پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نشست معرفی کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» در موسسه دین و اقتصاد

میکائیل عظیمی: نگاه جهانی به مفهوم توسعه، می تواند راه گشای مشکلات ایران باشد

دکتر فرشاد مومنی گفت: دوران های افول عملکرد اقصادی ایران، با دوران های رونق درآمد های نفتی تناظر عجیبی دارد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران، نشست معرفی کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» با حضور دکتر فرشاد مومنی، مدیر موسسه دین و اقتصاد و دکتر میکائیل عظیمی، مترجم کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» برگزار شد.

در ابتدای این نشست دکتر مومنی به بیان مقدمه ای از وضعیت توسعه در ایران پرداخت و گفت: نزدیک به هفتاد سال است که ایران در جستجوی توسعه یافتگی و وارد شدن به مدار توسعه است.
وی افزود: تقریبا تمام ارزیابی هایی که در این زمینه صورت گرفته است، حکایت از این دارد که تناسبی میان منابع صرف شده برای توسعه و دستاورد های حاصل شده وجود ندارد. طبیعتا هنگامی که چنین ارزیابی و برآوردی وجود دارد، یکی از راهکار ها این است که به بررسی این نکته بپردازیم که کجای کار ایراد داشته است. از زوایای مختلف این ارزیابی ها صورت گرفته است و در حال حاضر ذخیره دانایی نسبتا قابل اعتمادی به صورت مکتوب در اختیار است که هر فردی می تواند به صورت روشمند و عالمانه، این مسئله را دنبال کند.

برخورد سهل انگارانه با مفهوم و مسئله ی توسعه در ایران
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با اشاره به برآورد هایی که در این زمینه انجام شده است، گفت: این برآوردها حکایت از آن دارد که یکی از مهم ترین مولفه های توضیح دهنده، نشان می دهد که برخورد سهل انگارانه ای با مفهوم و مسئله ی توسعه در ایران صورت گرفته است. در این زمینه سایه سنگین کوته نگری را به وضوح مشاهده می کنیم؛ کوته نگری هم در نوع برخورد با بنیان های مفهومی و روش شناختی توسعه و هم در رویکردهای اجرایی، عملیاتی معطوف به آن.

اقتصاد، شدیدا تحت تاثیر فرهنگ کوته نگری قرار دارد
وی گفت: با هر مقیاسی که مسئله توسعه را مورد سنجش قرار دهیم، ملاحظه می شود که دوران های افول عملکرد اقصادی ایران، با دوران های رونق درآمد های نفتی تناظر عجیبی دارد. در دوران های رونق درآمد نفتی، سایه کوته نگری به روشنی دیده می شود. به این تعبیر که ترجیح نظام وار مسائل و ملاحظات کوتاه مدت به بلند مدت در اقتصاد ایران خیلی سنگین تر می شود. در حالی که بر اساس برخی از تلقی ها در این شرایط، امکانات مادی برای حرکت سریع تر و همه جانبه تر به سوی توسعه فراهم می شود، ما عملا با پس افتادگی بیشتری در همه ی حوزه های حیات جمعی روبرو می شویم و به این اعتبار است که اقتصاد، شدیدا تحت تاثیر فرهنگ کوته نگری قرار دارد و ما با شکل هایی از غربت اندیشه ی توسعه روبرو هستیم.

برنامه های توسعه ایران فاقد درکی روشمند و با معنا، از مفهوم توسعه بودند
این استاد اقتصاد به پنجاهمین سالگرد آغاز توسعه در ایران اشاره کرد و گفت: سال ١٣٧٧ دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، با مشارکت سازمان برنامه ریزی، همایشی را در زمینه ارزیابی این تجربه پنجاه ساله برگزار کرد. مقاله ای که من در آن همایش ارائه کردم خیلی واضح و تکان دهنده، این بر خورد سهل انگارانه با مسئله توسعه و به ویژه با مفهوم توسعه را به نمایش گذاشت. در آن مطالعه یکی از یافته ها، ویژگی مشترک تمام برنامه های توسعه ایران تا آن روز بود که برنامه های توسعه ایران فاقد درکی روشمند و با معنا، از مفهوم توسعه بودند. متاسفانه این ویژگی تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده است.

