«من تعقیب می کردم، دیدم 10 روز طول کشیده تا خبر مرگ معاویه برسد کوفه، یعنی 10 روز پس از آنکه حاکم شام مرده، 10 روز بعد در کوفه فهمیده اند. فاصله کوفه تا شام، اصلا چقدر است؟ ببینید که چقدر جامعه بشری پیش رفته که حالا خبرهایی از هر گوشه جهان در چند ثانیه می رسد آن سوی کره زمین»
به گزارش جماران: کوچه پرخاطره جماران را که بروی به جایی می رسی که برای ده سال تمام، قلب تصمیمگیری سیاسی تاریخ معاصر ایران بوده است. اینجا نه خبری است از ستونهای استوار کاخ نیاوران، نه دکوراسیون کلاسیک گرانقیمت کاخ پادشاه، در اتاقی شش متری، یک کاناپهی قدیمی وجود دارد، تمثالی منسوب به خاتم پیامبران و یک فرش کوچک ایرانی با یک آینه. از پشت شیشه که به اتاق «پیر جماران» بنگرید، انگار آیینهای تمام قد از ایران سالهای 57 تا 67 هجری شمسیست. در همین اتاق بنیانگذار جمهوری اسلامی پایههای ثبات و استیلای هژمونی حکومت پس از انقلاب را ساخت، در شب 30 خرداد در همین اتاق، بهشتی، هاشمی و دیگر یاران انقلاب، رهبری وقت را به «خلع ید» نخستین رییسجمهور تاریخ دولت مدرن در ایران مجاب ساختند، فرمانها و نامههای بسیار مهمی که هر کدام از آنها فرازی از تاریخی این دورهی ایران است، مانند نامهی مشهور به «جام زهر» در همین اتاق به تحریر درآمده و افراد مشهور زیادی از جمله ادوارد شواردنازده، نماینده ویژه گورباچف در همین اتاق به دیدار «امامی» آمدند که دنیا را تکان داد .
بخش مهمی از این سندها را میشود کمی آن سوتر یافت. در نگارستانی که زیر حسینیهی فرو رفته در سکوت جماران برپا شده، بخش مهمی از عکسها و دستنوشتههای آن دوران و وسایل شخصی بنیانگذار جمهوری اسلامی که دریک قفسه جای می گیرد محفوظ است که میتوان با مرور آنها، تاریخی را در آینه دید. در یکی از آنها، خانوادهی «خمینیها» دورتادور« امام روحالله »دیده میشوند. کودکی سمت چپ تصویر با لباسی سپید آنجاست که امروز به دیدارش آمدهایم. سه دهه از تاریخ این عکس گذشته و آن کودک سه دهه پیش، اکنون بدل به چهرهای سیاسی و مذهبی به نام سید حسن خمینی شده که تولیت جماران را در دست دارد. مناسبت دیدار ما، 12مین سال انتشار روزنامهی اعتماد و خبر فرخندهی رسیدن به سههزارمین شماره ی روزنامهایست که یادگار امام دربارهاش میگوید: «من اعتماد را دنبال میکردم و میکنم. بهراستی در یک دورههایی، در روزهایی و در سالهایی، استقامت دوستان بسیار ستودنی بود. هیچ تریبونی وجود نداشت و همین چند تا تریبون بودند تا یک صدایی شنیده شود و تلاش بسیار ارزندهای داشتند. برای همین هم اذیت های زیادی شدید که من در جریانش بودم و برداشتم این است که اعتماد دوران خوبی داشت و هر چه فشار بود را تحمل کرد، این مقاومت شما خیلی خوب بود».سخنان او نشان میدهد که سیدحسن خمینی بهروز و پیگیر خبرهاست و از فضای رسانه چندان دور نیست؛ «یک روزی آقای علوی، وزیر اطلاعات و معاونانش پیش من بودند و نشسته بودیم در دفتر قم که انفجاری در بیروت رخ داد. هنوز تلفن ایشان زنگ نزده بود که خبر را بدهند به وزیر اطلاعات، یک نفری آمد و گفت که بی بی سی گفته که در بیروت انفجار شدید شده است. این نشان میدهد که با این وسایل ارتباطی جدید، فضای رسانهای متفاوت از گذشته است و انتقال خبر بازه زمانی جدیدی پیدا کرده است. خب یک زمانی نقش روزنامهها نقش خبررسانی بوده اما طبیعی است که امروز دیگر این نقش به جای دیگری سپرده شده است. کما اینکه خود من روزنامه شما را شب روی کامپیوتر می خوانم» و در همین جا ، سیدحسن با کنایهای طنزآمیز سایت سنتی روزنامه را مینوازد؛ «البته گاهی هم دیر میآید روی سایت. دیگر روزنامهها بالاخره یک ساعتی دارند اما روزنامه شما خیلی بیساعت است. یک موقعی هست و یک موقعی نیست».
