پیشنهاد برگزاری نمازجمعه توسط مرحوم آیت‌الله طالقانی ارائه شد و حضرت امام‌خمینی(س)، این مهم را به خود ایشان سپردند و بدین ترتیب: در 5 مرداد 1358 برابر با سوم رمضان سال 1399 اولین نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به امامت مرحوم آیت‌الله طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد.
واگذاری این تکلیف عظیم و سنگین در آن برهه حساس بر عهده‌ آیت‌الله طالقانی که زبان گویایی برای بازگو نمودن حقایق داشت، امری خطیر به حساب می‌آمد. انبوه جمعیتی که در آن روز تکبیر گویان به نماز جمعه هجوم آوردند، در واقع سنگ بنای یکی از مهم‌ترین عوامل حفظ و تداوم انقلاب بود و از آن پس نماز جمعه در کوران حوادث و بویژه در رابطه با پشتیبانی همه‌جانبه جنگ تحمیلی، نقشی بسیار ارزنده و انسانی ایفا کرد.
به گزارش جماران، متن خطبه های اولین نماز جمعه تهران به شرح زیر است: الحمدلله رب العالمین، الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدینا الله، الحمدالله الذی نصر عبده و اعز جنده و غلب الاحزاب وحده، فله الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لایموت بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر. اللهم صل و سلم و بارک و ترحم علی جمیع انبیائک و رسلک و ملائکتک المقربین و الشهدا و الصدیقین سیما علی رسولک الذی ارسلته بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون و لو کره الکافرون و صل علی آله و اصحابه المنتجبین الی یوم الدین.

درود ما، صلوات ما بر همه ی انبیا و مرسلین و گشایندگان راه حق و توحید و بر همه ی شهدای راه حق به خصوص خاتم انبیا، آن که او را به راستی و دین حق و هدایت ارسال داشت تا این دین را بر همه ی ادیان، برتری بخشد، گرچه مشرکان نخواهند، گرچه کافران نپسندند.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «یا ایها الذین آمنو اذا نودی للصلوة من یوم الجمعة فاسعوا الی ذکر الله و ذروا البیع»
این آیه دستور اجتماع توحیدی و عظیم جمعه است. همین اجتماعی که سال ها در بین ما مسلمان های ایرانی به صورت نیمه تعطیل درآمد و امروز طلیعه ی انجام این فریضه ی بزرگ الهی و این صف بزرگ توحید و جهاد است. همان روزی که پیامبر ما، رهبر عظیم الشأن ما، هادی بشر، نجات دهنده از شرک و کفر و الحاد، رسول اکرم از مکه به مدینه هجرت فرمود، در جنوب شهر یثرب که هنوز به نام مدینة الرسول نام گذاری نشده بود، چند روزی در همین محل مسجد قبای فعلی توقف فرمود. پس از آن، روز جمعه ای بود که حرکت کرد از مسجد قبا به طرف مدینه، یعنی اولین حرکت تأسیس اجتماع توحیدی، اجتماع خدایی، اجتماع قسط و عدل الهی در دنیای شرک و کفر و ظلم و ظلمت ها.در میان راه، بین مسجد قبا ومدینه اولین نماز جمعه را اقامه فرمود، یعنی اولین شکل صف توحیدی؛ صف اقامه ی قسط، صف جهاد، نماز جمعه مظهر کاملی است از صف توحیدی ملت اسلام و در عین حال آگاهی، تنبه، هوشیاری، افشا کردن دسایس دشمن و مطلع کردن همه ی مسلمان ها به وظایف و مسؤولیت هایی که لااقل در مدت یک هفته در پیش دارند. نماز جمعه صف عبادت، صف حق پرستی، صف روابط قلوب و وجدان های بیدار از خداپرستان، در عین حال، صف نظام، صف جنگ، صف فرماندهی و فرمانبری. از این جهت برای امام جمعه شرایط خاصی قائلند که هم بتواند فرماندهی کند، هم بتواند آگاهی بدهد و از حوادثی که در پیرامون کشورهای اسلامی، جامعه ی مسلمین و دسیسه های زیر پرده،{ است} مسلمان ها را آگاه کند. آن صف مختصری که در بیابان های مدینه در ابتدای هجرت و در آغاز تأسیس مجتمع قسط و عدل اسلامی تأسیس شد، این صف گسترش پیدا کرد، ادامه یافت، شرق و غرب دنیا را این صف فرا گرفت. همان طوری که من در مصاحبه شب گذشته تذکر دادم، فسلفه تعطیل شدن یا نیمه تعطیل شدن نماز جمعه در میان ما مسلمان ها، یعنی ما شیعیان همین است که صف نماز، صف جمعه، یک صف عبادت و سیاست و اجتماع اسلامی است و باید با رهبری رهبرهایی که از مردم و از طرف خدا منتخب شده اند این صف ها تشکیل بشود و نماینده ی چنین رهبرهای الهی باشند. ولی بعد از آن که اسلام و موازین و احکام اسلام به صورت های دیگر و انحرافی درآمد، صف جمعه هم وابسته شد به صف طاغوت ها، شیعه در اقامه ی این جماعت و این اجتماع توقف کرد. ولی امروز که طاغوت ها و طاغوت ما و طاغوت این کشور سرنگون شده است و رهبری، رهبری الهی، امامت است، عدل است، قسط است، باید ما و همه ی برادران ما در شهرها و قصبات و اطراف کشور همان طوری که امام خواسته اند، امام خمینی، این صف را تشکیل بدهند (صلوات نمازگزاران) یعنی این صفی که اکنون در یک گوشه ی تهران با نبودن وسایل، پیش بینی نکردن از جا و محل و شرایط، تأسیس شده و با همه ی کشور شیعه و کشور اسلامی ما و با همه ی برادران شیعه و سنی ما باید ارتباط شان را محکم کنند و در همه جا کسانی که دارای چنین شرایطی باشند که در فقه ما بیان شده است، اقامه کنند. این صفی است که نه تنها در داخل مرزهای ایران ما به هم باید پیوسته شود، این حلقه ای است که سست شده بود یا قطع شده بود، با دیگر کشورهای اسلامی باید پیوسته بشود، این چه قدرتی است؟ این چه عظمتی است؟
آیا هیچ قدرتی در دنیا می تواند چنین صفی تشکیل بدهد؟ شما برادران، شما خواهران، در این ماه مبارک رمضان، زبان های تشنه و شکم های گرسنه با نبودن وسایل و جا، چندین ساعت به انتظار نماز جمعه یعنی اقامه ی حق، اقامه ی عدل، اقامه ی قسط نشسته اید. این فرمان روزه که فرمان ایمانی است، کدام فرمانی، کدام حزبی، کدام رهبری غیر از رهبرهای اسلامی، چنین فرمانی و چنین اطاعتی را می توانند در کشورها و جمعیت های خودشان تأسیس کنند؟ با همه ی کارشکنی های استعمار، استبدادهای داخلی، این صف از همان وقتی که رسول خدا اقامه کرد تا امروز برپاست. همین صفی که امروز نشسته اید، به طرف غرب بروید تا کشورهای عربی و شمال آفریقا و اواسط آفریقا، این صف شما متصل است.