وی در ادامه گفت: در آن همایش، این بحث را مطرح کردم که در چنین شرایطی که ما نمی دانیم توسعه چیست، شگفت انگیز است که به سمت توسعه نزدیک شده باشیم و گویی ما در این پنجاه سال با تخصیص منابع مادی و انسانی در جست وجوی چیزی بوده ایم که هنوز نمی دانیم چیست.

مدیر موسسه دین و اقتصاد در بخش دیگر از سخنان خود به موضوع دانش نامه نویسی پرداخت و گفت: یک بحث بسیار مهم دیگری که خوش بختانه مدتی است که در ایران آرام آرام به آن توجه می شود، سنت دانش نامه نویسی است. سنت دانش نامه نویسی، سنت بسیار ارزشمندی است که نقطه عطف آن نیز به شکلی عصر روشنگری می باشد. خوش بختانه در دوران جمهوری اسلامی این سنت گرامی بسط بی سابقه ای پیدا کرده است. ما در هیچ دوره تاریخی به این اندازه اهتمام به دانش نامه نویس در عرصه های مختلف مشاهده نمی کنیم.

وی در توضیح عبارت "State of the art"، گفت: این سنت در تلاش است که به اعتبار پویایی هایی که معرفت بشری دارد و اهمیت پیدا کردن هویت جمعی دانسته های علمی برای پیشبرد اهداف توسعه، "State of the art" را مشخص کند. به این معنا که برای هر رشته ی علمی، مشخص کند که در هر مقطع خاصی از زمان، در کجا ایستاده است. سپس در آنجا می ایستند و به میراث گذشته نگاه می کنند و از آنها یاد می گیرند و بر آن اساس به آینده نگاه می اندازند و سعی می کنند که از بلندای گذشته، عالمانه تر بتوانند آینده را ببینند و برایش برنامه ریزی کنند.

در ادامه این نشست، دکتر میکائیل عظیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان، به بیان توضیحاتی از کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» پرداخت.
عظیمی به توضیح سنت دانش نامه نویسی پرداخت و گفت: دانش نامه ها برخلاف کتاب های دیگر، تم واحدی ندارند. برای نمونه تنها درباره ی یک زیر بخش از اقتصاد صحبت نمی کنند. هر بخش به یک بعد از یک مفهوم بسیار کلی تر اختصاص دارد. برای نمونه اگر بحث کلی، درباره ی توسعه است، هر بخشی از آن زوایای مختلف مباحث توسعه را بررسی می کند. هر بخش نیز به فصل هایی تقسیم می شود. در نتیجه هنگامی که این کتاب را از ابتدا تا انتها می خوانید با زوایای مختلف یک مفهوم کلی آشنا می شوید.
وی دانش نامه را به طریقی با لغت نامه شبیه دانست و گفت: تفاوت دانش نامه و لغت نامه این است که دانش نامه به جای معنای کلمات، به توضیح مفاهیم پرداخته است. در سنت دانش نامه نویسی هر فصل یا هر موضوعی را به فردی می سپارند که درآن حوزه با مهارت باشد. این قبیل کتاب ها نویسنده ندارد و اکثرا نام ویراستار در آن مشاهده می شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان به معرفی کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» پرداخت و گفت: این کتاب نود نفر نویسنده در پنج کشور مختلف و دو ویراستار به نام های آمیتاوا کریشنا دات (دانشگاه نتردام، امریکا) و جی می رز (دانشگاه نتردام امریکا) دارد که در دو جلد چاپ شده است، که تنها جلد اول را ترجمه کرده ام. این کتاب نه بخش و هفتاد و یک فصل در دو جلد دارد. جلد اول تنها پنج بخش ابتدایی را پوشش می دهد و چهار بخش بعدی در جلد دوم که ترجمه نشده آمده است.

وی در ادامه بخش های این کتاب را اینچنین برشمرد: بخش نخست: مفهوم و معیار توسعه، بخش دوم: رویکرد های رقیب به توسعه، بخش سوم: اقتصاد کلان رشد و توسعه، بخش چهارم: عوامل در توسعه، بخش پنجم: بخش ها در توسعه و بخش های جلد دوم عبارتند از: بخش ششم: مسائل بین المللی توسعه، بخش هفتم: نابرابری ها، بخش هشتم: نقش دولت و نهاد های دولتی، بخش نهم: مسائل اصلی کشور های در حال توسعه.

