پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

تحلیل دکتر فیرحی از کارکرد های سیاسی راستی و ناراستی در اندیشه امام علی (ع) در مراسم احیای بنیاد حضرت زینب(س):

دروغ به مثابه عامل فروپاشی اجتماعی؛ صداقت به مثابه عامل صلح، سرمایه اجتماعی و قدرت ملی

امام می فرمایند صداقت باعث وفای به عهد می شود. یعنی انسان صادق به قراردادها پایبند می شود. وقتی چنین شد، در جامعه و خانواده، بین من و دلم صلح می شود و با اطرافیانم نمی جنگم. می دانید اکثر درگیری ها ناشی از درگیری درون است. آدمی به هم می ریزد و به خانواده و همسایه می پرد. صلحِ حاصل از وفای به عهد باعث اعتماد عمومی می شود. آدم ها مشکل یکدیگر را حل می کنند. آدمی اگر رأی می دهد نگران نیست که رأیش به هدر می رود و اگر وزیری دارد نگران نیست که او خیانت خواهد کرد. ما در ایران این اعتماد عمومی را تا حدی از دست داده ایم.

دکتر فیرحی گفت: صلحِ حاصل از وفای به عهد باعث اعتماد عمومی می شود. آدم ها مشکل یکدیگر را حل می کنند. آدمی اگر رأی می دهد نگران نیست که رأیش به هدر می رود و اگر وزیری دارد نگران نیست که او خیانت خواهد کرد. ما در ایران این اعتماد عمومی را تا حدی از دست داده ایم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران، دکتر داوود فیرحی استادیار گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران که در مراسم احیای شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در بنیاد زینب سخن می گفت با بیان مقدمه­ای کوتاه در مورد مفهوم اخلاق و مفهوم زندگی سیاسی افزود: معمولا دانش ها را به سه قسمت نظری، عملی و تکنیکی تقسیم می کند. هدف بخش اول، انطباق ذهن انسان ها با بیرون است؛ مانند شیمی و زیست شناسی. دسته ی دوم، به آن بخش از حوزه ی زندگی می پردازند که ناشی از اختیار و انتخاب انسان و هدف آنها جست و جوی آرامش یا سعادت در انسان است. اخلاق و سیاست جزء این دسته است. دانش های تکنیکی هم هدف تامین آسایش انسان را دارند.!S2!

وی تاکید کرد: اخلاق و سیاست در جستجوی یافتن راه های آرامش است. آرامش امری درونی است و از رضایت در زندگی ناشی می شود. به این دلیل در اخلاق و سیاست، دانشمندان به دنبال توجیه زندگی خوب و درست هستند. این دو دانش، به آزادی و انتخاب و سنجش گری انسان معطوف هستند. درواقع وقتی ما از اخلاق صحبت می کنیم، از این حرف می زنیم که انسان چه چیزی را خوب است انتخاب کند.

این استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، در تعریف سیاست اظهار داشت: دو تعریف بزرگ از سیاست وجود دارد و یکی از آنها «اداره ی آزادانه ی انسان های آزاد» است. این تعریفی آرمانی است تا اینکه بتوانند به کمک آن، سیاست های غلط را ارزیابی کنند. تعریف دیگر از سیاست، سیاست را به مثابه ی اداره ی اداره ها می داند.

وی افزود: سیاست اداره ای آزادانه است و هر جا اجبار باشد، آنجا سیاست نیست. بلکه شبه سیاست است. همچنین سیاست روی انسان عمل می کند، نه موجود دیگری. این انسان ها باید آزاد باشند. یعنی در هر جا حکم رانی با زور همراه شد، آنگاه سیاست تعبیر نمی شود.

