جماران: 36 سال پیش شب هنگام 28 مرداد 1357در ساعت 22:10 دقیقه آتش نفرت و خشونت جان صدها نفر را در سینما رکس آبادان گرفت. فیلم «گوزن ها» ی مسعود کیمیایی روی پرده این سینما با شعله های حریق شب مردادی آبادان نمی تمام ماند. فیلمی که به گفته برخی اشاره ای کوتاه به مبارزی مسلح علیه شاه داشت. فردای آن روز روزنامه اطلاعات نوشت: «ساعت 22، در حالی که 700 نفر مرد و زن و کودک سرگرم تماشای فیلم «گوزن ها» بودند، گروهی خرابکار و غیر معتقد به اصول انسانی، با همکاری سرایدار سینما، با مواد آتش‌زا، سالن سینما را به آتش کشیدند. شعله‌های آتش زبانه کشید و حریق تمام سالن سینما را در برگرفت. مردان و زنان و کودکان تماشاچی با دیدن شعله‌های آتش به طرف درهای ورودی و خروجی هجوم بردند، اما با درهای بسته مواجه شدند. در این میان، شعله‌های آتش تمام سالن را دربرگرفت و تماشاچیان با ناله و ضجه در محاصره کامل شعله‌های آتش قرار گرفتند. 377 نفر از مردان و زنان و کودکان تماشاچی، زنده زنده و به طور فجیع و رقت‌باری، در میان شعله‌های آتش سوختند. بلافاصله پس از شروع حریق، برای اطفای آن از مأموران آتش‌نشانی، شهرداری آبادان و شرکت ملی نفت ایران کمک خواسته شد. مأموران آتش‌نشانی موفق شدند در ساعت 2 بامداد آتش را مهار کنند. تلاش برای خارج ساختن اجساد 377 نفر از تماشاچیانی که در آتش سوخته و کشته شده‌اند ادامه دارد.»

خبرگزاری‌ دولتی‌ پارس‌ بلافاصله‌ این‌ آتش‌سوزی‌ را به‌ خرابکاران‌ نسبت‌ داد و اعلام‌ کرد شب‌ گذشته‌ عده‌ای‌ از عوامل‌ خرابکار با اجرای‌ یک‌ نقشه‌ی‌ شیطانی‌ سینمارکس‌ آبادان را به‌ آتش‌ کشیدند.
این‌ موضع‌گیری‌ زود هنگام‌ و قبل‌ از روشن‌ شدن‌ حادثه‌، چیزی‌ جز شک‌ مردم‌ رابرنینگیخت‌. نکته‌ی‌ دیگری‌ که‌ بلافاصله‌ شک‌ّ همگان‌ را دامن‌ زد دو مقاله‌ای‌ بود که‌ بدون‌ نام‌ و با یک‌ مضمون‌ روزنامه‌ کیهان‌ و اطلاعات‌ در صفحه‌ی‌ تشریح‌ حادثه‌ به‌ چاپ‌رساندند. روزنامه‌ اطلاعات‌ این‌ مقاله‌ را تحت‌ عنوان‌ «گوشه‌ای‌ از وحشت‌ بزرگ‌» نوشت‌:«سه‌ روز پیش‌ رهبر ایران‌ در مصاحبه‌ای‌ با سردبیران‌ و خبرنگاران‌ جراید داخلی‌ سخن‌ ازوحشت‌ بزرگ‌ گفته‌ بود. آن‌ لحظه‌ شاید بسیاری‌ از مردم‌ عظمت‌ این‌ وحشت‌ را درک‌نکردند... دست‌هایی‌ درهای‌ سینما را می‌بندد، هیچ‌ کس‌ نباید سالم‌ بیرون‌ آید، وحشت‌بزرگ‌ باید واقعیت‌ پیدا کند.»