عظیمی گفت: جلد اول در مجموع 35 فصل را پوشش می دهد که به عنوان نمونه فصل های بخش اول عبارتند از: فصل یکم: معنا و معیار توسعه، فصل دوم: چشم انداز های تاریخی توسعه، فصل سوم: تجارب رشد و توسعه، فصل چهارم: تغییر ساختاری و توسعه، فصل پنجم: رویکردهای بین رشته ای به توسعه، فصل ششم: مساله اطلاعات و الگو سازی عملی در کشور های در حال توسعه.

وی به فهم دانش نامه ای از یک مسئله، که برجسته ترین عامل برای ترجمه این کتاب بود، اشاره کرد و گفت: در دانش نامه نویسی، حتما باید ادبیات آن حوزه، مرور شود. پس از مرور ادبیات، به نظریه هایی که در حال حاضر قالب هستند، پرداخته می شود. سپس به مسائل کلیدی که امروزه در آن حوزه مطرح است، پرداخته می شود و در آخر نیز چشم اندازها به آینده مشخص می شود. در تمام فصول کتاب، این قواعد رعایت شده است. در نتیجه این دانش نامه ها ذهن شما را برای ورود به یک بحث آماده و مسائل جدید را مطرح می کنند.

مترجم کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» با اشاره به شمول موضوعی این کتاب گفت: برخلاف آن منابعی که در دانشگاه های اقتصاد ایران به چشم می خورد، زمانی که من این کتاب را مطالعه کردم به مسائلی مانند مهاجرت، زنان و کارآفرینی ، انقلاب و... برخورد کردم که در زمان دانشجویی من، در کلاس های اقتصاد ایران بحث نمی شد.

عظیمی به رویکرد انسان محور کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» اشاره کرد وگفت: ورود این کتاب به بحث توسعه با نگاه انسان محور است. نکته بعدی دقت و وسواس عجیبی است که در این کتاب درباره ی تاریخ موج می زند. اساسا این کتاب، بدون توجه به تاریخ بحث نمی کند. این به نگاه و تدوین دانش نامه ای آن بر می گردد.

وی با تاکید بر اینکه نگاه جهانی به مفهوم توسعه، می تواند راه گشای مشکلات ایران باشد، گفت: ایران درست است که مسائل خاص خودش را دارد اما هنگامی که از یک پله بالاتر و کلی تر نگاه می کنیم، شباهت های بین کشورهای توسعه نیافته مشخص می شود. عبرت ها و سیاست ها، موفقیت ها و ناکارآمدی های مشابهی وجود دارد که خط و خطوط های کلی و راهنمایی هایی را برایمان دارد و این چهار چوب کلی درک ما را در توسعه ارتقا می بخشد.

عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان به توضیح مختصری از فصل اول کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» پرداخت و گفت: در بحث توسعه، به اشتباه از واژه هایی مانند: ترقی، خوش بختی، سعادت و پیشرفت جایگذین واژه توسعه استفاده می کنیم. این واژه ها علمی نیستند و تنها باید مفهوم توسعه را بکار ببریم.

