دکتر محمدمهدی جعفری، یار و هم‌بند آیت الله طالقانی، در مراسم گرامی داشت یاد این مبارز مفسر قرآن کریم، گفت:فتنه آن است که اوضاع و احوالی ایجاد کند انسان در تاریکی و ظلمت آن نتواند حق را از باطل تمیز دهد و یا اگر تمیز دهد جرأت بیان آن را نداشته باشد.

به گزارش خبرنگار جماران، دکتر محمد مهدی جعفری، در مراسم بزرگداشت آیت الله طالقانی که در کانون توحید تهران برگزار شد، سخنان خود را با ذکر آیاتی از سوره فجر آغاز کرد و گفت: با یاد و نام پروردگار متعال و آنکس که در اوج شب تار، سپیده دم را به ما نوید داد سخن را آغاز می‌کنم. این سوره - سوره ی فجر - سوره ی بسیار خاطره‌انگیزی‌ست و آیت الله طالقانی بسیار بر روی آن تکیه داشت.

شاگرد آیت الله طالقانی با بیان این که امروز متأسفانه قرآن را از سرحد زندگی برکنار کرده‌ایم و در سرحد عالم اموات قرار داده‌ایم؛ به بیان خاطره ای از دادگاه نظامی شاه و آیت الله طالقانی پرداخت و گفت: دادگاه نظامی بدوی به پایان رسید و متهمان را به زندان بردند تا برای اجرای حکم آنها را دوباره به دادگاه برگردانند. وقت اعلام حکم را شب اعلام کرده بودند. آن هم بعد از ساعت ۹ که طبق مقررات زندان، نباید زندانی را بیرون آورد. برای اینکه هیچ تماشاچی به زندان نیاید. اما وقتی که ما به در عشرت آباد رسیدیم، دیدیم که آنجا مملو از تماشاچی‌ست و بیش از روزهای دیگر آمده اند.
وی با اشاره به قیلم سخنان اخرین نماز جمعه آیت الله طالقانی گفت: همانطور که‌ آیت الله طالقانی در فیلم سخنانشان هم فرمودند «فی سبیل الله» کار فی سبیل الله این چنین است. وارد دادگاه شدیم. آیت الله طالقانی در طول دادگاه هرگز نه در برابر دادرسان می ایستاد و نه اصلا به آنان توجهی می کرد. در واقع آنها را به رسمیت نمی شناخت. قرآنی در مقابل او بود. نشسته بود و گاهی مطالعه می کرد و گاهی هم به سخنان وکلا و یا متهمان گوش فرا می داد. بالاخره هنگامی که خواستند حکم را اعلام کنند از ایشان خواهش کردند که به احترام دادگاه بلند شود. ایشان هم برخاست و سربازی که مسئول آوردن و بردن متهمان از زندان به دادگاه بود زیر بغل ایشان را گرفت. من پشت سر آن بزرگوار در ردیف دوم بودم و دیدم آن سرباز می لرزد! آیت الله طالقانی مثل کوهی استوار اینایستاده است. وقتی حکم را خواندند. مهدی بازرگان به ۱۰ سال حبس محکوم شد، سید محمود طالقانی به ۱۰ سال، یدالله سحابی به شش سال و عزت الله سحابی به چهار سال. در آخر که خواستند بروند آیت الله طالقانی مانند یک فرمانده نظامی به هیئت دادرسان فرمان داد: «بایستید!» و آنها هم خبردار ایستادند. فرمود: «بسم الله الرحمن الرحیم. والفجر ولیال عشر. والشفع والوتر واللیل اذا یسر. هل فی ذلک قسم لذی حجر. الم تر کیف فعل ربک بعاد. ارم ذات العماد. التی لم یخلق مثلها فی البلاد. و ثمود الذین جابوا صخر بالواد. و فرعون ذی الأوتاد. الذین طغو فی البلاد. فأکثروا فیها الفساد. فصب علیهم ربک صوت عذاب. ان ربک لبالمرصاد.
بروید به اربابتان بگویید شما محکومید نه ما!»