کیهان‌ نیز مقاله‌ای‌ با همین‌ مضمون‌ تحت‌ عنوان‌ «حادثه‌ای‌ که‌ فاجعه‌ی‌ ملی‌ شد» نوشت‌: این‌ واقعه‌ی‌ دردناک‌ چه‌ می‌تواند باشد؟ خبر وحشتی‌ بزرگ‌ که‌ ملّتی‌ را به‌ خشم‌درمی‌آورد و از فرط‌ بی‌رحمی‌ اشک‌ را در چشم‌ها می‌خشکاند. این روزنامه از قول شاه نوشت: ما به‌ سوی‌ تمدن‌ بزرگ‌ می‌رویم‌ و آنها که‌ اهل‌ ایجاد حریق‌ و تخریب‌اند به‌ سوی‌ وحشت‌ بزرگ‌. بر همین اساس قضاوت‌ بسیاری‌ از خوانندگان‌ روزنامه‌ها این‌ بود که‌ این‌ دو مقاله‌ از ساواک‌ ارسال‌ شده‌ و سؤال‌ می‌کردند: این‌ دو مقاله‌ی‌ هم‌ معنی‌، بدون‌ نام‌ و قبل‌ از مشخص‌ شدن‌ علّت‌ حادثه‌ چه‌ مفهومی‌ می‌تواند داشته‌ باشد؟

هنوز پاسخ‌ این‌ سؤالات‌ روشن‌ نشده‌ بود که‌ اطلاعات‌ شاهدان‌ حادثه‌، زبان‌ به‌ زبان‌ پیچید که‌ درهای‌ سینما قفل‌ بوده‌ و پلیس‌ از یاری‌ رساندن‌ مردم‌ سخت‌ جلوگیری‌ می‌کرده‌است‌. روزنامه‌ها با این‌ که‌ هنوز در سانسور دولت‌ بودند نتوانستند حقایق‌ را نادیده‌بگیرند.

کیهان‌ در این‌ رابطه‌ نوشت‌: «مردم‌ می‌گویند باید به‌ آنها اجازه‌ی‌ کمک‌ به‌ حریق‌زدگان‌داده‌ می‌شد.» بنابر همین‌ گزارش‌ مردم‌ «در مساجد خواستار رسیدگی‌ به‌ مسأله‌ی‌ اهمال‌رئیس‌ شهربانی‌ و مأمورانش‌ در جریان‌ اطفای‌ حریق‌ بودند.»

دولت‌ نیز هیأتی‌ را برای‌ بررسی‌ اعزام‌ کرد. هیأت‌ پس‌ از بررسی‌ با این‌ که‌نمی‌خواست‌ همه‌ی‌ وقایع‌ را تشریح‌ کند، ولی‌ در گزارش‌ خود اعتراف‌ کرد که‌آتش‌سوزی‌ در ساعت‌ ۴۵/۲۱ اتفاِق افتاده‌، ولی‌ «به‌ علت‌ نبودن‌ مسئولین‌ در محل‌ و ازطرفی‌ به‌ علت‌ نبودن‌ ارتباط‌ مستقیم‌ تماشاچیان‌ با خارج‌ و نیز عدم‌ دید مردم‌ اطراف‌ساختمان‌ سینما به‌ محل‌ وقوع‌ حادثه‌، اطلاع‌ از وقوع‌ حریق‌ با تأخیر انجام‌ می‌شود. به‌محض‌ اطلاع‌ شهربانی‌ از حریق‌ مراتب‌ تلفنی‌ به‌ آتش‌نشانی‌ پالایشگاه‌ آبادان در ساعت‌۲۲/۲۲ اعلام‌ و وسایل‌ اولیه‌ آتش‌نشانی‌ در محل‌ حاضر می‌شوند و برای‌ اطفای‌ حریق‌سعی‌ می‌نمایند. شیر واقع‌ در فاصله‌ی‌ ۶۰ متری‌ سینما به‌ علّت‌ شکستگی‌ قابل‌ استفاده‌نبوده‌، مجدداً به‌ شیر آب‌ خیابان‌ زند که‌ به‌ فاصله‌ی‌ ۱۶۰ متری‌ سینما می‌باشد مراجعه‌،ولی‌ به‌ علت‌ آن‌ که‌ با موزاییک‌ مفروش‌ بوده‌ قابل‌ استفاده‌ نگردیده‌. بالاجبار به‌ شیر آب‌خیابان‌ امیری‌ که‌ ۱۶۰ متری‌ است‌ و در نبش‌ بازار و در جهت‌ مخالف‌ لوله‌کشی‌ می‌باشد مراجعه‌، ولی‌ متأسفانه‌ به‌ علّت‌ نبودن‌ آب‌ و فشار کافی‌ قابل‌ استفاده‌ نبوده‌، لذا از تانک‌ ۴هزار لیتری‌ ماشین‌ آتش‌نشانی‌ شرکت‌ نفت‌ آب‌ گرفته‌ و شروع‌ به‌ اطفا می‌نمایند که‌ به‌همین‌ علل‌ در حدود پانزده‌ دقیقه‌ مبارزه‌ به‌ تأخیر می‌افتد».