مسلمان ها! شما قوی ترین امت دنیا هستید. چون متکی به حق و یک صف. کدام کشور، کدام بلوک، کدام مکتب دارای چنین صفی است؟ از طرف شرق بروید: پاکستان، افغانستان، اندونزی، هندوستان، این صف متصل است. دو چشم به هم بگذارید و چشم دیده ی باطن خودتان را باز کنید، ببینید چه صف قوی ای ما داریم، چنین صفی را با پول، با رشوه، با فریب نمی توان فراهم کرد، جز حق، جز ایمان خالص، جز فرمان الهی. همین است که دشمن های ما را مرعوب می کند، همین صف. همین صف است که دشمن های زخم خورده ی ما را برای این که این صف را قطع کنند و متلاشی کنند و مسلمان هایی که در بهترین سرزمین ها و بالای منابع عظیم ثروت های مادی و معنوی، عرفانی، هشیاری، عالی ترین فلسفه ی انسانی و حیاتی را در بر دارند، آن ها از همین نگرانند، عوامل آن ها هم که هرروز بهانه جویی می کنند، از همین نگرانند. اگر این صف محکم شد، گسترده تر شد، پیوسته تر شد دیگر جایی برای نفوذ استعمار شرق و غرب و مکتب های دیگری نمی گذارد. این صف عظیم توحید است، صف عبادت است، صف نماز است، صف جهاد است، دشمن ها دسیسه کنند، اگر چند روزی هم تعطیل کنند، همان طوری که چهارده قرن است تعطیل نشد، نخواهد تعطیل شد. همین دسیسه های احمقانه، در اطراف کشور ما چه می کنند، چه می خواهند، چرا برادرکشی راه می اندازند؟ برای این که این صف را متلاشی کنند، برای این که این وحدت را از میان بردارند، وحدتی که از درون دل ها و وجدان ها سرچشمه گرفته، وحدتی که با رهبری های قاطع اسلامی به حرکت درآمده دنیا را نگران کرده. آمریکا، امپریالیسم اروپا، صهیونیسم همه به وحشت افتادند با کارهای احمقانه ای که در سرحدات ما به راه می اندازند، گمان می کنند این صف را متلاشی می کنند، جز رسوایی برای خود نمی گذارند. جنگ ایجاد می کنند، ما مگر کم سپاه داریم، سپاه ما مخصوص به برادران ارتشی ما نیست، زن و مرد ما، کوچک و بزرگ ما سپاه اسلامند و پاسدار اسلامند (تکبیر نمازگزاران). (خطبه ی نماز جمعه چون جزء نماز است از شعار دادن برای این که اخلالی در نماز پیش نیاید، خودداری کنید) استعمار بیاید جلو، قشونش را بیاورد جلو، حالا که از پشت پرده می آید، آشکار بیاید، یا همه ی ما باید بمیریم یا استعمار را در تمام دنیا دفن خواهیم کرد. این ما هستیم (تکبیر نمازگزاران). اگر به جای خود ننشینند من پیرمرد، من ضعیف، من مریض، مسلسل به دست می گیرم پشت تانک می نشینم، امام خمینی هم خواهد کرد این کار را، او هم پشت تانک می نشیند، بچه های کوچک ما، زن های ما، خواهران ما. با کی می خواهند بجنگند؟ چرا اخلال می کنند؟
مسأله ی دیگری که جریان روز است، مسأله ی انتخابات مجلس خبرگان است. ما نمی خواهیم بگوییم این مجلس بی عیب و نقص است و به هر صورتی باشد مسلما یک مجلس کامل و تامی نخواهد بود، کسی هم ادعا نمی کند، اگر به صورت انتخابات بیشتر و گسترده تر و افراد بیشتری هم باشند، باز هم آن هایی که باید نق بزنند، نق می زنند. یک عده حزب شان، گروه شان فقط منفی بافی است، کار مثبتی که ندارند، هی ایراد گرفتن، ایراد داریم، ولی فقط با ایرادگرفتن، «اینجا همچو شده آنجا همچو شده». البته باید همه ی مردم و همه ی اقشار، همه ی گروه ها باید شرکت کنند، آزادند در شرکت کردن. من تعجب می کنم بعضی از گروه ها می گویند آزادی نیست، پس معلوم می شود مفهوم آزادی هم یک مفهوم خاصی است که فقط مثل مفهوم قشر و طبقه و دیگر لغت ها، یک عده ی خاصی می فهمند. کسی مانع شده از این که کسی رأی بدهد؟ کاندیدی بدهد؟ ما این طرف مسأله را بررسی می کنیم. همان طوری که همه ی برادرها، فرزندها، خواهرهای من می دانند، من همیشه سعی کرده ام تا از میزان حق و عدل درباره ی هر کسی منحرف نشوم و این آیه ی شریفه همیشه در مقابل چشم من است که «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لایجرمنکم شنأن قوم علی الا تعدلوا» قسط را اقامه بدارید، برای خدا گواهی بدهید، کدورت ها، کینه ها نسبت به کسی دارید مانع از این نشود که قضاوت به حق کنید، عدل را رعایت کنید «و لایجرمنکم شنأن قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی» عدالت است که نزدیک به تقوا است.