محمد مهدی جعفری در ادمه ی این خاطره افزود: هیئت دادرسان سه نفر بودند. سرتیپ زمانی، سرتیپ احترامی و سرهنگ رحیمی که پس از انقلاب، اعدام شد. سرتیپ احترامی نیز در روز ۱۵ خرداد مسلسل در دست داشت و مردم را درو می کرد. به خدا قسم در آن تاریکی شب این سه نفر راه را گم کردند. از آنجا فرار کردند و همین سرتیپ احترامی پرده را پس می زد و نمی دانست که از این طرف باید برود یا آن طرف. یکی از افسران زیردست وی، راه را به او نشان داد که «تیمسار از این طرف بروید». بعد از آن آقا رو به ما که جوان بودیم و نگران بود که مبادا ما از این حکم ناراحت شده باشیم کرد که ما را در حال خنده دید. به بنده که از همه جوانتر بودم رو کرد و فرمود: «بابا جان! ناراحت نشوی ها! یک دوره حقوق ما اینجا فرا می گیریم.» گفتم: «بله ما ناراحت نیستیم».

دکتر جعفری در ادامه گفت: نه تنها یک دوره حقوق، بلکه در زندان خدمتشان تفسیر قرآن را فرا گرفتیم. قرآن را نه به عنوان یک متن مقدس که برای تیمم و تبرک می خوانند و در طاقچه می گذارند، بلکه به عنوان کتاب راهنمای عمل، آن هم نه برای روزگار پیغمبر، بلکه برای همه ی عصرها و برای همه ی نسل ها باید دید.

وی سپس به بیان خاطره ی دیگری از آیت الله طالقانی پرداخت: هنگامی که در سال ۱۳۵۷ از زندان اوین آزاد شدم، روزی برای زیارت شهدای ۱۷ شهریور در خدمتشان به بهشت زهرا رفتیم. در بازگشت ایشان فرمودند «وقتی شاه اعلام کرد که تنها حزب، حزب رستاخیز است و بقیه باید گذرنامه بگیرند و از مملکت بروند، من و آیت الله منتظری خوشحال شدیم.» من عرض کردم «آقا جان، چرا شما از این کار خوشحال شدید؟» گفت «به یاد این آیات افتادم که خداوند به موسی می گوید «اذهب الی فرعون فقل هل لک الی ان تزکی و اهدیک الی ربک فتخشی؟» همه ی این طغیان ها و همه ی این دیکتاتوری ها و همه ی این خدا شدن ها به این دلیل است که پروردگارشان را نمی شناسند. اگر کسی پروردگارش را بشناسد دچار خشیت می شود. فرعون قبول نکرد «فأریه الآیة الکبری» نشانه ی بسیار بزرگتری به او نشان داد. اما فرعون چه کرد؟ «فکذب و عصی» و گفت «این دروغ است این چیزی نیست»، نافرمانی کرد و سر پیچید از قانون حاکم بر هستی و از مشیت الهی. البته خداوند اجازه می دهد برای چند روز در طغیان خودشان، خودشان را خدا تصور بکنند اما تا چه زمانی؟ «فحشر فنادی» مردم را بسیج و جمع آوری کرد. «فقال انا ربکم الأعلی؛ پروردگار برتر شما من هستم نه دیگری» سپس آیت الله طالقانی فرمود «من در آن هنگام دیدم شاه به همین مرحله رسیده است و خوشحال شدیم که این فواره به اوج خودش رسیده و در حال سرنگونی است»؛ این، نوع برداشت ایشان از قرآن بود.

شاگرد و یار آیت الله طالقانی در ادامه گفت: در همان شب های تیره که ما واقعا تکلیف خود را نمی دانستیم، بعضی از بزرگان، فلسفه ی نماز و روزه ی مسافر را از قرآن استخراج می کردند و برای ما سخنرانی می فرمودند. اما آیت الله طالقانی وقتی قرآن را باز می کند و برداشت خود را از قرآن بیان می کند به چنین نتیجه ای می‌رسد. حال آنکه پیغمبر اکرم فرموده است «اذالتبست علیکم الفتن کقطع الیل المظلم فعلیکم بالقرآن»؛ فتنه چیست؟ فتنه آن است که اوضاع و احوالی ایجاد کند انسان در تاریکی و ظلمت آن نتواند حق را از باطل تمیز دهد و یا اگر تمیز دهد جرأت بیان آن را نداشته باشد. می فرماید «فعلیکم بالقرآن» راه روشن خود را در قرآن بجویید. راه برون رفت از این گرفتاری ها و بن بست ها را در قرآن بجویید. امیرالمؤمنین نیز در آخرین وصیت خود به فرزندانش تأکید می کند «الله الله فی القرآن. لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم؛ خدا را در نظر داشته باشید درباره ی قرآن! مبادا شما قرآن را به عنوان یک متن مقدس فقط تذهیب کنید، تطهیر کنید و حفظ کنید ولی دیگران و غیر مسلمانان در عمل کردن به احکام قرآن از شما پیشی بگیرند».

