد وسیع تری پیدا کرد. در قرن های بعد همین‌طور، و نهایتاً به یک تمدن شکوفای عظیم رسید که یکی از حلقه‌های زنجیره تمدن بشری که از حلقه های زرین و درخشان هم هست، شکل گرفت. آیا این تمدن از متن قدسی استخراج شده است؟ آیا از عالم غیب الهام شده است؟ یا در تعامل با دیگر فرهنگ، تمدن‌ها، دستاوردهای و سرمایه‌های بشری شکل گرفته است؟

ادیب در ادامه خاطرنشان کرد: در قرن سوم و جهارم اسلامی شاهد ظهور یک تمدن بزرگ هستیم در حالی که سرزمین هایی که این تمدن در آن ظهور کرد، با توجه به پیشنیه‌ای که داشت یا مثل جزیره العرب به کلی فارغ از یک تمدن قابل ارائه به جهان بود و یا مثل آنچه بر سر ایران و شمال آفریقا آمده بود، در حالت رکود و بی‌رونقی نسبت به تمدن گذشته خود قرار داشتند. هر اتفاقی افتاد از این فضای مرده و به تعبیری سوخته یک تمدنی جدید برآمد.

وی با مقایسه تمدن اسلامی با جهان مسیحیت افزود: بعد از این‌که در قرن چهارم، فرهنگ مسیحیت در امپراتوری روم سیطره پیدا کرد و دین رسمی شد، مورد حمایت حکومت و امپراتور قرار گرفت و به تعبیر فرقه‌نگاران مسلمان، مسیحیت ملکانیه پدید آمد. تمدن مستقر قدرتمندی که تمدن روم آن روزگار بود و از عوامل و عناصر یونانی هم محسوب می شد، به تدریج رو به زوال رفت و با پنج قرن تاریکی جامعه بشری مواجه شد.

ادیب ادامه داد: اتفاقی که در عالم اسلام افتاد، درست برعکس آنچه در عالم مسیحیت اتفاق افتاد، بود. در عالم مسیحیت همه چیز به متون قدسی ارجاع داده شد. مدارس فلسفی تعطیل شد. اقداماتی انجام گرفت که به عنوان سمبل تعطیل کردن بساط فلسفه یونان تلقی و قرار شد همه چیز جنبه الهیاتی و دینی و مقتبس از متن کتاب مقدس پیدا کند.

وی با بیان اینکه در عالم اسلام در این مقطع، هرگز باب گفت‌وگو، عقل و اقتباس بسته نشد، افزود: در عالم اسلام از عناصر یونانی و سریانی، از عناصر پهلوی و عناصر هندی استفاده شد. دیوان‌ها در دوره عربی ترجمه شد، کم کم متون پزشکی، متون منطقی و فلسفی و دیگر متون عملی نیز ترجمه شد. مساح و منجم و مهندس از مناطق مختلف دنیای متمدن آن روز به بغداد دعوت شدند و برای بنای بغداد از همه سرمایه های تمدنی بشری آن روز استفاده شد. در ابعاد مختلف، حضور اندیشمندان و فکرها و عناصر ارزشمند دنیای آن روز در فرهنگ اسلامی دیده شد. همه اینها نشان می دهد که تمدن اسلامی بر مبنای ارتباط، جمع آوری و هضم کردن در یک هاضمه قوی اتفاق افتاد ولی هیچ‌گاه باب گفت و گو بسته نشد و حتی لوازم سیاسی هم خیلی وقت ها پذیرفته شد.

ادیب ادامه داد: شاید بتوان گفت تمدن اسلامی که ما به آن افتخار کنیم تمدنی است که محصول تعامل و گفت و گو با همه فرهنگ های پیرامون خودش است و به این معنا همین فرهنگ اسلامی یک ارمغان بشری و ارزشمند است که درعین حال قدسی هم نیست. در این تمدنی که پدید آمده است، سهم منصور و هارون هم کم نیست. به همین روال در مسیر تمدن سازی، ترجیح زیادی بین هارون ما مسلمانان به شارلمانی اروپایی ها وجود ندارد و خیلی فرقی نمی کند. هر کدام نقشی داشتند لزوما نمی توانیم تعصبی به یکی از آنها داشته باشیم.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: اگر این را بپذیریم که فرهنگ و تمدن اسلامی نمی تواند از زمین هیچ، از عدمستان بروید، باید در همین سیاق، با استفاده از دستاوردهای بشری که برای ما فراهم آورده دنبال احیا باشیم؛ باید باب گفت وگو را باز کنیم.