ما این طرف مسأله را بررسی می کنیم که عده ای مدعی هستند آزادی نیست، گاهی یک درگیری های موضعی، یک چند نفر اشخاص ناآگاه یا غیرمسؤول یک عملی را انجام می دهند، آن وقت در این روزنامه ها ببینید چه جار و جنجالی، چه هوچی گری هایی که آزادی نیست. آیا کسی جلوی دست کسی را گرفته؟ (سلب آزادی به وسیله ی پول است، ارتش است، قدرت است) این مردم هستند، همین خلقی که عده ای طرفدارشان هستند، این ها هستند رأی می دهند، این ها هستند دنبال رهبر هستند. ما نمی دانیم این خلق، این قشریکه حقش تضییع شده و آزادی اش سلب شده، این ها کی ها هستند، اگر این مردمند، که همه پشت سر رهبرند، همه ی وظیفه ی دینی و اسلامی شان را از ابتدای این حرکت، این جنبش، این انقلاب، روی وظیفه ی اسلامی و ملی و دینی شان انجام داده اند، حالا هم دارند انجام می دهند، مگر این که آن قشر ناراضی از این مسایل مخصوص. البته نابسامانی های اقتصادی هست، اعتراضاتی هست که اغلب من خودم گفتم، در کار دولت، در بعضی از گروه ها، در بعضی از کمیته ها، ولی این مسأله غیر از این است که هی تکیه کنند قشر خلق حقش تأدیه نمی شود. این قشر خلق است، این قشر خلق است، روز سه شنبه دو هفته گذشته، این ها قشر خلق بودند، پس این قشر خلقی که حقش تضییغ شده ما نمی دانیم کی ها هستند؟ این ها لابد اجنه هستند که به چشم نمی آیند! این ها قشر خلقند.
البته یک مسأله ای هست و آن این است که این خصایص و موازین که برای رهبری و یا به اصطلاح، روحانیت شیعه و اسلام به طور عموم، یک خصایص را در این لباس قرار داده. روی سنت ها، مقیاس ها،( که من کلمه ی روحانی یا آخوند را یک کلمه ی اصیل نمی دانم) فقها یک خصایصی دارند، همان بدهایشان هم مجبورند یک حدودی را حفظ کنند، چون دارای چنین خصایصی هستند. با این خصایص و همه ی مردم از آخوند ده گرفته تا یک مرجع تقلید، مردم ذره بین می گذارند تمام جزییات زندگی این ها را زیر نظر می گیرند، پول دارد، ندارد، کلاه سر کسی گذاشته یا نگذاشته، دروغ گفته یا نگفته. پس این ها به طور خود به خود در یک کشور اسلامی گزیده می شوند. این یک امر طبیعی است. ولی افراد دیگر که نه سوابق شان مشخص است، هر روز به یک رنگ درآمدند، این طور شناخته نشدند.
با همه ی این ها من معتقدم که باید در این مجلس همه ی گروه ها راه پیدا کنند و ما تابع دستور قرآنیم، «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ،اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالالباب» این درس ماست، این مکتب ماست که حرف حسابی را بشنویم. صاحب لطف، صاحب عقل، هدایت یافته ها این جوری هستند. این وسیله ی کمال انسان است. حرف طرف، حرف مخالف شنیده بشود و بعد هم بهترش گرفته بشود. در مجلس ما هم باید مخالفین بیایند، اگر نیایند هم، ما باید دعوت شان کنیم، برای این که حرف شان گفته بشود. قانون اساسی ما از اصول اسلام ناشی شده، منشأ گرفته. اصول اسلام قسط است و عدل است و حق. هر شعاری، هر ایده ای که هر گروهی بدهند باز اسلام چند قدم جلوتر است. البته این ها باید به تدریج پیاده بشود. بنابراین ما هیچ نباید وحشت کنیم که گروه های دیگر راه پیدا کنند، حرف شان را بزنند، بلکه باید از این ها دعوت کنیم والا پنجاه نفر، شصت نفر هم لباس، هم فکر که یک جا جمع بشویم، همه یک رأی داریم چون از آن موازین نمی توانیم خارج بشویم. مجلس اصیل این است که همه ی آرا گفته بشود، همه ی ابعاد و مسایل بررسی بشود. از این جهت باید راه پیدا کند.