وی در ادامه به بیان بخشی از نوشته های مرحوم طالقانی در این خصوص پرداخت و اظهار داشت: آیت الله طالقانی در مورد این قرآن در این شرایط می نویسند «همزمان با آماده شدن نفوس عموم برای فرا گرفتن هدایت مطلق، آیات ابدی قرآن طالع شد. آیاتى که پرتو مستقیم آن نواحى مختلف نفسانى و حدود و حقوق و روابط عمومى و غایات وجودى را روشن می‌نماید و پیچیدگی‌ها و مشکلات را در هر زمان و از هر جهت می‌گشاید، همین هدایت کامل و مطلق عنوان و معرّف قرآن است؛ «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ» و همین سرّ ابدیت و خاتمیت می‌باشد.» همه ی پیامبران آمدند و کتابی هم داشتند، خداوند بر آن ها وحی کرد. اما تنها برای مدت موقت و هماهنگ با مردم زمان خودشان. مردم در حال رشد و تکامل بودند. پیامبری می آید و مردم را چند درجه بالاتر می برد. اما پیغمبر اسلام، پیغمبر خاتم است و دیگر بعد از او پیغمبری نمی آید. رسالت او باید بماند. و رسالت اوست که باید بماند و باید با همه نسل ها و همه ی عصرها و همه ی زمان‌ها و همه ی مکان‌ها هماهنگ باشد و رهنمونی بدهد که انسان بتواند خود را به رشد بیشتر برساند.

وی در ادامه، ضمن خواندن بخش دیگری از تفسیر پرتوی از قرآن گفت: بنا بر نظر ایشان «اگر مسلمانان خود را از میان ابرهای پندارها و اندیشه ها برتر آرند و با توجه به درک صحیح استنباط های مستدل و معقول محققین آن محیط بی آلایش فطری و فکری را بازیابند، پرتو هدایت آیات بر نفوس آنها خواهد تافت و عقول خفته و خودباخته در راه درک حقایق وجود و دریافت پیام خیر و شر برانگیخته خواهد شد.» سپس آیت الله طالقانی از سر درد می نویسد و می گوید «این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام باید بر همه ی شئون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حکومت حاکم باشد، یکسره از زندگی برکنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام که با رهبری این کتاب روزگاری پیشرو بود، امروز دنباله رو شده است. کتابی که سند دین و حاکم بر همه ی امور بوده است، مانند آثار عتیقه تنها جنبه ی تقدس و تبرک یافته و از سرحد زندگی و حیات عمومی برکنار شده است و در سرحد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته است و آهنگ آن اعلام مرگ است». هر وقت صدای قرآن بلند می شود می دانیم ختمی هست و کسی مرده است و اکنون برای او قرآن می خوانند که خدا او را رحمت کند. ایشان در ذیل آیه ی «تلک امة قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم؛ امتی بود گذشت و جای خود را خالی کرد و رفت. آنچه را که آن امت کسب کرده و دستآورد او برای خود او است. شما نیز هر کاری انجام دهید، دستاوردتان برای خود شما است» و «و لا تسئلون عما کانوا یعملون؛ شما مسئول کارهایی که آن ها می کردند نیستید»، می نویسد «و این آیه درس عمومی حیات و قانون ابدی اجتماع است گرچه مخاطب یهودند. آن امتی می تواند خود را با کاروان حیات و تکامل هماهنگ سازد که زندگی و راه و روش گذشتگان را آینه ی عبرت حال و آینده قرار دهد. و خود از فضایل فکری و تجربه ی پیشینیان برای راهی که در پیش دارد توشه برگیرد. نه روی خود را یکسره به سوی گذشته برگرداند چنانکه پیش پا و راه آینده را نبیند و نه از آینه ی تاریخ و رخسار جوامع و افراد و راه و روش آنان روی گرداند.»

دکتر جعفری در ادامه ی سخنان خود با بیان اینکه «آیت الله طالقانی، فراوان از آیات قرآن برای رهنمود دادن به حال، و نیز ترسیم راه حال و آینده استفاده کرده اند»، افزود: برداشت هایی می‌کردند که همه ی آنها به عنوان یک قانون ابدی و یک قانون تجربی و پیامی برای دیروز و امروز و فردا همچنان تازه، نو، رهنمودساز و کارساز است. عمل ایشان در اجتماع ناشی از اطلاع ایشان و برداشت ایشان از قرآن بود.

