اصلاح‌طلبان یک سال پس از دولت روحانی و یک سال و نیم مانده به انتخابات مجلس از شادمانی پیروزی روحانی عبور کرده، برای استقرار دولت یاری رسانده‌اند و حالا باید ضمن حمایت از دولتی که خود مردم را به رای دادن به آن فراخوانده‌اند مطالبات‌شان را نیز مطرح کنند و از طرفی برای انتخابات مجلس هم آماده شوند. آنها انسجام کم‌نظیری را در فرآیند ائتلاف از خود نشان دادند و حالا باید ثابت کنند آن ائتلاف و انسجام تداوم دارد. حمیدرضا جلایی‌پور در میان اصلاح‌طلبان چهره شاخصی است. شناخت دقیق او از فضای اجتماعی - سیاسی ایران و تجربه سال‌ها کار تشکیلاتی باعث شد تا وضعیت امروز جریان اصلاحات و عمل صالح این جریان را در شرایط فعلی از او بپرسیم. جلایی‌پور می‌گوید نه تنها برای مجلس برنامه داریم که فکر رد صلاحیت‌های گسترده را هم کرده‌ایم. البته او این احتمال را می‌دهد که رییس‌جمهور بتواند مفاهمه‌یی را با سایر ارکان قدرت متمرکز در ایران داشته باشد تا تیغ رد صلاحیت‌ها کند شود.

متن گفتگوی اعتماد با حمیدرضا جلایی پور به این شرح است:

جریان اصلاحات قائم به فرد است یا خرد جمعی؟

یکی از ویژگی‌های جریان اصلاحات این بوده و هست که یک حرکت جمعی است و در عین حال افراد موثر هم در آن حضور دارند. اما شیخوخیت به معنای آنچه درمیان اصولگرایان داشتیم از همان ابتدا در جریان اصلاحات نداشتیم (البته در هفت هشت سال گذشته در میان اصولگرایان همین شیخوخیت هم ضعیف شده و فرآیندهای اجماعی هم ندارند).

مصداقی دارید که تصمیم اجماعی اصلاح‌طلبان برخلاف نظر آقای خاتمی بوده باشد و در نهایت رای جمعی به انجام رسیده باشد؟

البته ویژگی آقای خاتمی این است که هم در میان اصلاح‌طلبان موثر است و هم در عین حال محبوبیت وسیع مردمی دارد. ما شخصیت موثر اصلاح‌طلب کم نداریم، اما مردمی بودن وسیع ویژگی خاتمی است. ایشان معمولا با وفاق جمعی حرکت می‌کند.

امروزگام‌های اصلاح‌طلبان برای فعالیت دوباره چیست؟

اصلاح‌طلبان در جامعه سیاسی ایران با وجود همه محدودیت‌ها هوشیار هستند. ببینید سال گذشته جامعه ایران در یک وضعیت بحرانی بود و مردم با مشارکت خود در انتخابات و رای به روحانی کشور را از آن وضع بحرانی کنار کشیدند. این دسترنج، دستپخت و کار چه نیرویی بود؟ کار کیهانیان که نبود! نتیجه‌ ائتلاف و اجماع اصلاح‌طلبان روی روحانی و درایت‌شان بود. الان هم مهم‌ترین کار اصلاح‌طلبان کمک و حمایت از دولت (در برابر هجوم افراطی‌ها) در اجرای وعده‌هایش است. همچنین اصلاح‌طلبان کوشش خواهند کرد که انتخابات مجلس آینده پرشور و رقابتی شود و در عین حال مردم را تشویق کنند که نمایندگان معقول و غیرافراطی را به مجلس بفرستند. اصلاح‌طلبان در شرایط امنیتی یک سال قبل از انتخابات 92 خود را جمع کردند و انسجام‌شان را نشان دادند و این را ادامه می‌دهند.