فیرحی همچنین به تشریح حوزه اخلاق پرداخت و گفت: در اخلاق نیز ما سه نظریه ی بزرگ در باب اخلاق داریم: نظریه ی یونانی و مسلمانان، نظریه ی مسیحی-کاتولیک و نظریه ی لیبرالی و مدرن. نظریه های لیبرال بیشتر معتقد به خوش بینی به انسان ها هستند و چندان نیازی به سیاست نمی بینند و به همین دلیل دولت های آنان، دولت کوچکی است. نظریه ای دیگر، هابزی است و معتقد است که ذات انسان بد است و اگر دو نفر بدون حکومت باشند، با هم درگیر می شوند. به همین دلیل، برای رام کردن انسان ها، دولت های بزرگ تشکیل می دهند. تئوری های یونانی و اسلامی که نزدیک به هم هستند معتقدند انسان ها قوایی دارند اما نه همیشه خوب اند و نه همیشه بد؛ بلکه گاهی خوب و گاهی بد هستند. این نوع نگاه معتقد است سیاست باید انسان را متعادل کند. بنابراین قوانین شرعی و قوانین دولت باید هدف به تعادل رساندن این خواسته ها و انگیزه های آدمی را دنبال کنند.

وی ادامه داد: گاهی خاستگاه آدمی احسان است، گاهی کینه، گاهی محبت و گاهی طمع. می گویند زمان هارون الرشید، او به دنبال کسی بود که از پیامبر حدیثی شنیده باشد. پیرمردی آمد و گفت من از پیامبر شنیدم که فرمودند وقتی انسان پیر می شود دو چیز در او جوان می شود؛ حرص و طمع. هارون الرشید به او جایزه ای داد و او را سوار کجاوه کرد و به راه فرستاد. وسط راه دیدند پیرمرد بیقرار است و می گوید من را برگردانید نزد هارون الرشید. سوالی از او دارم. او می خواست بداند که این هدیه ی هارون الرشید مال تمام عمر است یا هر سال می خواهد این را به او بدهد.

نویسنده کتاب «دین و دولت در عصر مدرن» با این فرض که تفکر یونانی-اسلامی در مورد انسان درست تر فکر می کند به سراغ دیدگاه امام علی (ع) در مورد رابطه ی اخلاق و سیاست رفت و گفت: یکی از مفاهیمی که در حوزه ی اخلاق انتخاب کردم، مفهوم صداقت، راست گویی و راست کرداری است. می گویند اساس ایمان بر راست گویی است و این از آیه ی 80 سوره ی اسراء هم استنتاج می شود. در این آیه می فرماید «خدایا در هر کاری که من را وارد و خارج می کنی، مرا با صداقت وارد و خارج کن و به خاطر صداقتم مرا پیروز کن.» بنابراین ایمان را چنین تعریف کردند که ایمان عبارت است از تعقل ضرب در یک مجهول. یعنی تعقل و در یک نقطه ی ناشناخته توکل کردن. مثلا شما وقتی می خواهید به سفر بروید، همه چیز را دقیق چک می کنید اما در ذهنتان یک عدم قطعیتی هست و اینجاست که مجبورید توکل کنید. ایمان هنر زیستن در شرایط عدم قطعیت است. صداقت هم اینجا معنی دارد. یعنی آدمی اگر شکست خورد وجدانش راحت است که خطایی نکرده و اگر موفق شد، وجدانش راحت است که حق کسی را پایمال نکرده است.

وی افزود: امام علی(ع) می فرماید: صداقت دو گونه است: با خود صادق بودن و با دیگری صادق بودن. آدمی خیلی وقت ها خودش را گول می زند. و جالب این است که دوست دارد خودش را گول بزند. یعنی چیزهایی را به خودش نسبت دهد که چنین نیست یا چیزهایی را که در خود دارد نبیند. حضرت می فرماید اگر صداقت با خود و با دیگری را توامان داشته باشید، آنگاه راستی مساوی پیروزی است؛ چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی. !S1!

فیرحی با اشاره به خطبه 55 نهج البلاغه که در آن چند دهه از وفات پیامبر گذشته است و امام به جوان ها از خاطره ی سال ها پیش خود می گوید، گفت: امام نقل به مضمون در این خطبه می فرماید یادش به خیر با پیغمبر بودیم. آنگاه با پدران، برادران و عموهایمان می جنگیدیم. (می دانید که جنگ احد، جنگی با قریش بود. گاهی آنها ما را زمین می زدند و گاهی ما آنها را. گاهی ما کشته می دادیم و گاهی آنها. چون خداوند صداقت ما را امتحان کرد و آن را دید، به دشمنان ما حقارت داد و بر ما پیروزی.