نجات‌یافتگان‌ غلام‌حسین‌ نماینده‌، علی‌رضا دریس‌زاده‌، شیرین‌قنبرزاده‌، نادر ناصری‌ و رسول‌ رهنما همگی‌ اظهار کردند که‌ هنگام‌ آتش‌سوزی‌ کلیه‌ی‌درهای‌ خروجی‌ و اضطراری‌ قفل‌ بوده‌ و آنها توانسته‌اند با شکستن‌ یکی‌ از درهای‌اضطراری‌ خود را نجات‌ دهند. شهود نیز که‌ در لحظه‌ی‌ اوّل‌ به‌ کمک‌ آمده‌ بودند نیز برقفل‌ بودن‌ درها اذعان‌ کرده‌اند. دادستان‌ آبادان نیز در گزارش‌ خود به‌ وزیر دادگستری‌ نوشته‌ است‌ «کلیه‌ی‌ نجات‌یافتگان‌ متفقاً بسته‌ بودن‌ درهای‌ سالن‌ را تأیید می‌کنند»

این‌ موضوع‌ حتی‌ در روزنامه‌ها نیز منعکس‌ شد. کیهان‌ از قول‌ خانواده‌ رامهرمزی‌نوشت‌ که‌: «شاهدان‌ عینی‌ می‌گویند ما چند لحظه‌ قبل‌ از شروع‌ آتش‌سوزی‌ از سینما خارج‌ شدیم‌ و هیچ‌ یک‌ از درهای‌ سالن‌ بسته‌ نبود، امّا هنگام‌ بازگشت‌ به‌ سالن‌ با درهای‌بسته‌ روبه‌رو شدیم‌».

جهنم سینما، فیلم گوزن‌ها، سوختن 728نفر در سینمای 900نفره رکس، جان‌باختن 377نفر از شهروندانی که در ساعت‌های پایانی شب فیلمی از مسعود کیمیایی را که گفته می‌شد علیه شاه ساخته شده، تماشا می‌کردند، تراژدی غم انگیزی را رقم زده بود.

بلافاصله پس از آتش‌سوزی سینما، شاپور نمازی استاندار خوزستان، فرماندار، شهردار، رئیس شهربانی و مقامات مسؤول در محل اجتماع کردند. آنها کوشیدند که مأموران آتش‌نشانی و مسؤولان را راهنمایی و برای مهار آتش کار را بر آنان تسریع کنند، به ویژه سعی بر این بود که مجروحان را زودتر به بیمارستان برسانند.

آبادان آن شب در شرایط بحرانی به سر می برد و بسیاری از مردم به خواب نرفتند. خانواده‌هایی که فرزندان و یا یکی از اعضای ایشان به سینما رکس رفته بود، همه در اطراف سینما اجتماع کرده، زاری و شیون می‌کردند. سرایدار سینما که در ایجاد این آتش‌سوزی با خرابکاران همکاری داشت، در حالت مستی از سوی مأموران دستگیر شد و در شهر آبادان حالت فوق‌العاده به وجود آمد . پس از وقوع آتش‌سوزی در سینما رکس آبادان و اطلاع مردم از فاجعه‌ای که اتفاق افتاده بود، خانواده‌های زنان و مردان و کودکانی که در این آتش سوزی‌کشته شده‌ بودند، به خیابانها ریختند.