اصلاح‌طلبان معتقدند لازمه حرکت کشور به سمت ترمیم خرابی‌های گذشته و رشد وتوسعه کشور این است که همین نیروی میانه‌رویی که در کشور شکل گرفته (منظورم همین ائتلاف نا‌نوشته اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان و اصولگرایان میانه‌رو است) حفظ شود، امید و مشارکت مردم تداوم یابد و مجلسی با تندروهای کمتر تشکیل شود. در آینده دولت باید با مجلسی همراه باشد که با آن در مبارزه با فساد ساختاری همراهی کند. یکی از مصادیق بارز فساد ساختاری همین بورسیه‌ها بود. باید مجلسی داشته باشیم که در برابر فساد ساختاری مقصر را بازخواست کند، نه کسی را که معترض به فساد است. توجه داشته باشید افراطی‌ها بیکار نیستند. پول و امکانات دارند و با اخلاق و قانون هم زیاد کاری ندارند. بنابراین اصلاح‌طلبان باید انسجام خود را حفظ کنند. سال‌ها باید در این کشور کار کرد تا این خرابی‌ها ترمیم شود.

این انسجام چگونه حفظ می‌شود؟

به همین شکلی که تا حالا حفظ کرده‌اند. اصلاحات لایه‌های مختلف دارد. لایه اول شخصیت‌های برجسته اصلاحات هستند. آقایان خاتمی، هاشمی، روحانی، حسن خمینی، موسوی‌خوئینی‌ها، عبدالله نوری، عارف و دیگر تاثیرگذاران در این لایه‌ قرار می‌گیرند. اینها افرادی هستند که وزن و نفوذ اجتماعی و سیاسی قابل اعتنا دارند. این چهره‌ها در فرآیند مستمر حملات تندروها همدیگر را پیدا کرده و با هم همفکری دارند. لایه بعدی تشکل‌های سیاسی اصلاح‌طلبان است که در قالب شورای هماهنگی فعالیت دارند. البته چهار تشکل آنها فراگیرترند.

با انحلال مشارکت و مجاهدین فعالیت آنها چگونه است؟

انحلال یک بحث حقوقی است نه امنیتی. باید دادگاه تشکیل شود. در این زمینه بین دستگاه‌های امنیتی و مشارکتی‌ها اختلاف است. تازه از این بحث بگذریم. افراد را که نمی‌توان در دریا ریخت. فرض کنیم حزب را دستگاه‌های امنیتی منحل کردند، بالاخره افراد آن احزاب که حاضر و زنده‌اند. اینها سرمایه‌های ‌این کشورند و یک‌شبه که از لپ‌لپ بیرون نیامده‌اند. در شرایط کنونی اینها چه زنده باشند یا مرده، چه در زندان باشند چه در بیرون، مثل گذشته، منشأ اثرند. اصلا بچه‌های سالم مانده و رانتی نشده از انقلاب همین‌ها هستند.

کسانی که اسما بدون حزب هستند در این ردیف جای می‌گیرند؟

بله و کارشان را انجام می‌دهند. ما در وضعیت نظام حزبی بلوغ‌یافته مثل سوییس نیستیم. ساماندهی سیاسی ما در شرایط جریان و جبهه سیاسی است. سال 92 بیشترین تاثیر بر آقای هاشمی برای کاندیداتوری از سوی همین اصلاح‌طلبان بود. شرایط آن روزها را فراموش نکنید. واقعا با ثبتنام آقای هاشمی، در جامعه یک موج بلند اجتماعی به‌راه افتاد که حتی بعد از رد صلاحیت ایشان از بین نرفت. میلیون‌ها نفر به تدریج تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت کنند.

در ضمن درباره کار حزبی باید به یک مشکل اساسی در ایران توجه کرد. آن مشکل این است که حکومت اجازه مدرسه‌سازی، بیمارستان‌سازی، خیریه‌سازی، دانشگاه‌سازی و غیره را می‌دهد ولی با ایجاد احزاب جدی مخالف است. لذا تشکل‌یابی سیاسی از پایین و درون جامعه مدنی می‌جوشد نه از بالا. یادتان باشد شما دارید راجع به ایران بحث می‌کنید. با توجه به شرایط فعلی وضع هماهنگی تشکل‌های اصلاح‌طلبان خوب است.

