غالب کلی این طرح این بود که در ده ساله اول از سال 1360 تا 1370 همه گروه ها و افراد نیازمند شناسایی شوند و تحت پوشش قرار بگیرند تا در ده سال اول کسی در جامعه نباشد که نیازمند باشد ولی مشمول این بخش نباشد. در دهه دوم این برنامه هدف بر این مبنا قرار داده شده بود که برنامه توانمند سازی این افراد به گونه ای حرکت داده شود که تا سال 80 دیگر نیازمندی در جامعه وجود نداشته باشد.

جماران ـ زهره علی حسینی: اگر در نظر داشته باشیم که مفهوم اسلام مستضعفین و دغدغه رنج ها و درهای محرومان و مستضعفان کشور، یکی از انگیزه های بنیادین امام خمینی در انقلاب اسلامی و سیاست های مورد نظر ایشان در معماری بنیاد های نظام جمهوری اسلامی بوده است؛ روشن است که ارتقای جایگاه سازمان بهزیستی به عنوان متولی مددکاری اجتماعی، یکی از مهمترین معیارهایی است که بدون آن هرگز نمی توان از یک سیاست گذاری عمومی مبتنی بر خط امام سخن گفت.
واقعیت این است که جایگاه سازمان بهزیستی در فرآیند رفع محرومیت و استضعاف به اندازه ای راهبردی و پراهمیت است که می توان آن را شاخصی برای سنجش میزان پای بندی یک دولت به عدالت اجتماعی و خط امام دانست. اما واقعیت و عملکرد دولت ها در این زمینه چگونه بوده است؟
این موضوع گفت و گویی است که با دکتر محمد زاهدی اصل استاد تمام رشته مددکاری اجتماعی و از پایه گذاران این سازمان در بدو پیروزی انقلاب اسلامی انجام داده ایم. نخستین بخش گفت و گوی خبر نگار جماران با دکتر زاهدی اصل را در ادامه می خوانید.

برای شروع به عنوان فردی که به نمایندگی از انجمن مددکاری ایران در جریان شکل گیری سازمان بهزیستی کشور حضور داشتید، تاریخچه ای از دلایل، اهداف شکل گیری سازمان بهزیستی را شرح دهید؟
مبنای وجودی سازمان بهزیستی کشور شورای عالی انقلاب است. در سال پنجاه و هشت افراد مختلفی از انجمن های اسلامی مددکاری ایران، پزشکان و مهندسان گرد هم آمدند و حاصل کار پنج یا شش ماهه این افراد در خرداد سال پنجاه و نه، در شورای عالی انقلاب منجر به مصوبه ای به نام سازمان بهزیستی کشور با یک اصل و شانزده تبصره شد.
سازمان بهزیستی بر اساس یکی از اهداف اصلی انقلاب که حمایت از محرومان و مستضعفان جامعه بود به وجود آمد. هدف اصلی از تشکیل سازمان بهزیستی مطابق قانون اساسی کشور تحقق اصول بیست و یک و بیست و نهم قانون اساسی است. اصل بیست و یکم که زنان به ویژه زنانی بی سرپرست و یا بد سرپرست را در نظر دارد؛ و در نهایت این اصل به خانواده منتهی می شود. اصل بیست و نهم تأمین اجتماعی به معنای عام آن شامل سه زمینه امدادی، حمایتی و بیمه ای را در نظر دارد که از دل این اصل دو سارمان به وجود آمدند. یکی کمیته امداد امام خمینی در اسفند سال 57 و دیگری سازمان بهزیستی در خرداد سال 59 تشکیل شد.
سازمان بهزیستی از بعد حمایتی این قانون سرچشمه می گیرد و در بعضی از موارد برخی از وضعیت های اورژانسی را نیز پوشش می دهد.

قبل از تشکیل سازمان بهزیستی سازمان های خدمات اجتماعی در چه عناوین و قالب هایی فعالیت می کردند؟
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ما نزدیک به سیزده سازمان خدمات اجتماعی از جمعیت خیریه فره پهلوی گرفته تا سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی را داشتیم، که اغلب این سازمان ها به دلیل وابستگی به دربار با اسامی خاندان پهلوی نام گذاری شده بودند.
هرچند تعداد این سازمان ها به نسبت آن زمان درخور توجه بود ولی درمورد کار آمدی این سازمان ها در تحقق عدالت اجتماعی در بین اندیشمندان آن زمان تردید وجود داشت.
به دلیل تردید در کار آمدی سازمان های خدمات اجتماعی، پس از انقلاب این سازمان ها بر اساس مصوبه شورای عالی انقلاب در هم ادغام شدند و یک سازمان جدید را تحت عنوان سازمان بهزیستی به وجود آوردند. هدف از تشکیل این سازمان این بود که سازمان های خدمات اجتماعی بتوانند در شرایط جدید جامعه خود را تطهیر کنند و به شکلی انسجام یافته ای در غالب یک سازمان واحد در جهت رفع استضعاف مشغول به فعالیت شوند.