به گفتة مقامهای پلیس آبادان، چند لحظه پس از شروع نمایش فیلم، چند ناشناس با استفاده از تاریکی شب، درهای ورودی و خروجی سینما را بستند و داخل سالن سینما را با مواد آتش‌زا آغشته کردند و سپس با افروختن کبریت، سینما را به آتش کشیدند و گریختند. آتش‌سوزی که با صدای دهشتناکی همراه بود، در اندک زمانی سراسر سالن سینما را فرا گرفت و ستونهای دود و آتش از هر سو به آسمان زبانه کشید. علی نادری (صاحب سینما رکس آبادان) در گفت و گو با خبرنگار «اطلاعات»،‌ با اظهار تأسف از این فاجعه، گفت: «سینما رکس که حدود 20 سال پیش در خیابان شهرداری آبادان ساخته شده، بیش از شش میلیون تومان ارزش داشت و ظرفیت سالن آن 900 صندلی بود. ساختمان سینما در برابر آتش‌سوزی بیمه بوده است».
سینما رکس آبادان در خیابان شهرداری و روی یک پاساژ قرارگرفته بود در جریان آتش‌سوزی دهها مغازة زیر سالن سینما نیز آسیب دید. خبرنگار «اطلاعات» اضافه کرد نوبت آخر فیلم «گوزن ها» ساعت 9 شب بود و آتش‌سوزی زمانی روی داد که حدود یک ساعت از نمایش فیلم می‌گذشت . تعداد بسیاری زن و کودک و مرد بدون هیچ هراس و بی‌خبر از هرگونه فاجعة دلخراش، روی صندلیهای خود نشسته و سرگرم تماشای صحنه‌های پرجاذبة فیلم هنری «گوزن ها» بودند، که ناگهان صدای سهمگینی از هر چهار طرف سالن سینما برخاست، و در پی آن شعله‌های آتش و ستونهای دود و آتش به آسمان زبانه کشید. هنگامی که آتش‌سوزی رخ داد، صاحب سینما (آقای علی نادری) در قطار تهران ـ خرمشهر بود و به سوی آبادان می‌رفت. از هفتصد تماشاگر سینما رکس آبادان که مشغول تماشای فیلم بودند، در جریان آتش‌سوزی، فقط یکصد نفر توانستند خود را از مهلکه نجات دهند و به بیرون فرار کنند و ششصد نفر دیگر در میان جهنمی از آتش سوختند، که از این عده 377 نفر جان خود را از دست دادند. بیشتر کسانی که در این فاجعه دلخراش جان دادند، یا زیر دست و پا ماندند و بر اثردودزدگی خفه شدند و یا در میان شعله‌های آتش سوختند.

پیکر کشته‌ها را به‌دلیل شرایطی که داشتند در کفن‌های بزرگ با کامیون‌های ریو ارتشی برای خاکسپاری می‌بردند. بسیاری، از جمله روزنامه‌نگاران معتقد بودند تعداد کشته‌ها بیش از اینها بوده، اما درنهایت خبرگزاری‌ها آمار رسمی که آقای محمدزاده، رییس اداره اطلاعات و جهانگردی آبادان آن‌زمان منتشر کرد را مخابره کردند. آماری که طبق آن، حداقل صدنفر از کشته‌های این حادثه هرگز شناسایی نشدند و در مقبره‌ای دسته‌جمعی در گورستان آبادان و خضر به خاک سپرده شدند.

ساواک در مورد این فاجعه به ذکر تنها یک جمله در بولتن خبری خود اکتفا کرد:
«چند تن از عناصر اخلالگر سینما رکس، شهر آبادان را به آتش کشیدند که در نتیجه قریب 400 تن از تماشاچیان در آتش سوختند و جان خود را از دست دادند.