جایگاه شورای مشورتی آقای خاتمی در تشکیلات اصلاح‌طلبان کجاست؟

این شورا مثل کمربند حمایتی گروه‌های اصلاح‌طلب و شورای هماهنگی عمل می‌کند و نقش همدلی و هماهنگی را دارد. انسجام 92 مرهون کار این شورا و تجربه اصلاح‌طلبان از انتخابات 84 بود. نیروهای اصلاح‌طلب از کاندیدایی دفاع کردند که اسما اصلاح‌طلب نبود. اگر شورای مشورتی کاندیداها را متقاعد نکرده بود که به نتیجه ائتلاف پایبند باشند معلوم نیست چه اتفاقی می‌افتاد.

اجازه دهید با شما مخالف باشم. جناب آقای دکتر عارف در نهایت نه بر اساس مکانیزم ائتلاف که صرفا به خاطر دستنوشته آقای خاتمی انصراف دادند، بنابراین نمی‌توان سند این موفقیت را به نام شورای مشورتی یا شورای هماهنگی زد؟

اشکالی ندارد. کار بزرگ خاتمی به درخواست و تایید و با اجماع همه اعضای شورای مشاوران بود. فشار اجتماعی جوانان هم روی تصمیم اعضای شورا و خاتمی تاثیر گذاشت. آقای عارف احساس می‌کرد رای می‌آورد و نباید کنار برود. بعضی از آقایان هم گفته بودند که رای می‌آوری! اما ایشان کنار رفت. حالا اینکه به خاطر گل روی آقای خاتمی بوده یا شورای مشورتی فرق چندانی نمی‌کند.

شما معتقدید کنار رفتن ایشان محصول انسجام اصلاح‌طلبان بود؟

بله. اگر آنها چندپاره بودند عارف کنار نمی‌رفت. آقای عارف دید که بعد از نظرسنجی کل جریان اصلاحات و خاتمی و هاشمی پشت سر روحانی است. سال 84 خطای بزرگ اصلاح‌طلبان حضور با چهار کاندیدا بود و در 92 دیگر این خطا انجام نشد. عارف به عنوان یک بروکرات برجسته با سابقه روشن و عملکرد موفق در عرصه سیاست مطرح بود و کناره‌گیری‌اش بر اهمیت او افزود. اینکه او چقدر بتواند این موقعیت را تثبیت کند به مدیریت خودشان مربوط است. ایشان نیروی بسیار خوبی است که فعال شدن‌شان در جامعه باید مورد استقبال قرار گیرد. ما در شرایطی هستیم که تندروها به فکر قبضه کردن همه‌چیز هستند. آنها همچنان مزه دوره بخور بخور زیر زبان‌شان است. در این وضعیت هر کس به تشکل‌یابی کمک کند کار بزرگی کرده است و اگر بی‌گدار به آب بزند خودش ضرر کرده است. خوشبختانه تا اینجا آقای عارف همین راه را در پیش گرفته‌اند. من احساس می‌کنم ایشان به کار جمعی پایبند است و نتیجه کار جمعی معمولا نوعی تعادل می‌آورد.

در کنار آقای عارف، جریان اصلاحات این هفته‌ها با موضوع «ندا» هم روبه‌رو بوده است؛ جوانانی که با محوریت آقای خرازی می‌خواهند کار تشکیلاتی کنند.