من هم خسته ام شما هم خسته، در میان آفتاب، زبان روزه، همه از همدیگر باید عذر بخواهیم، ولی چه بکنیم. اما من نسبت به خودم چند بار خواستم در اثر بیماری ای که دارم، مرض است، بعضی ها خیال می کنند من تمارض می کنم، واقعا مرض است، پزشک های معالج من هم می دانند، همه ی دوستانم هم می دانند، من نمی کشم، خواستم چند بار عذر بخواهم از پذیرفتن نمایندگی این مجلس، ولی دوستان، رفقا، من را باز داشتند و تا آن جایی که جان در بدن دارم، می توانم خودم را بکِشم، مثل گذشته امیدوارم خداوند به من توفیق بدهد تا وظیفه ی خودم را انجام بدهم.
و یک نکته ی دیگر را هم باید توجه بکنیم که یکی از حیله های دشمن، دسایس دشمن این است که یا یک مخالف را به صورت یک دشمن قوی درآورد، گاهی هم دشمنی را می سازد برای این که پشت این درگیری بین دو گروه بتواند دسایس خودش را انجام بدهد، این قدری که دشمن را بزرگ می کنند آنقدر بزرگ نیست، ما نباید همه ی حس و شعور و فکر و ذهن مان را متوجه به این کنیم. ما باید خودمان را بسازیم، خصوص در این ماه مبارک که ماه تقواست، ماه سازندگی است، ماه اخلاص است، ماهی است که انسان هایی که در ردیف حیوانات زندگی می کنند، باید به گونه ی فرشته ها دربیایند و با فرشته ها در فضای ملکوت در این شب ها، در این سحرها، هم زمزمه باشند و پرواز کنند و تسبیح گو باشند. ما باید بیش از این که به دشمن توجه کنیم، خودمان را بسازیم، صف های مان را منظم کنیم.
خداوند به همه ی ما، به همه ی شما توفیق عنایت کند و ما را در راهی که خیر و سعادت خودمان و مردم دنیا، مسلمان های دنیا، مستضعفین دنیا و به صلاح آینده ی ماست، همه ی ما را هدایت کند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

به مناسبت سالروز اقامه اولین نماز جمعه تهران متن سخنرانی حضرت امام خمینی(س) دراهمیت نماز جمعه به شرح زیر است:

...نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعی داشت و بعد به تدریج، آن محتوای خودش را از دست داد. و در بین مسلمین، یک طایفه‌شان اصلاً اقامه جمعه نمی‌کردند و یک دسته‌ای هم که اقامه جمعه می‌کردند بی‌محتوا تقریباً بود؛ مسائل منحصر می‌شد به یک چند جمله نصیحت و ختم می‌شد. در صدر اسلام، مسجد و نماز جمعه یک ابزاری بود در دست کسانی که می‌خواستند فعالیت در امور کشوری بکنند. از مسجد همه این مسائل بیرون می‌رفت، شکل می‌گرفت و نماز جمعه‌ها این‌طور نبود. شما خطبه‌هایی [را] که در نماز جمعه‌های آن وقت خوانده شده است ملاحظه می‌فرمایید که چه وضعی بوده است آن نماز جمعه‌ها و چه محتوایی داشته است. و مع الأسف، دستهای خائنی از اول - تقریباً - به تدریج این را از بین بردند، به طوری که نماز جمعه اصلاً هیچ محتوا دیگر نداشت.
چنانچه حوزه‌های علمیه هم یک بعدی بود. هی زحمت می‌کشیدند، تحصیل می‌کردند و چه، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامی آن هم؛ در فقه بیشتر ابوابش - تقریباً - منسی بود. چند بابش بود که همه فکرها متمرکز شده بود در همان چند بابی که آن وقت متعارف بود. امروز که می‌بینید که در مسئله قضا هم چنین مشکلات بزرگی برای ما حاصل است و برای ملت ما؛ برای این است که خوب قضا در سابق اصلاً دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمی‌شد؛ کم می‌شد. والآن ما علمای بزرگی داریم که از قضا اطلاعی ندارند. اطلاعشان در جاهای دیگر بسیار عالی و خوب است، اصول را خیلی خوب می‌داند، فقه را، آن مباحثی که بوده است خیلی خوب می‌دانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبی بوده است که محتوای حوزه‌ها از آن خالی بوده.
و بالاتر از آن، قضیه دخالت در امور سیاسی، در امور کشوری است که یک عیبی شده بود. والآن هم شاید بعضی اشخاص این را یک عیبی می‌دانند که فلان ملّا چه کار دارد به اینکه در ایران چه می‌گذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا اشکال. این یک نقشه‌ای بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنی، جوری شده بود همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چی می‌گذرد. آن امور مسلمینی که در صدر اسلام با علمای اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام، بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر - سلام الله علیه - هم همین‌طور، آن وقت آن‌طور بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمی‌توانست یک آخوندی، یک عالمی، یک مجتهدی اسم سیاست را ببرد، نمی‌توانست دخالت در یک امری بکند. می‌گفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز ...