هنری پرکت، افسر مسئول امور سیاسی و نظامی سفارت آمریکا در تهران در سال‌های 1972 تا 1976 [1351 تا 1355] و مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه ایالات متحده در سال‌های پرالتهاب 1978 تا 1981 [1357 تا 1359] در گفت‌وگویی تفصیلی با چارلز استوارت کندی، خاطراتش را بازگو کرده که «تاریخ ایرانی» ترجمه متن کامل آن را منتشرنموده است. او در این گفت و گو می گوید: ...اوت در تقویم اسلامی همزمان شده بود با ماه رمضان. متعاقبا اواخر ماه اوت، شاید بیست و پنجم، توی تالار سینمایی در آبادان آتش‌سوزی شد و فکر کنم 700 نفر کشته شدند چون در‌ها قفل شده بودند. فاجعه هولناکی بود. آدم‌های شاه تقصیر را انداختند به گردن روحانیون. در جریان راهپیمایی‌های ماه قبلش، روحانی‌ها اغلب به تالارهای سینما حمله کرده بودند که فیلم‌های غربی گناه‌آلود نشان می‌دهند. این بود که ساواک در جامعه چو انداخت که این قضیه هم کار روحانی‌ها است. در ایران هیچ‌کس این ادعا را باور نکرد. همه اعتقاد داشتند حکومت این کار را کرده و تقصیرش را انداخته به گردن روحانی‌ها. همین سطح بی‌اعتمادی مردم به حکومت را نشان می‌داد. هیچ‌کس در هیچ زمینه‌ای حرف حکومت را باور نمی‌کرد. ما در آن برهه گزارش خیلی کوتاهی ــ در حد چند جمله ــ از سی‌آی‌ای گرفتیم که از قول یکی از رابط‌های سی‌آی‌ای در ساواک می‌گفت ساواک مقصر محض است نه روحانیون.

علاوه بر این سخنان که به وضوح نقش دولت منحوس پهلوی را در این حادثه روشن می گرداند دولت، مسلمانان افراطی و ارتجاعی را مسؤول این جنایت هولناک دانست، اما در واقع جای ابهام بسیار وجود داشت، زیرا آتش نشانی شهری که بزرگترین پالایشگاه جهان در آن قرار داشت 2 ساعت پس از وقوع حادثه در محل حاضر شد و ‌آن هم در حالی که وسایل نقلیه‌شان فاقد آب بود، و تنها شیر آب آتش‌نشانی نزدیک به سینما نیز آب نداشت و از همه مهمتر، با توجه به نزدیک بودن ادارة پلیس (یعنی در فاصلة 300 متری سینما) هیچ کس به مدت یک ساعت به محل حادثه نزدیک نگردید!!!

با این‌ که‌ رادیو و تلویزیون‌ و کارگزاران‌ دولتی‌ سعی‌ می‌کردند از این‌ حادثه‌ علیه‌انقلابیون‌ استفاده‌ کنند، ولی‌ فشار اجتماعی‌ به‌ حدی‌ شد که‌ دولت‌ دست‌ به‌ عقب‌نشینی‌زد و سه‌ روز بعد ازحادثه‌ سرتیپ‌ رزمی‌ را به‌ مرکز فراخواند و هرگز بازنگشت‌. علاوه‌به‌ دستور آموزگار کلیه‌ب‌ مأموران‌ سهل‌انگار، فرماندار، رئیس‌ فرهنگ‌ و هنر و مسئول‌آتش‌نشانی‌ شرکت‌ نفت‌ به‌ تهران‌ احضار شدند.

در شب هفتم مرگ قربانیان سینما رکس آبادان برخوردهایی در آبادان رخ داد، تهران، تبریز، قم، رشت، کرمانشاه، همدان، کاشان، قم، زنجان، قصر شیرین، یزد، ارسنجان، کاشمر، کرج، ساری، گرگان و شهر ری صحنه برخوردهای خونین بین مردم و مامورین انتظامی بود.

پس از وقوع جنایت هولناک آتش ‏سوزی سینما رکس آبادان، حضرت امام خمینی(ره) در 31 مردادماه سال 1357، در پیامی از نجف اشرف خطاب به اهالی آبادان، ضمن اعلام خطر به اینکه ممکن است رژیم پهلوی، اعمال وحشیانه مشابهی در شهرهای ایران انجام دهد، از گویندگان خواستند وظیفه آگاهی بخشی به مردم را دنبال کنند. در بخشی از پیام مهم امام به مناسبت این فاجعه آمده بود: من گمان نمی‏کنم هیچ مسلمانی، بلکه انسانی، دست به چنین فاجعه وحشیانه ‏ای بزند، جز آن که به نظایر آن عادت نموده است. گفتار شاه که تظاهرکنندگانِ مخالفِ من وحشت بزرگ را وعده می‏دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است، شاهد دیگری بر توطئه است. این مصیبت دلخراش برای شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق‏ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم، این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ایران را، مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.