اینکه یک تعدادی می‌خواهند یک جمعی داشته باشند به لحاظ حق قانونی که اشکال ندارد. ولی از لحاظ وزن سیاسی و اجتماعی کار آنها اصلا با عارف قابل مقایسه نیست. آقای عارف را با آقای خرازی مقایسه نکنید. عارف یک عقبه بروکرات پاکیزه دارد، در افکار عمومی شناخته‌شده است و در میان نخبگان کشور مورد اعتناست. حزب ندا یک جریان سیاسی معتنابه نیست و تا اینجا بیشتر اعلام علاقه چند نفر نه‌چندان هماهنگ به کار سیاسی است. یک سال دیگر دقیق‌تر می‌توان راجع به آن صحبت کرد. یک تشکل سیاسی چندین سرمایه می‌خواهد که اولین آن سرمایه اخلاقی و اجتماعی شخصیت‌های اصلی است. این سرمایه با شعار یا فرصت‌طلبی به دست نمی‌آید و بیشتر با کارنامه کوشش و ایثارگری در راه اصلاح امور کشور به دست می‌آید، آن‌هم بدون منت. یک تشکل سیاسی نخبه سیاسی آبدیده می‌خواهد که وقتی مثل بهزاد نبوی یک موضوع سیاسی را تحلیل می‌کند اجتماع نخبگان سیاسی آن را جدی بگیرند و گرنه مثل تشکل یک‌شبه آبادگران دوره احمدی‌نژاد می‌شود. تشکل سیاسی سرمایه اجتماعی معتنابه می‌خواهد و سرمایه اجتماعی به راحتی به دست نمی‌آید. سرمایه اجتماعی بیشتر حاصل کار بی‌منت کردن برای همه ایرانیان و نه صرفا خودی‌هاست، یعنی کار در جهت تقویت حاکمیت قانون، دموکراسی، توسعه، عدالت و آزادی. به عنوان نمونه، از همین جوان‌ها یک مثال بزنم. سال 87 وضعیت عرصه سیاسی افسرده بود. اصلاح‌طلبان هم دلمرده بودند و کمتر کسی امیدی به مشارکت مردم در انتخابات 88 داشت. تعدادی جوان اصلاح‌طلب با دست خالی و بدون حمایت و بی‌مزد و منت با صدها هزار عضو، «پویش موج سوم» را در دعوت از خاتمی و سپس حمایت از موسوی پدید آوردند و فضا را امیدبخش کردند. بعدش هم هزینه‌ دادند و مدعی نشدند. این تجربه‌ها سرمایه اجتماعی می‌سازد.

این دوستان هم معتقدند ما همان‌هایی هستیم که فضای شورآفرین قبل از انتخابات 88 را راه انداختیم؟

خیر. این دوستان فقط در بخشی از آن جریان نقش داشتند. حتی همه اعضای ستاد 88 هم با ندا همراه نیست. اعضای پویش موج‌ سوم و اعضای ستاد میرحسین موسوی دنبال دکان راه انداختن جلوی اصلاح‌طلبان نبودند و بخشی از نیروهای‌شان هنوز در زندان هستند. اتفاقا به یاد دارم بعضی از این دوستان ندا وقتی اصلاح‌طلب‌ها از روحانی دفاع می‌کردند اصلا فعال نبودند. در مجموع من کار این دوستان را با آقای عارف قابل مقایسه نمی‌دانم. در ضمن شما به یاد داشته باشید اصلاح‌طلبان زنده‌اند. اتفاقا از 76 به بعد اصلاح‌طلبان تجربه‌ها کسب کرده و به بلوغ رسیده‌اند. حالا اگر کسی به دلیل اینکه همکاری با اصلاحات هزینه دارد می‌خواهد یک سازی بزند اشکالی ندارد. بزند، ولی بعید می‌دانم در لایه‌ها و بدنه اجتماعی اصلاح‌طلب‌ها این ساز گوش شنوایی پیدا کند. تشکل‌های اصلاح‌طلب رانت و فرش قرمز حکومتی ندارند. پول رانتی هم ندارند، بلکه به مرور زمان در دو دهه گذشته، به خاطر هزینه‌هایی که در راه اصلاح امور کشور داده‌اند و با ارزش‌های اصلی انقلاب اسلامی بازی نکردند، یک اعتباری در میان مردم کسب کرده‌اند.

الان سرمایه سیاسی عارف چیست؟

سرمایه بروکراتیک ایشان خوب است. ایشان خودش وقت می‌گذارد و کار تشکیلاتی می‌کند و دارد این سرمایه سیاسی را می‌سازد و تا حالا هم یک دکان در برابر اصلاح‌طلب‌ها درست نکرده.