حتی این آخری یک قصه‌ای بود که یکی از آقایان - خدا رحمتش کند ان شاء الله - بسیار مرد سالم و صحیحی - تقریباً - دانشمندی بود، لکن او چون باورش آمده بود - و کم می‌شد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیه‌ای که در قم اتفاق افتاده و در همین انقلابات و اینها - که صحبت در این بود که دولت - مثلاً - چه جور، چه کار می‌کند! حالا اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلاً به ما چه ربط دارد که در امور مسلمین چه می‌گذرد! بر اسلام چه می‌گذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز اسلام بوده است و مرکز تجهیز همه قوای اسلامی بوده است، همین وضع را دارد که‌ [می‌گویند:] به ما چه ربط دارد که کجا چه می‌شود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه می‌کند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعاری شده بود بین همه، اسباب این شد که رسیده است کار به آنجا که می‌بینید که بلاد مسلمین آن‌طور دستخوش تاخت و تاز امریکا شده که از آن‌ور دنیا آمده است برای مسلمین می‌خواهد همه کارها را او اداره کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همه امورشان او باید دخالت کند و مملکت اسلامی را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمی‌دانم چه بفرستد. اینها برای همین بود که ما اسلام را از محتوای خودش بیرون کرده بودیم. و حالا هم هرچه فریاد زده می‌شود در ایران الحمد للَّه، خوب است و دارد پیشرفت می‌کند، اما جای دیگر، این فریاد به جایی نمی‌رسد.
آقای موسوی خوئینی‌ها که رفته بودند، می‌گفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشاری آمد، بنا شد که یک روز ائمه جمعه آنجا راجع به فلسطین و راجع به چی صحبت کنند.
اولاً، ما سؤال می‌کنیم از آنها که شما که حرام می‌دانید اینها را، شما که جلوی تمام چیزها را گرفتید که راجع به هر چیزی که مربوط به عمل عبادی حج نباشد همه‌اش بدعت است و باید نباشد، و این کتکهایی که حجاج ما خوردند، و آن حبسهایی که کشیدند و آن اهانتهایی که شدند همه‌شان، روی این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید. مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول الله است. اگر این‌طور است، چرا یک روز را برای این قرار دادید آن هم با این بی‌محتوایی؟ فقط یک کلمه‌ای که خدا مسلمین را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد.
احیای محتوای اصیل نماز جمعه
و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را، که در صدر اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً می‌رود به سایر جاها؛ قهری است مسئله. وقتی مسلمین دیدند که این مسئله صحیحی است که از آن غافل بوده‌اند، آنها هم کم کم - ولو دولتهایشان هم نخواهند - می‌کنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانی که مسئولیتها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طوری اجرا کنیم - کارهای خودمان را - که پیش خدای تبارک و تعالی مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز جمعه‌ها، در مساجد، در ائمه جمعه و جماعت، در همه جا [روشن کنیم‌] که از اینجا از طرف ائمه جمعه و جماعات باید همه چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری که در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت می‌خواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز می‌کردند، هر وقت می‌خواستند یک کار مهمی بکنند در مسجد طرح می‌کردند و اعلام می‌کردند که نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، برای کاری می‌رفتند آنجا، نمازشان را هم می‌خواندند و مسائل سیاسیشان را [هم‌] می‌گفتند و اجرا می‌کردند، ارتش می‌فرستادند و همه این کارها را آنجا می‌کردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشی از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!».
خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام [به‌] امور مسلمین [داشته باشید] اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین کذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویی که اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است، گرفتاریهای مسلمین است و کسی که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت، فَلَیْسَ بِمُسْلِمْ‌ .. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که [بگویند:] شما مسلم نبودید؛ برای اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.
البته من نمی‌گویم که دخالت، این دخالت و بی‌نظمی [باشد.] این صحیح نیست، باید ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش نمی‌دهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایی که گوش بدهند. با نظارت و ارشاد - عرض می‌کنم که - جهت دادن به همه امور با دست شماها انجام می‌گیرد و آقایان مسئول هستید؛ یعنی، من که یک طلبه‌ای این کنار نشسته‌ام، نمی‌توانم کاری بکنم؛ شماها مسئولید؛ شماهایی که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزی که می‌خواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریک کردن همه امور. و ان شاء الله، امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این‌طور نباشد که توی مسجد اگر یک امام جماعتی، جمعه‌ای بخواهد یک کلمه‌ای بگوید که مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این‌طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش بدهند. این‌جور نباشد دیگر. طعن به آن [کسی‌] وارد بشود که در امور مسلمین دخالت نمی‌کند، کناره گیری می‌کند، عزلت می‌کند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلاً نبوده، اساس نداشته این عزلت - و نمی‌دانم - امور کناره گیری و رفتن کنار. و اصلاً کار به هیچ کار نداشتن، این در یک طوایفی بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک وقت رسیده به آن جایی که «آقا خیلی آدم خوبی است، اصلاً توجه ندارد به اینکه فلان چیز چه جور می‌شود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!
یکی از آقایان، مرحوم آقای حاج آقا حسین [قمی]. خدا رحمتش کند می‌گفت که درمشهد ظاهراً بود که من با یک آقایی می‌رفتم. رسید به یک جایی از من پرسید که این چیزی که واضح بود که چی است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر این چه حرفی است که تو زدی؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصی که صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقای خوبی است، تمیز نمی‌دهد ما بین - مثلاً - بین کشک و بادمجان! این جزء خوبیهای آن وقت بود که بعد هم پول آورد و بهش داد. خوب، این اسباب این می‌شود که آن آدمی هم که تمیز، بین همه چیز می‌دهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبی است، داء [درد، بلا]. بزرگی است و یک درد بزرگی بود که داشت زیاد می‌شد و خدا به داد این ملت ما بحمد الله رسید. و ما باید تا ابد شکر کنیم ازخدای تبارک و تعالی که یک هم چنین تحولی پیش آورده است.