سخنان و دیدگاه امام خمینی در رابطه با مستضعفین در تشکیل سازمان بهزیستی چه نقشی داشت؟
امام خمینی تاکید زیادی در رفع محرومیت از مستضعفین داشتند و بازگشت به سخنان ایشان و مرور دیدگاه شان نشان می دهد که از هر حیث به موضوع مستضعفین پرداخته بودند. من به خاطر دارم که در اوایل انقلاب تاکید زیادی بر این مطلب بود که واژه مناسب برای توصیف قشر ضعیف جامعه مستضعف است، چرا که از یک سو کلمه مستضعفین یک واژه قرآنی است؛ و از سوی دیگر منظور از مستضعف، افراد به استضعاف کشیده شده است و محرومیت آنها در جامعه به دلیل کوتاهی خود این افراد نیست؛ بلکه به دلیل شرایطی است که به این افراد تحمیل شده و آنها را دچار استضعاف کرده است.
وقتی ما به آثار و سیره امام خمینی مراجعه می کنیم، همه جا تاکید امام را بر مستضعفان را می بینیم. یکی از سخنان معروف امام خمینی درباره قشر مستضعف جامعه این است که ایشان می فرمایند: «یک موى سر این کوخ‏ نشینان و شهیددادگان به همه کاخ و کاخ‏ نشینان جهان شرف و برترى دارد.»(صحیفه امام ، جلد 20، صفحه 342)
علاوه بر این امام تشکیل حکومت جمهوری اسلامی را حاصل حرکت و انقلاب مستضعفان می دانستند و تاکید می کنند که این مستضعفان جامعه بودند که علیه مستکبرین شوریده اند؛ نکته ای که در اینجا قابل توجه است این است که، مستضعف بودن شامل بعد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی می شود. بنابراین وقتی که درباره ی مستضعفین از نگاه امام سخن می گوییم باید این واژه را به شکل عام در نظر بگیریم تا معنای سخن امام را درباره این قشر به شکل کامل دریابیم.

اندیشه و خواست امام مبنی بر حمایت از مستضعفین جامعه است و بارها تاکید می کنند که مسئولین باید برای رفع محرومیت از مستضعفین جامعه تلاش کنند. به عنوان مثال ایشان در یکی از سخنرانی های خود می فرمایند: « کسانى هستند که ادارۀ زندگانى خود را نمى‏ توانند بچرخانند نه مال به قد اعاشۀ یکسال دارند و نه قوّۀ کسب و کار و صنعت دارند اینها فقرا و مساکینى هستند که بواسطه پیرى یا نقصان اعضا از کار افتاده باشند دولت باید هر طورصلاح می داند ...آنها را بطور مناسب آبرومندانه از حیث خوراک و پوشاک اداره کند.» چنین جملاتی از امام چقدر در سرلوحه و دستور کار سازمان بهزیستی قرار گرفته است؟
سازمان بهزیستی در راستای تحقق آرمان های عدالت محور امام بود که به وجود آمد و حرکت های سازمان بهزیستی هم طبیعتا باید بر آن مبنا بوده باشد. هر چند بعد از گذشت سی و چهار سال از زمان تشکیل سازمان بهزیستی در کشور هنوز ضعف ها و فراز و نشیب های زیادی در کار این سازمان وجود دارد که باید رفع شود. ولی آنچه که مهم است این است که با وجود همه ضعف ها، نقصان ها و مسائلی که در این سازمان وجود دارد که در مواردی مانع از عملکرد کامل سازمان مطابق خواست امام می شود، اما این سازمان را نمی توان سازمانی بر ضد نگاه و خواست امام دانست. معنای سخن من این است که هنوز دستور کار این سازمان بر مبنای خواست امام، تلاش برای رفع محرومیت از مستضعفین است.

نقطه ضعف اصلی که شما در این سازمان می بینید چیست؟
سازمان بهزیستی متاسفانه در عمل و به تدریج به تعبیر برخی تبدیل شده است به یک سازمان گدا پرور. این نقطه ضعف سازمان بهزیستی کشور است که در شان ملت و دولت ما نیست.