هدف توسعه، ایجاد یک فرصت زندگی کامل برای همه ی افراد بشر است

وی در ادامه به نخستین و مهمترین نکته در بحث توسعه اشاره کرد و گفت: هدف توسعه، ایجاد یک فرصت زندگی کامل برای همه ی افراد بشر است. پیچیدگی های اقتصادی که اقتصاددانان در آنها غرق شده اند، باعث شده است که این هدف گم شود. به اصطلاح مارکس، کالا، اقتصاد دان را طلسم کرده است. نویسنده این فصل «پل استریتن»، معتقد است که غرق شدن در پیچیدگی های ابزاری سبب شده است که اقتصاددانان، کالاها را هدف غایی تلقی کنند. بطور مثال: تولید نان، خودکار و مسکن و غیره.
این استاد اقتصاد در ادامه گفت: فراموش کرده اند که کالا مصرف می شود تا فرد فرصت زندگی کامل داشته باشد. بحث بر این است که باید چشمتان را از آن حجم تولیدات فیزیکی بردارید و حواستان به این باشد که تمام آن بالا و پایین کردن ها چقدر در خدمت یک زندگی کامل برای همه ی افراد بشر است. پیچدگی های ابزاری و نظری نباید شما را از این هدف گمراه کند.
میکائیل عظیمی مفهوم فرصتی را که در این فصل مطرح شده است را به مفهوم کارکرد و قابلیت آمارتیاسن بسیار نزدیک دانست و گفت: بحث توسعه و رویکرد توسعه و قطار اندیشه توسعه با رویکرد انسان محور از ایستگاه اندیشه آمارتیاسن می گذرد. مفهوم فرصت به مفهوم کارکرد و قابلیت آمارتیاسن بسیار نزدیک است. در تحلیل آمارتیاسن نیز مفهوم کارکرد ها و قابلیت ها پایه است نه محبوبیتی که صرفا از مطلوبیت کالاها بدست می آید. با این توضیح که مقدار مشابهی از غذا، معنا های مختلفی دارد. بطور مثال میان فقیر به شدت گرسنه و روحانی که روزه گرفته و یک گاندی که اعتصاب غذا کرده است، معیار کمبود کالری دریافتی، متفاوت است. بنابراین در بحث توسعه انسانی تنها با وضعیت نهایی نمی توان قضاوت کرد.

قرار نیست توسعه با رویکرد انسان محور، بشر را به خوشبختی برساند
استاد دانشگاه سمنان با تذکر این نکته که خوشبخت بودن آن چیزی نیست که توسعه انسانی در نظر داشته باشد یا درباره ی آن باشد، گفت: هنگامی که می گوییم رویکرد انسان محور به توسعه، قرار نیست توسعه با این رویکرد بشر را به خوشبختی برساند. به این دلیل که خوشبختی واژه غیر علمی و مبهمی است. دولت ها نیز نمی توانند خوش بختی را فراهم کنند. نمونه واضح آن کشور هند است که افراد به شدت فقیر، اما راضی و شاد هستند.
وی در بخش دیگر از سخنان خود به بحث رشد اشاره کرد و گفت: رشد اقتصادی می تواند بدون بهبود در کیفیت زندگی اکثریت مردم، نسبتا سریع رخ دهد. رابطه ی مثبتی بین درآمد سرانه و نماگرهای توسعه انسانی نیز مشاهده شده است، اما این رابطه مثبت باعث شده که عده ای اشتباه کنند که کانون اصلی بحث در توسعه انسانی یا توسعه با رویکرد انسان محور ، درآمد است. اما رابطه ی بین درآمد با شاخص توسعه انسانی، رابطه ی کاملی نیست و کاملا به این بستگی دارد که آن درآمد ناشی از رشد چه اندازه صرف آموزش، بهداشت و اقدامات فقر زدایی می شود. اگر این را رعایت نکنید آن رابطه بین نماگر ها از منظر توسعه با رویکرد انسان محور قابل قبول نخواهد بود.

بسط انتخاب های آزادانه عده ای نباید منجر به محدود شدن انتخاب عده ای دیگر شود
عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان به دو قاعده عدالت و زمان تاکید کرد و گفت: هنگامی که در بحث توسعه با رویکرد انسان محور وارد می شوید، نباید عدالت و زمان را فراموش کنید. عدالت به این معنا است که ما به دنبال بسط انتخاب های آزادانه افراد هستیم اما بسط انتخاب های آزادانه عده ای نباید منجر به محدود شدن انتخاب عده ای دیگر شود و همانطور که شما نمی توانید با بسط های انتخاب های عده ای منجر به محدود شدن انتخاب عده ی دیگر شوید، با بسط انتخاب های اکنون اجازه ندارید انتخاب های آتی را نیز محدود کنید، که بیشتر به عنوان پایداری مطرح می شود.

وی ضمن بیان این تذکر که در بحث توسعه انسانی، نباید تصور شود که دولت تنها مسئول در این عرصه است، گفت: برای حرکت در مسیر توسعه با این دیدگاه علاوه بر دولت باید جامعه مدنی شامل: فرآیند سیاسی دموکراتیک، رسانه ها، سازمان های غیر دولتی، سازمان های پایه و گروه های فعالیت نیز حضور داشته باشند. برای دستیابی به فرصت زندگی کامل و زندگی بهتر، باید تمام این نهادها در تعامل متقابل باشند.