عنایت خداوند در تحول معنوی
این جوانهای ما، این جوانهایی که آن وقت کشیده می‌شدند به این عشرتکده‌ها و به این بساط و به این مراکز فساد، اینها الآن از دانشگاهیش گرفته تا بازاریش، دارند می‌روند به جبهه‌ها و خدمت می‌کنند و برای اسلام پیروزی تهیه می‌کنند و آبرو برای اسلام تهیه می‌کنند. این یک امری نیست که به دست بشر بتواند اجرا بشود. قلوب مردم دست خدای تبارک و تعالی است. کدام بشر است که می‌تواند بچه‌ها را از آن وقتی که تکلم می‌توانند بکنند تا وقتی که پیر شدند و رسیدند به آنجا، همه را یک جور بکند؟ غیر سابق است و این یک ورقی است غیر آن ورق سابق، به هم خورد تقریباً آن همه جهاتی که آنها داشتند. هر چی آن وقت بود برای فساد بود، همه چیز برای فساد بود، آقایان هم که اهل این نبودند که کار فساد بکنند، کاری نداشتند به این کارها. اگر منبری بوده، صحبتی منبری می‌کرد، منبری معمول و یک دعایی می‌کرد و اگر محرابی بود، آن هم همان برنامه. و خدا خواست که همه اینها را یک جور دیگری بکند و افکار را به‌طور دیگری هدایت بکند و الحمدللَّه، شده است. و ما امروز همه‌مان مسئولیم. شما آقایان همه مسئولید ... آنی که فردا از ما سؤال می‌کنند، حالا ما خودمان باید طرح بکنیم؛ چون مسئولیم که همه جا را توجه بکنیم و به مُرّ شرع و به مُرّ اسلام عمل بکنیم و به مردم ارائه بدهیم.
و این تبلیغات دامنه داری که الآن راه افتاده است و رادیوها و تلویزیونهای خارج و - عرض می‌کنم که - رسانه‌های گروهی خارج و اینها همه بر ضد ما با آن دروغهای‌ شاخداری که می‌گویند، لکن مفصل بحث می‌کنند و در دنیا مفصل پخش می‌کنند این مسائل را و در ایران هم خوب، یک عده‌ای هستند همین بساط را دارند، اینها را آقایان باید، مردم را با تبلیغات و با روشنگری و فهماندن بهشان [بگویند] که شما چه کردید و آیا این توابع که الآن حاصل است، با آن کاری که این ملت کرده است، آیا توابعش زیاد است که ما شکایت کنیم؟ قضیه یک سلطنت ۲۵۰۰ ساله با آن همه یال و کوپالش را که نابود کرد؟ این ملت نابود کرد و برگرداند به اینکه یک جمهوری اسلامی که ان شاء الله، در روش اسلام پیش می‌رود. این یک کاری است که نمی‌ارزد به اینکه ما یک قدری نفتمان - مثلاً - کم باشد؟ یک قدری - فرض کنید که - فلان آلات بازی بچه‌هایمان دیگر نباشد؟ نمی‌دانم فلان چیز نباشد؟ و فلان خوراکی کم باشد یا گران باشد؟ این نمی‌ارزد به اینکه ما تحمل این را نکنیم، بگوییم نه، چیزی نشده است، خوب، همه‌اش گرانی است، همه‌اش گرفتاری است؟
گرفتاریها و کمبودها لازمه هر انقلاب
می‌دانم که گرفتاری است، اما کجا هست که گرفتاری نیست؟ آنجایی که اصلا جنگ هم نیست، گرانی از اینجا بعضی جاهایش، خیلی بیشتر است. آنها هم که انقلاب کردند انقلابشان [با مشکلات مواجه است‌] هیچ انقلابی تاکنون نشده است که [در آنها] سه ساله، بلکه یک ساله آن‌طور تحولات حاصل بشود و همه چیزش درست بشود. خوب، یک کار بزرگ کردید. وقتی یک کار بسیار بزرگ کردید، توابع بسیار بزرگ می‌خواهد. لکن بحمد الله، توابع اینجا به آن بزرگی نیست. قحطی الآن نیست در ایران. بر حسب قواعدی که در دنیا هست، بعد از انقلاب، یکی از امور مهم، قحطیهای عمومی است - و عرض کنم - مرضهای عمومی است. حالا این دوتا که لازمه یک انقلابی هست، قحطی لازمه انقلاب است، بحمد الله، نیست در ایران. گرانی هست، بله گرانی هست، اما گرانی حالا نمی‌شود که ما بگوییم که چون گرانی هست، پس کاری در ایران نشده است. ایران مگر برای شکم قیام کرده بودند که حالا شکمشان خیلی سیر نمی‌شود؟ و بحمد الله سیر هم می‌شود. حالا که برای شکم ما آن‌طور نمی‌شود، یا آن عیاشیها را - مثلاً - نمی‌شود کرد، حالا بگوییم که نه دیگر چیزی نشده است؟ برای شکم که نکرده بودند اینها، برای خدا کرده بودند.
ما تاریخ صدر اسلام را می‌بینیم که آنهایی که برای خدا کار می‌کردند با چه مشکلاتی روبرو بودند، خود پیغمبر باچه مشکلاتی روبرو بود، حضرت امیر با چه مشکلاتی روبرو بود. قرآن چقدر شکایت می‌کند از مردمی که حاضر نیستند که به جنگ بروند، حاضر نیستند که - عرض می‌کنم - کمک بکنند. خود پیغمبر چقدر در این امر گرفتاری داشت، حضرت امیر چقدر صحبت می‌کرد در این امور، حتی گاهی نفرین می‌کرد که اینها حاضر نیستند به هیچ کاری. بحمد الله که اینجا بدون نفرین، مردم حاضر [ند] و حاضر به احسن [وجه‌] بودند. چیزی است که خدا کرده است؛ نعمتی است که خدا به ما داده است. همه ملت ما الآن همه جور حاضرند. و ما تبلیغات سوء را باید خنثی کنیم؛ یعنی، آن به عهده این قشر از جمعیت روحانیون است که این تبلیغات سوء را، لا اقل، تبلیغاتی که در داخل هست، این تبلیغات داخلی که می‌شود، شما در مساجد بگویید مسائلی که شده است، مردم ببینند، و مسائلی که لازمه یک انقلاب است به مردم گوشزد بشود که مردم را نریزند - هی عرض بکنم - که چه بکنند، چه بشود.