دیداری است که سیدحسن خمینی در آن بیشتر میشنود. الیاس حضرتی، رویکردهای اعتماد 13 سالهی ما را برایش بازگو میکند، بهروز بهزادی و جواد دلیری سردبیر گذشته و حال روزنامه، از «محدودیتها» و «مشکلات رسانه ها » و «دورنمای آتی فضای رسانه ای » میگویند، مینا اکبری، دبیر سرویس فرهنگیمان توضیح میدهد که همهی این محدودیتها و تنگنظری در بخش ادبیات و سینما هم همچنان وجود دارد و هر چند با تغییر دولت «حال همه خوب است» اما هر چه میگردند این حال خوبی هنرمندان «بیدلیل» مینماید .دیگری از خواسته اش از سید حسن خمینی می گوید :" شما باید کاری کنید که تمام اصول قانون اساسی بی کم و کاست اجرا شود " .دبیر گروه اندیشه از مجهور ماندن اندیشه و سخنان امام بویژه در باب عرفان امام سخن می گوید سید حسن خمینی همه را خوب میشنود و گاهی یادداشتی برمیدارد. در پاسخ به گلایههای دستهجمعی ما از سانسور و ممیزی و فشار و توقیف و بازداشت میگوید: «در مورد فشارها همه آگاهیم. ممکن است آنچه که مطلوب آدم است با این خیلی متفاوت باشد اما بالاخره در خلأ که زندگی نمی کند و در شرایطی هستیم که یک دوره طولانی را گذرانده ایم و باید در این شرایط بالا بیاییم. من نمی خواهم بگویم که نقاط تلخ نداریم اما بالاخره یک امید هست برای اصلاح آن. یکی از نقاطی که باید رویش سرمایه گذاری کرد و دربارهاش اصرار ورزید، همین است؛ قانون را نباید بر این فرض نوشت که مجری بهترین آدم جامعه است، چون بهترین آدم که قانون نمیخواهد خودش مراقب است کارش را درست انجام دهد. باید قانون را با این فرض نوشت که مجری بدترین آدم جامعه است. مشکل ما اینجاست که ما خیلی از جایگاهها را موکول کردهایم به اینکه اینها عادل هستند و این روش درستی نیست. باید فرض را بر این گذاشت که حتی اگر مجری بدی بود هم، نتواند بدی کند، قانون جلوی او را بگیرد، نه این قانون خودش یک کمکی به او کند.».
گلایههای ما اما یکی دو تا نیست. بیشترین تاثیری که فشارها بر رسانهها گذاشته، سلب اعتماد از رسانههای داخل کشور و در پی آن افت تیراژ است. میشود برآیند این نگرانی را در این جمله جواد دلیری یافت که «روزنامهها تا مقدار زیادی رقابت را به شبکههای اجتماعی و تلویزیونها باختهاند». میدانیم که سید حسن خمینی یکی از فالوکنندگان فضاهای مجازیست، در بیت جماران هم تنها نیست؛ پس او خوب میداند که شتاب و سرعت در شبکههای اجتماعی هر خبری را در روزنامههای فردا کهنه میکند و توصیههایی دارد که از شناخت خوب طلبهنشسین قم خبر میدهد؛ «یک مقداری تغییر نگاه در روزنامههای ما لازم است، به این معنا که روزنامهها باید بروند به سمت یک بسته خبری. دیگر دوره تک خبرها گذشته است. سابق بر این روزنامه بحث خبر داشت، هفتهنامهها یک مقداری تحلیلی بودند، ماهنامهها کارهای فرهنگی میکردند و فصلنامههای علمی بودند؛ این تقسیمبندی از قدیم معمول بود. الآن اینها یک درجه پایین آمدهاند، یعنی اگر شما بخواهید روزنامه را با همان نگاه خبری صرف دربیاورید، با همان مسالهی افت تیراژ روبهرو خواهبد شد. البته روزنامه یک جذابیتی دارد و یک تاثیرگذاری هایی دارد که که وب ندارد. یکی این است که وقتی خبر کاغذ می شود و روی میز باقی می ماند، نمی توانید آن را با یک کلیک ببندید و اثرش روی مخاطب باقی می ماند. هر دفعه نگاهی می کند روی میزش، این دایم در انتشار است اما برای مخاطب عام که دنبال این جنگ روانی نیست، کار با وب آسانتر است. پس کار روزنامه سختتر شده چون اگر بخواهد تنها یک خبری را نقل کند که این را شب قبل مخاطب دیده یا شنیده است. پس باید روزنامه برود سمت یک مجموعه ای که کل اطلاعات نسبت به یک موضوع را به مخاطب ارایه دهد». سیدحسن خمینی در اینجای بحثش یک مثال جالبی میزند؛ «من تعقیب میکردم، دیدم 10 روز طول کشیده تا خبر مرگ معاویه برسد کوفه.، یعنی ده روز پس از آن که حاکم شام مرده، ده روز بعد در کوفه فهمیدهاند. فاصله کوفه تا شام، اصلا چقدر است؟ ببینید که چقدر جامعهی بشری پیشرفته که حالا خبرهایی از هر گوشهی جهان در چند ثانیه میرسد آن سوی کرهی زمین».