شکستن اسطوره های رایج
عظیمی در ادامه به توضیح فصل بیست و چهارم (آموزش و سرمایه انسانی)، پرداخت وگفت: عاملی که در این فصل دیده می شود، شکستن اسطوره های رایج است. به این تعبیر که در این فصل هنگامی از آموزش و توسعه صحبت می کند، مفاهیم بدیهی را ترک می زند و گاهی می شکند.
وی رابطه ی بین آموزش و درآمد را با یک جمله ای از آدام اسمیت چنین بیان کرد: «شاید کسی که در عوض کار بیشتر و فراغت، تحصیل کرده است ... با ماشینی گران قیمت مقایسه شود. ... کاری که که وی آموزش می بیند تا انجام دهد معمولا دستمزد بیشتری نسبت به کارگران معمولی خواهد داشت که هزینه آموزش و تحصیل را جبران می کند» (ادام اسمیت، ١٩٠٤[١٧٧٦]، ص. ١٠١).

مترجم کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» در مرور ادبیات بحث آموزش و توسعه، دو موج را شناسایی کرد وگفت: موج نخست از سال 1960 تا سال 1980 که آموزش را یک مولفه برون زاد می دانستند و موج دوم از 1980 به بعد است که آموزش را مولفه درون زاد تلقی کردند.
وی متذکر شد: آنچه در اقتصاد با عنوان برون زا مطرح است، به این تعبیر است که مولفه خارج از الگو زاده می شود، در نتیجه صحیح آن برون زاد است.
عظیمی تخمین اثر آموزش و توسعه را در دو لایه دسته بندی کرد و گفت: دسته اول مجموعه ی تخمین های سطح خرد است که بطور مثال دو گروه از کشاورزان را انتخاب می کنند. یک گروه کشاورزان باسواد و گروهی نیز کشاورزان بی سواد. سپس تولیدات این دو گروه را اندازه گیری می کنند و با استفاده از تکنیک های کمی و ریاضی محاسبه می کنند که چقدر از این تفاوت تولید به آموزش کشاورزان بستگی دارد.
عظیمی در ادامه به بیان نمونه ای پرداخت وگفت: در هندوستان به این نتیجه رسیده اند که استفاده از گونه های پر بازده برای برنج، 18 درصد بیشتر بر سود کشاورزان دارای تحصیلات ابتدایی تاثیر داشته است. این قبیل نمونه ها در سطح خرد است اما مجموعه ای از شناسایی رابطه آموزش و توسعه درسطح کلان است که به نوشته های لوکاس و رومر بر می گردد.

عضو هیئت علمی دانشگاه سمنان به دو نوآوری لوکاس و رومر در این زمینه اشاره کرد و گفت: نخستین نوآوری این است که فراتر از معیار های توسعه انسانی، محصول کل نیز به سطح متوسط سرمایه انسانی بستگی پیدا می کند و دومین نوآوری این است که سرمایه انسانی بیش از این که برون زاد باشد، یک متغیر درون زاد است. به عبارت دیگر، در فعل و انفعال درون الگو و با استفاده از منابع درون الگو، آموزش را تعیین می کند.
وی درباره ی اثر آموزش بر توزیع درآمد، گفت: تصور رایج بر این است که آموزش دهیم و فقرا با سواد شوند و درآمد بدست آورند و از این طریق شاخص های نابرابری به هم نزدیک شوند. (عده ای درآمد بالایی دارند و عده ای نیز در آمد کمی دارند. یکی از راه هایی که بخواهید فاصله کم کنید، این است که کم درآمد ها را بالا بیاورید). اما طبق مطالعاتی که انجام شده اثر برابری در مورد تحصیلات ابتدایی بیشتر است.

اگر در آموزش دانشگاهی سرمایه ریزی کنید، وضع توزیع درآمد بدتر می شود

این استاد اقتصاد در ادامه به توضیح این موضوع پرداخت و گفت: به این تعبیرکه در آموزش، حداقل سه مقطع داریم ؛ ابتدایی، متوسطه، عالی. طبق مطالعاتی انجام شده بیشترین تاثیر در تحصیلات ابتدایی است و اگر در آموزش دانشگاهی سرمایه ریزی کنید، وضع توزیع درآمد بدتر می شود و اثر منفی می گذارد. دلیل آن است که اگر در تحصیلات عالی سرمایه ریزی کنیم، افرادی که دارای تحصیلات عالی می شوند، حقوق های بالاتری می گیرند و آن شکاف بیشتر می شود. در واقع آن گروهای پر درآمد را بیشتر به بالا هدایت می کنید.