فرض کنید الان فردی اصلاح‌طلب و علاقه‌مند به فعالیت سیاسی باشد. برای او چه راه‌حلی دارید؟ کجا برود؟

همان کارهایی را که اصلاح‌طلبان بین 88 تا 92 انجام می‌دادند می‌توان ادامه داد. می‌توان در تشکل‌های موجود عضو شد. الان شورای هماهنگی اصلاحات در همه شهرها فعال شده است. محافل اصلاح‌طلبان برقرار است. در کنار آنها نهادهای مدنی و گروه‌های خودیاری را باید تقویت کرد. اخیرا مقاله‌یی نوشتم تحت عنوان «اصلاح‌طلبی در دوره روحانی» که می‌توانید در مجله سخن ما شماره دو بخوانید. آنجا همین بحث را به تفصیل مطرح کرده‌ام و اینجا تکرار نمی‌کنم که مصاحبه طولانی می‌شود.

امروز باید چه کرد؟ بدنه رها شده است.

نه اتفاقا بدنه انتخاباتی اصلاح‌طلبان از سال 92 هشیارتر شده است. دولتی هم که اصلاح‌طلب‌ها و میانه‌روها به مردم معرفی کرده‌اند در مجموع دارد خوب کار می‌کند، اگرچه تندروها هم بیکار نیستند.

چگونه باید از این بدنه مراقبت کرد؟

اولا اصلاح‌طلبان باید انسجام 92 خود را ادامه بدهند. کارهایی که آقای روحانی می‌کند‌ اثرات مثبت دارد. مجلس فرجی دانا راکه وزیر موفق روحانی بود استیضاح کرد، اما آقای روحانی شب قبل حکم آقای نجفی را امضا کرده بود. این اقدام باعث می‌شود بدنه رای‌دهنده به ایشان، دچار یأس نشود. آقای نجفی چیزی کمتر از فرجی‌دانا ندارد.

امروز آقایان خاتمی، نوری، هاشمی و دیگران دور هم جمع می‌شوند تا این انسجام حفظ شود؟

تله‌پاتی دارند یعنی همدلی از راه دور (و البته نزدیک) دارند همه زیر فشار افراطی‌ها هستند لذا همدردند. هماهنگی در میان فعالان شهرستان‌ها هم بهتر شده است. در شهرستان‌ها خیلی از جوان‌ترها علاقه به فعال شدن در جریان انتخابات مجلس را دارند.

ما برای انتخابات با مشکل رد صلاحیت‌ها مواجه هستیم و یقین داریم نیروهای درجه یک و حتی درجه دوم اصلاحات رد صلاحیت می‌شوند؟

فکر می‌کنم نباید از ترس مرگ خودکشی کرد. به این قطعیت نمی‌توان اظهارنظر کرد. مگر تندروها با عدم تایید صلاحیت هاشمی چه گلی به سر هواداران‌شان زدند؟ در ایران باید هفتگی وقایع را پیش‌بینی کرد و خوش‌بینی و امید را از دست نداد. ما علی‌الاصول باید خوشبین باشیم و انتظار داشته باشیم قانون رعایت شود. ضمن اینکه خوش خیال هم نباشیم و وضعیت‌های بدبینانه را هم در نظر بگیریم.

آیا ما تا رده دهم نیروی آماده داریم؟

بله. در شهرستان‌ها افراد سالم و حرفه‌یی، اعم از سیاست‌ورز، استاد دانشگاه، پزشک، روزنامه‌نگار و تاجر، روحانی فراوانند. ما که نمی‌خواهیم 285 تا محمدرضا خاتمی و محسن میردامادی به مجلس بفرستیم.

بسیج اجتماعی پشت این افراد می‌آیند؟


بر خلاف ریاست‌جمهوری در انتخابات مجلس تحرک خوبی در شهرستان‌ها به صورت خودجوش و محلی‌جوش هست. به نظرم لیست واحد ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان رای مردم را هم خواهد داشت.

بنابراین نباید رسیدن به اکثریت پارلمان دور از ذهن باشد؟

بله، ناممکن نیست. در یک نگاه بدبینانه هم می‌توان گفت استیضاح فرجی‌دانا نشان داد آن طرف بیکار نیست. آنها ابزارهای مختلفی دارند. حذف، ناامن کردن فضا برای اصلاح‌طلبان، پرونده‌سازی، احضار، جنگ تبلیغاتی، شایعه‌پراکنی و اختلاف‌افکنی و کارهایی از این دست در دستور کارشان هست. آنها هنوز اشتباهات خود را قبول نکرده‌اند. بیشتر از سوی مردم غافلگیر شدند. (اگرچه آنها ثمره کارشان، بعد از هزینه 800 میلیارد، بحرانی کردن جامعه ایران بود و در یک وزن‌کشی سیاسی فقط چهار میلیون رای در انتخابات ریاست‌جمهوری 92 کسب کردند).