نوه گرانقدر امام راحل در جمع بندی سخنانش می گوید: نقش روزنامهها باید تغییر کند؛ پیش از این، اگر دنبال خبر بودید باید روزنامه میخریدید، اگر در پی تحلیل بودید به سراغ هفته نامهها میرفتید و علاوه بر آنها، مقالات ترویجی در ماهنامهها و مقالات پژوهشی در فصلنامهها درج میشد.اما امروز دیگر کسی برای کسب «خبر» روزنامه نمیخرد، زیرا قبل از آنکه مخاطب خبر را در روزنامه بخواند؛ در سایتها خوانده است. یادم میآید که سالها پیش رئیس سازمان سیا در مصاحبهای گفته بود ما دیگر جاسوس نمیخواهیم؛ زیرا "سی.ان.ان." همه چیز را میگوید! روزنامه برای بقای خود، باید کارکرد خود را تغییر دهد، یکی از راهها این است که روزنامه به سمت تهیه «بسته خبری» برود؛ مثلا درباره حادثهای که امروز رخ میدهد، روزنامه باید بتواند روز بعد یک بسته خبری از مجموع اخبار آن حادثه تهیه کند. اخیرا هم دیدهام که برخی روزنامهها آرام آرام به سمت استفاده از این شیوه در حال حرکت هستند.
حرفهای رسانهایمان مثل همیسه به سیاست هم گریزی دارد. سید حسن خمینی که گلایهها را شنیده، تلاش میکند با ترسیم راهی که آمدهایم ما را امیدوار کند. این روزها، به نظر او نیز مانند هاشمی و خاتمی و ناطق، آرامش بیشتری دارد و وقتی ما میپرسیم که چرا، این شادی از کجا میآید، پاسخ میدهد؛ «دو چیز اگر موجود باشد آدم خوشحال است. یکی جهت حرکت، جهت درست باشد و دیگری شیب حرکت خوب باشد، اگر اینها فرآهم باشد، حتی اگر جای خوبی هم نباشید باز یک نشاط پدید میآید و آدم امید پیدا می کند.
حرفهایش همه از این میگوید که مشی او اعتدال است؛ نه تسلیم نه سازش. وقتی که میخواهد یک توصیه به مدیران و دبیران روزنامهی اعتماد داشته باشد هم همین را بازگو میکند، از ما میخواهد که «تسلیم شرایط» نشویم، برای رسیدن به آنچه دوست داریم پافشاری کنیم، هر چند شاید از سن و سال بهروز بهزادی و الیاس حضرتی گذشته باشد اما هنوز هستهی اصلی اعتماد، جوان است و انگیزهی «دنبال کردن رؤیاهایش» را دارد؛ «مطبوعات یک دورههایی را که میبینید، یک تسلیمی در آنها هست. خود آنها شرایط را قبول ندارند اما انگار گرفتار آن شدهاند. این که تسلیم شرایطی شوید که دوست ندارید، خیلی بد است، باید آدم برای رسیدن به نقطهای که میخواهد، همیشه انگیزه داشته باشد، تلاش کند که اصلاح کند. فرق است میان تسلیم شدن و عاقل بودن، نباید تسلیم شد اما نباید شورش هم کرد». حرف آخر او شاید کنهی روزگار سیدحسن خمینی باشد؛ مردی که در 41 سالهگی نه تسلیم شده و نه شورش کرده است.
برای دیدن گزارش تصویری اینجا کلیک کنید.
منبع: اعتماد