دلیل وجود چنین نقطه ضعفی در سازمان چیست؟
به نظر من بخش عمده ای از ضعف سازمان بهزیستی از درون خود سازمان سرچشمه می گیرد. سازمان بهزیستی غیر از دوران کوتاه شهید فیاض بخش در دامن پزشکان قرار گرفت. اگر در ساختار این سازمان نگاهی بیندازید به راحتی می توانید ببینید که حتی پزشکان عمومی در این سازمان مشغول به فعالیت هستند.
این را در نظر بگیرید که سازمان بهزیستی کشور یک سازمان مددکاری اجتماعی است همان طور که برای پزشکان بیمارستان ها و سازمان های بهداشت و درمان سازمان مادر است برای مددکاران اجتماعی نیز سازمان بهزیستی سازمان مادر است. افرادی هم که در زمان تاسیس برای این سازمان کار می کردند یا مددکار اجتماعی بودند یا افرادی بودند مانند شهید فیاض بخش که با اینکه ایشان پزشک بودند اما به سازمان بهزیستی نگاه مددکار اجتماعی داشتند.
اما در حال حاضر وضعیت این سازمان به این شکل نیست و بسیاری از پست ها در داخل این سازمان توسط افراد غیر مددکار اجتماعی اشغال شده است. معروف است که حرمت امام زاده را باید متولی آن نگاه دارد متولی سازمان بهزیستی هم مددکاران اجتماعی هستند که در این سازمان مغفول مانده اند. تلقی از سازمان اجتماعی این بود که سازمانی انقلابی باشد که با حد اکثر قوا و به شکلی سریع وظایف تعریف شده برای خود را انجام دهد در حالی که بعد از گذشت بیش از سی سال چنین اتفاقی به وقوع نپیوسته است.
بر اساس نگاه و اندیشه های امام هدف اصلی سازمان بهزیستی باید توانمند سازی افراد مستضعف جامعه باشد نه اینکه راه حل رفع استضعاف از افراد را اختصاص مبلغ ماهیانه ای به افراد بداند در واقع سخن من این است که سازمان بهزیستی باید بر روی توانمند سازی افراد کار کند.

بهزیستی چگونه می تواند به مسوولیت خود در توانمند سازی افراد عمل کند؟
یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که به این نکته تاکید می کند که به جای ماهی گرفتن برای آدم ها ماهی گیری را به آنها نشان بده. به این شکل است که افراد توانمند می شوند و این عامل افتخار است.
وقتی اصل دوم قانون اساسی که به کرامت انسان اشاره می کند، هدف سازمان بهزیستی هم باید همین امر باشد که کرامت انسانی را فراهم کند و این کرامت انسانی به چه شکل فراهم می شود؟ با توانمند سازی افراد.
بنابراین توانمند سازی مستضعفین باید مبنای کار سازمان بهزیستی قرار بگیرد. توانمند سازی ابعاد مختلفی دارد که تنها یک بعد آن به پزشکی مربوط می شود آن هم در رابطه با معلولین جسمی و حرکتی. ابعاد دیگر آن رابطه دارد با معلولین اجتماعی و معلولین روحی و روانی و افراد مستضعفی که در در وضعیت خود نقشی ندارند. این وظیفه مددکاران اجتماعی استکه عوامل اتسضعاف این افرد شناسایی کند و با رفع این عوامل این افراد را از این وضعیت بیرونبکشد.

توانمند سازی افراد و ایجاد فرصت های برابر از مهمترین رویکردهایی است که در توسعه انسان محور مورد توجه قرار می گیرند. در حال حاضر ارزیابی شما از این رویکرد در سازمان بهزیستی و میزان تأکید این سازمان بر توانمند سازی افراد چیست؟
خیلی محترمانه این را بگویم که بهزیستی برای دست یابی به این هدف راه بسیاری پیش روی دارد. در سال 1360 با همکاری سازمان برنامه و بودجه هیئتی برای بخش بهزیستی که سازمان بهزیستی قسمتی از آن است طرح تفصیلی تدوین کردند. برای اجرای این طرح یک زمان بیست ساله در نظر گرفته شد که بنا بود این طرح از سال 1361 شروع شود و در سال 1381 به اتمام رسد.
غالب کلی این طرح این بود که در ده ساله اول این طرح از سال 1360 تا 1370 همه گروه ها و افراد نیازمند شناسایی شوند و تحت پوشش قرار بگیرند تا در ده سال اول کسی در جامعه نباشد که نیازمند باشد ولی مشمول این بخش نباشد. در دهه دوم این برنامه هدف بر این مبنا قرار داده شده بود که برنامه توانمند سازی این افراد به گونه ای حرکت داده شود که تا سال 80 دیگر نیازمندی در جامعه وجود نداشته باشد.
اما وضعیت فعلی آنچه در حال حاضر در سازمان های بهزیستی، کمیته امداد و چنین سازمان هایی وجود دارد متضاد و متفاوت با برنامه تدوین شده در سال 1360 است.
چرا که در حال حاضر افتخار برای سازمان بهزیستی و یا کمیته امداد امام خمینی این است که اعلام کنند چه تعداد افراد را تحت پوشش دارند و در مقایسه با سال های قبل اعلام کنند که افراد تحت حمایت و پوشش این سازمان ها بر اساس آمار افزایش یافته است.
آنچه عامل این اشتباه در این سازمان ها شده است این است که خروجی این سازمان ها به درستی نشان داده نمی شود و اعلام افزایش تعداد مستمری بگیران از یک سازمان خروجی اشتباه است که در بلند مدت می تواند مشکل آفرین باشد.
از نظر ما مددکاران اجتماعی، پرداخت مستمری به مستضعفان آخرین راهکار و آخرین قدم است. به این معنا که هیچ راهی برای توانمندی وجود ندارد و آن زمان باید به افراد مستضعف آن هم برای کوتاه مدت و به شکل هدف مند مستمری پرداخت شود تا شرایطی برای خروج از وضعیت دریافت مستمری یافت شود.

