مطلب زیر در سایت بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله دکتر بهشتی به نقل از دکتر فرشاد مومنی آمده است.
به گزارش جماران، غلامعلی رجایی در وبلاگش با بیان این مطلب آورده است: آدم وقتی اینگونه مطالب را میبیند جز حسرت راهی برایش نمی ماند. خدا لعنت کند منافقین را که چه شخصیتهای ارزندهای را از ما گرفتند.
شهیدبهشتی تودهایها را نماز شب خوان میکرد و اگر می ماند برای امثال رجوی برنامه داشت اما حالا کار بعضی در اینجا و آنجا! به جایی رسیده که با رویه و روندشان مردم را از دین برمی گردانند. همه را جاسوس ومزدور بیگانه میدانندو ازخدا پروایی نمیکنند.
چقدر قیامت این ایام به کام های الیته موقتی! دیدنی است. سرها از خجلت به زیر افکنده و شرمسار کسانی خواهندشد که چون ابزار قدرت در دستشان بود تا توانستند به بعضیها تهمت زدند و اگر تهمتی نزدند در برابر تهمت به مظلومینی که امام به آنها اعتماد داشت سکوتی ذلیلانه کردند تا مبادا حامی فتنه شان بخوانند و خودی شان نخوانند و از جایی که ایستادهاند، برانند.
من یادم هست آقای بهشتی میگفتند من رجوی را هم اصلاح میکنم. من با یک حالت تعجبی به ایشان گفتم: آقای بهشتی رجوی هم؟ ایشان دوباره خندیدند و گفتند: آره، من رجوی را هم اصلاح میکنم. به قاعده چیزهایی که از آدمهای خیلی نرمال -مثل آقای دکتر شیبانی که خیلی بعید است راجع به یک نفر حرف منفی بزند- درباره ویژگیهای نامناسب و ناهنجار رجوی شنیدیم که در خاطرات زندانشان راجع به رجوی خیلی منفی صحبت کردند که این آدم زیاد اهل صدق و راستی نیست، من این چیزها تو ذهنم بود.
بعد آقای بهشتی به من گفتند: فلانی من اهل رجزخواندن نیستم ولی یک تودهای هایی را نمازشب خوان کردم که رجوی و امثال او از هیچ نظر به گرد آنها نمیرسند. آقای بهشتی چنین صلاحیتها و تواناییهایی داشتند. همچنین ویژگیهای رفتاری داشتند که از دل آنها این اعتماد به نفس ایجاد شده بود و واقعا هم ما در عمل میدیدیم. یعنی واقعا اگر شرایط سالم و نرمالی بود، محال بود یک نفر نیم ساعت با آقای بهشتی بنشیند و شیفته ایشان نشود. یک نفر از پیشمرگهای کُرد مسلمان رفته بود که مسایلش را با آقای بهشتی در میان بگذارد. ایشان هم رفت و با آقای بهشتی صحبت کرد. وقتی که برگشت به او گفتم ارزیابیت چی بود؟ گفت: این اولین بار بود که من آقای بهشتی را دیدم و الان در درون خودم به همه آنهایی که اینقدر به این آدم حسادت میکنند حق میدهم. به همه آنهایی که مرکز ثقل حملاتشان را روی این آدم گذاشتهاند، حق میدهم. گفت: چیزی که در وجود این آدم دیدم قلههایی از صداقت و صراحت و تواناییهای خارق العاده است و اصلا من را مسحور کرد در نحوه ورود و خروجی که در بحثها داشت.