وی در جمع بندی کتاب «رساله ای در اقتصاد توسعه» در بحث آموزش، گفت: مفهوم سرمایه انسانی، تاریخی طولانی در ادبیات علم اقتصاد دارد. دهه ها نوشتن به خوبی اثبات کرده که خرج کردن در آموزش، سرمایه گذاری ای با بازدهی اقتصادی است. جمع بندی محکمی درباره نقش آموزش در بهره وری حاصل شده است. ادبیات تجربی صدها مطالعه دارد که بازدهی اقتصادی سرمایه گذاری در آموزش و همچنین دیگر اشکال سرمایه انسانی را تخمین زده اند اما هنوز مطالعات در این حوزه در حال انجام است با این توجه که پرسش های نظری و تجربی هنوز بدون پاسخ مانده اند. ... پیوند آموزش با رشد به ویژه در سال های اخیر محل مناقشه بوده است. محدودیتهای آماری بخشی از دلیل به اجماع نرسیدن پژوهشگران است، اما مطالعات بسیار بیشتری لازم است تا رابطه رشد و توسعه را به طور قطعی مشخص کند.

به گزارش خبرنگار جماران در پایان این نشست،دکتر فرشاد مومنی درباره ی رابطه آموزش و توسعه به نکته ای اشاره کرد و افزود: گزارش های رسمی می گوید که در فاصله ی سال 1355 تا سال 1386، سهم شاغلین بی سواد در کار ساختار اجتماعی ایران، 80 درصد کاهش پیدا کرده است به این تعبیر که به یک پنجم رسیده است و سهم شاغلین با تحصیلات عالی 500 درصد رشد کرده است. اما با وجود این، شاخص بهروری کل عوامل تولید، حدود ١٧ درصد افت کرده است. این یک پارادوکس بزرگ و مهمی و گرفتاری دیروز، امروز و فردای ایران است.
عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به دو وجه دانایی و توانایی در عنوان کلی آموزش، اشاره کرد و گفت: برای کشور های درحال توسعه، وجه توانایی ثمر بخش است. نظام آموزشی ایران، در این زمینه یکی از غافل ترین نظام های آموزشی است. در کشورمان تمرکز افراطی به دانایی داریم و دانایی را به آنچه که در حافظه می گنجد، تعبیر می کنیم.

شوق و اشتهای سیری ناپذیر به دانایی، ایجاد کنید
وی با اشاره به گزارش منتشر شده یونسکو با عنوان «آموختن برای زیستن» در سال های اولیه ی دهه ١٩٧٠، گفت: بر اساس تجربه های جهانی، نظام های آموزشی حافظه محور، از شیوه های آموزشی ضد توسعه ای و ضد خلاقیت در تاریخ بشر است. نکته دوم که این گزارش مطرح می کند این است که، آموزش نیز به اعتبار سرعت و شتاب خارق العاده تحولات علمی و فنی باید تغییر کند؛ به این تعبیر که در همان عرصه ی آموزش های ارتقا دهنده ی دانایی ها، شما پیش از آن که بر عنوان دانسته های آموزش گیرنده اضافه کنید، شوق و اشتهای سیری ناپذیر به دانایی، ایجاد کنید. پس آن چیزی که نظام های آموزشی باید بر آن تمرکز کنند، ایجاد شوق و اشتهای پایان ناپذیر برای دانستن است.

مدرک های بالاتر تنها ادعا ها را افزایش می دهد
فرشاد مومنی در پایان صحبت های خود با اشاره به اینکه باید روش دانستن و آموختن علمی را به دانش آموزان یاد دهیم، گفت: هنگامی که سیستم آموزشی متکی بر حافظه باشد، مدرک های بالاتر تنها ادعا ها را افزایش می دهد بدون اینکه قابلیت های افراد را برای ارتقای بنیه ی تولیدی را بالا ببرد. در حقیقت تنها، هزینه ها را افزایش می دهد؛ بدون اینکه ارتقای توانایی به ارتقای بنیه ی تولیدی منجر شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.