در کشور ما افراد و اقشار آسیب دیده زیادی هستند که تحت پوشش هستند بیان چنین تئوری درباره توانمند سازی و پرداخت مستمری، همواره با این شبهه مطرح است که این ایده در گام نخست با قطع مستمری افراد را در بستر بدتری قرار می دهد.
اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید آغاز توانمند سازی افراد نباید با خروج این افراد از قشر مستضعف تحت پوشش همراه باشد تا زمانی که بتوانند بر شرایط استضعاف خود غلبه پیدا کنند. مطابق همان مثالی که زدم خب اگر ماهی از این افراد گرفته شود تا زمانی که ماهیگیر شوند از گرسنگی خواهند مرد. توانمند سازی نباید به این معنا باشد که ماهی از افراد گرفته شود بودن اینکه ماهی گیری را به آنها آموخت. علاوه بر این خیلی از مواقع معنای توانمند سازی در آن است که ابزار ماهی گیری برای افراد فراهم شود. توانمند سازی یک توسعه انسان محور همه جانبه است که تنها به افزایش توانمندی های فرد تکیه نمی کند بلکه ابزار بروز این توانمندی را هم در اختیار این افراد قرار می دهد. بنابراین این سیاست به معنای آن نیست که افراد مستضعف باید به اسم توانمندسازی درجامعه رها شوند. بلکه باید این نکته در نظر گرفته شود که پرداخت مستقیم حیثیت انسان را لگد مال میکند و شان انسان را از بین می برد. انسان را گدا میکند. همان کاری که در حال حاضر پرداخت یارانه ها در کشور می کند.

یعنی پرداخت یارانه ها مردم را گدا می کند؟
من مطمئن هستم که اگر امام امروز حضور داشتند و پرداخت یارانه ها به این نحو و با این شکل می دیدند با پرداخت یارانه ها به این شکل مخالفت می کردند. چرا که نتیجه این کار تولید 74میلیون گدا در جامعه است. من از مسئولین می خواهم که به من اجازه دهند تا درباره این موضوع تحقیق کنم که نتیجه سه سال پرداخت مستقیم یارانه ها به روستاییان تا چه حد کشور را با افت در بخش کشاورزی مواجه کرده است.

پس از نظر شما اینکه دلیل عدم اجرا و انجام برنامه بیست ساله تدوین شده در بخش بهزیستی این بوده است که این سازمان به جای آموزش استقلال افراد را به خود وابسته می کند؟
از نطر من نگاه حاکم در سازمان یک نگاه پزشکی است و نگاه پزشکی با نگاه اجتماعی در راستای توانمند سازی متفاوت است. در نگاه پزشکی به افراد به تک تک نگاه می شود و پزشکان به دنبال ارائه خدمت مستقیم به افراد هستند. در حالی که در نگاه اجتماعی لازمه توانمند سازی همت خود افراد است به این معنا که فضایی باید ایجاد شود که مددجو به حرکت دربیاید. گرفتن دست افتادگان به معنای نگه داشتن دست آنها و وابسته کردن آنها نیست، بلکه به معنای رساندن آن دست به توانمندی ها و نیروهای بالقوه افراد به امکانات و مقدورات شناسایی شده برای همان افراد است. که با تکیه بر آنها فضا و شرایطی باید به وجود بیاید که انسان ها بتوانند به خود متکی باشند.
هرچند نباید از انصاف خارج شد. چرا که بعضی از افرادی هم که با عنوان پزشک در سازمان بهزیستی مشغول به فعالیت هستند مانند دکتر همایون هاشمی تلاش بسیار زیادی می کنند تا نگاه اجتماعی داشته باشند. اما داشتن یک تیم قوی در حوزه اجتماعی برای سازمان بهزیستی از عوامل ضروری ومهم است تا این سازمان بتواند به این سمت برود که گروه های هدف خود را توانمند کند.

ادامه دارد...

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.