وی درباره ی روش آیت آلله طالقانی به عنوان عالم دینی بیان کرد: ایشان دیدند چه در حوزه ی علمیه ی قم و چه در حوزه ی علمیه ی نجف، قرآن هیچ نقشی ندارد. علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز می گویند یک نفر در حوزه می تواند مجتهد شود و فتوا صادر نماید و اصلا کاری به قرآن نداشته باشد و یکبار هم لای قران را باز نکند. آیت الله طالقانی خیلی پیش از آن، در سال ۱۳۱۸ از قم به تهران آمدند. برای اینکه ایشان تنها راه مقاومت در مقابل مشکلات و دشواری ها را از قرآن و نهج البلاغه می جستند. در تهران نیز نرفتند تا مسجدی دست و پا کنند و نماز جماعتی و دکانی و وسیله ای برای امرار معاشی برای خود کسب کنند، که راه این راه دیگری است. بلکه قران و نهج البلاغه را به دست گرفتند و به میان جوانان آمدند. به میان تحصیلکردگان و روشنفکران آمدند.

دکتر جعفری سپس به نقل خاطره ای از مرحوم مهندس بازرگان پرداخت: خدا زنده یاد مهندس بازرگان را رحمت کند. ایشان همیشه این مسئله را می گفت که از امتیاز بزرگ طالقانی این است که وقتی با ما هماهنگ شد و هم جلسه و در کنار او بودیم، هم او از ما تأثر پذیرفت و هم ما از او» او کسی نبود که خودش را بالاتر از همه و دیگران را فقط شاگرد و گاهی هم خیلی پایین تر بداند.

جعفری سپس افزود: در زندان هنگامی که بعضی جوانان به قرآن مراجعه می کردند، برخی از همان روحانیونی که در زندان بودند می گفتند که کار تو به جایی رسیده است که ما در اینجا حضور داریم و تو مستقیما به قرآن مراجعه می کنی؟ یعنی از طریق ما باید به قرآن مراجعه کرد. طالقانی از اینگونه افراد نبود. بلکه می گفت قرآن برای همه نازل شده است. قرآن خطاب به همه می گوید «افلا یتدبرون القرآن» قفل دارند بر دل هایشان که در قرآن تدبر نمی کنند.

وی در ادامه به بیان معنای تدبر پرداخت و اظهار کرد: تدبر یعنی چه؟ یعنی زیر و رو کردن، بررسی کردن، نقد کردن، شبهه داشتن و شک کردن؛ نه یعنی پذیرفتن. تدبر یعنی فکر و عقل خود را به کار بینداز و ببین ما چه گفته ایم؟ بی دلیل نپذیر! خدا آیت الله منتظری را رحمت کند. ایشان می گفتند هنگامی که خداوند به ملائکه گفت «انی جاعل فی الأرض خلیفه. قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک؛ آیا کسی را در زمین خلیفه قرار می دهی که خون می ریزد و فساد می کند حال آن که ما تو را تقدیس می کنیم»، در واقع به آنان گفت من مقدس نمی خواهم، من آدم می خواهم! آدمی که فکر کند و عقل خود را به کار بیندازد. خیلی از مقدس ها چنین کاری انجام نمی دهند.

این متفکر قرآن پژوه سپس افزود: به هر حال بسیار بسیار شایسته است که ما به کتاب های ایشان مراجعه کنیم. الحمدلله اخیرا به همت فرزندان ایشان مجموعه آثاری از ایشان پدید آمده است که شامل چند جلد «پرتوی از قرآن» و نیز مباحث اقتصادی می شود که در سه، چهار جلد بسیار خوب، به چاپ رسیده است. این چاپ ویراستاری خوبی دارد و با شکل بسیار نویی عرضه شده است. اگرچه خود ایشان می فرمود «من این پرتوی از قران را برای دانشجویان و طلبه ها و کسانی نوشته ام که اهل فکر کردن هستند و می خواهم فکر آنها را تحریک کنم» فلذا ساده کردن آن ممکن است خلاف نظر خود ایشان باشد، اما اگر توضیحاتی لازم بوده، داده شده است. ما می دانیم این آثار حقیقتا اثار جاویدانی است و پیام روز است. همانطور که در این خطبه ملاحظه کردید «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا» ایشان چه برداشت هایی داشته اند. دیگر برداشت های قرآنی ایشان را از خلال کتاب های ایشان بهتر می توان فهمید.