عده‌یی هم حامیان احمدی‌نژاد هستند که برنامه دارند. تحرکات آنها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آنها از اول هم وزنی نداشتند. آن زمان در سال 84 افراط‌گرایان در برابر اصلاح‌طلبان به اینها فضا دادند. تندروهای امروز هم از اصلاح‌طلبان و میانه‌روها می‌ترسند و به همین دلیل بعید نیست حداقلی از حیات سیاسی را هم برای حامیان احمدی‌نژاد قایل شوند اما بعید می‌دانم نقش تاثیرگذاری در انتخابات آتی مجلس داشته باشند. نتیجه عملکرد طرفداران مدیریت جهانی این بود که 800 میلیارد دلار پول نفت را خرج کردند، تورم به 50 درصد رسید، رشد اقتصادی از مثبت پنج درصد به منفی شش درصد سقوط کرد ولی در همین مدت امریکای امپریالیست بحران اقتصادی‌اش را با 700 میلیارد دلار مدیریت کرد و به رشد مثبت دو در صد رسید! لابد این همان معجزه هزاره سوم بود که می‌گفتند!

شما معتقدید که در فرآیند انتخابات آتی بین تندروها و ائتلاف اصلاحات -اعتدال رقابت شکل می‌گیرد. تکلیف اصولگراهای سنتی چیست؟ آنها کجای این بازی هستند؟

حالا باید انتخاب کنند یا مثل علی مطهری باشند یا همه امیدشان به حذف‌های شورای نگهبان باشد. قطب‌بندی اصلی انتخابات آتی بین دو جریان خواهد بود: میانه‌روها و افراطی‌ها. مگر اینکه رخداد غیرقابل پیش‌بینی‌ای رخ دهد.

مثلا چه اتفاقاتی؟


به عنوان نمونه آقای روحانی در سیاست خارجی به هماهنگی‌هایی در بالا رسیده است و کار را پیش می‌برد. چه بسا ایشان بتواند به تدریج در حوزه سیاست داخلی هم به هماهنگی‌هایی برسد و فضای دو قطبی فعلی تغییر کند. آن موقع صحنه رقابت تغییر می‌کند ولی فعلا خبری است و همین تندروها بهترین عضو کابینه را به خاطر کفایت‌هایش استیضاح کردند.

با اینکه آینده را نمی‌توان دقیق پیش‌بینی کرد اما می‌توان روند‌ها را مشاهده کرد. یک روند همین است که اصلاح‌طلبان به‌شدت بالغ شده‌اند. همه رگه‌های اصلاح‌طلبی را ببینید. رگه دانشجویی را ببینید و با جریان دانشجویی در سال 80 مقایسه کنید. آنها به نوعی پختگی رسیده‌اند. به نظر می‌رسد که این پختگی ادامه پیداکند. الان هدف قابل دسترس اصلاح‌طلبان مجلس ششم نیست. در همین استیضاح تندروها به اعتبار آقای علی لاریجانی هم ضربه زدند.

الان آقای لاریجانی از تندروها در این موضوع شکست خورد. حرکت بعدی چیست؟

اگر تندروها دو استیضاح دیگر انجام دهند، همین پایگاه اجتماعی حداقلی را هم از دست می‌دهند. شما فکر نکنید استیضاح برای افراطی‌ها آسان است. الان در بین نخبه‌ها و افکار عمومی این‌گونه جا افتاده که این افراد از کنار فساد سازمان‌یافته در وزارت علوم رد شدند. تندرو‌ها با این استیضاح پایگاه مردمی روحانی را تقویت کردند.