وی خاطر نشان کرد: این نکته ی بسیار مهمی است. انسان ممکن است با صداقت دچار تلخی و شکست کوتاه مدت شود، اما پیروزی طولانی مدت را به دست می آورد. به این آرامش می گویند. بعد حضرت چنین می گوید که به خودم سوگند، اگر شیوه ی امروز شما بود به هیچ جا نمی رسیدیم. حتی ستونی از این بنا ساخته نمی شد و شاخه و برگ کوچکی بر درخت اسلام نمی رویید. به خدا قسم چون دروغ در جامعه و حکومت رواج یافته است، زین پس هر چه نوشید خون خواهد بود و نصیبی جز پشیمانی نخواهید داشت.

نویسنده کتاب «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام» گفت: سوال این است که چرا صداقت موجب پیروزی است؟ من جوابی مختصر از حضرت عرض می کنم. امام می فرمایند صداقت باعث وفای به عهد می شود. یعنی انسان صادق به قراردادها پایبند می شود. وقتی چنین شد، در جامعه و خانواده، بین من و دلم صلح می شود و با اطرافیانم نمی جنگم. می دانید اکثر درگیری ها ناشی از درگیری درون است. آدمی به هم می ریزد و به خانواده و همسایه می پرد. صلحِ حاصل از وفای به عهد باعث اعتماد عمومی می شود. آدم ها مشکل یکدیگر را حل می کنند. آدمی اگر رأی می دهد نگران نیست که رأیش به هدر می رود و اگر وزیری دارد نگران نیست که او خیانت خواهد کرد. ما در ایران این اعتماد عمومی را تا حدی از دست داده ایم.!S3!

استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران تصریح کرد: اعتماد عمومی یعنی سرمایه ی اجتماعی و قدرت ملی. اگر جامعه منسجم نباشد، تمام سلاح های فوق مدرن هم نمی تواند امنیت را تامین کند. حضرت چنین می فرماید که این قدرت ملی است که با یک هی و های دشمن را عقب می برد.

وی اضافه کرد: خطبه ی 41 نهج البلاغه، زیباترین و کوتاه ترین خطبه هاست. در حوزه ی تفکر می گویند هر متفکری بهترین سخنش، کوتاه ترین سخنش است. انسان های بزرگ هم محصول عمر خود را در جملات کوتاه می گویند. خطبه ی 41 می فرماید: ای مردم، وفا همزاد دوقلوی راستگویی است. یعنی این دو جداشدنی نیستند. مانند آنکه فریب و دروغ نیز با هم همزادند. و بعد حضرت می فرماید که من هیچ سپری ندیدم که آدمی را بهتر از وفا در امان نگه دارد. زن و شوهری را تصور کنید که بین آنان وفا و صداقت نباشد؛ خانه جهنم است. این امر در مورد شهر و کشور هم صادق است. سپس امام علی می فرمایند وای به آنان که وفا را می کشند. آیا نمی دانند که سرانجام آن چه خواهد شد؟ تعجب می کنم در جامعه ای زندگی کرده ام که مردم اش بی وفایی را زرنگی می دانند. می دانید که دروغگو کم حافظه است. مردی هزار بار هم زرنگی کند، لو خواهد رفت.

فیرحی همچنین به خطبه ای دیگر از حضرت علی (ع) اشاره کرد که در آن به امام علی(ع) توصیه می کنند که تو هم در منبر تبلیغی برای خود کن و گفت: حضرت پس از شنیدن این پیشنهاد عصبانی شد و فرمود: به خدا قسم معاویه بهتر از من نیست. اما او حیله می کند و من اهل حیله نیستم. اگر حیله حرام نبود، من زیرک ترین افراد جامعه بودم.