حفظ اسلام و ارزشهای آن در گرو فداکاری
ولهذا ما در این قضیه، خیلی اشخاص ارزشمندی را از دست دادیم، وما خسارت خیلی دیدیم. لکن نمی‌ارزد این خسارت؟ خوب، صدر اسلام هم حضرت سید الشهدا را که از همه خسارات بالاتر بود، [از دست دادیم‌]. و سید الشهدا می‌دانست که دارد چه می‌کند، می‌دانست که اینجا، این سفر این طوری است. خوب، از خطبه‌های بین راه‌هایشان و از فرمایشاتی که کردند معلوم است که مسئله این بوده است که ... نه، اینکه مسئله این بوده است که حالا چون می‌خواستند بروند آنجا، ببینند چه می‌شود. وضع جوری بوده است که باید بشود، باید این فداکاری بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما هم امروز هرچه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا [دوام‌] آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فدا کاری را به مردم یاد بدهیم که باید فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاریهایش را باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کاری که او کرده است و آن بساط ظلمی که به هم زده است، [بیان کنیم‌] می‌خواستند بکشانند به کفر و آن مسائلی که یزید می‌خواست درست بکند، طبعاً همه را خنثی کردایشان.
حالا شما هم همینطور، این مسائلی که در زمان محمد رضا و زمان رضاشاه اوج گرفته و آن بساط درست شد، این هم دیگراینها را ملت بحمد الله، این کار را کرد؛ ملت اینها را خنثی کرد و از بین برد. و الآن شما در تمام ایران، یک دکانی که علناً بخواهد یک چیز غیر مشروع را بفروشد، گمان ندارم داشته باشیم. آن وقت در هر خیابان اینجا، آقایان که توی تهران بودند و می‌رفتند و می‌دیدند، در هر خیابانی چقدر از این مسائل فساد بود. بالاتر از آن، بین تهران و شمیران چه خبر بود، از آن عشرتکده‌ها و از آن مسائل که نقل می‌کنند! لب دریاها چه خبر بود! خوب، این خبرها تمام شد، این یک نعمتی بود که خدا به ما داد.
اینها را باید گوشزد کرد که ارزش ندارد که ما حالا فرض کنید که فلان چیزی که قبل از این هم اصلاً نداشتیم، بعد در آن زمان یک قدری پیدا کردیم، حالا نیستش، این ارزش ندارد این کار به اینکه حالا ما راجع به این شکایت کنیم که آقا چرا این نیست، چرا آن نیست.
بیان مسائل و برکات انقلاب توسط ائمه جمعه‌ها
این معلوم است که در یک مملکتی که قضاوت در آن نبوده است؛ قضاوت شرعی نبوده، بعضی از قضات سابق کمونیست بودند که آنها کنار رفته‌اند، خوب، وقتی ندارد، وقتی الآن برای خاطر این‌طور عقب افتادگی‌هایی که داشتیم، قاضی به آن ترتیبی که شارع مقدس فرموده است نداریم که تحویل بدهیم، حال بگوییم همه چیز بماند، باز همان کمونیستها بیایند و حکم بکنند. یا یک طلبه متدین، ملّای تا حدودی، و لو آن شرایط بزرگ قضاوت ندارد، لکن آدم متعهد، سالم کذایی است، این حالا با اذن یک حاکم شرعی برود این کار را بکند، حالا این کار را بکنیم یا رهایش بکنیم؟ بگوییم که نه، بگذار همانها، همان دادگستری سابق و همان قضات سابق باشد؟! بالاخره انسان عقلش می‌گوید، همیشه همین را می‌گوید که باید از فساد جلوگیری بشود، بعد هم به جایی برسد ان شاء الله، به اینکه قضات خوب تهیه بشوند و مشغول کار بشوند.
در هر صورت، ما الآن مبتلا هستیم در داخل و خارج به یک نِقهای زیاد. آنجا با اسلحه، داخل هم با اسلحه و بی‌اسلحه. و کارهای بی‌اسلحه مشکلتراست جواب دادنش تا اسلحه. اسلحه را معلوم است که باید با اسلحه جواب داد، اما این خورده ریزهایی که تزریق می‌شود و به گوش هم گفته می‌شود، این به او می‌گوید و او به آن می‌گوید و او چه می‌شود، اینها کارها را مشکلتر می‌کند. و آقایان باید در منابرشان، در مساجدشان، در خطبه‌هایشان به این مسائل رسیدگی بکنند و کارهایی که این انقلاب کرده گوشزد کنند به مردم. در هر - فرض کنید - جمعه‌ای یک بحثش را اطلاع پیدا کنند و گوشزد کنند که تا حالا چه شده است؛ در طول مدت پنجاه سالی که اینها سلطنت می‌کردند و غارت می‌کردند کشور را. شما در این روستاها ببینید؛ هیچ چیز نبود، یک چیز کمی. بله، بعضی جاهایی که اعلیحضرت! می‌خواستند از آنجا عبور کنند، آنجا را یک کارش می‌کردند.