وی در ادامه تأکید کرد: آیت الله طالقانی در طول مدتی از سال ۱۳۱۸ که از قم به تهران آمد تا سال ۱۳۵۸ که به پروردگارش پیوست، پیوسته در اندیشه ی این بود که آیا رسالت خود را در قبال خدا و خلق انجام داده است یا نه. آن هم به همان شکلی که خداوند به موسی می گوید «اذهب الی فرعون... فقل هل لک الی ان تزکی» نه تنها در مقابل دوست بلکه در مقابل دشمن و مخالف فکری نیز هرگز به خشونت متوسل نشد. هرگز در زندان و بیرون از زندان، آن ها را بیرون از دایره ی انسانیت ندانست و همه جا به فکر مردم بود و می خواست این پیام الهی را آن طور که خدا خواسته است یعنی به نحوی که با عزت مردم سر و کار داشته باشد به مردم برساند. به همین دلیل نیز موفق بود. بعضی او را طرفدار عده ای می دانند و یا سرزنش می کردند که ساده بود، چنین نیست. ایشان طرفدار عده ای نبود بلکه همه را فرزندان خود می دانست.

شاگرد آیت الله طالقانی در ادامه گفت: در زندان، عده ای مارکسیست ها را نجس می دانستند و می گفتند نباید با آنها معاشرت کرد. ایشان می گفت «چرا نجس هستند؟ انسان که نجس نمی شود». می گفتند «آقا، اینها خدا را قبول ندارند»، می گفتند «مگر مجبورید از آنها بپرسید که خدا را قبول دارید یا ندارید» و خود می نشست با آنها غذا می خورد و معاشرت می کرد.

وی در بخش پایانی سخنان خود به نقل خاطره دیگری از آیت الله طالقانی پرداخت و اظهار کرد: روزی در حیات زندان قصر قدم می زدم و دیدم ایشان به چند نفر از افسران حزب توده که در زندان بودند، گفتند «آقایتان هم آزاد شد و از تبعید برگشت» منظورشان آقای برقعی بود که در زمان دکتر مصدق عضو سازمان صلح حزب توده بود. در ۲۸ خرداد برای یک کنفرانس به یکی از کشورهای اروپای شرقی سفر کرده بود و در بازگشت از طریق شوروی در بندر انزلی او را دستگیر کرده بودند و زندانی بود. بعد از مدتی او را به یزد تیعید کردند. سال ۴۵ زمانی بود که وی به تهران برگشته بود. آقا گفتند «آقایتان هم به تهران برگشت». اما آنها در جواب گفتند «آقای ما شما هستید» چنان احترامی برای ایشان قائل بودند که بنده خود شنیدم چند نفر از آنان به آیت الله طالقانی گفته بودند «آقا به خدا قسم اگر ما در دوران جوانی با یک روحانی مثل شما برخورد می کردیم، سرنوشت دیگری داشتیم. ما اسلام را از آخوند سر کوچه شنیدیم و بیزار شدیم. فلذا به مارکسیسم روی آوردیم». همه برای ایشان احترام قائل بودند زیرا راه و رسم ایشان، راه و رسم قرآنی بود و پیامشان پیام قرآن بود. امیدواریم همه ی ما موفق شویم راه ایشان را پیش بگیریم و ادامه دهیم تا روح ایشان و روح همه ی شهدای راه خداوند و همه ی کسانی که در راه آزادی انسان ها تلاش کرده اند، شاد شود.

پیش از سخنان دکتر محمد مهدی جعفری پس از پخش فیلم آخرین نماز جمعه ی اقامه شده به امامت آیت الله طالقانی، مجری برنامه، ضمن خوشآمدگویی به حاضران در مراسم، گفت: قرار بود مراسم طبق روال سال های گذشته در حسینیه ی ارشاد برگزار شود که متأسفانه میسر نشد. ی

وی با گرامی داشت یاد و خاطره ی بزرگانی که نامشان با حسینیه ی ارشاد همواره زنده است، مطهری، شریعتی بازرگان، سحابی ها، سید جوادی و مرحوم میناچی، از همه ی حضار خواست به احترام روح بزرگ این مبارز خستگی ناپذیر و یاران و همراهان او و همه ی کسانی که حقی بزرگ بر گردن ملت ایران دارند بایستند و فاتحه ای قرائت کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.