در مجموع مهم این است اصلاح‌طلبان اصلاحات سیاست‌محور و جامعه محور را پیش ببرند. در اصلاحات سیاست‌محور دو کار اهمیت دارد؛ یکی همان کاری بود که برای یک مجلس میانه‌رو در سال 94 اشاره کردم. دیگری هم دولت روحانی نمی‌تواند اصلاحات فراگیر انجام دهد اما به‌شدت مستعد انجام اصلاحات موضوع‌محور است و اصلاح‌طلبان باید حامی اصلاحات موضوع محور دولت باشند.

مصداق این اصلاحات چیست؟

برنامه اصلاحی دولت برای مهار رکود و تورم، دیپلماسی هسته‌یی، کنترل آلودگی هوا، دریاچه ارومیه، رود زاینده‌رود، طرح سلامت، اصلاح نظام مالیاتی، نظام استخدامی کشور و غیره از این مصادیق است. نظام استخدامی کشور می‌تواند به سمت شایسته‌سالاری برود. هرچه حکومت به سمت نظام مالیاتی کاراتر برود حکومت پاسخگوتر و نرم‌تر می‌شود. یک‌سوم اقتصاد کشور نه دولتی است نه خصوصی. دست بخش عمومی و حکومتی است. چرا این بخش نباید مالیات بدهد؟ هر شرکتی بگوید کارش چیست. بانک‌ها می‌توانند شفاف عمل کنند. پروژه‌های اصلاحی موضوع‌محور زیادی داریم که دولت روحانی می‌تواند پیگیری کند و واقعا دارد پیگیری می‌کند. دولت می‌تواند یک گروه اهل خبره را مامور کند تا علل رشد فساد ساختاری را مطالعه و پیدا کنند و نتیجه را به اطلاع حکومت، جامعه مدنی و افکار عمومی برساند. این خودش یک قدم موثر در راه مبارزه با فساد است. مبارزه با فساد ساختاری افراط‌گری را هم ضعیف می‌کند. این اصلاحات موضوع‌محور کمک به اصلاحات و مردمسالاری است. یک محور دیگر هم به نام اصلاحات جامعه‌محور است که ربطی به دولت ندارد و دولت می‌تواند زمینه‌ساز باشد. به عنوان نمونه قلب تپنده دموکراسی عرصه نقد و بررسی امور مهم کشور است. اگر نشود مسائل عمومی را به بحث بگذاریم دموکراسی شوخی است. در عرصه عمومی واقعی این کاربا هزینه روبه‌رو است. اما در فضای مجازی امکان‌پذیر است. اصلاح‌طلبان باید در فضای مجازی به عرصه نقد وبررسی خیر عمومی کمک کنند. این‌جوری جامعه پخته می‌شود.

کسانی که به روحانی رای داده‌اند مطالبات سیاسی هم دارند. اگر دولت روحانی در آن حوزه‌ها کامیابی نداشته باشد همه ضرر می‌کنیم؟

عقبه رای آقای روحانی نه تنها اصلاح‌طلبان که تحول‌خواهان نیز هستند. تحول‌خواهان امروز سکوت کرده‌اند. آنها کشور را در خطر می‌دیدند که رای دادند وگرنه دلبستگی به اصلاح‌طلب‌ها هم ندارند. لذا آقای روحانی باید هم عقبه اصلاح‌طلب را حفظ کند هم تحول‌طلبان را. اگر این کار را نکند تندروها نشان دادند رحم ندارند و مصلحت‌اندیش نیستند.

چه کار باید بکند؟

آقای روحانی روی بحث هسته‌یی تمرکز کرده اما به یک‌باره دید چگونه دارند او را تخریب می‌کنند. آقای روحانی حالا به مسائل فرهنگی و سیاست داخلی بیشتر توجه می‌کند چون اگر روحانی در داخل ضعیف شود در هسته‌یی هم کار پیش نمی‌رود. در کنار این موضوع اصلاح‌طلبان انسجام‌شان را حفظ کنند و اصلاحات سیاست‌محور و جامعه‌محور را جدی بگیرند و تحول‌طلبان هم نگاهی به مصر، لیبی، عراق و سوریه کنند تا به اهمیت اصلاحات تدریجی مدل ایرانی بیشتر پی ببرند و از بیرون گود مدام نگویند لنگش کن.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.