آن وقت این‌طور بود مسئله. ایشان می‌خواستند بروند به - فرض کنید - کجا، همراهشان هم ممکن بود کسی از خارج باشد، می‌آوردند از این رعیتهای بی‌چاره را، اشخاصی از تهران می‌آوردند، [با] لباس خوب، آنجا می‌ایستادند و چه، و این راهی هم که او می‌رفت، درست می‌کردند. بعد می‌گفتند که بحمد الله، ایران رسیده است به آنجایی که - عرض می‌کنم که - دهقانانشان عبارت از این است که همه‌شان دارای کذا و کذا هستند.
وقتی آن طرفتر می‌رفتی، آن بی‌چاره از گرسنگی داشت از بین می‌رفت. نه طبیب داشت، نه دواخانه داشت، نه درمانگاه داشت؛ هیچ چیز نداشت، نه نان داشت. خوب حالا ما داریم می‌بینیم که هیچ چی نبوده است، حالا مشغول‌اند درست کنند. خوب، هیچی را می‌خواستند درست کنند، چطور می‌توانند این هیچی را زود درست کنند؟ از صفر شروع شده است، از نقطه «کاش» شروع شده است، از فسادهای زیاد روز افزون شروع شده است. خرابیها باید اصلاح بشود. همه چیز داشته اینجا؛ برداشتند و رفتند. همه بانکهای ما ورشکسته‌اند؛ به خاطر برداشتهایی که آنها کردند. ورشکست نه، اما عقب افتاده کارهایشان.
در هر صورت، باید ما همه‌مان مردم را بیدار کنیم. توجه به آنها بدهیم. والحمد للَّه، مردم هم مستعد هستند. جوانشان را دارند می‌دهند و مع ذلک، افتخار می‌کنند. خوب، حق هم هست، باید افتخار کنند؛ برای اینکه برای انسان نمی‌دهند، برای خدا می‌دهند.
اینها از خدا هستند، همه ما از خدا هستیم و برای خدا باید بدهیم. و بحمد الله آقایان ائمه جمعه و اینهاگاهی می‌روند در جبهه‌ها و آقای اشرفی با آن سنشان می‌روند آنجا صحبت می‌کنند برای مردم، دیگران هم می‌روند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئله اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود، ان شاء الله. و به تدریج البته باید بشود. اصلاً جوری شده بود که نمی‌شد، و این قدر که شده است یک اعجازی شده است. و اگر بنا بود روی موازین عادی این - فرض کنید که - مشروب فروشیها و این عشرتکده‌ها و اینها از بین برود، این سالها [وقت‌] می‌خواست، لکن خدا خواست که یکدفعه مردم همه توجه کردند و تمام شد قضیه. حالا هم امیدواریم که با توجه آقایان و با خطبه‌هایی که آقایان می‌خوانند و با خطهایی که می‌دهند، مردم هم بیدار بشوند و ارشاد بشوند، و هم این مشکلات به نظرشان یک چیزی نیاید و واقعاً چیزی نیست. مشکلات آن قدر نیست که یک کشور انقلابی باید به آن مبتلا باشد. این هم نکته‌اش این است که انقلابهایی که در آنجا می‌شد، مردم خیلی دخالت نداشتند و یک ایده خدایی توی کار نبوده است. اینجا، هم ایده خدایی بوده است و هم مردم در صحنه بودند. از این جهت، مشکلات کم می‌شود و اگر بنا بود که‌ دولت بخواهد همه کارهارا بکند، حالا به عقب رفته بودیم و هیچ کاری هم از ما نمی‌آمد. اما بحمد الله، الآن خیلی خوب است، رفاه است، همه چیز درست است، و البته از این رفاه هم بهتر می‌شود. اگر این امریکا یک مدتی دیگر اینجا می‌ماند، اینجا هم می‌شد مثل یکی از کشورهایی که الآن هستند که در آنجا یک کلمه اسلامی نمی‌شود گفت؛ اصلاً با اسلام مخالف هستند. شما اگر صحبتهای بعض سران اینها را ملاحظه کنید، معلوم است که کاری به ایران ندارند، ایران آن قدر مهم نیست، ثقیل نیست؛ با اسلامش مخالفند. و همین بعضی از این روشنفکرهای ما هم همین جور هستند که فقط اسلامش را نمی‌خواهند. شما بگویید که «جمهوری» همه قبول دارند؛ جمهوری خوب است، به غیر سلطنت طلبها [که دوست دارند] بگویید که «جمهوری دمکراتیک»؛ این راهم همه قبول دارند، جمهوری اسلامی یعنی چه؟ جمهوری اسلامی، یک چیزی تازه‌ای است، بدعت است، این یک چیز تازه‌ای است، تازه آورده‌ای است.
بنابر این، ما باید صبر کنیم به این حرفها، مردم را بیدار کنیم به اینکه نترسند از این حرفها. الحمد للَّه نمی‌ترسند. هرچه هم شده است، دیده‌اند؛ بالاتر از این نیست که انسان فدا بشود؛ خوب فدا بشود، مثل همه مسلمانهایی که فدا شدند، ما هم جزء آنها باشیم.
ان شاء الله، خداوند همه را تأیید کند، موفق کند، و ما را هم به دعاگویی موفق کند، و شمارا هم به ارشاد مردم و مردم را هم به اینکه در صحنه باشند و این اسلام را حفظ کنند، ان شاء الله.

(صحیفه امام، ج‏17، ص48-37))


انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.