وی ادامه داد: دروغ دو گونه است: یک بار انسان غیر مومن دروغ می گوید و آدم کم به آن اعتماد می کند. اما یک بار با بسم الله و اینها سخن را شروع می کنند و دروغ می گویند و مردم باور می کنند و خطرش بیشتر است. امام می فرماید هر دروغی نوعی فجور و هر فجوری نوعی کفر است. البته حضرت جمله ای هم دارد که می فرماید شما هم در جنگ با مکار، حیله کنید. اما با شهروندان حیله نباید کرد.

فیرحی گفت: در نامه ی 53 حضرت، ایشان می فرماید صلحی که دشمنت تو را بدان می خواند غنیمت شمار و همیشه بر طبل جنگ نکوب. زیرا رضای خداوند در صلح است و بلاد و شهروندانت در امان اند. اما اگر به دشمنت بدبینی، تا پای جان به عهدت وفادار باش و من ندیدم که هیچ واجبی نزد خداوند، واجب تر از وفای به عهد باشد. حتی با دشمنان. حتی مشرکان هم وفای به عهد را دوست دارند. هر کس به شما حسن ظن کرد، کاری نکن که آن حسن ظن خراب شود.

این محقق و پژوهشگر مسائل سیاسی دنیای اسلام به اشاره به اینکه این درس ها از نهج البلاغه، درباره صداقت اهمیت زیادی دارند مجددا تاکید کرد: صداقت سرمایه اجتماعی و قدرت ملی تولید می کند. من مثال کوچکی می زنم. می گویند در بحث یارانه های ما، یک فاجعه ی اخلاقی رخ داد. دولت در کمال تضرع از مردم خواست که کمی کوتاه بیایند اما هیچ کس کوتاه نیامد. تفسیر خیلی ها این بود که رابطه ی صادقانه هنوز ترمیم و برقرار نشده و به همین دلیل این سخن دولت مورد پذیرش قرار نگرفته است. نیاز است که ما بررسی کنیم که چه اتفاقی در جامعه می افتد که برخی از دعوت های عمومی است پاسخی درخور نمی گیرد. !S4!

وی گفت: خطبه ی 25 می فرماید وقتی جامعه دچار بی اعتمادی شد، اتوماتیک وار فرو می ریزد و احتیاج به حمله و تهدید خارجی نیست. چرا مغول ها آمدند؟ چون جامعه ی ما خراب بود. چرا غربی ها آمدند؟ چون جامعه ی ما از داخل خراب شده. بر خلاف تئوریات مارکسیستی که معتقد است استعمار عامل فروپاشی جامعه است، این ادبیات فرض بر این دارد که عامل فروپاشی، در درون خود جامعه وجود دارد. جامعه مانند موزاییک های به هم فشرده است و موزاییکی که ملاتش خراب باشد، زودتر ترک بر می دارد. خطبه ی 25 شرایطی را نقل می کند که در آن جامعه از درون فرو پاشیده است. این را هم باید توجه داشت که با یک گل بهار نمی شود و چنین نیست که وقتی رأس جامعه، امام معصوم است همه چیز درست شود. بلکه کل جامعه باید راه صداقت را پی گیرد. در زمان پیامبر، همه از دروغ خسته بودند و راه صداقت را خواستند و پیامبر عامل این گذار شدند. اما در زمان علی (ع)، جامعه دچار نفاق و دروغ شده بود و امام نمی توانستند کار خاصی برای نجات این جامعه انجام دهد.

دکتر فیرحی در پایان با اشاره به اهمیت حضور مردم، مظلومیت و تنهایی امیر مومنان را در پایان عمر ایشان یادآور شد و افزود: حضرت می فرماید ببینید از آن همه کبکبه و دبدبه فقط کوفه دست خلیفه مانده است. و کوفه هم چنان در دروغ غلتیده بود که اگر من یک ظرف چوبی به کسی بسپارم شک دارم که بندش را خواهد دزدید یا خیر. این جامعه، جامعه ای است که حکومتش از مردمش نالان است و مردمش از حکومتش. در این شرایط، در شب قدر که امام به مسجد می رود، در واقع شهادت برایش راه نجاتی است و پس از اینکه ضربه را به فرق مبارک ایشان می زنند، فقط می گوید فزت ورب الکعبه. به خدای کعبه قسم که رستگار شدم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.