وی ادامه داد: حتی در آن نگاهی که می‌خواهد به دستاوردهای بشری به عنوان مبنا و زمینه نگاه نکند و از آغاز فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد باز باید گفت و گو کرد. با همان استدلالی که قرار است فلسفه بیاموزیم باید فلسفه بیاموزیم و اگر قرار است فلسفه را رد کنیم هم باید فلسفه بیاموزیم. حتی اگر قرار باشد تمدن اسلامی در تقابل با تمدن های دیگر شکل بگیرد باید آن را بشناسد. و این شناخت موقوف به ارتباط و گفت و گو است. البته جنس گفت و گویی که در فرض اول رقم می خورد با جنس گفت و گو در فرض دوم متفاوت است.

ادیب با اشاره به خطرهای ناشی از دوری از گفت و گو افزود: اگر بر صراط گفت وگو حرکت نکنیم با خطر دو نوع لغزش از صراط مواجهیم. یک نوع لغزش از صراط، بین ما شایع تر است. ما به جای گفت وگو کردن به دنبال احتجاج کردن می رویم. شاید خیلی یافته های خود را مبرهن، قطعی و تخلف ناپذیر می دانیم و دنبال این هستیم که جاهلان را آگاه کنیم و آن حقایق نابی که در سینه داریم به همه عالم القا کنیم. در حالی که غافلیم که احتجاج کاری بشری نیست و کاری خدایی است.

وی افزود: خداست که با بندگان احتجاج می کند. یا مردانی احتجاح می‌کنند که با عوالم غیب وصلند و سرمایه الهی دارند. ما محجوبان از عوالم غیب، انسان های عادی که افق معرفت‌مان از فهم بشری فراتر نمی رود، حدی و حقی برای احتجاج نداریم. ما باید گفت وگو کنیم و آماده شنیدن و پذیرفتن باشیم.

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: انحراف دیگری که ممکن است در مسیر گفت و گو پیش آید، این است که، ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم یا احساس کنیم حرفی برای گفتن نداریم؛ در این صورت به گفت و گو نمی پردازیم فقط شنونده و منفعلانه در مقام پذیرش خواهیم بود، که این مشکل در عالم اسلام وجود دارد. تفکری که برای نجات از وضعیت موجود می گوید: باید ار فرق سر تا نوک پا فرنگی شد، مبتلا به این مشکل است و گمان می کند که حرفی برای گفتن ندارد.

وی افزود: با همه مشکلاتی که در زندگی ما مسلمانان به آن گرفتار هستیم ما هنوز در میراث و گذشته خودمان حرف های قابل گفتن و قابل اتکا داریم و اگر آنها را درست بشناسیم می توانیم با دنیا یک گفت و گوی سازنده را رقم بزنیم.

ادیب با اشاره به راه های برون رفت از وضعیت موجود گفت: باید خودمان را عضوی از جامعه جهانی بدانیم، خود را تافته جدا بافته ندانیم و تلاش کنیم در یک رشد همگانی و در یک ارتقای دسته جمعی بشری اشکالات خود را برطرف کنیم. باور کنیم اگر چه جای نقد، بحث و اعتراض به آنچه دیگران به دست آوردند وجود دارد، اما آن هم لطف و عنایت خداوند است. خداست که بر همه عالم هستی حکومت می‌کند و هر جا هر خیری و برکتی پیدا شده است حاصل لطف و عنایت اوست.

وی در پایان افزود: هیچ قوم و ملتی، خویشاوندی با حضرت حق ندارند. همان طور که ممکن است به لطف و عنایت خدا دستاوردهایی به دست بیاورند و ارمغان‌هایی بیابند، ممکن است دچار خطا شوند و در یک حرکت جمعی امکان تصحیح آن وجود دارد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.