پیام امام در مورد حادثه آتش سوزی سینما رکس

زمان: 31 مرداد 1357/ 17 رمضان 1398

مکان: نجف‏

مناسبت: فاجعه آتش‏سوزى در سینما رکس آبادان‏

مخاطب: اهالى آبادان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت عموم اهالى محترم آبادان- ایّدهم اللَّه تعالى‏

دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد تن از هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شدید گردید. من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعة وحشیانه ای بزند جز آنانکه به نظایر آن عادت نموده اند و خوی درندگی و وحشگیری آنان را از انسانیت بیرون برده باشد. من تاکنون اطلاع کافی ندارم لکن آنچه مسلم است این عمل غیر انسانی و مخالف با قوانین اسلامی از مخالفین شاه که خود را برای حفظ مصالح اسلام و ایران و جان و مال مردم به خود را به خطر مرگ انداخته اند و با فداکاری از هم میهنان خود دفاع می کنند به هر مسلکی باشند، نخواهد بود و قرائن نیز شهادت می دهد که دست جنایتکار دستگاه ظلم در کار می باشد که نهضت انسانی ـ اسلامی ملت را در دنیا بد منعکس کند.
آتش را به کمربند در سراسر سینما افروختن و بعد توسط مأمورین درهای آن را قفل کردن، کار اشخاص غیر مسلط بر اوضاع نیست. گفتار شاه که تظاهر کنندگان مخالف من، وحشت بزرگ را وعده می دهند و تکرار آن پس از واقعه که این همان وعده بوده است شاهد دیگری بر توطئه است، نه اینکه واقعاً شاه یک غیبگوی بزرگ است! مصاحبه سابق شاه که ایران را با ملت نابود می کنم نیز شاهد این مدعاست. اظهار تأسف و تأثر در بوق های تبلیغاتی از اشخاصی که هر روز دستشان تا مرفق به خون هم میهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگی است بر نقشه شیطانی شاه و همدستانش، هم آنان که در اکثر شهرهای ایران دست به کشتارهای فجیع زده اند. آیا مردم مظلومی که هر روز به دست همین جنایتکاران به خاک و خون کشیده شده و به وضع بسیار اسفباری کشته شده اند هم میهنان ما نبوده اند؟
قراین نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز شاه و بستگانش امید نفعی داشته اند؟ آیا تاکنون غیر از شاه که هرچند وقت یکبار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند کسی دیگر می تواند این قبیل صحنه ها را به وجود آورده یا بیاورد؟
این مصیبت دلخراش شاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و به بوق ها و مطبوعات دست نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد که هرچه بیشتر برای اغفال مردم این جنایت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ایران نسبت دهند تا در خارج، ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابطه انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.
من به ملت بزرگ ایران اعلام خطر می کنم، خطر اینکه دستگاه اینگونه اعمال وحشیانه و ضد اسلامی را در سایر شهرهای ایران انجام می دهد تا تظاهرات پاک مردم شجاع ایران را که با خون خود ریشه درخت اسلام را آبیاری می کنند لوث نماید. لازم است گویندگان مطلبی را که به نابودی انقلاب رهایی بخش اسلام منجر می شود را برای مردم روشن نمایند. این مصیبت بزرگ را به ملت مسلمان ایران بخصوص به مردم ستمدیده آبادان و به خانواده های داغدیده تسلیت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانکاه آنان شریک می دانم. از خداوند تعالی نصرت اسلام و مسلمین و قطع آبادی اجانب و پیوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج‏3، ص: 445 وص: 446)

م

منابع:

1- اطلاعات، شماره 15691، 29/5/57، ص 4.

2- صحیفه امام، ج‏3، ص: 445 وص: 446

3- ساواک و روحانیت. حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ج1

4- پایگاه خبری تحلیلی قدس آنلاین

5- یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه ، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،روح الله حسینیان

7- گزارشی از محله سینما «رکس» در آبادان- شرق

8- پایگاه اطلاع رسانی قربانیان ترور

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.